صفحه 2 از 12 نخستنخست 123456 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 117

موضوع: مطالب جالب و داستان های طنز آمیز

  1. #11
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    سازمان جاسوسی آمریکا

    چند وقت قبل سازمان سیا (سازمان جاسوسی آمریکا) شروع به گزینش فرد مناسبی برای انجام كارهای تروریستی كرد. این كار بسیار محرمانه و در عین حال مشكل بود؛ به طوریكه تستهای بیشماری از افراد گرفته شد و سوابق تمام افراد حتی قبل از آنكه تصمیم به شركت كردن در دوره ها بگیرند، چك شد.

    پس از برسی موقعیت خانوادگی و آموزش ها و تستهای لازم، دو مرد و یك زن ازمیان تمام شركت كنندگان مناسب این كار تشخیص داده شدند.

    در روز تست نهایی تنها یك نفر از میان آنها برای این پست انتخاب می گردید. در روز مقرر، مامور سیا یكی از شركت كنندگان را به دری بزرگ نزدیك كرد و در حالیكه اسلحه ای را به او می داد گفت :

    - ما باید بدانیم كه تو همه دستورات ما را تحت هرگونه شرایطی اطاعت می كنی، وارد این اتاق شو و همسرت را كه بر روی صندلی نشسته است بكش!

    مرد نگاهی وحشت زده به او كرد و گفت:

    - حتما شوخی می كنید، من هرگز نمی توانم به همسرم شلیك كنم.

    مامور نگاهی كرد و گفت :

    مسلما شما فرد مناسبی برای این كار نیستید.

    بنا براین آنها مرد دوم را مقابل همان در بردند و در حالیكه اسحه ای را به او می دادند گفتند:

    - ما باید بدانیم كه تو همه دستورات ما را تحت هر شرایطی اطاعت می كنی. همسرت درون اتاق نشسته است این اسلحه را بگیر و او بكش.

    مرد دوم كمی بهت زده به آنها نگاه كرد اما اسلحه را گرفت و داخل اتاق شد. برای مدتی همه جا سكوت برقرار شد و پس از 5 دقیقه او با چشمانی اشك آلود از اتاق خارج شد و گفت:

    - من سعی كردم به او شلیك كنم، اما نتوانستم ماشه را بكشم و به همسرم شلیك كنم. حدس می زنم كه من فرد مناسبی برای این كار نباشم!

    مامور سیا پاسخ داد:

    - نه! همسرت را بردار و به خانه برو..

    حالا تنها خانم شركت كننده باقی مانده بود. آنها او را به سمت همان در و همان اتاق بردند و همان اسلحه را به او دادند:

    - ما باید مطمئن باشیم كه تو تمام دستورات ما را تحت هر شرایطی اطاعت می كنی. این تست نهایی است. د

    او اسلحه را گرفت و بلافاصله وارد اتاق شد. حتی قبل از آنگه در اتاق بسته شود آنها صدای شلیك 12 گلوله را یكی پس از دیگری شنیدند. بعد از آن سر و صدای وحشتناكی در اتاق راه افتاد، آنها صدای جیغ، كوبیده شدن به در و دیوار و ... را شنیدند. این سرو صداها برای چند دقیقه ای ادامه داشت. سپس همه جا ساكت شد و در اتاق خیلی آهسته باز شد و خانم مورد نظر را كه كنار در ایستاده بود دیدند. او در حالیكه عرق را از پشانی اش پاك می كرد گفت:

    - شما باید می گفتید كه گلوله ها مشقی است. من مجبور شدم او را آنقدر با صندلی بزنم تا بمیرد....


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #12
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ماستها را کيسه کردن


    اصطلاح بالا کنایه از: جا خوردن، ترسیدن، از تهدید کسی غلاف کردن و دم در کشیدن و یا دست از کار خود برداشتن است.

    فی المثل گفته می شود: «فلانی چون سنبه را پرزور دید ماستها را کیسه کرد یا به عبارت دیگر به محض اینکه صدای مدیر یا ناظم بلند شد بچه ها ماستها را کیسه کردند و غیره...

    اکنون ببینیم وقتی که ماست داخل کیسه می شود چه ارتباطی با ترس و تسلیم و جا خوردگی پیدا می کند؟!

    ژنرال کریمخان ملقب به مختارالسلطنه سردار منصوب در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه قاجار مدتی رییس فوج اصفهان بود و زیر نظر ظل السلطان فرزند ارشد ناصرالدین شاه انجام وظیفه می کرد.


