مهشید دو سه قدم به سمت من و سهیلا نزدیك شد و گفت:اشتباه نكن...بگذار برات بگم كه...
سهیلا بدون اینكه به مهشید نگاه كنه خیلی سریع كیفش رو برداشت و از بین من و مهشید عبور كرد و گفت:من واقعا" احمقم...واقعا"...سیاوش این حق من نبود...به خدا این حق من نبود...
و بعد با عجله از درب هال بیرون رفت!
رو كردم به مهشید و فریاد كشیدم: مهشید ازت متنفرم...تو همیشه باعث خراب كردن زندگی من بودی...حتی الان كه...
خواستم به طرف درب هال برم كه جلوم رو گرفت و گفت:سیاوش قسم خوردم كه فقط عكسها رو از تو بگیرم و بعدش برم...من وقت زیادی ندارم...خواهش میكنم فقط دو سه تا عكس امید رو به من بده بعد برو دنبالش...من میرم...به قرآن میرم...
مثل دیوانه ها شده بودم...فقط میخواستم هر چه زودتر شر مهشید كم بشه و برم دنبال سهیلا...بنابراین با عجله وارد اتاق امید شدم و چند تا ازعكسهای آلبومش رو جدا كردم و به دست مهشید دادم...سپس بازوش رو گرفتم و با خودم به سمت درب هال و بعد بیرون خونه كشیدم و از خونه بیرون رفتیم و درب هال رو بستم و گفتم:حالا دیگه گورت رو گم كن...برای همیشه...گمشو...
به طرف آسانسور رفتم و خیلی سریع وارد شدم و بدون اینكه منتظر مهشید باشم درب آسانسور رو بستم و به طبقه ی پایین رفتم...خدایا...نمیخوام سهیلا رو از دست بدهم...من حالا به سهیلا بیشتر از هر وقت دیگه ایی احتیاج دارم...
وقتی از آسانسور خارج شدم سریع سوار ماشین و از پاركینگ بیرون رفتم.
تمام مسیر تا منزل مادر سهیلا دائم دقت میكردم ببینم سهیلا رو میتونم كنار خیابون یا توی تاكسی ها ببینم!!!
وقتی جلوی آپارتمان مریم خانم رسیدم از ماشین پیاده شدم...هر چی زنگ زدم كسی درب رو باز نكرد!!!
حدس زدم شاید سهیلا هنوز نرسیده...چند دقیقه به انتظار ایستادم...اما سهیلا نیومد...باز هم زنگ رو فشار دادم اما كسی پاسخگو نبود!!!
در همین لحظه درب حیاط باز شد و یكی از همسایه های مریم خانم كه چند باری دیده بودمش از حیاط خارج شد...با دیدن من شروع كرد به سلام و احوالپرسی و وقتی دید من به انتظار ایستادم گفت كه مریم خانم تقریبا دو هفته میشه كه با تور به مشهد رفته بعد هم اضافه كرد كه سهیلا رو دیده یكی دو ساعت پیش از خونه خارج شده بوده!!!
مسلما" سهیلا یكی دو ساعت قبل به خونه ی خودمون رفته و منتظر من بوده...خدایا چرا همه چی داره خراب میشه؟!!...خدایا نگذار از این درمونده تر بشم...پس چرا سهیلا هنوز نرسیده؟!!!
موبایلم رو از جیبم بیرون آوردم و شماره ی سهیلا رو گرفتم...موبایلش خاموش بود!!!