فصل چهل و هشتم - چگونه به سربازان هاتی حمله کردیم
شهر ممفیس بر اثر تمرکز سربازها در آن مبدل به یک شهر نظامی پرهیجان شد و هر شب سربازان در منازل عمومی و خیابانها عربده میکشیدند و نزاع میکردند و سکنه بومی شهر از بیم آنها درب خانهها را میبستند و از منازل خارج نمیشدند.
ولی کورههای ذوب و ساختن مس روز و شب کار میکرد. و بقدری مردم از قشون هاتی ترسیده بودن که زنها نیز زینت آلات مسین خود را میدادند که برای سربازان سرنیزه بسازند.
هورمهب همانطور که از توانگران ممفیس طلا و نقره میگرفت مبادرت به خرید کشتی میکرد. هر کشتی که از جزایر دوازدهگانه میآمد یا از کرت به یک بندر مصری میرسید از طرف هورمهب خریداری میگردید.
اگر ناخدای کشتی حاضر میشد که از روی رغبت کشتی خود را بفروشد که هیچ وگرنه هورمهب بزور آنرا خریداری مینمود.
کشتیهای کرت آن هنگام سرگردان بودند و از یک بندر به بندر دیگر میرفتند و جرئت نمیکردند به کرت مراجعت نمایند برای اینکه راجع به کرت خبرهای وحشتآوری میشنیدند.
گفته میشد که در کرت غلامان شوریده بندر کرت را آتش زدهاند و بعضی میگفتند که قشون هاتی به کرت حملهور شده و این شایعه در گوش مطلعین عجیب مینمود چون میدانستند که قبایل هاتی تجربه ندارند تا بتوانند از دریا بگذرند و به کرت حملهور شوند.
بعضی را عقیده بر این بود که قبایلی سفیدپوست که از شمال آمدهاند کرت را مورد تهاجم قرار دادهاند. ولی تمام جاشوان و ناخدایان کرت که سرگردان از بندری به بندر دیگر میرفتند بدبختی کرت را ناشی از مرگ خدای آن کشور میدانستند و میگفتند چون خدای آنها مرده نمیتوانند که به کرت مراجعت نمایند.
این بود که وقتی هورمهب بآنها میگفت که وارد خدمت مصر شوند اگر این پیشنهاد را میپذیرفتند به نفع آنها بود بعضی از کشتیهای کرت هم ضمن سرگردانی وارد بنادر سوریه شدند و بدست آزیرو و قشون هاتی افتادند. ولی هورمهب توانست که با استفاده از کشتیهای کرت و کشتیهای جزایر یک نیروی دریائی بوجود بیاورد و همه ناخدایان و ملوانان این نیروی دریائی ورزیده و بصیر بودند.
هورمهب هنگامی که رود نیل طغیان کرد با سربازان خود بحرکت در آمد ولی قبل از این که از ممفیس حرکت کند بوسیله پیکهائی که از راه خشکی یا دریا بغزه میفرستاد به فرمانده نیروی غزه میگفت که مقاومت کند.
از جمله یک کشتی مصری حامل آذوقه خود را به بندر غزه رسانید و پیام هورمهب را به فرمانده قوای نظامی غزه ابلاغ کرد.
این همان فرمانده بود که وقتی میخواستم وارد غزه شوم دروازه شهر را بر روی من نگشود بلکه مرا که درون زنبیلی بودم بوسیله طناب به بالای حصار رسانید.
من نمیدانم که او چگونه در آن شهر مقاومت میکرد برای اینکه سربازان آزیرو و هاتی دائم حمله میکردند و با قوچ سر دروازههای شهر را میکوبیدند و کوزههای پر از مارهای زهردار بدرون شهر میانداختند.
ولی روزی نبود که از طرف جاسوسان هورمهب پیامی به پیکان بسته نشود و بدرون شهر پرتاب نگردد و هورمهب بوسیله آن پیام نگوید: مقاومت کنید... مقاومت کنید.