    پارک مختارالسلطنه در اصفهان که اکنون گویا محل کنسولگری انگلیس است به او تعلق داشته است.

    مختارالسلطنه پس از چندی از اصفهان به تهران آمد و به علت ناامنی و گرانی که در تهران بروز کرده بود حسب الامر ناصرالدین شاه حکومت پایتخت را برعهده گرفت.

    در آن زمان که هنوز اصول دموکراسی در ایران برقرار نشده و شهرداری (بلدیه) وجود نداشته است حکام وقت با اختیارات تامه و کلیۀ امور و شئون قلمرو حکومتی من جمله امر خوار بار و تثبیت نرخها و قیمتها نظارت کامله داشته اند و محتکران و گرانفروشان را شدیداً مجازات می کردند.

    گدایان و بیکاره ها در زمان حکومت مختارالسلطنه به سبب گرانی و نابسامانی شهر ضمن عبور از کنار دکانها چیزی برمی داشتند و به اصطلاح ناخونک می زدند.

    مختارالسطنه برای جلوگیری از این بی نظمی دستور داد گوش چند نفر از گدایان م***** و ناخونک زن را با میخهای کوچک به درخت نارون در کوچه ها و خیابان های تهران میخکوب کردند و بدین وسیله از گدایان و بیکاره ها دفع شر و رفع مزاحمت شد.

    روزی به مختارالسلطنه اطلاع داده اند که نرخ ماست در تهران خیلی گران شده طبقات پایین را از این مادۀ غذایی که ارزانترین چاشنی و قاتق نان آنهاست نمی توانند استفاده کنند.

    مختارالسلطنه اوامر و دستورات غلاظ و شداد صادر کرد و ماست فروشان را از گرانفروشی برحذر داشت.

    چون چندی بدین منوال گذشت برای اطمینان خاطر شخصاً با قیافۀ ناشناخته و متنکر به یکی از دکانهای لبنیات فروشی رفت و مقداری ماست خواست.

    ماستفروش که مختارالسلطنه را نشناخته و فقط نامش را شنیده بود پرسید: «چه جور ماست می خواهی؟»


    مختارالسلطنه گفت:«مگر چند جور ماست داریم؟!!»

    ماست فروش جواب داد:«معلوم می شود تازه به تهران آمدی و نمی دانی که دو جور ماست داریم: یکی ماست معمولی، دیگری ماست مختارالسلطنه!»

    مختارالسلطنه با حیرت و شگفتی از ترکیب و خاصیت این دو نوع ماست پرسید.


    ماست فروش گفت:«ماست معمولی همان ماستی است که از شیر می گیرند و بدون آنکه آب داخلش کنیم تا قبل از حکومت مختارالسلطنه با هر قیمتی که دلمان می خواست به مشتری می فروختیم. الان هم در پستوی دکان از آن ماست موجود دارم که اگر مایل باشید می توانید ببینید و البته به قیمتی که برایم صرف می کند بخرید!
    اما ماست مختارالسلطنه همین طغار دوغ است که در جلوی دکان و مقابل چشم شما قرار دارد و از یک ثلث ماست و دو ثلث آب ترکیب شده است!
    از آنجایی که این ماست را به نرخ مختارالسلطنه می فروشیم به این جهت ما لبنیات فروشها این جور ماست را ماست مختارالسلطنه لقب داده ایم! حالا از کدام ماست می خواهی؟ این یا آن؟!»

    مختارالسلطنه که تا آن موقع خونسردیش را حفظ کرده بود بیش از این طاقت نیاورده به فراشان حکومتی که دورادور شاهد صحنه و گوش به فرمان خان حاکم بودند امر کرد ماست فروش را جلوی دکانش به طور وارونه آویزان کردند و بند تنبانش را محکم بستند!

    سپس طغار دوغ را از بالا داخل دو لنگۀ شلوارش سرازیر کردند و شلوار را از بالا به مچ پاهایش بستند.

    بعد از آنکه فرمانش اجرا شد آن گاه رو به ماست فروش کرد و گفت: «آنقدر باید به این شکل آویزان باشی تا تمام آبهایی که داخل این ماست کردی از خشتک تو خارج شود و لباسها و سر صورت ترا آلوده کند تا دیگر جرأت نکنی آب داخل ماست بکنی!»

