صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14

موضوع: آسیب شناسی عزاداری سالار

  1. #1
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    آسیب شناسی عزاداری سالار

    10986221742202521677813613402095249183122

    سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) یكی از سرمایههای گرانقدر عزاداری ما است كه شیعه را حفظ كرده و به تعبیر حضرت امام (ره) اسلام در بقای خودش مدیون عاشورا است و تاكید ائمه هدی بر پاسداشت آن روز بزرگ، فراوان است. اما در طول تاریخ، این سرمایه در معرض انحراف و خطر بوده است. آسیب هایى میتواند این سرمایه های عظیم را تهدید بكند كه یكی از آنها، تحریفات واقعیت های عاشورا است. در این نشست در محضر اساتید بزرگوار این موضوع را به بحث مینشینیم، كه اساساً تحریف چیست و چه آسیب هایى از این ناحیه میتواند به عزادارى امام حسین(ع) وارد شود.مخالفان و دشمنان در اهداف و انگیزه های قیام امام حسین(ع) تحریف كردند، اما دوستان بیشتر در شكل قضایا دست بردند.
    استاد پیشوایى:

    وقتی به بحث تحریف قضیه عاشورا و آسیب شناسی عزاداری میپردازیم گمان نشود كه ما با عاشورا و عزاداری مخالفیم. ما به عنوان شیعه که در دامن اهل بیت بزرگ شده ایم و پیرو مكتب اهل بیت هستیم، عاشورائی و حسینی هستیم، عاشورا و مكتب ائمه(ع) برای ما یك سرمایه بزرگ است و سرمایه هر قدر ارزنده تر باشد، صاحب سرمایه بیشتر مراقبت میكند كه آسیبی به آن نرسد؛ بنابراین به همان دلیل كه این سرمایه برای ما ارزنده است باید در برابر آسیب ها و خطرات و انحراف هایی كه آن را تهدید میكند حساس باشیم.بعد از پیروزی انقلاب شكوهمند، اولین محرمی که پیش آمد یك نوع غرور برای مردم حاصل شده بود كه ما دیگر پیروز شدیم و طاغوت را شكست دادیم و محرم آن سال رو به كمرنگ شدن بود. امام راحل بیانیه ای صادر و تاكید كردند كه عزاداری را مثل زمان گذشته به صورت سنتی و به صورت دسته جمعی، در خیابان ها و معابر برگزار كنید. از بیداری های تاریخی امام این بود كه وقتی دید عاشورا در حال كم رونق شدن است، تاكید كرد كه مردم به همان شكل سنتی ادامه دهند. مردم هم آمدند به میدان و دیگر بعد از آن عزاداری رونق پیدا كرد. صحبت این نیست كه عزاداری ها به این شكل صورت نگیرد، مراجع فعلی خودمان هم تاكید فرموده اند كه مراسم عزاداری باید به خیابان ها كشانده بشود. اگر حادثه عاشورا در میان كتاب ها میماند به دست فراموشی سپرده میشد؛ یك راز این كه حادثه ی عاشورا زنده مانده، این است كه به صحنه كشانده شده و به میان مردم آمده است. یادم میآید در یك كتاب خواندم كه یك غیر شیعه به شیعه ای گفته، چه خبرتان است، از عاشورا چند قرن گذشته، شما چرا عاشورا را زنده میكنید؟ آن شیعه یك طنز تاریخی گفته است که بلی ما در مورد غدیر كوتاه آمدیم، شما اصل غدیر را انكار كردید؛ نمیگذاریم چنین وضعی برای عاشورا پیش آید. بنابراین عاشورا زنده است و زنده میماند و باید زنده بماند. صحبت این است كه حواسمان جمع باشد، كه تصویر صحیح از آن ارائه بشود. افسانه ها داخل نشود، و با عوام گری آمیخته نشود، و مطالب دور از عزت و شان ائمه و اهل بیت (ع) در این جریان ها مطرح نشود. اما اصل بحث را این طوری آغاز میكنم كه خداوند متعال یهود و اهل كتاب را محكوم میكند كه «یحرّفون الكلم عن مواضعه» اینها تحریف میكنند، تحریف یعنی دگرگون كردن و عوض كردن . تحریف كردن و عوض كردن یك سخن چند شكل دارد: یك وقت محتوایش را عوض میكنیم، و یك وقت الفاظش را تغییر میدهیم. یك وقت، یك لفظ از آن كم میكنیم و یك وقت یك لفظ را به آن اضافه میكنیم. تحریف هایی كه در واقعه ى عاشورا راه پیدا كرده، بیشتر از طرف دوستان بوده است تا دشمنان. آن وقت تحریف دوستان هم با تحریف دشمنان خلط شده است. دشمنان و مخالفان اهل بیت، در انگیزه ها و اهداف قیام عاشورا، تحریف كردند، مثل ابن خلدون که قیام عاشورا را دنیا گرایانه تحلیل میكند. مثل این كه در ذهن خودش مسلم بوده كه امام حسین(ع) گفته است من یزید را شكست خواهم داد و حكومت خواهم كرد. در حالی كه در هیچ یك از بیانات امام حسین(ع) چنین تعبیری پیدا نمیكنید. ابن خلدون مضمونش این است میگوید حسین بن علی مرد خوبی بود، عادل بود، پسر پیغمبر بود، و حرفش هم درست بود ولی محاسبات حسین بن علی(ع) غلط در آمد؛ بدون نیروی لازم به جنگ یزید رفت و به این نکته توجه نداشت، لذا شكست خورد.
    فدائیان صفویه در روز عاشورا شمشیر به دست بیرون آمدند و تصورشان این بود كه نوعی همدردی و مواسات با اصحاب امام حسین(ع) داشته باشند. آنان می گفتند در چنین روزی که اصحاب امام حسین(ع)، و خود امام، و بنی هاشم تیر می خورند پس ما هم این حالت را برای خودمان ایجاد میکنیم؛ یعنی نشان میدهیم كه ما در راه امام حسین(ع) فدوی هستیم؛ و حاضریم سرمان بریده شود و این شروع قمه زنی شد.
    یا مثلاً امام حسین(ع) را به خارجی گری متهم میكنند؛ میگویند یزید خلیفه بود، مردم با او بیعت كرده بودند. حسین بن علی(ع) خروج و شورش كرد و در تاریخ اسلام، خلفا خوارج را سركوب میكردند. علی خوارج را سركوب كرد، ابوبكر، اهل ردّه را سركوب كرد. جوابش این است كه خلافت یزید از ریشه مشروعیت نداشت حتی از طرق و قانونی كه اهل سنت مشروع میدانند؛ یزید از نظر شخصی شرط عدالت را نداشت و به دلائل مختلف دیگر، خلافت یزید از اساس فاقد مشروعیت بود. مخالفان و دشمنان در اهداف و انگیزه های قیام امام حسین(ع) تحریف كردند، اما دوستان بیشتر در شكل قضایا دست بردند. از دوران صفویان كتاب هایی كه مخصوصاً به فارسی نوشته شده (همچنین کتاب های عربی) عنوان كتاب ها بر حزن انگیزی قضیه دلالت میكنند. (استاد رسول جعفریان در منابع تاریخ اسلام اسم حدود صد كتاب را برد - ریاض المصائب، ریاض الحزن، طریق البكاء، طریق المصائب...- اینها بنایشان بر این بوده كه بر جنبه ى حزن انگیزی قضیه تكیه كنند، بنابراین آمدند قضایایی را به آن اضافه كردند یا قضایایی خاص را بسط دادند. مقداری از تحریف هایی كه در مقتل ها راه یافته از این طریق بوده كه قضایا را بزرگ كردند و شاخ و برگ زیادی دادند.
    نمونه هایی از تحریفات در واقعه عاشورا