وقتی ما به نزدیکی تانیس رسیدیم هورمهب مطلع شد که یک فوج از ارابههای جنگی هاتی کنار نیل در یک خم رودخانه موضع گرفته است.
هورمهب دستور داد که مجاری آبیاری مسدود را که بر اثر لجن و لای غیرقابل استفاده شده بود پاک کنند و در آنها آب بیندازند و چنین کردند و یک وقت فوج ارابههای جنگی هاتی متوجه گردید که از هر طرف آب او را احاطه کرده است.
سربازان مصری که درون کشتی و زورق بودند و از آب بیم نداشتند بوسیله زورق از مجاری آبیاری گذشتند و سیصد اسب هاتی را کشتند و یکصد ارابه را سوزانیدند.
هورمهب از این واقعه خشمگین شد زیرا وی میخواست که اسبها و ارابهها را متصرف شود و در قشون مصر از آنها استفاده نماید.
بعد از این واقعه ما براه ادامه دادیم تا اینکه به تانیس رسیدیم.
در آنجا هورمهب به یک دسته از سربازان هاتی که از ارابههای خود دور بودند برخورد کرد و سربازان مصری حملهور شدند و چون سربازان هاتی که از ارابههای خود دور بودند توانستند که آنها را به قتل برسانند و ضمن پیشرفت اسبها و ارابههای آنانرا متصرف شوند.
این پیروزی از نظر نظامی دارای اهمیت نبود ولی از لحاظ روحی خیلی اثر داشت زیرا سربازان مصری شنیده بودند که سرباز هاتی را نمیتوان شکست داد و این واقعه ثابت کرد که سرباز هاتی مثل دیگران قابل شکست دادن است.
هورمهب اسبها را به علامت ارتش مصر نشان گذاشت و ارابهها را برنگ ارابههای مصری در آورد.
خود هورمهب هم نیز بر اثر این موفقیت به هیجان در آمده بود و سربازان پیاده و سنگین اسلحه خود را عقب گذاشت و با یک دسته از ارابههای جنگی به تانیس حملهور گردید و هنگامی که بطرف تانیس میرفتیم بمن گفت سینوهه اگر تو میخواهی ضربتی فرود بیاوری آن ضربت را با سرعت و بشدت فرود بیاور تا اینکه خصم تو چنان گیج بشود که نتواند بزودی حواس خود را جمع نماید.
من تصور میکردم که هورمهب در تانیس توقف خواهد کرد ولی او با اینکه میدانست که در جنوب تانیس دستههائی از قشون هاتی در صحرا مشغول خراب کردن قراء و مزارع هستند از تانیس گذشت و ما وارد صحرا (صحرای سینا) شدیم و من با حیرت دیدم که هورمهب مانند تیری که از کمان جستن کند بسوی مشرق رو آورده است.
بعد از اینکه وارد صحرا شدیم هورمهب چند پاسگاه جنگی هاتی را که سربازان آن مامور حفظ سبوهای پر از آب بودند تصرف کرد و آنوقت من فهمیدم که برای چه آزیرو و قشون هاتی از مصر سبوهای مستعمل را خریداری میکردند زیرا کوزه و سبوی نو آب پس میدهد و آبی که درون آن است از خلل کوزه عبور مینماید و نابود میشود ولی کوزه و سبوی مستعمل آب را حفظ میکند.
ارتش هاتی صدها هزار کوزه و سبوی پر از آب را از سوریه تا مرز مصر در نقاط مخصوص در بیابان قرار داده بود تا اینکه موقع حمله به مصر قشون بیآب نباشد.
زیرا ارتش هاتی که نیروی دریائی نداشت برای حمله به مصر مجبور بود که از راه خشکی به سرزمین سیاه حمله کند و برای حمله از راه خشکی به سرزمین سیاه حمله کند و برای حمله از راه خشکی هم احتياج به آب داشت.
هورمهب بدون اینکه در فکر خستگی اسبها باشد در طول کوزههای آب که آنها را در زمین جا داده بودند تا اینکه حرارت خورشید آب را در کوزههای نکاهد بطرف مشرق راه می پیمود.