    چون سایر لبنیات فروشها از مجازات شدید مختارالسلطنه نسبت به ماست فروش یاد شده آگاه گردیدند همه و همه ماستها را کیسه کردند تا آبهایی که داخلش کرده بودند خارج شود و مثل همکارشان گرفتار قهر و غضب مختارالسلطنه نشوند...

    آری، عبارت مثلی ماستها را کیسه کرد از آن تاریخ یعنی یک صد سال قبل ضرب المثل شد و در موارد مشابه که حاکی از ترس و تسلیم و جاخوردگی باشد مجازاً مورد استفاده قرار می گیرد.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #13
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    دختر خانم ها از 14 تا 28 و خصوصيات اخلاقي اونا :



    سن ۱۴ سالگي: تا پارسال هر کي بهشون مي گفت: چطوري؟ مگفتن: خوبم مرسي! حالا ميگن: مرسي خوبم!
    سن ۱۵ سالگي: هر کي بهشون بگه سلام ، ميگن: عليک سلام! ... نقاشيشون بهتر ميشه (بتونه کاري و رنگ آميزي و ...!)
    سن ۱۶ سالگي: يعني يه عاشق واقعين! ... فردا صبح هم مي خوان خودکشي کنن! ... شوخي هم ندارن!
    سن ۱۷ سالگي: نشستن و اشک مي ريزن! ... بهشون بي وفايي شده! ... (کوران حوادث!)
    سن ۱۸ سالگي: ديگه اصلا عشق بي عشق! ... توي خيابون جلوي پاشون رو هم نگاه نمي کنن!
    سن ۱۹ سالگي: از بي توجهي يه نفر رنج مي برن! ... فکر مي کنن اون يه آدم به تمام معناست!
    سن ۲۰ سالگي: نه ، نه! ... اون منو نمي خواست! ... آخرش منو يه کور و کچلي مي گيره! مي دونم!
    سن ۲۱ سالگي: فقط ۲۷-۲۸ سالگي قصد ازدواج دارن! فقط!
    سن ۲۲ سالگي: خوش تيپ باشه! پولدار باشه! تحصيلکرده باشه! قد بلند باشه! خوش لباس باشه! ... (آخ که چي نباشه!)
    سن ۲۳ سالگي: همه ء خواستگارا رو رد مي کنن!
    سن ۲۴ سالگي: زياد مهم نيست که چه ريختيه يا چقدر پول داره! فقط شجاع باشه! ما رو به اون چيزي که نرسيديم برسونه!
    سن ۲۵ سالگي: اااااااه! پس چرا ديگه هيچکي نمياد؟! ... هر کي مي خواد باشه ، باشه!
    سن ۲۶ سالگي: يه نفر مياد! ... همين خوبه! ... بــــــــــله!
    سن ۲۷ سالگي: آخيـــــــــــش!
    سن ۲۸ سالگي: کاش قلم پات مي شکست و خواستگاري من نميومدي

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #14
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    فرق دخترها و پسرهای ایرونی

    دختر ها خیلی دوست دارند جای پسر ها باشند اما پسر ها اصلاً دوست ندارند جای دختر ها باشند
    2- اگر یه دختر یک مشکل غیر قابل حل داشته باشه از خونه فرار میکنه اما یه پسر اگر یک مشکل غیر قابل حل داشته باشه اعضای خانواده اش رو از خونه فراری میده!

    3- یه دختر اگر دو تا مشکل غیر قابل حل داشته باشه خودکشی میکنه اما یه پسر اگر دو تا مشکل غیر قابل حل داشته باشه اعضای خانواده اش رو میکشه

    4- یه پسر اگر 3 تا مشکل غیر قابل حل داشته یه هفته افسرده میشه بعد با 3 تا مشکل کنار میاد و زندگیش رو میکنه اما تا کنون دختری که 3 تا مشکل داشته باشه دیده نشده چون همشون در مرحله دو تا مشکل خودکشی میکنند و به سه تا نمیرسه مشکلاتشون!!!

    5- دخترا از پسرا موهاشون کوتاهتره!

    6- دخترا می خوان سر پسرا کلاه بزارن اما در نهایت سر خودشون کلاه میره ولی پسرا می خوان سر هر موجود زنده ای که میبینن کلاه بزارن و در نهایت موفق میشن

    8- نقطه قوت پسرا چشماشونه اما نقطه قوت دخترا چشم و گوش ابرو و دماغ و دهن و .........هست.