    استاد یوسفی غروی:در این جا تذکر مطلبی لازم است: و آن توصیه مرحوم استاد شهید مطهری به مطالعه كتاب «لؤلؤ و مرجان» مرحوم نوری كه در شرائط منبریان است؛ که از شرائط منبریان، دو شرط را شرط اساسی قرار داده است؛ اخلاص و صدق. از لحاظ نیت مخلص باشند و برای خدا این كار را انجام بدهند و شرط دوم دنباله شرط اول است که اگر كسی در نیت این كار، مخلص باشد طبعاً باید صادق باشد. نمیشود کسی اخلاص داشته باشد ولی نسبت به صداقت تقید نداشته باشد. وی در ضمن شرط صدق نمونه هایی از مطالب بی اساس را ذكر كرده است. یكی از نمونه ها این قصه معروف است كه حضرت زهرا در وقت وفات، از دخترش حضرت زینب خواست كه وقتی امام حسین(ع) به كربلا میرود به همراهش برود و در دم آخر وقتی كه میرود به طرف میدان، چون من نیستم، شما زیر گلوی امام حسین، جای خنجر شمر را ( حالا اگر شمر باشد) به نیابت از من ببوس؛ و حضرت زینب یادش نبود تا روز عاشورا، تا آن لحظه آخر، بعد از این كه امام حسین(ع) خداحافظی كرد، رفت به طرف میدان، بین خیمه ها و لشكر دشمن بود که دفعتا جناب زینب صدا زد " مهلاً مهلا یابن الزهرا" امام حسین سرش را برگرداند و دید حضرت زینب است و زینب گفت از اسب بیا پایین . امام حسین آمد و حضرت زینب جریان را برایش بازگو كرد و همان جا امام گفت بیا به وصیت مادرم عمل كن حضرت زینب هم زیر گلویش را بوسید " اكشف لی عن صدرك فكشف لها (عن صدرك یا عن نحرك) فشمته فی صدره و قبلته فی نحره" سینه او را بوئید و زیر گلوی او را بوسید. بعد رو به مدینه كرد و حضرت زهرا(س) را سلام داد، گفت:«یا امّاه لقد ردت الودیعة.»
    ریشه این غلوها علاوه بر آن مسامحه ای که مستمعین دارند این است كه جماعت مداح ها متولی ندارند؛ تحت پوشش و نظارت نیستند. سازمان تبلیغات اسلامی، طلاب عزیز را به عنوان واعظ اعزام میكند ولی مداح را چه كسی اعزام می كند؟ تا زمانی که مداحان تحت پوشش در نیایند و آموزش نبینند، تا به آنان هشدار داده نشود، و آنها را به مطالعه وادار نكنند، وضع به همین منوال خواهد بود.
    بعد از اعلان رسمیت دولت صفوی در ایران جنبه مصیبت، و گریه و عزاداری هدف شد، در صورتی كه ائمه(ع) ما را دعوت به احیای اصل قیام امام حسین نموده اند. البته ما به ذكر مرثیه ی امام حسین و حتی گریه و گریاندن برای امام سفارش شده ایم، اما این هدف نیست. گریه و عزاداری وسیله است، گر چه وسیله ای است كه « یتقرب بها الی الله » اما وسیله احیا است، به قول خود امام، گریه بر شهید زنده نگه داشتن آن شهید است. اینها وسیله برای زنده نگه داشتن ذكر امام حسین است و به پیرو آن اهداف امام حسین . اگر وسیله به هدف تبدیل بشود خود این هم انحراف است. وانگهی تا مدتی بعد از اعلان رسمیت تشیع از سوی دولت صفوی، تصوف صفوی بر تشیع تفقهی صفوی غلبه داشت و تصوف، تفقه ندارد، علم ندارد، لذا در باز میشود. برای مثال، این انحرافات مخصوصاً با آن شعر معروفی كه «ما درون را بنگریم و حال را نی برون را بنگریم و قال را» هر چه دلتان بخواهد بگوئید چون ما به مقصد نگاه میكنیم. دلت را صاف كن هر كار میخواهی بكن، هر چه میخواهی بگو. متأسفانه این یك مقدار از عوامل بود که ظهور چنین وضعیتی را سبب شد. از طرف دیگر فقهایی هم كه در آن دوران دعوت به تفقه و به دست گرفتن زمام علمیت فقهی مذهب تشیع شدند، آنان هم متأسفانه دچار افكار اخباریگری شدند. اخباریگری هم این مسئله را عنوان کرد كه "كذب" قبح ذاتی ندارد. كذب قبحش قبح عرضی است و به لحاظ آثار كذب است و الا اگر كذب بدون عارضه بدی باشد؛ و عوارض خوب داشته باشد، مانعی ندارد. مخصوصاً عوارض كذب اگر نافع به مذهب باشد و نفع مذهب چیست؟ این است كه هر چه پیاز داغ قضیه امام حسین(ع) بیشتر بشود این به نفع مذهب است. به چه دلیل؟ به قیاس این كه ائمه ما را دعوت به عزاداری كردند؛ پس هر چه دلتان بخواهد بگوئید. خود ائمه كه مقتلی معین نكردند، بنابراین راه باز است؛ هر چه ما بخواهیم می توانیم بگوئیم چون اگر كذب هم باشد كذب نافع به مذهب است. و از آن طرف مخصوصاً در بحرین، شیعه های بحرین که از یك طرف عرب بودند و از طرف دیگر اخباری منش بودند، هیچ مانعی نداشتند برای این كه چیزهایی را به عنوان مزید حزن و اندوه برای قضیه كربلا بنویسند و به شكل خبری در بیاورند. نتیجه کار اینها كم كم به سایر جهان تشیع سرایت كرد و ترجمه شد و صورت نقلیات مقتلی پیدا كرد. وانگهی مداحی و مرثیه خوانی بیشتر پیدا شده است؛ اینها غالباً چیزهایی را نقل میكنند که حتی مطالعه ای نیست، مسموعات است، افواه الرجال است، مجلسی است؛ از یكدیگر یاد میگیرند و نقل می کنند.
    -در جریان بوسیدن گلوی امام حسین(ع)، مرحوم حاجی نوری (ره) اشاره كرده است به این که آیا از نظر فقهی اصلاً جایز است خواهر گلوی برادر را ببوسد؛ آن هم در حضور دیگران؟ حالا اگر زن و شوهر باشند آیا جایز است زنی شوهر خودش را جلوی دیگران ببوسد؟ میگویند كه ممكن است پوشیده بوده باشد. اگر پوشیده بوده از كجا معلوم كه بوسیده شده است؟ شاید بگویند مطلبی به مسامحه گفته شده؛ نه این نیست، بلكه دقیقاً این است كه سینه را بوئید و گلو را بوسید. فرق بین بوسیدن و بوئیدن را از كجا فهمید؟
    -تحریف دیگری که در جریان واقعه عاشورا مطرح می شود و بی اساس است جمله (الشام الشام الشام) است، كه به مناسبت روز اول ماه صفر كه روز ورود اسیران اهل بیت به شام است، خوانده می شود. اصل ورود اهل بیت در اول صفر، در كتاب معتبر «الآثار الباقیه» نوشته ابوریحان بیرونی هندی الاصل در قرن چهارم است (وی شیعه نبوده بلكه یك آدم منصف بوده)؛ آن هم منبعی را ذكر نكرده ولی چون آدم معتبری است حمل بر صحت میكنیم، مگر این كه دلیلی بر ردش موجود باشد. او نقل كرده است كه «و فی الیوم الاول من شهر الصفر اُدخل سبایا الحسین الی الشام» اما اضافه جعلی آن این است كه از امام زین العابدین(ع) پرسیدند كجا بر شما مشكلتر گذشت؟ سه مرتبه فرمود «الشام ...» یا در تعبیری دیگر؛ اسیری عمهام زینب. آن جمله الشّام را كه آنجا سر بسته بوده اینجا خواسته اند بیان كنند. این از نظر معنی، خیلی خوب، قبول. اما از نظر لفظ كی گفته، كجا گفته، چه منبعی و مدركی برایش هست؟ خدا میداند.
    عوامل موثر در ایجاد تحریفات

    سوال: عوامل تحریف در مجموع چه مسائلی و چه منابعی بودهاند؟استاد یوسفی غروی:

    این مسأله تسامح مبنی بر این كه كذب، قبح ذاتی ندارد و در نتیجه حرمت ذاتی ندارد منحصر به اخباریین نیست بلكه بعضی از علمای اصولی ما هم همین معنی را دارند حتی علمای معاصر. از باب مثال عرض میكنم مرحوم آیت الله خوئی هم نظرش همین بود كه كذب، قبح ذاتی ندارد در نتیجه حرمت ذاتی ندارد؛ حرمتش تبعی و اضافی است به لحاظ آثار و توابعش. یا مثلاً مرحوم میرزای نائینی (ره) استاد مرحوم خوئی نظرش همین طور بوده است.اما نسبت به میرزا آقای دربندی (ره) صاحب كتاب اكسیر السعاده و ترجمهاش اسرار الشهاده كتاب او مطالبی را ذكر كرده كه راجع به آن مطالب از مرحوم نائینی (ره) پرسیدهاند (البته این را من افواهی از علمای نجف شنیدم) كه نظر شما راجع به اسرار الشهادهی مرحوم دربندی چیست؟ ایشان با مكثی و تاملی جواب داده اند كه: اگر بخواهیم حمل به صحت كنیم ایشان خودشان را مجتهد میدیدند و به اجتهادشان برای كذب قائل به قبح ذاتی آن نبودند مخصوصاً كذب نافع را جائز میدانستند و این كذبها را نافع مذهب میدیدند.
    استاد پیشوایی:

    عوامل اساسی و ریشهای که باعث تحریفات شده عبارتند از: 1-تفکر "هدف، وسیله را توجیه می کند"

    به تعبیر بسیاری از علماء و مقتل نویسان در گذشته و حال که می گویند هدف، وسیله را توجیه میكند. ما هدفمان گریاندن و عزاداری است؛ برای رسیدن به این هدف، دروغ هم جائز است. این یك اصل شیطانی، از یك فیلسوف سیاستمدار در قرن شانزدهم در ایتالیا است. این یك اصل غیر اخلاقی است كه سیاستمداران دنیوی به این عمل میكنند و میگویند كه برای رسیدن به مقاصد سیاسی هر كاری مجاز است. ما متأسفانه در مجلس عزاداری به این اصل عملاً پایبند شدیم؛ گفتیم كه اصل این است كه عزاداری كنیم، اصل این است كه مصائب امام حسین(ع) زنده بماند و تا از این اصل صرف نظر نكنیم وضع همین خواهد بود كه هست. 2-عدم واکنش نسبت به روضه های دروغ

    دیگر این كه هیچ حساسیتی در مقابل روضه های دروغ نشان داده نمیشود. یادم میآید در دهه آخر حكومت محمد رضا پهلوی یك مداح به نام سید جواد ذبیحی بود كه بلبل شاه لقب گرفته بود. بعضی از مذهبی ها كه تفكر انقلابی نداشتند او را دعوت میكردند. یكی از پولداران اهواز ایشان را دعوت كرده بود، و مرحوم آیة الله بهبهانی هم كه از مراجع بود در آن مجلس حضور داشتند. بلبل شاه جمله ای كه بوی حمایت از دربار شاه میداد بر زبان آورد، مرحوم بهبهانی بلند میشوند و از مجلس خارج میشوند و كل مردم حاضر در مجلس به دنبال آیة الله خارج میشوند و فردا هم جواد ذبیحی از اهواز بر میگردد. ما ندیده ایم كه نسبت به روضه های دروغ چنین حساسیتی نشان داده شود، یك شخصیت بزرگ بلند شود و بگوید اینجا روضه دروغ خوانده میشود. 3-تحلیل تاریخ

    یك عامل دیگر كه در گذشته مؤثر بوده (حتی پیش از صفویه) آن است كه تاریخ و واقعه نویسان دید تحلیلی امروزی را اصولاً نداشتند. این تحلیل تاریخ، مختص زمان ماست. البته در گذشته ابن خلدون باب تحلیل را باز كرده بود ولی نه این كه از آن زمان هر چه نوشته شد تحلیلی نوشته شد. عموماً تاریخ نقلی است، به همدیگر اعتماد میكردند، موشكافی و دقت های علمی سند مطرح نبوده است. بررسی سند را در زمان ما عمدتاً و مخصوصاً دو استوانه بزرگ، علامه امینی(ره) و علامه سید مرتضی عسكری (مدظله) انجام دادند، و اعتبار طبری را زیر سوال بردند و بسیاری از احادیث موضوعه را بررسی كردند. در گذشته به همدیگر اعتماد میكردند و به ترجمه اكتفا مینمودند. البته در ترجمه دخل و تصرف هایی صورت گرفته بود و این آفت بزرگی بود. مثلاً تا آنجا كه ما بررسی كردیم مركب امام حسین(ع) اولین بار در روضة الشهدای ملا حسین كاشفی آمده است، و بقیه بر ایشان اعتماد كردند. كتابی داریم به نام "ناسخ التواریخ" (که در دوران قاجار نوشته شده) معنای این نام این است که تمام تاریخ ها را این کتاب نسخ كرده ولی این طور نیست؛ چیزهایی در این ناسخ التواریخ از دیگران نقل شده، و به منابع دیگر نسبت داده و ترجمه كرده، که نسبت ها و ترجمه ها درست نبوده است، بلکه دیگران بر ایشان اعتماد كردند.
    4-غلو در اشعار

    آفت دیگر در عزاداری ها، اشعار است. متاسفانه در اشعاری كه توسط مداحان خوانده میشود غلو راه پیدا كرده است. با این کار توحید و امامت زیر سوال می روند. آنها از این قبیل اند: "لا اله الاّ زینب"،" علی بن ابی طالب زاده شده تا خدا تنها نماند"، "لا اله الاّ رقیة"، "من سگ حسینم". ریشه این غلوها علاوه بر آن مسامحه ای که مستمعین دارند این است كه جماعت مداح ها متولی ندارند؛ تحت پوشش و نظارت نیستند. سازمان تبلیغات اسلامی، طلاب عزیز را به عنوان واعظ اعزام میكند؛ ولی مداح را چه كسی اعزام می كند؟ تا زمانی که مداحان تحت پوشش در نیایند و آموزش نبینند، تا به آنان هشدار داده نشود، و آنها را به مطالعه وادار نكنند، وضع به همین منوال خواهد بود.
    انتشار افکار نادرست از شیعه

    سوال: پیامدهای تحریفات، در فرهنگ عاشورا و كار كردهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آن چه بوده است؟ مخصوصاً از نظر آن عوامل كه بحث شد و آیا در این بین غرض ورزی هم وجود داشته است؟استاد پیشوایی:

    راجع به اهداف و انگیزههای امام حسین(ع) آنچه مغرضین و دشمنان انجام دادند طبعاً پیامد داشته و به دیگران منتقل شده است. تحریف هایی که از سوی ما در مورد وقایع رخ می دهد متاسفانه ضمن پوشاندن حقیقت باعث نشر تفکر غلطی از شیعیان می شود. اکنون عصر تکنولوژی است و نمی توان چیزی را پنهان کرد بلکه همه اعمال و افکار ما به راحتی از طریق اینترنت و ماهواره به جهان منتشر می شود.در یکی از سال های جنگ تحمیلی با عنوان روحانی به حج مشرف شدم. دوست روحانی همشهری داشتیم كه میگوید من در غرب قبرستان بقیع برای خریدن چیزی وارد مغازه شدم؛ فروشنده آن مغازه از لباس و قیافهام من را شناخت كه من ایرانی و روحانی هستم؛ گفت معلم (راهنما) هستی؟ گفتم بله. اشاره كرد كه به دنبال من بیا... من را برد عقب مغازهاش؛ ویدئویی را روشن کرد، دیدم حرم مطهر حضرت امام رضا(ع) است و عدهای وقتی که به بست حضرت امام رضا رسیدند، سینههایشان را وا كردند و خوابیدند روی فرش ها و گوشت سینه ها را مالیدند به سنگ ها، خون آمد و خون ریخت و با آن وضع رفتند به حرم! گفت این کار شما است؟! تازه آن وقت زمانی بود كه هنوز ویدئو و فیلم ها خیلی رواج نیافته بود.
    آن كس كه میگوید "لا اله الا زینب"، بداند که اینها ضبط میشود و آنها را سوژه تبلیغاتی قرار میدهند که این است توحید شیعه! این ها عواقب بسیار بدی دارند.
    سوال: با توجه به این تحریفاتی كه صورت گرفته است مستشرقین، مخصوصاً غربی ها که گاهی بحث از عیسای شیعه یا مثلاً قربانی شیعه در محضر خداوند برای گناهانشان می کنند از این جهت چه قدر مانور میدهند؟