با اینکه بعضی از اسبها مردند هورمهب از سرعت حرکت خود نکاست ولی حرکت صدها ارابه او در صحرا منظرهای وحشتآور داشت و گرد و غبار به آسمان میرفت و آنهائی که حرکت ارابههای او را دیدند گفتند که هورمهب مانند طوفان ناگهان سر میرسد.
در همانموقع که ارابههای هورمهب وارد صحرا شد دستههای پارتیزان طرفدار مصر نیز شروع به فعالیت بضد پاسگاههای هاتی کردند و شبها روی قلل جبال سینا آتش میافروختند و بوسیله آتش با هورمهب مربوط میشدند.
گرد و غباری که روز از حرکت ارابهها بر میخاست و آتشهائی که شب افروخته میشد این افسانه را بوجود آورد که هورمهب روزها با سرعت گردباد صحرا و شبها با سرعت یک ستون از شعلههای آتش بسوریه حملهور شده است.
هورمهب با استفاده از غافلگیری تمام مواضع آبرا درصحرا تصرف نمود. قوای هاتی که تصور نمینمودند که هورمهب به آنها حملهور شود در همه جا تسلیم گردیدند یا به قتل رسیدند. دو چیز سبب گردید که قوای هاتی هیچ منتظر حمله هورمهب نبودند یکی این که قشون هاتی پیوسته خود مهاجم بود و تا آن موقع کسی ندید که دیگری به هاتی حملهور شود دوم اینکه ارتش هاتی میدانست که قسمتی از قوای او در مصر سفلی مشغول ویران کردن قراء و مزارع است و تصور نمینمود که هورمهب آنها را در مصر سفلی بگذارد که بکارهای خویش ادامه بدهند و خود بسرزمین سینا بیاید و به هاتی حملهور گردد و حال آنکه میداند که مصر ضعیف میباشد و اگر هورمهب از مصر خارج شود آن کشور حتی توانائی مقاومت آن دستههای معدود هاتی را که در مصر سفلی هستند ندارد.
یکی از عواملی که در صحرای سینا قوای هاتی را مقابل هورمهب ضعیف کرد مقاومت غزه بود.
ارتش هاتی برای اینکه شهر غزه را از پا در آورد مقداری از واحدهای نظامی خود را در غزه جمع کرد ولی چون اطراف غزه وسیله تغذیه واحدهای مزبور وجود نداشت آنها را در شهرهای سوریه متفرق نمود که آذوقه به آنها برسد.
لذا وقتی هورمهب وارد صحرای سینا شد هاتیها نتوانستند که قوای خود را مقابل او متمرکز نمایند.
هورمهب تا نزدیک شهر غزه رفت و قسمتی از قوای هاتی را که اطراف شهر بود معدوم نمود ولی نتوانست كه وارد غزه شود. زيرا در آنجا افسران هاتي متوجه شدند كه ارابههاي جنگي هورمهب زياد نيست و تصميم گرتفند كه جلوي وي را بگيرند.س
هنگامیکه هورمهب بطرف غزه میرفت من با او نبودم بلکه در یکی از مراکز آب توقف کردم.
چون هورمهب بمن گفت که در آن دستبرد احتیاج به پزشک ندارد چون فرصتی وجود نخواهد داشت تا اینکه مجروحی را معالجه کنند و هر کس که مجروح شود در بیابان رها خواهد شد و اگر زنده بماند فبهاالمراد وگرنه طعمه لاشخورها خواهد گردید.
آنچه از وقایع این جنگ باطلاع من رسید مطالبی بود که هورمهب یا افسران وی بعد از خاتمه پیکار برایم نقل کردند.
قبل از اینکه به غزه برسند هورمهب بسربازان خود گفته بود که اگر از ارابهها پیاده میشوند فاصله با آنها نگیرند برای اینکه جنگ آنها دستبرد است نه یک جنگ موضعی و شاید مجبور شوند که لحظه به لحظه مانور خود را عوض نمایند.