    9- دخترا با اینکه بیشتر از پسرا قوانین راهنمایی و رانندگی رو رعایت میکنن اما خیلی بیشتر از پسرا تصادف میکنن و در هر تصادف رد پای یک دختر به چشم می خوره.

    10- دخترا فکر می کنن بهترین راه برای داشتن یک رابطه خوب و مداوم صداقت و راستگویی هستش ولی پسرا مطمئن هستند بهترین راه دروغگویی و گرفتن سوتی از طرف مقابله!

    11- دختر ها از درس و مدرسه بیزارند ولی پسر ها از درس و مدرسه فراری هستند!

    12- پسر ها به هم حسودی نمی کنن اما دخترا به هم حسودی می کنن.

    13- اگر برادرتون دوست دختر داشته باشه شما سعی می کنید با اون دختر آشنا بشید ولی اگر خواهرتون دوست پسر داشته باشه شما قسم می خورید! که هم پسره و هم خواهرتون رو سر به نیست کنید.

    14- دختر ها زیر بار حرف زور میرن اما پسر ها خودشون حرف زور میزنن

    15- دخترا زندگی مشترک رو در عشق و صفا و صمیمیت می بینن ولی پسر ها در غذا

    16- اگر یک دختر در یک جمع سوتی بده تا آخر دیگه هیچ حرفی نمیزنه اما پسر ها در یک چمع فقط سوتی میدن!

    17- یک دختر اگر 24 ساعت با دوست پسرش صحبت نکنه افسرده میشه اما یک پسر اگر 24 ساعت با دوست دخترش صحبت نکنه با اون یکی دوست دخترش صحبت میکنه.

    18- پسر ها میدونن جنبش فمنیسم چیه واسه همین ازش متنفرن ولی دختر ها نمیدونن جنبش فمنیسم چیه واسه همین طرفدارشن!

    19- یک دختر اگر با دوست پسرش به هم بزنه دیگه با هیچ پسری دوست نمیشه اما یه پسر اگر با دوست دخترش به هم بزنه با 3-4 تا دختر دیگه دوست میشه!

    20- یک دختر اگر توی خیابون پسری ازش بپرسه ساعت چنده میگه:ساعت 7.اما یه پسر اگر یه دختر ازش ساعت بپرسه میگه :ساعت 7 و 2 دقیقه و 24 ثانیه,اینم شماره تلفن من ..... سر ساعت 9 منتظر تماستم!

    21- اگر یه دختر به یه پسر نگاه کنه , پسره فکر می کنه که خیلی خوش تیپه ولی اگر یه پسر به یه دختر نگاه کنه دختره فکر میکنه که پسره چقدر بی چشم و رو هستش!

    22- دختر ترشیده میشه اما پسر بلعکس رسیده تر میشه نه!!!!

    23- بعد از خوندن این مطلب پسرا اول 2 دقیقه فکر میکنن تا مفهوم مطلب رو بفهمند و چون بعد از دو دقیقه نمی فهمند می زنن زیر خنده و میگن خیلی باحال بود اما دخترا بعد از خوندن این مطلب 2 ساعت حرص می خورن و فکر میکنن به شخصیت دخترای ایرونی توهین شده و در نهایت چون مفهوم این مطلب رو نفهمیدن به نویسنده اش میل میزنن و فحش میدن!!!

    (البته فحش دادن یکی دیگر از کارهای دختران است) بد وااااااا ...انجام ندید سو استفاده نشه هاااااا

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #15
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    نامه‌ی دختری به جومونگ لو رفت

