در راه من روزی چند مرتبه در دو طرف ساحل نیل توقف میکردم و با روستائیان بگفتگو میپرداختم بدون اینکه احساس خستگی کنم زیرا جای من در کشتی زیر سایه‌بان راحت بود و آشپز من در کشتی دیگر مرا تعقیب می‌نمود و برایم غذاهائی لذیذ میپخت و چون براي ما هدایا می‌آوردند پیوسته خواروبار تازه داشتیم.
مناطقی که من از آن عبور میکردم زمین‌هائی بود که در گذشته به خدای آمون تعلق داشت.
من در آغاز این کتاب گفتم چون خدای آمون مدتی مدید در مصر خدائی میکرد کاهنین او موفق شده بودند قسمتی وسیع از اراضی زراعتی مصر را در دو طرف رود نیل خریداری کنند.
در دوره خدائی آمون بیشتر زمین‌های زراعتی مصر یا متعلق به معبد آمون بود و رعایای آمون در آن اراضی زراعت می‌نمودند یا این که زارعین اراضی را از آمون اجاره می‌نمودند و در آن بکشت و زرع می‌پرداختند و در مصر اراضی زراعتی فقط در دو طرف رود نیل است و در نقطه دیگر زمین مزروع نیست مگر بطور استثنائی مشروط بر این که چشمه‌ای در آنجا وجود داشته باشد.
وقتی فرعون زمین‌های خدای سابق را بین زارعین تقسیم کرده عده‌ای کثیر از مردم که شغل آنها زراعت نبود در اراضی سابق آمون مشغول زراعت شدند و در بین زارعین که من در دو طرف نیل میدیدم از آنها یافت می‌شدند.
کشاورزان نحیف بودند و زنهای آنان از کمی شیر پستان خود و ضعف کودکان خویش شکایت می‌نمودند و کته‌های نیمه خالی خود را بمن نشان میدادند و میگفتند نگاه کنید که جیره گندم ما چقدر کم است و دیگر اینکه خدای سابق بما غضب میکند و گندم‌ها را ملعون می‌نماید.
من وقتی نظر به گندم آنها می‌انداختم میدیدم که لکه دارد و مثل اینکه قطراتی از خون روی گندم‌ها فرو ریخته است.
زارعین جدید می‌گفتند وقتی ما شروع بکشت و زرع کردیم و دیدیم که گندم ما بعد از اینکه بثمر می‌رسد دارای این شکل است تصور می‌نمودیم که چون ناشی هستیم و از زراعت سر رشته نداریم نمی‌توانیم گندم بعمل بیاوریم.
ولی بعد متوجه شدیم که زارعین بصیر هم مثل ما از خرابی محصول نالان هستند و آنوقت فهمیدیم که چون زمین‌های ما به خدای سابق تعلق داشته آمون ما را نفرین کرده است.
از آفت محصول گندم گذشته آثاری بچشم میرسد که نشان میدهد ما مورد خشم خدای سابق قرار گرفته‌ایم و صبح که از خواب بر می‌خیزیم در مزارع خود جای پا می‌بینیم و مشاهده می‌کنیم که نهال‌های جوان را شکسته‌اند و در چاههای آب مردار کشف می‌شود بطوری که ما نمی‌توانیم آب چاه را بنوشیم و مجاری آبیاری ما بوسیله شن و خاک مسدود میگردد و دام ما از بیماری میمیرد.
بعضی از ما در حالی که بفرعون و خدای او نفرین میکنند اراضی خویش را ترک کردند و بشهرها رفتند که شغل سابق خویش را پیش بگیرند.
ولی ما بمناسبت اینکه هنوز امیدوار بخدای فرعون و صلیب او هستیم از این جا نرفته‌ایم و فکر میکنیم که شاید خدای فرعون بتواند ما را از آسیب خدای سابق نجات بدهد.
ولی حس می‌کنیم که نیروی خدای سابق بیش از خدای جدید است و روزی خواهد آمد که ما از گرسنگی خواهیم مرد یا اینکه مجبوریم که مثل دیگران این زمین‌های ملعون را رها کنیم و بشهرها برویم.
در آن مسافرت من بمدارس جديد هم سر ميزدم و آموزگاران كه طوق زرين مرا ميديدند و مشاهده ميكردند كه صليب حيات از گردن من آويخته شده مي‌فهميدند كه من يكي از بزرگان دربار ميباشم و نسبت به من تواضع مي‌نمودند ولي نمي‌توانستند كه عدم رضايت خود را مسكوت بگذارند و اظهار ميكردند: ما براي رضاي فرعون و خداي او كه خط جديد را رواج ميدهد حاضريم كه متحمل زحمت شويم ولي اين خط كه خداي جديد آن را دوست ميدارد و ميگويد كه بايد از سنين اول كودكي به اطفال آموخته شود خطي است عاميانه و احمقانه كه نه زيبائي دارد و نه ميتواند علومي را كه ما آموخته‌ايم نشان بدهد.

