.اگه یه سر سوزن عقل توی سر سهیلا بود خودش میفهمید كه زن تو شدن یعنی چی..یعنی اینكه بچه ات رو نگه داره...مادر پیر و مریضت رو نگه داره...مثل كلفت به كار خونه ات برسه...از همه ی اینا گذشته باید تو رو هم راضی نگه داره...وقتی هم كه خریت خودش به اوج برسه و از تو حامله بشه و بچه دنیا بیاد دیگه واویلا...تعجب نكن اگه دارم اینطوری رك و پوست كنده حرفام رو میزنم چون این اولین و آخرین باریه كه تو رو میبینم...مطمئن باش شنبه كه با آقای توحید برم و شكایتم رو پس بگیرم شاید فقط یك بار دیگه تو رو ببینم اونم وقتیه كه مطمئن بشم سهیلا رو عقدش كردی...اینم فقط به خاطر اینه كه یه ذره خیالم راحت بشه...كاری كه توی بیمارستان برام كردی تا حد زیادی منو مدیون خودت كردی اما این باعث نمیشه از بلایی كه سر دخترم آوردی قلبا" چشم پوشی كنم...اما چیكار كنم كه اون مسعود خیر ندیده با یكسری كاغذ پاره ایی كه آورد كلانتری دهن منو بست و سكه ی یه پولم كرد....چه كنم كه دستم بسته است و به هیچ جا هم راهی ندارم...ولی اینو بدون بعد اینكه دخترم رو عقد كردی تا آخر عمرمم نمی خوام چشمم به ریختت بیفته...فقط یه سوال دارم...
تمام مدتی كه مادرسهیلا حرف زده بود در سكوتی دردناك به فرش زیر پام خیره شده بودم وعمق درد و غصه ایی كه در كلام این زن بود رو حس میكردم...آهسته سرم رو بلند كردم و نفس عمیقی كشیدم و گفتم:خانم گمانی...شما نگرانی كه سهیلا در زندگی با من خوشبخت نشه اما به شرفم قسم میخورم كه خوشبختش میكنم...گرچه میدونم برای باور این قسمم از طرف شما به زمان نیاز هست...شما توی صحبتهاتون حرفهای سنگینی به من زدین كه امیدوارم به مرور زمان بهتون ثابت بشه كه لایق اینهمه توهین نبودم...ولی خوب شما الان در شرایطی هستی كه حق داری اینطوری قضاوت كنی...حالا هم در خدمتتونم...هر سوالی داشته باشید جوابگو هستم...
نفس عمیق و پر غصه ایی كشید و گفت:میخوام بدونم چرا زن اولت رو طلاق دادی؟
سرم رو به علامت تایید سوال مریم خانم تكان دادم و گفتم:این حق شماست كه دلیل این امر رو بدونید...باشه چشم...همه چیز رو براتون میگم...اگه لازم بدونید مداركی هم دارم كه حرفام رو در مورد زندگی قبلم و مشكلاتی كه پیش اومد رو ثابت میكنه...همه رو بخواین در اختیارتون میگذارم...فقط به خاطر اینكه باور كنید مرد بوالهوسی نیستم و از روی هوسبازی یه زندگی رو شروع نكرده بودم كه بعد بخوام به طلاق برسونمش و حالا چشمم دنبال دختر دیگه ایی مثل دختر شما باشه...