    سلام آقاي جومونگ:
    اميدوارم حالتان خوب باشد و ملالي در وجود شريف نباشد. اگر از احوال اينجانب و ساير هموطنان بپرسيد بنده که مخلص جناب عالي و تمام اعضاي گروه دامون هستم . هموطنان هم همگي دوست دار جناب عالي هستند و هرشنبه و سه شنبه مشتاقانه پاي تلويزيون مي نشينند تا جمال مبارک جنابعالي وياران را ببينند و مرحبا بگويند و بر هر چه تسو و تسوئيان لعن و نفرين بفرستند.
    و البته بعضي ها هم به خاطر تماشاي جمال کم مثال بانو سوسانو به تماشاي سريال شما مي نشينند.به من چه؟ مرا که توي قبر اونها نمي گذارند. غرض فقط اين بود که بگويم اينجا همه جور آدمي هست.آقاي جومونگ من خيلي خوشحالم که سريال شما را تلويزيون ما نشان مي دهد. آخه مي دانيد؟ ماتوي سرزمين بزرگ مان اصلا آدمي مثل شمانداريم!
    نه درتاريخ مان نه درقصه ها و افسانه هامان مثل شما نداريم. به همين جهت ديدن شجاعت هاي شما ،درستي شما ،کارداني شما برايمان لذت بخش است .چه کسي مي تواند سه تا تير در کمان بگذارد و هرسه رابه هدف بزند؟ چه کسي مي تواند آنهمه صبرکند تا اعتماد آدمي مثل تسو را به دست بياورد؟ چه کسي مي تواند يک تنه به وسط يک فوج بزند و همه را از دم تيغ بگذراند؟
    اين کار فقط و فقط ازجنابعالي برميايد.عموي پدرم مي گويد رستم زور صدتا جومونگ راداشته است. ولش کنيد لطفا. پير است و هذيان مي بافد .کلي هم اسم هاي اجغ وجغ مثل گيو و گودرز و سياوش و بيژن و کيخسرو و اينها پشت سرهم رديف مي کند که مثلا اينها اساطير مايند .من که جدي اش نميگيرم اگر آنها اسطوره بودند، اگر از جنابعالي سر تر بودند چرا صداسيماي ما ازشان فيلم نمي سازد؟
    مگر رستم هماني نبود که چند وقت پيش ها يک سريالي ازش نشون داد؟ اونکه اصلا لاجون بود.فقط حرف ميزد. اگر اسطوره ما اون بود ما اصلا اسطوره نخواستيم, داداشم ديروز که ازمدرسه اومد ازقول معلم تاريخشون مي گفت که ما يه ستارخاني داريم که مثل جومونگ افسانه نيست و واقعي است وتازه از جومونگ هم چيزي کم نداره .و کلي ازشجاعت و کاردرستي اش گفت.
    گفتم داداشم گوش کن.من هم ستارخان راخوب مي شناسم. هموني يه که اسمش رو خيابون دايي اينهاست. اما اگه کارش درست بود لابد يه فيلمي، سريالي چيزي ازش مي ساختند. بد که نگفتم .خلاصه اينجا هرروز يه اسطوره علم مي کنند که مثلا ازشما سرتر باشه اما نمي شه .اما گوش من بدهکار اين حرفها نيست .من فقط مخلص جومونگم وغيرجنابعالي اسطوره اي ندارم.دور دور جومونگ است وبس.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #16
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    کلاغ های باهوش!

    نتايج تحقيقات دانشمندان انگليسي حاكي از آن است كه پرنده ها و به خصوص خانواده كلاغ ها، بيش از آنچه كه در گذشته تصور مي شد باهوش هستند.

    "كريستوفر برد" از بخش جانورشناسي دانشگاه كمبريج انگستان كه در اين مورد تحقيقات گسترده اي انجام داده، معتقد است كه پرندگان و در راس آنها خانواده كلاغ ها، علاوه بر آنكه از حافظه بسيار خوبي برخوردارند، توانايي استدلال هاي پيچيده اجتماعي را هم دارند.

    آنچه كه حيرت آقاي "برد" را بيش از همه برانگيخته، توانايي خارق العاده كلاغ ها در ساخت و استفاده از ابزار است.

    البته بخشي از هوش اين پرندگان در تعامل با ساير اعضاي گروهي كه در آن زندگي مي كنند جلوه گر مي شود. به طور مثال كلاغ ها قادرند به راحتي افراد مختلف گروه را از هم تشخيص دهند، و يا با بعضي از آنها روابط نزديك تري برقرار كنند.
    رفتار فريبكارانه

    زندگي كردن در گروه، گاهي اوقات باعث مي شود كلاغ ها رفتارهاي فريبكارانه اي از خود به نمايش بگذارند. نتايج اين تحقيقات نشان مي دهد كه گونه خاصي از زاغ ها، استاد اين شيوه هاي فريبكاري هستند.

    بسياري از كلاغ ها عادت دارند غذا و آذوقه را براي مصرف در آينده، به خصوص در فصل سرما ذخيره كنند. اما گونه به خصوصي از زاغ ها حتي در اين مورد يك قدم فراتر مي روند.