    استاد یوسفی غروی:نسبت به عوارض و بیماری های تحریفات این اندازه اشاره كردم كه در واقع بالعكس عمل کردند و وسیله را به جای هدف نشاندند. هدف ائمه(ع) از تشویق و تاكید بر احیای نام امام حسین(ع) ذكر مصائب ایشان چیست؟ این است كه امام حسین با هدفش زنده بماند یعنی برای شیعیان و پیروانش الگو بشود که در راه ایمان، با بصیرت و صبر در حد اعلی مقاومت کنند. در صورتی كه هدف از قیام امام به این صورت رواج یافته كه كانه امام حسین فقط مامور بوده است تا خودش را قربانی شیعه بكند و قربة الی الله این مصائب را تحمل بكند تا باعث بخشش گناهان شیعیان شود.
    یكی دیگر از پیامدهای این انحراف آن است كه وقایع صحیح و غیر صحیح در واقعه كربلا با هم قاطی شده اند. وقتی در اخبار عاشورا مسامحه شود (در شنیدن این نقل ها و عدم انكار این نقل ها) در اثر این مسامحه، حقایق واقعه با غیر آن مخلوط می شوند. و آنگاه است که واقعه عظیم کربلا نام خرافه و یا افسانه را به خود می گیرد.
    متاسفانه در حوزه های علمی دید بسیاری از علما هنوز هم به گونه دیگری است. در محافل و مجالس علمی علما، به گوش خود شنیدم كه گفتند آقا دستش نزن. یعنی تا صحبت این میشود که كدام قسمت واقعه درست است و كدام نادرست؟ میگفتند دستش نزن؛ اگر این طوری به دنبال صحیح و سقمش بروید چیزی نمیماند؛ فقط میماند:" قتل الحسین بكربلا فی یوم عاشورا عطشانا مظلوما."
    واقعاً همین طور است؟ وای بر ما اگر واقعاًً علمای ما دیدشان نسبت به مسائل كربلا این طوری باشد!



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #2
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض



    دگرگوني فضاي اجتماعي و تغيير در گفتمان عاشورا
    يکي از آسيب‏هايي که به شدت متوجه فرهنگ عاشوراست، آسيبي است که از راه تغييرات زمانه به وجود مي‏آيد. از آنجا که فرهنگ عاشورا و عزاداري، سنتي اجتماعي در درون جامعه شيعي است، به ناچار ممکن است با تحول زمان، تغيير پذيرد. همين موضوع است که وظيفه انديشوران و دل‏بستگان فرهنگ ناب عاشورايي را دو چندان مي‏کند؛ اگر چه بي‏نهايت کاري سخت و سترگ به شمار مي‏آيد. اگر نگاهي به ادبيات منثور و منظوم عاشورا در دوره‏هاي مختلف بيفکنيم، خواهيم ديد که تا حدود بسياري، رابطه‏اي متقابل و متعامل ميان رويکردهاي عاشورا با وضع اجتماعي - سياسي ويژه هر دوره‏اي وجود دارد. فرضيه اين نظريه آن است که دگرگوني شرايط وضعيت و منطق هر زمان، تأثيري عميق بر نگرش غالبي مردمان آن عصر دارد و اين تغييرات در سنّت‏هايي اجتماعي بويژه سنّت‏هاي ديني چون فرهنگ عاشورا و عزاداري نقش بسزايي دارد. بر اين اساس گفته مي‏شود:
    دوره‏هايي که جامعه شيعي، جامعه سياسي و کنش‏گرا از نظر اجتماعي است، قرائت و ادبيات عاشورا، صبغه‏اي سياسي و فعال به خود گرفته و وجه مبارزه‏جويانه و حماسي عاشورا، شاخصه فرهنگ مکتوب يا شفاهي، يا منظوم يا منثور سياسي مي‏گردد و در شرايطي که به هر دليل و سبب اجتماعي - تاريخي، جامعه شيعي غير سياسي و پوليتيزه مي‏شود، وجه فاجعه‏بار، غم‏انگيز، سوگوارانه و منفعلانه عاشورا برجسته مي‏گردد.[1] .
    از اين دست مي‏توان در سده‏هاي نخست تاريخ شيعه، ادبيات حماسي و انقلابي شاعران حماسه‏سراي شيعي چون فرزدق، کميت اسدي، سيد حميري و دعبل خزائي و مقتل‏هايي چون مقتل ابي‏مخفف» و ارشاد را مشاهده مي‏کنيم.
    در دوران آل‏بويه و سلجوقي، ادبيات عاشورا، غير حماسي و غير سياسي مي‏شود که در آثار سنايي، کسايي و قوامي رازي و نيز کتاب‏هايي چون اللهوف علي قتلي الطفوف مي‏بينيم. در فاصله زوال ايلخانان تا تأسيس صفويه، شاهد سياسي شدن جامعه شيعي و به تبع آن، حماسي شدن ادبيات عاشورا هستيم که ادبيات نهضت رارقم مي‏زند.
    با تبديل شدن نهضت به نظام در دوران صفويه، بار ديگر قرائت غير سياسي و غير حماسي از عاشورا برتري يافته، اين وضعيت تا پايان دوران رضاخان ادامه مي‏يابد. از شهريور 1320 تا اواخر جنگ تحميلي ايران و عراق، دوباره رويکرد حماسي اوج مي‏گيرد. اين رويکرد آثار کساني چون امام خميني‏رحمه الله، محمّدتقي شريعتي، آيت اللَّه کاشاني، آيت اللَّه طالقاني، فدائيان اسلام، شهيد مطهري، مهندس بازرگان، دکتر علي شريعتي و آيت اللَّه صالحي نجف‏آبادي است.
    از اواخر جنگ به اين سو، به تدريج با فروکش کردن تکاپوي انقلابي، گفتمان عاشورا نيز به تدريج و در مراتبي غير حماسي و غير سياسي شد. البته اين نظريه، به حتم نمي‏تواند تمامي مسائل مرتبط با فرهنگ عاشورا را توضيح دهد و پرسش‏هايي چند نيز در برابر آن، قابل طرح است. البته مي‏توان آن را يکي از عمده‏ترين - و نه تمامي - عوامل تحريف‏زا دانست؛ چرا که در هر يک از اين دوره‏ها، که فرهنگ عاشورا به تبع جامعه، سياسي و يا غير سياسي مي‏شود، ابعاد ديگر آن مورد غفلت قرار مي‏گيرد و نيز تحريف‏هاي لفظي و معنوي بر اساس گفتمان رايج زمان در آن صورت مي‏گيرد. براي مثال در فضاي سياسي، همه ابعاد فرهنگ عاشورا، سياسي، ايدئولوژيک و کارکردي شده و بر آن اساس تفسير مي‏شود. يا در فضاي غير سياسي، اين ابعاد به بُعد عاطفي و احساسي فرو کاسته مي‏شود. که هر يک از اين دو رويکرد دربردارنده تحريف فرهنگ عاشورا است.



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #3
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض



