خدايا !
امروز سحر درخت سرو حياطمان را نگاه كردم و گفتم در اين سكوت دل انگيز ،

تو مشغول تسبيح خداوندي و همينطور در تمامي لحظات ديگر شبانه روز !البته

طبيعي است چرا كه تو مشغله و دغدغه اي نداري و خود به خود رشد مي

كني و وقت آزادت زياد است !ولي ناگهان به خود آمدم كه آيا تمام دغدغه و

مشغله هاي من منطقي است ؟يا اينكه خودم بيجهت تا اين حد ذهنم را درگير

مسايلي مي كنم كه ياد خدا كمتر به سراغم بيايد .آيا رشد من هم همانند اين

درخت در دستان توانمند خداوند نيست ؟

و اين لحظه مي گويم :

خدايا شكرت كه در شروع روزم به من هديه اي گرانقدر عطا فرمودي و آن

اينست كه :

جور ديگري انديشيدم و از دريچه جديدي ديدم