18ـ من و پذیرش خواری؟

حسین علیه‏السلام روز عاشورا به پاخاست و در برابر سپاه اختناق، با رساترین ندای خویش به روشنگری و خیرخواهی پرداخت و ریشه و تبار پر افتخار خود را برشمرد و دلیل سیاهکاری‏های آنان را پرسید که:
«فَبِمَ تَستَحِلُّونَ دَمی وَ أَبی الذّائِدُ عَنِ الحَوْضِ غَداً یَذودُ عَنْهُ رِجالاً کَما یُذادُ البَعیرُ الصادِرُ عَنِ الْماءِ ؛ وَ لِواءُ الحَمْدِ فی یَدِ اَبی یَوْمَ القِیامَة؟»
«پس چگونه و به کدامین جرم و به چه گناهی ریختن خون مرا روا می‏شمارید؟ به چه مجوّزی برای کشتن من همدست و همداستان شده‏اید؟ و چگونه با فرزندان اسلام وپیامبر این گونه رفتار می‏کنید؟»
ستون فقرات سپاه ساکت بود، امّا مهره‏های پلید آن، که از افشانده‏شدن بذر بیداری وآزادگی بر دل‏ها بر خود می‏لرزیدند، به منظور شعله‏ور ساختن آتش جنگ تجاوزکارانه و دمیدن بر کوره تعصب و دنباله‏روی، فریاد کشیدند:
«قَدْ عَلِمْنا ذلِکَ کُلَّه، وَنَحْنُ غَیْرُ تارِکیکَ حَتّی تَذوقَ المَوْتَ عَطَشاً!»(50)
«همه آنچه را که گفتی می‏دانیم، امّا تو را رها نخواهیم ساخت، تا یا دست بیعت به امیر امّت بدهی و یا از تشنگی جان به جان‏آفرین تسلیم داری!»
این جا بود که آن نُماد عزّت حق و حق‏طلبان تاریخ خروشید:
«لا وَ ا للّهِ لا إُعْطِیْهِم بِیَدِی اِعْطـاءَ الذَّلیلِ وَ لا اَفِرُّ فِرارَ الْعَبیدِ، عِبادَا للّهِ! وَ اِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ اَنْ تَرْجُمُونِ(51) وَ اَعُوذُ بِرَبِّی وَرَبِّکُمْ مِنْ کُلِّ مُتَکَبِّرٍ لَا یُؤْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسَابِ.»(52)
«نه! به خدای سوگند نه دست ذلّت به دست استبدادگران خواهم نهاد و نه به سان بردگان و برده‏صفتان ترسو از میدان عزّت و افتخار خواهم گریخت؛ بندگان خدا! من به پروردگار خود و شما پناه می‏برم از این که سنگبارانم کنید. و من از شرارت هر حق ناپذیری ـ که به روز حساب ایمان نمی‏آورد و به خاطر هوای دل خویش به هر فریب وزشتی دست می‏یازد ـ به پروردگار خود و پروردگار شما پناه می‏برم.»(53)
راستی تمسک به این آیات ـ که منطق موسی و توحیدگرای آل فرعون است ـ اتفاقی است یا حکیمانه و هدفدار و حساب شده، کدام یک؟