3. برخورد استدلالى و حكمت‏آميز

اساس دعوت پيامبران الهى را حكمت تشكيل مى‏دهد. آن بزرگواران به هنگام برخورد با كافران و ملحدان محكم‏ترين استدلالها را بيان مى‏كردند نمونه‏هايى از آن را قرآن كريم در داستان ابراهيم(ع) و برخورد آن حضرت با ستاره‏پرستان و معتقدان به الوهيت‏خورشيد و ماه بيان نموده است. و بر اين اساس است كه تعليم وآموزش حكمت‏يكى از فلسفه‏هاى بعثت پيامبر خاتم صلى الله عليه و آله به شمار آمده است چنانكه در سوره جمعه مى‏خوانيم: «هو الذى بعث فى الاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة‏»: اوست‏خدايى كه ميان مردمان درس نياموخته پيغمبرى از خود آنها برانگيخت تا بر آنان آيات وحى خدا را تلاوت كند و آنها را پاكيزه سازد و به آنها كتاب و حكمت آموزش دهد. و در پى همين هدف است كه پيامبر گرامى اسلام(ص) از سوى خداوند ماموريت مى‏يابد كه: «ادع الى سبيل ربك بالحكمة و الموعظة الحسنة‏»: مردم را به راه پروردگارت بر اساس حكمت و پندهاى نيك دعوت كن.
تاريخ زندگى آن حضرت تجسم صفحات زرينى از اين‏گونه رفتارهاست‏به طورى كه اين امر مورد اعتراف مخاطبان آن حضرت قرار مى‏گرفت و بر همين اساس به اسلام مى‏گرويدند. در يكى از نقلها آمده است هر موقع پيامبر اكرم متوجه مى‏شد كه شخصيتى از عرب وارد مكه شده است‏با او تماس مى‏گرفت و آيين خود را به وى عرضه مى‏داشت. روزى شنيد كه «سويد بن‏صامت‏» وارد مكه شده است. فورا با او ملاقات نمود و حقايق نورانى آيين خود را براى او تشريح كرد. وى فت‏شايد اين حقايق همان حكمت لقمان است كه البته من هم مى‏دانم. حضرت فرمود: گفته‏هاى لقمان نيكوست ولى آنچه خدا بر من نازل فرموده است‏بهتر و بالاتر است زيرا آن مشعل هدايت و نورافكن فروزانى است. سپس حضرت آياتى چند براى او خواند و وى نيز آيين اسلام را پذيرفت.
اصولا احتجاجات و استدلالهاى معصومين(عليهم اسلام) با مذاهب و مكاتب مختلف نمونه خوبى از برخوردهاى حكمت‏آميز مى‏باشد كه كتاب «احتجاج مرحوم طبرسى‏» و كتابهايى از اين قبيل، آيينه‏اى از اين نوع برخوردهاست. اينكه امام رضا(ع) به (عالم آل محمد«ص‏») لقب يافته است همين احتجاجات و برخوردهاى استدلالى و كلامى آن حضرت يا اديان و مكاتب گوناگون بوده است زيرا اين زمينه براى آن بزرگوار بيش از معصومين ديگر فراهم بوده است.
در خاتمه به اعتراف يكى از منكران توحيد به نام ابن ابى‏العوجاء كه در باره برخوردهاى حكمت‏آميز امام صادق(ع) ذكر نموده است مى‏پردازيم. مفضل در مقدمه كتاب خود (توحيد) مى‏گويد در يكى از روزها در مسجد پيامبر(ص) به ابن ابى‏العوجاء برخوردم در حالى كه سخنان كفرآميزى بر زبان مى‏راند. از شدت خشم نتوانستم خوددارى كنم و گفتم اى دشمن خدا، ملحد شدى و پروردگارى كه تو را به نيكوترين تركيب آفريده و از حالات گوناگون گذرانده انكار كردى ...!
ابن ابى‏العوجاء گفت: اى مرد اگر تو از متكلمانى با تو به روش آنان سخن بگويم. و اگر از ياران جعفر بن‏محمد صادق هستى او خود با ما چنين سخن نمى‏گويد. او از سخنان ما بيش از آنچه تو شنيدى بارها شنيده ولى دشنام نداده است و در بحث‏بين ما و او از حد و ادب بيرون نرفته است. او بردبار و آرام و متين و خردمند است و هرگز خشم و سفاهت‏بر او چيره نمى‏شود. سخنان و دلايل ما را مى‏شنود تا آنكه هر چه در دل داريم به زبان مى‏آوريم. گمان مى‏كنيم بر او پيروز شده‏ايم آنگاه با كمترين سخن دلايل ما را باطل مى‏سازد و با كوتاهترين كلام حجت را بر ما تمام مى‏كند چنان كه نمى‏توانيم پاسخ دهيم. اينك اگر تو از پيروان او هستى چنانكه شايسته اوست‏با ما سخن بگو. و بر اين مبناست كه در زيارتنامه معصومين(عليهم السلام) مى‏خوانيم:
«و نصحتم له فى السر و العلانية و دعوتم الى سبيله بالحكمة و الموعظة الحسنة و بذلتم انفسكم فى مرضاته‏»: به خاطر خدا مردم را در پنهان و آشكار نصيحت كرديد و به راه حق يا برهان و حكمت و پند و موعظه نيكو دعوت كرديد و در راه خشنودى خدا از جان خود گذشتيد.
منبع: ماهنامه كوثر