    تبيين نشدن فلسفه صحيح قيام
    يکي از عوامل بنيادين وقوع تحريف لفظي و معنوي و ورود آسيب‏هاي متعدد به ساحت فرهنگ عاشورا و عزاداري سيدالشهداعليه السلام، عدم تبيين و تشريح آموزه‏هاي ناب عاشورايي و اهداف و فلسفه نهضت عاشورا در ميان مردم است. اين نقص متوجه نخبگان و دانشوراني است که مرجع توده مردم به شمار مي‏آيند که به طور عميق و همه‏جانبه در عاشورا انديشه نکردند و به درستي به تشريح و تبليغ آن نپرداختند؛ به تک‏بعدي‏نگري پرداختند يا ميدان را به غير اهل واگذاشتند. به همين سبب بود که فلسفه‏سازي‏هاي انحرافي در ميان مردم و حتي در ميان خواص رواج يافت و در ادبيات شعري و غير شعري نيز تبلور يافت. اين موضوع که خود يک تحريف معنوي عمده است، زمينه‏ساز بسياري از تحريف‏هاي لفظي نيز قرار گرفت. شهيد مطهري‏رحمه الله در اين راه، از دو فلسفه‏تراشي انحرافي براي قيام اباعبداللَّه‏عليه السلام نام مي‏برد. نخست اينکه شهادت امام حسين‏عليه السلام را، کفاره گناهان امت و دوستداران عترت و هدف از قيام را، تنها آمرزش و شفاعت گناهکاراني که ولايت و محبت آن حضرت را دارند، دانسته‏اند.
    اين تفسير از قيام، کاملاً شبيه به برداشت مسيحيان از - به زعم خود - کشته شدن حضرت عيسي و بلکه رونوشتي از آن است. مسيحيت بر اين باور بود که همان‏طور که مردم در آسيب وضعي گناه شرکت دارند، يک نماينده از بشريت مي‏تواند کفاره اين گناه باشد... و عيسي کفاره آن آسيب را يک‏بار و براي هميشه محقق ساخت.
    شهيد مطهري با اشاره به اين تفسير، به نقد آن مي‏پردازد و مي‏گويد:
    شهادت آن حضرت به عنوان کفاره گناهان امت واقع شد! امام حسين‏عليه السلام شهيد شد که اثر گناهان را در قيامت خنثي کند و به مردم از اين جهت آزادي بدهد. در حقيقت مقابل اين عقيده، بايد گفت امام حسين‏عليه السلام ديد که يزيدها و ابن زياد و شمر و سنان‏ها هستند، اما عده‏شان کم است؛ خواست کاري بکند که بر عده اينها افزوده شود. اباعبداللَّه که براي مبارزه با گناه کردن قيام کرد، ما گفتيم قيام کرد تا سنگري براي گنهکاران باشد. گفتيم حسين‏عليه السلام يک شرکت بيمه تأسيس کرد. بيمه چه؟ بيمه گناه. گفت ايهاالناس! هر چه مي‏توانيد بد باشيد من بيمه شما هستم.
    اين تفسير، از ديرباز تاکنون در ميان مردم رواج داشته و دارد و بخش قابل توجهي از ادبيات عاشورا را تشکيل مي‏دهد و در اشعار، تعزيه‏ها، منبرها و...بازگو مي‏شود.
    در واقع اين برداشت، برداشتي انحرافي و منحط از موضوع شفاعت ائمّه اطهار و بويژه امام حسين‏عليه السلام است که به سبب عدم طرح درست و مناسب آن و آميخته شدنش با عقايد و عادت‏هاي سطحي مردم، اين چنين مسخ شده است. از اين رو، نمونه‏هاي اين تفکر را فراوان در ادبيات عاشورا مشاهده مي‏کنيم:
    فتحعلي شاه:

    بادا فداي خاک رهش صد هزار جان
    چون کرد جان به امت عاصي فدا حسين

    وصال شيرازي:

    دلي مي‏خواست يزدان تا سرش زيب سنان گردد
    که در هنگامه محشر شفيع عاصيان گردد

    يکي از تعزيه‏ها:

    براي عذر گناهان شيعه پدرم
    رضا شدم که به خون دست و پا زند پسرم

    سروش اصفهاني:
    بهر شفاعت گنه دوستان خويش
    کرديم سينه را هدف تير حادثات
    همان‏طور که مي‏نگريم، در اينجا منطق قيام و شهادت، منطق فداست. امام حسين‏عليه السلام همانند مسيح فدا شده است تا امت را از ترس جهنم برهاند. همين و بس. بر اين اساس است که خواب‏ها و نقل‏هاي عجيب واگويه و ساخته مي‏شود.
    مانند اين داستان که دزدي که کارش غارت کاروان‏ها بود، در سر راه قافله زايران کمين کرد، ولي خوابش برد و کاروان رفت. در همين حال خواب ديد که او را به طرف جهنم مي‏برند، ولي جهنم از پذيرش او امتناع مي‏کند. علت آن نيز اين بود که گرد و غبار زايران کربلا بر تن و لباس او نشسته است. سپس شعري نيز براي آن درست کرده‏اند که:

    فَإِنَّ النّارَ لَيْسَ لَمْسُ جِسْماً
    عَلَيْهِ غُبارُ زُوّارِ الْحُسَيْنِ.

    تحريف دومي که در راستاي بحث ما صورت گرفته، يک سره جنبه الهي و قدسي و آسماني بدان بخشيدن و آن را در حد يک دستور خصوصي فرو کاستن است. البته اين در واقع، خارج ساختن انديشه و رفتار امام حسين‏عليه السلام از چارچوب مکتب است که عدم قابليت پيروي و بهره‏گيري را به همراه دارد و در نهايت، به عقيم‏سازي فرهنگ عاشورا مي‏انجامد. وقتي قيام منحصر به امام‏عليه السلام شد، ديگر هيچ آموزه عام ديگر شمولي را نمي‏توان از آن به دست آورد. جهاد، امر به معروف و نهي از منکر، شهادت‏طلبي، مبارزه‏جويي و...ديگر قابليت استنتاج از قيام را نمي‏يابد.



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #4
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض



    تمايل به اسطوره ‏سازي و افسانه ‏پردازي
    تمايل بشر به افسانه‏پردازي و اسطوره سازي، از ديگر عوامل ايجاد و گسترش تحريف در تاريخ و فرهنگ عاشورا است. شايد شهيد مطهري‏رحمه الله نخستين کسي باشد که اين عامل را به عنوان يکي از عوامل محوري تحريف برشمرده است. ايشان مي‏گويد:
    در بشر يک حس قهرمان‏پرستي هست که در اثر آن، درباره قهرمان‏هاي ملي و قهرمان‏هاي ديني افسانه مي‏سازند... قسمتي از تحريفاتي که در حادثه کربلا صورت گرفته، معلول حس اسطوره‏سازي است. اروپايي‏ها مي‏گويند در تاريخ مشرق زمين، مبالغه‏ها و اغراقها زياد است و راست هم مي‏گويند.[1] .
    شهيد مطهري ابتدا به افسانه‏سازي‏هايي در مورد بوعلي سينا و شيخ بهايي اشاره مي‏کند که بوعلي صداي چکش مسگرهاي کاشان را از اصفهان مي‏شنيده است.[2] .
    همچنين داستان هرات و وجود 21 هزار احمد يک چشم کله‏پز را در آن مثال مي‏آورد.[3] افسانه مجروح شدن پر جبرئيل در جنگ خيبر بر اثر اصابت ضربت شمشير علي‏عليه السلام و دو نيم شدن کامل مرحب خيبري و نفهميدن خودش،[4] رساندن تعداد لشکريان کوفه به ششصد هزار سوار و يک ميليون و ششصد هزار نفر پياده،)72([5] ساعت بودن روز عاشورا،[6] رساندن عدد کشته شده‏هاي به دست امام حسين‏عليه السلام را به سيصد هزار نفر و تعداد کشته‏ها به دست حضرت ابوالفضل را به بيست و پنج هزار نفر و نيز کشته‏شدگان به دست بقيه ياران به 25 هزار نفر[7] و داستان حضور هاشم مرقال - که در جنگ صفين به شهادت رسيد - در جريان کربلا،[8] از نمونه‏هاي اسطوره‏سازي و افسانه‏پردازي هستند.
    اينها همه از حس اغراق، مبالغه‏گويي و شخصيت‏سازي در خصوص بزرگان سرچشمه مي‏گيرد، به گمان اينکه با اين کار، چيزي بر عظمت آن شخصيت مي‏افزايند. شهيد مطهري با دردمندي مي‏گويد:
    اين حس اسطوره‏سازي خيلي کارها کرده است. ما نبايد يک سند مقدس را در اختيار افسانه‏سازها قرار دهيم.... ما وظيفه داريم حال براي هرات هر کس هر چه مي‏خواهد بگويد، ولي آيا صحيح است در تاريخ حادثه عاشورا، حادثه‏اي که ما دستور داريم هر سال آن را به صورت يک مکتب زنده بداريم، اين همه افسانه وارد شود؟[9] .


