صفحات 202-203-204-205
فلسفه اش اين بود كه حقوق،يك عصايي سست و ضعيف است.معناي اين حرف او اين بود كه تكيه كردن به آن بستگي به نوع نياز موكلش دارد.به همين دليل تعجب آورد نبود اگر در مدت كوتاهي بعد از اين كه به نيواورلئان آمد،تمرينات كار وكالت را با يك گروه خاص از موكلينش شروع كرد.او با پرونده هاي نبرد كاري و تصادفات رانندگي كار را آغاز نمود و با تبه كاري و جنايات بزرگي ادامه داد و سرانجام به قرارداد هاي بزرگي دست يافت و در تغيير تصميم هيئت ژوري.بي اعتبار ساختن شاهدين و رشوه دادن به كساني كه مي توانسند در جريان كار دادرسي دخالت كنند،تخصص پيدا كرد.خلاصه آن كه،او از آن جمله آدم هايي بود كه مي توانست خيلي زود با افرادي مثل آنتوني اورساتي اخت بشود.راه هايي كه آن دو به طور جداگانه مي پيمودن،به نحو اجتناب ناپذيري به يكديگر مي رسيدند.اين پيوندي بود كه در بهشت مافيا صورت گرفته بود.قاضي لاورنس،بخشي از خانواده ي مافيايي اورساتي به شمار مي رفت و در مواقع لزوم اورساتي از او به عنوان وسيله اي براي تغيير راي دادگاه استفاده مي كرد.
===
ارنستين گفت:
-من نمي دانم تو چطوري مي خواهي با او در بيفتي تريسي؟او ثروتمند،قوي و غير قابل دسترسي است.
تريسي حرف او را تصحيح كرد:
-او قوي و ثروتمند است،ولي غير قابل دسترسي نيست.
تريسي تدارك نقشه ي برخورد با او را ديده بود.ولي وقتي به دفترش تلفن زد،دانست كه بايد خيلي سريع برنامه اش را تغيير بدهد.
-مي خواستم با آقاي قاضي لاورنس صحبت كنم.
سكرترش كه گوشي را برداشته بود گفت:
-متأسفم،قاضي لاورنس در دفتر كارشان نيستند.
-انتظار داريد چه وقت برگردند؟
-دقيقا نمي توانم بگويم.
-من كار مهمي با ايشان دارم،فكر مي كنيد فردا صبح در دفترشان باشند؟
-خير،ايشان خارج از شهر هستند.
-آه،شايد شما بتوانيد به نحوي به او دسترسي پيدا كنيد.
-متأسفم،اين هم مقدور نيست،عالي جناب در خارج از كشور هستند.
تريسي با احتياط بسيار سعي كرد حالت غير منتظره بودن اين خبر را براي خودش،مخفي كند.
-كه اين طور؟ممكن است سؤال كنم كجا؟
-عالي جناب براي شركت در يك سمپوزيم حقوقي به اروپا رفته اند.
تريسي گفت:
-واقعا كه حيف شد.
-ممكن است بپرسم شما كي هستيد؟
-من "اليزابت رووان واستين"رئيس بخش جنوبي انجمن حقوقدانان آمريكا هستم.ما در روز بيستم اين ماه،ضيافت توزيع جوايز سالانه مان را در نيواورلئان برگزار خواهيم كرد.انجمن،آقاي قاضي لاورنس را به عنوان مرد سال انتخاب كرده است.
سكرتر گفت:
-چه خوب،ولي متأسفانه آقاي قاضي،تا آن هنگام نيز بر نمي گردند.
-خيلي حيف شد.ما همه انتظار داشتيم كه يكي از بهترين سخنراني هاي ايشان را در اين ضيافت بشنويم.آقاي قاضي لاورنس انتخاب شده به اتفاق آراي كميته هستند.
-او از اينكه چنين فرصتي را از دست مي دهد،قطعا ناراحت خواهد شد
-بله،شما مي دانيد كه در اين موقعيت چه افتخار بزرگي محسوب مي شود.انتخاب هاي قبلي ما افراد بسيار سرشناسي هستند.يك لحظه صبر كنيد!فكري به خاطرم رسيد.آيا فكر مي كنيد ما مي توانيم يك نوار ضبط شده،شامل اعلام پذيرش و تشكر از ايشان براي ضيافت داشته باشيم؟
-خوب،من...من واقعا نمي توانم قول بدهم.او برنامه ي خيلي فشرده اي دارد و...
-اين مي تواند پوشش خبري خوبي براي روزنامه ها و راديو و تلويزيون باشد.
در چند لحظه اي كه سكرتر قاضي لاورنس سكوت كرد،به اين مي انديشيد كه او چه قدر از عنوان شدن اسمش در روزنامه ها و رسانه هاي جمعي خوشش مي آيد.در حقيقيت سفرهاي دوره اي او به دور دنيا نيز در واقع به همين دليل بود.او گقت:
-شايد ايشان وقت داشته باشند چند دقيقه اي نوار براي شما ضبط كنند.من مي توانم از خودشان سؤال كنم.
-آه...اين خيلي عالي است...ضيافت ما را رونق خواهد داد.
-آيا شما مايليد كه عالي جناب در زمينه ي بخصوصي صحبت كنند؟
-آه..البته ...ما دوست داريم كه سخنراني ايشان درباره ي ...
تريسي لحظه اي مكث كرد و بعد گفت:
-متأسفم،اين واقعا كمي پيچيده است.من فكر مي كنم شايد لازم باشد كه خودم شخصا براي ايشان توضيح بدهم.
چند لحظه اي سكوت برقرار شد.سكرتر خودش را در وضع دشواري مي ديد.به او دستور داده شده بود كه مسير سفر و محل سكونت رئيسش را فاش نكند،از سوي ديگر چنان چه اين فرصت را از دست مي داد،ممكن بود كه مورد مؤاخذه قرار بگيرد.
سرانجام او گفت:
-حقيقت اين است كه من نمي بايست هيچ گونه اطلاعاتي درباره ي ايشان به كسي مي دادم،اما مطمئنم كه در اين مورد بخصوص ايشان استثناء قائل خواهند بود.شما مي توانيد او را در هتل "روسيا "در مسكو پيدا كنيد.طي پنج روز آينده ايشان در آنجا خواهند بود و بعد از آن...
-عالي است،من همين الان تماس مي گيرم،خيلي خيلي متشكرم.
-خواهش مي كنم دوشيزه داستين.
===
متن تلگراف قاضي هنري لاورنس،متل روسيا،مسكو.
«اكنون ديوار بعدي شوراي حقوق قضايي مي تواند تدارك ديده شود.تاريخ مناسب را تعيين نماييد.فضاي مربوط درخواست شود.»
امضاء:بوريس
متن تلگراف دوم كه روز بعد رسيد:
«مشكل تداركات سفر را توجيه كنيد.هواپيماي خواهر شما دير رسيد.اما به سلامت به زمين نشست،پول ها و پاسپورتش را گم كرده است.او حتما در يك هتل سوئيسي درجه يك اقامت خواهد كرد.پول ها بعدا واريز خواهد شد.»
امضاء:بوريس.
متن آخرين تلگراف
«خواهر شما سعي مي كند از سفارت آمريكا يك پاسپورت موقت بگيرد.هيچ اطلاعي در مورد ويزاي جديد در دست نيست.خواهرت را به زودي روانه ي آمريكا خواهيم كرد.»
امضا:بوريس
===
مأمور"كا-گ-ب"تلگراف ها را در جيب بغلش گذاشت و منتظر ماند كه ببيند آيا تلگراف هاي ديگري نيز در راه است يا خير؟و وقتي