مدت دو هزار سال از زمان ساختمان اهرام تا امروز علوم و معارف ما با خط قديم نوشته شده و امروز بايد همه آنها را رها كنيم و خط جديد را باجبار بياموزيم تا اين كه همه داراي سواد شوند.
در صورتي كه با خط قديم بود كه اهرام ساخته شد و بوسيله خط قديم مصر توانست كه بزرگترين ملت جهان شود و علوم و معارف او دنيا را منور نمايد.
ما براي تعليم اين خط نه لوح داريم و نه ني و مجبوريم كه با يك چوب روي ماسه اشكال خطوط جديد را براي اطفال رسم نمائيم. و والدين اطفال كه خط جديد را بدعت خداي نوين مي‌دانند از ما ناراضي هستند در صورتي كه خداي جديد گناهكار است نه ما. و چون از ما ناراضي هستند مزد ما را بقدر كافي نمي‌دهند و پيمانه گندم كه بما ارزاني ميدارند سرخالي است و دقت مي‌نمايند كه روغن زيتون فاسد شده و آبجوي ترش بما بدهند.
يكي از چيزهائي كه ما هنوز نتوانسته‌ايم بفرعون و خداي او بفهمانيم اين است كه خط جديد را فقط اطفال مي‌توانند فرا بگيرند كه استعداد داشته باشند. و در گذشته هم چنين بود و اطفالي كه استعداد نداشتند نمي‌توانستند داراي سواد شوند.
ديگر اينكه خداي فرعون ميگويد كه بايد به دخترها نيز خط آموخت در صورتي كه تعليم خط به دختران هيچ فايده ندارد زيرا يك دختر نه مي‌تواند طبيب شود و نه كاتب و نه معمار و مهندس.
من گاهي بعضي از آموزگاران را مورد آزمايش قرار ميدادم و مي‌فهميدم كه معلومات آنها خيلي كم است و حتي خط قديم را هم درست نمي‌دانند ولي براي اين كه بتوانند آسوده زندگي كنند صليب حيات را پذيرفته خود را پيرو خداي جديد نشان ميدهند.
زارعين خيلي از آموزگاران ناراضي بودند و بمن مي‌گفتند سينوهه تو چون نزد فرعون تقرب داري باو بگو كه ما را از زحمت و ضرر مدارس جديد نجات بدهد براي اين كه آموزگاران اين مدارس از تمساح‌هاي رود نيل پرخورتر و شكم پرست‌تر مي‌باشند و هرگز سير نمي‌شوند و هر قدر بآنها گندم و روغن زيتون و آبجو ميدهيم مي‌گويند كم است و اگر يك حلقه مس با فروش گندم بدست بياوريم از ما مي‌گيرند و پوست گاوهاي ما را دريافت مي‌كنند و مي‌فروشند كه شراب خريداري نمايند و روزها كه در صحرا مشغول زراعت هستيم به خانه‌هاي ما مي‌روند و اشياء ما را مي‌دزدند و پيوسته بهترين و گرانبهاترين چيزها را براي دزدي انتخاب مي‌نمايند و وقتي اعتراض مي‌كنيم چرا اموال ما را مي‌دزديد مي‌گويند خداي جديد گفته كه همه مساوي هستند و لذا يك مرد مساوي با مرد ديگر است و فرق نمي‌كند كه مردي كه چيزي دارد از آن خود او باشد يا مرد ديگر.
من اين شكايت را مي‌شنيدم و نمي‌توانستم اقدامي براي رفع شكايت زارعين بكنم زيرا فرعون بمن گفته بود كه اقداماتي جهت رفع شكايت آنها بنمايم و فقط گفت كه سلام او را بزارعين برسانم.
ولي من آنها را مورد نكوهش قرار ميدادم و مي‌گفتم زراعت كردن محتاج پشت‌كار و حوصله و مبارزه با آفات است و شما از فرط تنبلي با آفات مبارزه نمي‌كنيد و لذا محصول مزارع شما ضايع مي‌شود و اگر شب‌ها مواظب باشيد كسي نهال‌هاي جوان شما را نخواهد شكست و در چاههاي شما مردار نخواهند انداخت و مجاري آبياري شما را مسدود نخواهد كرد. و شما از اين جهت ميل نداريد كه فرزندان شما بمدرسه بروند كه نمي‌خواهيد مزد آموزگاران را تاديه نمائيد و نيز از اين جهت كه مي‌خواهيد از وجود فرزندان خود در مزارع استفاده كنيد و آنها را بكار واداريد. و من اگر بجاي فرعون بودم از مشاهده شما شرمنده مي‌شدم زيرا شما نمي‌خواهيد از زمين‌هائي كه فرعون بشما داده استفاده نمائيد در صورتي كه اين اراضي حاصل‌خيزترين زمين‌هاي مصر است. چون خداي سابق پيوسته زمينهائي را تصرف ميكرد كه از همه مرغوب‌تر باشد و اينك اين زمين‌ها در تصرف شماست ولي شما بر اثر اهمال زمين‌ها را ضايع كرده‌ايد و دام را بقتل مي‌رسانيد تا از گوشت و پوست جانوران استفاده كنيد.