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #5
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض



    برخورد عاطفي صرف با مقوله عزاداري
    شايد جدي‏ترين و اصلي‏ترين عامل ورود آسيب‏هاي متعدد در بنياد و بنيان فرهنگ عاشورا، اکتفا نمودن به برخورد عاطفي صرف و دوري گزيدن از برخورد عقلاني با مقوله قيام و عزاداري باشد. اين مسئله، سبب بروز تحريف وسيع لفظي و معنوي است که انديشه اصيل عاشورايي و حسيني را به پژمردگي مي‏کشاند.
    بي شک در صحنه عاشورا، از سوي امام و يارانش، شاهد عاطفي‏ترين صحنه‏ها، و از سوي لشکريان کوفه، شاهد جنايت‏بارترين و دهشتناک‏ترين وقايع هستيم. از اين رو، حادثه عاشورا، بعد عاطفي قوي‏اي دارد که از اين جهت، مي‏توان آن را يک تراژدي دانست. البته اين تنها يک رويه از صحنه عاشوراست که در آن جنايت موج مي‏زند. عاشورا صحنه ديگري نيز دارد که سرشار از حماسه و زيبايي است و حسين‏عليه السلام و يارانش قهرمان آن‏اند، ولي در فرهنگ عامه، بيشتر شاهد حضور پررنگ بعد تراژديک عاشورا هستيم، به گونه‏اي که تا حدودي عرصه را بر بعد حماسي تنگ ساخته است.
    آنچه بيش از همه در زبان مردم شنيده مي‏شود، واژه‏هاي غريب، مظلوم، تشنه، بي‏کس و مانند اين الفاظ است و تشنگي، بي‏آبي، بي‏ياري و غربت امام‏عليه السلام، بسامد بالايي در فرهنگ عاميانه دارد.
    البته منظور تخطئه کلي اين مسائل نيست که اين خود بعدي از ابعاد عاشورا است، بلکه منظور، غلبه اين نوع نگرش بر ذهنيت توده مردم است که کمتر از اين سطح گذر مي‏کند.
    اين پرداخت افراطي بعد عاطفي قيام، سازنده و پردازنده بيشتر تحريف‏هاي لفظي و معنوي فرهنگ عاشورا بوده است. جالب اين است که اين تفکر، با تناقضي آشکار و جدي روبه‏روست. از سويي، امام را به تمامي آسماني و ملکوتي معرفي مي‏کند و از سوي ديگر، هنگام مقايسه، امام را به تمامي فرهنگ عاميانه خود محک مي‏زند و آن حضرت را همانند يکي از افراد اين فرهنگ مي‏انگارد. از اين روست که بسيار گفته مي‏شود عزاداري امام حسين‏عليه السلام، به دليل تسلاي خاطر حضرت زهراعليها السلام است؛ چون ايشان هميشه در بهشت بي‏تابي مي‏کند و هزار و چهارصد سال است که آرام ندارد.
    شهيد مطهري‏رحمه الله با تندي به اين ايده مي‏تازد و مي‏گويد:
    آيا اين حرف مسخره نيست. بعد از هزار و چهارصد سال، هنوز حضرت زهراعليها السلام احتياج داشته باشد، در صورتي که به نص خود امام حسين‏عليه السلام به حکم ضرورت دين، بعد از شهادت امام حسين‏عليه السلام، ايشان و حضرت زهراعليها السلام نزد يکديگرند. مگر حضرت زهراعليها السلام بچه است که بعد از هزار و چهارصد سال هنوز بر سر خود بزند.[1]
    بر اين اساس، عزاداري، نوعي خدمت و تسلاي خصوصي و عاطفي شمرده مي‏شود. نکته ديگري که به جهت سيطره روح عاطفي صرف پديد مي‏آيد، اين است که امام حسين‏عليه السلام فرد بي‏تقصير، بي‏يار، مظلوم و بي‏پناهي نمايانده مي‏شود که به طرز فجيعي به دست ظالم‏ها و اشقيا به شهادت رسيده و از دست رفته و به قول شهيد مطهري نفله شده است.[2] بنابراين، بايد بر امام از دست رفته گريست و عزاداري کرد. همان طور که گفته شد، عمده تحريف لفظي نيز در همين راستا به وجود آمده است. چون غرض اين است که بر امام حسين‏عليه السلام که بي‏جهت کشته شده و هنگام شهادت، مادر نيز نداشته است، بگرييم. از اين رو، روضه او هر چه جان‏سوزتر و دل‏گدازتر بيان شود، به اين هدف نزديک‏تر است و دل مادرش حضرت زهرا را بيشتر شاد و خنک مي‏کند.
    جعل داستان عروسي حضرت قاسم در روز عاشورا، بايد در همين راستا ارزيابي شود؛ چون داستان عروسي داماد سيزده ساله‏اي که پس از عروسي، هدف شمشيرها قرار مي‏گيرد و کشته مي‏شود و سر از پيکرش جدا مي‏گردد، بسيار جانسوز خواهد بود.
    داستان عروسي قاسم‏عليه السلام براي نخستين بار در روضة الشهداي کاشفي آمده است[3] و منتخب طريحي[4] نيز آن را نقل کرده و از آن پس، به دليل همين بعد قوي عاطفي و اشک‏گير، به شدت رواج يافته است، به طوري که براي قاسم‏عليه السلام **** عروسي ساختند و در وسط عزاداري نقل پخش مي‏کردند. اين قصه حتي در اشعار فارسي نيز نمود داشته است. عمان ساماني که يکي از عالي‏ترين منظومه‏هاي عاشورايي را سروده است نيز از اين تحريف مصون نمانده و با مهارتي شگفت، داستان جعلي عروسي قاسم را با اين شعر تصوير کرده است:

    باز دارم راحت و رنجي به هم
    متحد عنواني از شادي و غم

    نازپرور نوعروسي هست بکر
    مر مرادر **** ناموس فکر

    آنچه قاسم را ز هستي بود نقد
    مر عروسش را به کابين بست عقد[5] .

    نمونه ديگر، داستان حضور ليلا؟ در کربلاست که بنابر نظر شهيد مطهري، هيچ سندي ندارد.
    از همين منظر، مي‏توان داستان حضور حضرت زهراعليها السلام بر بالين اباالفضل‏عليه السلام هنگام شهادت آن حضرت و گفتن اين سخن را که اگر مادرت نيست، من هستم، جعلي دانست؛ زيرا در هيچ کتابي، حتي کتاب‏هاي مجهول نيز نيامده است.
    داستان حضرت رقيه نيز در همين راستا بسيار جالب توجه است.[6] .
    از ديگر موارد، مي‏توان به ترسيم چهره حضرت عباس‏عليه السلام بدون دست در همه نقل خواب‏ها و منبرها اشاره کرد. شهيد مطهري از همين قماش، داستاني نقل مي‏کند که زني را که در زمان متوکل به زيارت امام حسين‏عليه السلام رفته بود، به دريا انداختند. او فرياد زد يا اباالفضل، آنگاه سواري آمد و گفت رکاب اسب مرا بگير.
    زن گفت: چرا دستت را دراز نمي‏کني؟ پاسخ داد که من دست در بدن ندارم.[7] يا آنکه هميشه حضرت زهرا در خواب‏ها و مکاشفات به صورت قد خميده و دست بر پهلو تصور مي‏شود.
    افسانه‏هايي چون آب خواستن امام حسين‏عليه السلام در پاي منبر علي‏عليه السلام و آب آوردن اباالفضل‏عليه السلام و داستان فاطمه صغرا نيز از همين دست به شمار مي‏آيد.
    همچنان که ملاحظه مي‏شود، در اين جعل‏ها و تحريف‏ها، مؤلفه‏هايي حضور دارند که موجب عاطفي شدن هر چه بيشتر عزاداري و گريه بيشتر مي‏شود و براي مثال، عطش و آب و يا حضور و عدم حضور مادر، سبب پر و بال دادن و پروراندن اين گونه تحريف‏ها و جعل‏ها گشته و مي‏گردد. در حالي که اگر از برخورد عاطفي پرهيز و با تاريخ و حوادث عاشورا برخورد عقلاني گردد؛ يعني اين مطالب در ترازوي عقل سنجيده شود، بسياري از اين تحريفات روي نمي‏دهد. اين موضوع، هم در ارزيابي متون قيام عاشورا و شهادت حسين‏عليه السلام قابليت بهره‏گيري دارد و هم در شنيده‏هاي عزاداري. آنکه بر سرش تيغ و قمه مي‏زند يا با زنجير گران، پشتش را مجروح مي‏کند، با اين نيت که همچون حسين و يارانش باشد، اگر نيک بنگرد که شرايط حسين‏عليه السلام چگونه بود، در خواهد يافت که در آن گونه شرايط است که بايد چنين کند.


