ديدگاه انحرافي در مورد قرآن
يك نقطــه انحرافي پيدا شده كه من اينرا توي يكي از دانشگاهها ديدم من لازم است اينرا اينجا بگويم يك چيزي مي گويند كه ما حق تفسير نداريم ما روح قرآن را نمي فهميم در قرآن آياتي است كه ما نمي فهميم ما به سراغ تفسير نرويم اين حرف ضد قرآن است چون قرآن مي گويد من حرفهايي كه مي زنم براي اينست كه بفهميد «لقَوْمٍ يَعْقِلُونَ» قرآن مي فرمايد من با آدمهايي حرف مي زنم كه اهل تعقل هستند، اين آيه يعني تو عاقل هستي و قرآن مال عاقل هاست يعني فكر كن مي فهمي قرآن مي فرمايد «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ» خوب اگر من عقلم نمي كشد پس چرا قرآن من را توبيخ مي كند كه چرا در قرآن تدبر نكردي چرا قرآن مي گويد بايد بداني كه چي مي گويي آيه اي كه مي گويد بدانيد چي مي گوئيد تدبر كن و تعقل كن از اين پيداست كه ما قرآن را مي فهميم البته كسي كه قرآن را مي خواهد بفهمد بايد با لغت آشنا باشد روايت را ببيند توقع نداشته باشد كه هر چي فهميد همان است مثل اينكه از كسي بپرسند نفت چيه؟ بگويد همانكه توي بخاري است، بگو فهم من اين است وگرنه نفت دست دنياي پتروشيمي بيفتد صدها فرآورده از آن در مي آرود صد ها آيه دست كارشناس بيفتد... يعني يك قاضي حقوقدان وقتي آيات حقوقي را مي فهمد چيزي مي فهمد كه قرائتي نمي فهمد در جبهه و جنگ اميران و سرداران ما از قرآن چيزي مي فهمند كه بنده پشت جبهه نمي فهمم كسي كه در زمان طاغوت توي زندان طاغوت بود معناي طاغوت را چيزي مي يابد كه من بيرون زندان... چون آنها از نزديك دستي به آتش دارند هر كسي فقيه است آيات فقهي را بهتر مي فهمد هر كس در علوم طبيعي كار كرده است آياتي كه مربوط به طبيعت است را بهتر مي فهمد هر كس در هر رشته اي تخصص اش بيشتر است فهمش هم بيشتر است اما اين معنايش اين نيست كه دست به قرآن نزنيم يكي از راههايي كه ما قرآن را مهجور كنيم يكي از راههايي كه ما قرآن را كنار بزنيم اين است كه اينست كه بگوئيم قرآن ظني الدلالــــ( است يعني دلالت هايش برفك دارد نمي فهميم چه مي كند عقل بشر به قرآن نمي رسد بابا به كنه نمي رسد به بخشي كه مي رسد بابا ما به قعر دريا دستمان نمي رسد اما از اينكه مي رسد استفاده كنيم ما از دريا استفاده مي كنيم گرچه دستمان به عمق دريا نرسد اين نيست كه چون دستم به عمق دريا نمي رسد... مگر ما دستمان به عمق علوم مي رسد حالا غير از قرآن، كي است كه بگويد آقا من به عمق علوم دسترسي پيدا كرده ام؟ ما به عمق علوم هم دستمان نمي رسد اما به آن مقداري كه مي توانيم مي رويم مدرسه و دانشگاه و حوزه (دستمان بر عمق آن نمي رسد اين دليل بر اين نيست كه ما... مگر نسخه هايي كه دكترها مي دهند اين كپسول را هشت ساعت بخورد اين كپسول را شش ساعت بخورد اين شربت را با قاشق مربا خوري بخور اين غذا را بعد از... واقعاً نسخه اي كه مي دهد ما به عمق دارو علم پيدا مي كنيم؟ ما نمي دانيم كه عمق آن چيه اما همين مقداري كه دكتر مي گويد به همين گفتن دكتر مقداري آگاه مي شويم به همين مقدار آگاهي بايد عمل كنيم وگرنه اگر بگويم ما تا اسرار را نفهميم عمل نمي كنيم پس همه مريض ها بايد بميرند چون دكتر مي گويد هشت ساعت به هشت ساعت كپسول بخور به دكتر بگويم آقاي دكتر چون راز اين كپسول را نمي فهمم نمي خورم مي گويد برو بمير مگر مي شود كه به مرجع تقليد گفت آقا من به فتواي شما عمل نمي كنم مگر اينكه روح كار را بفهمم دكتر ده سال درس خوانده ما راز آنرا نمي فهميم آنوقت چطور مرجع تقليدي كه هفتاد سال درس خوانده راز آنرا بفهمي ولي آن مقداري كه مي فهميم مسئول هستيم شما اگر ديدي يك ورق قرآن است حرام است كه پايت را روي آن بگذاري گرچه نفهمي معنايش چي است ولي همينكه فهميدي قرآن است همين مقدار فهم مسئول هستي نبايد پايت را روي آن بگذاري دست بي وضو روي آن نگذار ما به مقداري كه مسئول هستيم بايد بفهميم.)
حسين جان حق تلاوت... صرف اينكه آدم قرآن حفظ كند ولي حق تلاوت چيز ديگري است حق تلاوت تجويد نيست تجويد خوب است اما حق تلاوت نيست قرائت خوب است اما حق تلاوت نيست.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)