ولی عدهای از سربازان او به طمع چپاول اموال اردوگاه هاتی از ارابهها پیاده شدند و دور گردیدند.
هورمهب وقتی متوجه شد که قوای هاتی مبادرت به حمله متقابل خواهد کرد مجبور شد که با سرعت ارابههای خود را برگرداند.
در نتیجه عدهای از سربازان او پشت حصار غزه گرفتار سربازان هاتی شدند و آنها سرشان را بریدند و پوستشان را کندند تا اینکه بعد از دباغی از پوست آنها کیسه بدوزند زیرا هاتیها در تهیه این نوع کیسهها مهارت دارند.
در آن دستبرد غنیمتی قابل توجه نصیب سربازان هورمهب نشد چون یگانه چیزی که به تعداد زیاد در صحرا وجود داشت کوزه و سبوهای پر از آب بود وگرچه یک کوزه پر از آب در صحرای گرم هم وزن آن فلز قیمت دارد ولی همان کوزه در ساحل رود نیل بدون ارزش است.
بعد از دست برد مزبور هورمهب قوای خود را پس از این که از غزه برگردانید در صحرا متوقف کرد در صورتی که بطور حتم مورد حمله هاتی قرار میگرفت ولی طوری اسبهای او خسته بودند که نمیتوانست خود را به مرز مصر برساند.
ولی چون هورمهب مراکز آب را در عقب خود از بین نبرد میدانست که فرصتی خواهد داشت که یک قسمت از ارتش مصر را که در عقب گذاشته بود وارد صحرا نماید و به خویش بپیوندد.
سربازان هورمهب با اینکه رویهمرفته در آن دستبرد فاتح بودند از کمی غنائم جنگی شکایت داشتند و اگر کسی به آنها میگفت که شما نائل بافتخار شدید میگفتند که ما حاضریم افتخارات خود را با چند حلقه فلز مبادله نمائیم.
من باتفاق قشونی که از مصر آمده بود که به هورمهب ملحق شود براه افتادم و وقتی با سرعت از صحرا عبور میکردیم آنچه بنظر من میرسید فجایع جنگ بود نه افتخارات آن.
چون افتخارات را افسران و سربازان هنگام پیروزی تحصیل می کنند و آنهائی که از عقب آنها براه میافتند غیر از فجایع جنگ را نمیبینند.
گاهي لاشه يك سرباز مصري را ميديديم كه نيمي از آن را كفتار خورده و گاهي مشاهده ميكرديم كه يك سرباز هاتي را بسيخ كشيده كنار راه قرار دادهاند.
در مراكز آب ميتوانستيم از آبهائي كه سربازان هاتي ذخيره كرده بودند استفاده نمائيم كه سربازان هاتي ذخيره كرده بودند استفاده نمائيم زيرا هورمهب چون ميدانست كه مراكز مزبور بعد مورد استفاده وي يا قشون عقب افتادهاش قرار خواهد گرفت آبها را در قسمتي از خط سير امدادي مصر بود از بين نبرد.
يك روز بعد از غروب آفتاب من آتش اردوگاه هورمهب را از فاصله دور ديدم ولي ميدانستم كه آن شب نخواهم توانست به اردوگاه هورمهب برسم.
براي اينكه در بيابان مسطح آتشي كه ديده ميشود بيش از آنچه در بادي نظر تصور شود با انسان فاصله دارد.
آنشب هواي بيابان بعد از حرارت روز خيلي سرد بود و من نتوانستم بخوابم ولي سربازان كه با پاي برهنه زمين گرم صحرا را پيموده بودند از فرط خستگي خوابيدند و در حال خواب ناله ميكردند و فرياد ميزدند و من تصور ميكنم افسانه مربوط باين كه بيابان هنگام شب محل گردش ارواح موذي ميباشد ناشي از همين است كه خفتگان در موقع شب مينالند و فرياد ميزنند و اين ناله و فرياد سبب شده كه گمان كردهاند ارواح موذي مردم را ميآزارند.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)