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #6
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض



    جبرانگاري
    جبري‏نگري درباره قيام، يکي از عوامل وقوع تحريف و ورود آسيب‏ها در حوزه فرهنگ عاشورا و عدم بهره بردن و تعميم آن است. جداي از سابقه طولاني جبرانگاري و تقديرگرايي در تفکر ديني - اجتماعي مردم که در فرهنگ منثور و منظوم آنها تبلور نيز يافته، بايد از تلاش امويان در ترويج جبرگرايي به طور عام و تعبير جبري حادثه عاشورا به طور خاص، ياد کرد. اولين سخن ابن زياد در هنگام مواجهه زينب کبري‏عليها السلام، اين بود:
    خدا را شکر که شما را رسوا کرد. خدا را شکر که شما را کشت و خدا را شکر که ادعاهايتان را باطل ساخت.[1] .
    منطق ابن زياد در اينجا، به طور کامل، جبرگرايانه است. او مي‏خواهد شهادت امام حسين‏عليه السلام را، به تقدير و خواست خدا حواله داده، بدين ترتيب، خود را مبرّا و مقرب درگاه خدا جلوه دهد. به همين سبب است که شهيد مطهري، منطق جبرگرايي را، منطق ابن زياد مي‏شمارد.[2] در واقع اين چنين است که اولين گام تحريف، به وسيله قاتلان و جانيان برداشته مي‏شود.
    البته با کمال تأسف در طول تاريخ، اين روحيه جبري‏نگري، تا حدود بسياري در فرهنگ مردم نهادينه شد؛ به طوري که در شعر و فکر بسياري از شاعران و مرثيه‏سرايان نيز راه يافت. نمونه‏هاي اين جبرگرايي را نسبت به حادثه عاشورا و منتسب نمودن آن به چرخ، فلک، روزگار، سرنوشت، تقدير و مانند اينها، در اشعار شاعراني چون محتشم کاشاني و وصال شيرازي و بسياري ديگر از شاعران بويژه در تعزيه‏ها مي‏توان تماشا کرد:
    محتشم کاشاني:

    اي چرخ غافلي که چه بيداد کرده‏اي
    وز کين چه‏ها در اين ستم آبادي کرده‏اي [3] .

    وصال شيرازي:

    اي چرخ از کمان تو تيري رها نشد
    کازاده‏اي نشان خدنگ بلا نشد[4] .

    يا در تعزيه‏ها مي‏شنويم که:

    اي چرخ بر حسين جفايي شماره کن
    اي بي‏وفا جفاي پياپي شماره کن[5] .

    يا:

    فلک خراب شوي بي‏برادرم کردي.[6] .
    نيز:

    فلک چه خاک نشاندي تو بر سر زينب[7] .
    چرخ برچيده، بساط عزت ما از جفا[8] .

    و ديگر اشعار و قطعاتي که همه، حادثه را به سرنوشت و قضاي روزگار حواله مي‏دهد. نتيجه اين جبري‏گرايي، تسليم و وادادگي است که به طور کلي و به لحاظ ماهيت با مفهوم رضا در فرهنگ اصيل اسلامي متفاوت است. تسليم و رضاي جبرگرايانه، کاملاً منفعل است و انديشه و عمل آدمي را فلج مي‏سازد و ميوه آن، ذلت‏پذيري، بي‏انديشه بودن و بي‏طراوتي، و نيز توجيه اينها با پيش کشيدن جبر است.
    اين جبرنگري، همچون زهري در درون فرهنگ عاشورا بوده است و آن را به رکود، سکون، انفعال و جمود کشانده است. بر اين اساس، درس‏آموزي و پندگيري از اين واقعه و بسان حسين‏عليه السلام و زينب‏عليها السلام عمل نمودن، چندان معنايي نمي‏يابد.



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #7
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض



    تعصب‏هاي بيجا و جمود فکري
    تعصب‏هاي بيجا و خشک‏مغزي، تباه‏گر انديشه و فکر است و همين مسئله، از دلايل وقوع تحريف در حماسه حسيني است.
    اين موضوع، از چند بعد قابل تبيين است: از يک منظر، تعصب در نقل تاريخ، که چنانچه موافق يا خلاف موضوع باشد، در همان مسير حرکت کرده و به پردازش دروغ يا حذف قسمت‏هايي از تاريخ انجاميده است. مثال آن، برخورد تاريخ‏نگاران عثماني و اموي با قيام امام حسين‏عليه السلام از سويي، و ساختن نقل قول‏ها و حکايات و رواياتي براي افزودن بر عظمت قيام عاشورا، به وسيله برخي تاريخ‏نويسان و مقتل‏نگاران از سوي ديگر است.
    جزم‏انديشي نيز قسم ديگري از آن است. براي مثال، تعصب بسياري از مردم در خصوص فدا شدن امام حسين‏عليه السلام براي شفاعت گناهان دوستداران آن حضرت و نهادينه شدن آن در ميان مردم، به طوري که هيچ سخني را در اين موضوع نمي‏پذيرند و گوينده آن را سرزنش مي‏کنند، از اين دست تعصبات است.
    قسم ديگر، تعصب به اجراي شيوه خاصي از عزاداري است که ممکن است براي برخي به صورت رسم و سنّت در آمده باشد و هر چه ديگران با بيان و دلايلي آن را نکوهش مي‏کنند، باز به دليل همان تعصب و خشک‏مغزي حاضر به قبول آن نيستند و بر آن اصرار مي‏ورزند، مانند مسئله قمه‏زني.



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #8
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض



    تمسک به روايات تسامح در ادله سنن
    در بسياري موارد، وقتي به کساني که اخبار و روايات مجعول و نادرست نقل مي‏کنند اعتراض مي‏شود، در پاسخ، به روايات تسامح در ادلّه سنن استناد و تمسک مي‏کنند؛ يعني اين افراد، نوعي دليل فقهي براي آنچه مي‏گويند و مي‏نويسند، مي‏آورند. اما بايد ديد که واقعيت مطلب چيست؟
    توضيح اينکه رواياتي داريم مبني بر اينکه: هر کس بشنود يا به او برسد که براي عملي ثوابي قرار داده‏اند و آن عمل را به اميد رسيدن به آن ثواب بجاي آورد، آن ثواب را به او خواهد داد، هر چند پيغمبرصلي الله عليه وآله آن را نفرموده باشد.[1] .
    بر اين اساس، سيره علما، بر نقل اخبار ضعيف و ضبط روايات غير صحيح در ابواب فضايل، قصص و مصايب و در يک کلام مسامحه در اين مقام است؛
    چنان چه شيخ مفيد در تمام ابواب مربوط به حالات ائمّه، اخبار را با سند نقل مي‏کند، به جز باب مقتل ابي عبداللَّه‏عليه السلام.[2] البته اگر نگوييم که اين موضوع، کلمه حقي است که باطل از آن اراده شده، دست کم کلمه حقي است که از آن برداشت نادرست شده است. دلايل اين مسئله نيز چنين است:
    1. اساساً اين موضوع در جايي است که روايتي ضعيف در کتاب‏هاي قدما و کساني که نزديک به عصر ائمّه بوده‏اند، وجود داشته باشد؛ نه آنکه جديدالاحداث و ساخته امروزيان باشد.
    2. اين مسئله، به حوزه ثواب و عقاب داشتن عملي بازمي‏گردد و چندان مشخص نيست که بتوان آن را به حوزه‏هاي جديد ديگر چون نقل وقايع تاريخي سرايت داد. چرا که بررسي تاريخ روش خاص خود را دارد.
    3. روايت ضعيف، روايتي است که سلسله راويان يا بعضي از آنها فاسق باشند، يا براي خبر، سلسله سندي وجود نداشته باشد، و يا يکي از راويان ذکر شده باشد. ولي در نقل روايت ضعيف هم، مي‏بايد نخستين نقل‏کننده خبر ثقه باشد، تا بتوان اخبار ضعيف او را در حوزه مستحبات و مکروهات، به ديده قبول نگريست. بنابراين، چنين نيست که از هر کسي، اگر چه دروغگو، از هر کتابي، اگر چه بي‏پايه، و از هر کجا، اگر چه بر ديوار مسجد، بتوان روايتي را نقل کرد.[3] .
    4. بحث در اينجا، در خصوص اخبار ضعيف است و تعريف اخبار ضعيف هم مشخص است؛ ولي روايات تسامح در ادلّه سنن، به هيچ روي اخبار موهون را دربرنمي‏گيرد. اخبار موهون، اخباري است که موجب خدشه‏دار شدن ائمّه يا مذهب مي‏شود. بسياري از روضه‏ها و نقل‏هاي مورد نظر ما، نه ضعيف، که موهون هستند و نقل اخبار موهون جايز نيست![4] .
    5. در نقل روايات ضعيف نيز بايد توجه داشت که آنها با اصول استنباط اسلامي و روايات صحيح و کليات ديني تعارض نداشته باشند.
    6. مشکل و مسئله امروز و ديروز ما، اين است که بسياري از مصيبت‏هاي مشهور در ميان مداحان، روضه‏خوانان و مردم، در کتاب‏هاي سيره و اصحاب مناقب، حتي به نقل ضعيف هم نيامده و از مصيبت‏ها و نقل‏هاي ساختگي به شمار مي‏آيند.



