شکوه صلابت و آزادگی نهضت عزّت‏ساز عاشورا در نگاه دشمن

اسناد حماسه‏ساز عاشورا نشانگر این حقیقت است که حسین علیه‏السلام و یاران آزاده‏اش در گذر زمان در برابر استبدادی ددمنش و خون‏خوار و سپاهی دژخیم و بی شمار در بیابانی خشک و سوزان رو به رو شدند.
دشمن هر آن چه در توان و امکان داشت بسیج کرد و با همه امکانات از جنگ روانی وبمباران دروغ و تحریف و کتمان حقایق و ترور شخص و هدف تا بستن آب بر روی کودکان وبیماران، خشونت و بی رحمی بی حد و مرز و کشتن و اسب تاختن بر بدن‏ها و شکنجه و مثله کردن‏ها و با آنچه در تصور نمی‏گنجد کوشید تا نهضت آزادی‏خواهانه و ذلّت‏ستیز عاشورا را به پذیرش تسلیم و تحقیر و رأی دادن به مدیریت به سبک استبدادی و امضای اسارت مردم مجبور سازد، امّا سرانجام در برابر اراده شکست‏ناپذیر حسین علیه‏السلام جز شکست و رسوایی ابدی چیزی ندروید!
این حقیقت درخشان حتی در گزارش و سخنان دشمن نیز آمده است؛ به عنوان نمونه:
1ـ «حُمید بن مسلم» از گزارشگران رویداد عاشورا در وصف شکوه و شکست‏ناپذیری پیشوای آن می گوید:
«فَوَاللّهِ لَقَدْ شَغَلَنِی نُورُ وَجْهِهِ وَ جَمالُ هِیْبَتِهِ عَنِ الْفِکْرَةِ فِی قَتْلِهَ.»(82)
«به خدای سوگند که فروغ فروزان سیمای حسین و جمال و هیبت او به گونه‏ای مرا مجذوب و واله ساخته بود که اندیشه کشتن او را از یاد بردم!»(83)
2ـ پس از رویداد جانسوز عاشورا، یکی از منتقدان، برخی از سپاه شوم اموی را نکوهش کرد که ننگ و نفرین بر شما! چگونه فرزندان پیامبر را آن گونه ناجوانمردانه قتل عام کردید؟
او پاسخ داد:
«دوست من! بیهوده سخن مگو! اگر تو نیز آن روز آنچه را ما با آن روبه رو شدیم می‏دیدی، جز جنایت و بیدادی که از ما سر زد از تو سر نمی‏زد؛ چرا که ما باگروهی کم شمار رو به رو شدیم که دست‏هایشان بر قبضه شمشیر بود و شیرآسا از هر سو، جنگاوران و رزمندگان را به خاک هلاک می‏افکندند و خودرا بی هیچ هراسی به دریای مرگ می‏زدند! آنان مردمی بودند که نه در برابر ثروت و مقام سر فرود می‏آوردند و نه امان و امان‏نامه و نه زور و خشونت و مرگ! چیزی نمی‏توانست میان آنان و مرگ هدفدار یا چیرگی بر حکومت مانع شود و اگر ما اندکی در برابر آن اراده‏های مصمم و شکست‏ناپذیر کوتاه می‏آمدیم جان همه سپاه اموی را می‏گرفتند! با این وصف ای بی‏مادر! ما تیره‏بختان چه می‏توانستیم انجام دهیم؟»(84)
3ـ پس از ورود کاروان اسیران به کاخ پوشالی «عبید» در کوفه، او بر آن شد تا با تحریف ودجالگری، ننگ کشتار پیشوای آزادی و یاران آزادی‏خواه او را از دامان خود و رژیم خودکامه اموی بزداید و کار را به تقدیر و خواست خدا نسبت دهد، که امام سجّاد علیه‏السلام با این که جسم نازنینش در بند بود، با به هیچ انگاشتن خشونت و بیداد حاکم، لب به بیان حقیقت گشود و روشنگری کرد که آنان را نه خدا، که سپاه استبداد قتل عام کرد!
این جا بود که آتش کینه و خشم «عبید» از منطق ستم‏ستیز و روح تسخیرناپذیر نهضت عاشورا زبانه کشید و نعره برآورد که تو هنوز هم جرأت و جسارت آن را داری که در تالار کاخ من، هر چه گویم، پاسخ دهی و از برنامه و راه و رسم پدرت دفاع کنی؟!
بدین‏سان خشن‏ترین دژخیم استبداد لب به عزّت و شکست‏ناپذیری نهضت عاشورا گشود و به واماندگی و شکست خشونت و استبداد، اعتراف کرد.
4ـ هنگامی که پیشوای آزادی گام به میدان دفاع نهاد، پس از روزها تشنگی و تلاش و بدرقه دردناک یاران راه و تحمل آن شرایط دشوار محاصره و پیکار نابرابر، طبق روال عادی باید خسته و تسلیم‏پذیر و دارای روحیه‏ای درهم شکسته باشد و در برابر ده‏ها هزار نفر دست‏ها را به نشان تسلیم بالا برد، اما شگفتا! که وقتی سپاه استبداد با او رو به رو شد، شهامت و شجاعت و قدرتی را در برابر خود یافت که هرگز تصور نمی‏کرد! هر کس به انگیزه شرارت پیش رفت، لحظه‏ای مهلت نیافت؛ از این رو «عمر بن سعد» فریاد کشید: مادرهایتان در مرگتان بگریند، می‏دانید به جنگ چه کسی رفته‏اید؟ این فرزند بزرگ‏ترین قهرمان اسلام و کشنده عرب است؛ «هذا ابْنُ قَتّالِ الْعَرَبِ.»(85)
بدین‏سان به شکوه و شکست‏ناپذیری آن حضرت اعتراف کرد.
5ـ «شمر»، خشن‏ترین فرمانده سپاه استبداد در اعتراف به آزادگی و شکست‏ناپذیری حسین علیه‏السلام گفت: به خدای سوگند که او روح تسخیرناپذیر پدرش علی را در کالبد دارد.(86)
بدین‏سان نهضت عاشورا نه تنهادر منطق و منش، سربلند و سرفراز درخشید که در جهاد و دفاع نیز شکست‏ناپذیر شد.