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #9
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض



    جمود تاريخي و گويا نشدن تاريخ
    ابن‏خلدون مي‏گويد: يکي از اسباب دروغ، عجز از تطبيق اوضاع و احوال با رويدادهاست.[1] بر اين اساس، مي‏توان يکي از عوامل تحريف واقعه را جمود در تاريخ و گويا نشدن آن به وسيله تحليل‏گران شايسته و آگاه تاريخ دانست. عدم بازپروري داده‏هاي تاريخي، توسط آگاهان به آن در حوزه‏هاي گوناگون معارف، دو آفت عمده را در پي دارد: ايستايي، رکود و جمود در تاريخ که موجب عدم انتقال ذهني و عيني از گذشته به حال و عدم بهره‏گيري مناسب از آن مي‏شود که نتيجه اين مسئله، پوسيدگي از درون و نيز عدم آزادگي است و دوم، بهره‏گيري و تفسير نادرست تاريخ، به وسيله تحليل‏گران بي‏مايه يا مغرض است که به انحراف آن مي‏انجامد.
    يکي از عوامل تحريف در فرهنگ عاشورا نيز، همين موضوع بوده و هست. بنابراين، همواره بايد ژرف‏نگران، بر اساس آگاهي از زمان و همه‏جانبه‏نگري، با تکيه بر داده‏هاي صحيح و پالايش پيرايه‏ها و اطلاعات دقيق و عميق، به بازپروري، بازسازي و استخراج مفاهيم نوين و استنتاج آموزه‏هاي جديد براي توان‏مند ساختن فرهنگ عاشورا و عزاداري دست زنند تا از گزند جمود و خمود رهايي يابد.



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #10
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض



    سهل ‏انگاري و تسامح منفي در به کارگيري روش‏ها
    تفکري که امروزه وجود دارد و در گذشته با شدت بيشتري جريان داشته، اين است که مسائل مربوط به عزاداري سيدالشهداعليه السلام و روش‏هاي به کار گرفته شده در آن را، تافته‏اي جدابافته از مجموعه مسائل ديني مي‏داند. از اين رو، انجام آن به هر گونه‏اي، درست است و ثواب دارد و احکام موضوعات عبادي بر آن حمل نمي‏شود. بنابراين، ريا، دروغ و... چنان چه در راه ترويج و تقويت عزاداري ابي‏عبداللَّه‏عليه السلام باشد، بي‏اشکال است. به طور قطع ما هيچ سند ديني که بر اين مسئله دلالت داشته باشد، نداريم. به نظر مي‏آيد که بيشتر گذري روان‏شناختي از برخي روايات عزاداري بدين مسئله باشد که به واسطه برداشت اشتباه يا مغرضانه صورت گرفته است. براي مثال، در روايتي از امام صادق‏عليه السلام آمده است:
    هر کس در مرثيه حسين‏عليه السلام بيتي بخواند، پس بگريد - و به گمانم فرمود - يا خود را شبيه گريه‏کنندگان کند، پس بهشت براي اوست.[1] .
    برداشت نادرست از اين نوع روايات - که کم هم نيست - موجب شد تا آن را امري غير عبادي و توصلي(از نظر فقهي) بپندارند و هر نوع عزاداري و گرياندن و گريستن را جزء آن به شمار آورند. برخي ديگر نيز از همين نظر گاه، آن را خارج از دايره احکام ديني به شمار آوردند و در حوزه مسائل عشق قلمداد کردند؛ چنان چه يکي از عالمان ديني اصفهان نيز گفته بود: اين کار، کار عشق است؛ ربطي به دين ندارد.
    مرحوم سيد عبدالحسين شوشتري، از منظري فقهي به کالبدشکافي مسئله عبادي بودن عزاداري پرداخته و طرح توصلي بودن عزاداري را، شبهه‏اي براي گمراهي عوام دانسته است. وي دلايل تعبدي بودن امر عزاداري را، اجماع بر شرط بودن نيت در صحت و درستي آن، اصالت تعبدي بودن هر امر مأثور، استقراي تام در تعبدي بودن اعمالي از اين قبيل، مانند گريه از ترس خدا و شمرده شدن عاشورا در زمره ده عملي که همه آنها تعبدي هستند، برمي‏شمارد. وي سپس به پاسخ اين شبهه که ممکن است هر دو امر توصلي و تعبدي در عزاداري جمع شده باشد، از اين رو رعايت شرايط تعبدي بودن آن لازم نيست، مي‏پردازد و آن را مردود مي‏داند؛ چرا که بر اين اساس، تمام عبادت‏هاي باطل، مطلوب و مشروع مي‏گردد. آنگاه مي‏نويسد:
    اين توهم فاسد باعث شده براي توصل به حصول ابکاء و بکاء و ايجاد آن، به هر وسيله‏اي متوسل شوند ولو به منکرات و محرمات و بدعت‏ها و... و حال آنکه عقوبت و مجازات معصيتي که در ضمن طاعتي انجام شود، مضاعف است؛ نه اينکه معفو باشد، چنان که امام‏عليه السلام مي‏فرمايد: اطاعت خدا نمي‏شود از آن جهت که معصيت او مي‏شود.[2] .
    آري به سبب همين تسامح نارواست که گاه برخي عزاداري‏ها، به مجمعي از گناهان و سخنان و رفتارهاي نامطلوب تبديل مي‏شود و آنچه ناسزاست، سزاوار شمرده مي‏شود. توجيه آنان نيز اين است که براي امام حسين باشد؛ ايرادي ندارد؛ يعني به طور دقيق نگرش هدف، وسيله را توجيه مي‏کند، نمود مي‏يابد و به قول شهيد مطهري، مي‏گويند الغاياتُ تُبَرِّرُ الْمَبادِي؛ نتيجه‏ها، مقدمات را تجويز مي‏کند،[3] در حالي که اگر هدف مقدس و مشروع است، بايد وسيله‏ها نيز مقدس و مشروع باشند؛ چرا که به طور حتم، اگر وسايل نامقدس و نامشروع باشند، در دراز مدت نتيجه معکوس خواهد داد و بيشتر به هدم آن هدف خواهد انجاميد.
    با کمال تأسف بايد گفت که اين انگاره، در ذهن، انديشه و عمل برخي عالمان ديني و بسياري از واعظان، روضه‏خوانان، مداحان و مردم وجود داشته و هنوز نيز وجود دارد. نمونه آن، واقعه‏سازي‏هايي است که درباره رقيّه صورت مي‏گيرد. در حالي که در وجود شخصيتي به نام رقيه ترديد وجود دارد؛ براي وي از مدينه تا خرابه شام، تاريخ و مصيبت ساخته مي‏شود. يا زبان حال‏هايي که به جز نارسايي و تحريف مفهومي، تحريف تاريخ و جعل آن نيز، به شمار مي‏آيد و به تدريج، به صورت واقعه و اصل تاريخي مي‏آيد؛ مانند آمدن حضرت زهرا بر بالين اباالفضل‏عليه السلام نيز در اجراي مداحي‏ها، روضه‏خواني‏ها و دسته‏ها، هر نوع شيوه‏اي به کار برده مي‏شود و آنگاه با نام حسين‏عليه السلام توجيه مي‏شود.



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/