    آنها اگر متوجه بشوند كه تحت نظر هستند، براي فريب دادن و گيج كردن پرنده هاي ديگر منقار خود را در زمين فرو مي برند بدون آنكه غذا را در آن نقطه قرار داده باشند. سپس ممكن است آنها غذا را در نقطه اي ديگر مخفي كنند.
    تست آينه



    پيش از اين تصور مي شد تنها بعضي از انواع پستانداران، از جمله دلفين ها و فيل ها از وجود خود آگاهي دارند و به نوعي از توانايي تشخيص خود برخوردارند.

    اما سال گذشته براي نخستين بار گروهي از محققان آلماني دريافتند كه گونه اي از كلاغ ها (مگپاي) نيز از اين توانايي برخوردارند.

    به اين ترتيب كه با قرار دادن يك پرچسب رنگي زير منقار اين پرندگان، و قراردادن يك آينه مقابل آنها، مشاهده شد كه اين زاغ ها با تشخيص تصوير خود در آينه، تلاش مي كنند برچسب را از منقار خود جدا كنند.
    ساخت و استفاده از ابزار

    اما علاوه بر توانايي كلاغ ها در محيط هاي اجتماعي، موضوع ديگري كه حيرت دانشمندان را برانگيخته توانايي آنها در ساخت و استفاده از ابزار است.

    تحقيقات اخير نشان مي دهد كه كلاغ ها در اين مورد نه تنها از پستانداراني نظير شامپانزه ها چيزي كم ندارند، بلكه در مواردي رفتار پيچيده تري هم از خود به نمايش مي گذارند.

    راسل گري، و تيم تحقيقاتي او از دپارتمان روانشناسي دانشگاه آكلند با مطالعه كلاغ هاي "نيو كلدونين" كه در جزيره اي به همين نام در اقيانوس آرام زندگي مي كنند، پي بردند كه اين كلاغ ها با جدا كردن شاخه اصلي، جدا كردن انشعابات آن و سپس شكل دادن به انتهاي شاخه، ابزاري درست مي كنند كه در به دام انداختن كرم ها و حشرات كاربرد دارد.
    سئوال بي جواب



    در حاليكه دانشمندان موفق شده اند به بسياري از رفتارهاي هوشمندانه كلاغ ها از جمله كلاغ هاي جزيره "نيو كلدونين" پي ببرند، اما يك سئوال اساسي وجود دارد كه هنوز پاسخ قانع كننده اي براي آن پيدا نشده است.

    آنها مايلند بدانند كه دليل يادگيري و پيشرفت مهارت در ساخت و كاربرد ابزار توسط اين نوع خاص كلاغ ها چيست.

    نكته جالب اين است كه حتي با دور كردن كلاغ هاي "نيو كلدونين" از محيط اصلي زندگي آنها، و قطع رابطه آنها با ساير اعضاي گروه، اين كلاغ ها همچنان توانايي ساخت ابزار براي رفع مشكلاتشان را به ارث مي برند.

    به اين ترتيب دانشمندان مي گويند با وجوديكه شايد بعضي از مردم تصور كنند تحقيقات علمي در مورد پرندگان و به خصوص كلاغ ها بسيار پيشرفته است، در عمل اين يافته اثبات مي كند كه آنها هنوز در مراحل ابتدايي تحقيقات به سر مي برند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #17
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    علت قبول نشدن در كنكور طنز

    طبیعتا'' 2 ساعت در روز برای خوردن غذا لازم است كه در كل 30 روز میشود.
    پس 96 روز باقی میماند.اگر داوطلبی در كنكور قبول نشد هیچ تقصیری نداردچرا كه سال فقط 365 روز است . در حالی كه:
    1- سال 52 جمعه داریم و میدانید كه جمعه ها فقط برای استراحت است به این ترتیب 313 روز باقی میماند.
    2- حداقل 50 روز مربوط به تعطیلات تابستانی است كه به دلیل گرمای هوا مطالعه ی دقیق برای یك فرد نرمال مشكل است.بنابراین 263 روز دیگر باقی میماند.

    3- در هر روز 8 ساعت خواب برای بدن لازم است كه جمعا'' 122 روز میشود. بنابراین 141 روز باقی میماند.

    4- اما سلامتی جسم و روح روزانه1 ساعت تفریح را میطلبد كه جمعا'' 15 روز میشود.پس 126 در روز باقی میماند.

    5- طبیعتا'' 2 ساعت در روز برای خوردن غذا لازم است كه در كل 30 روز میشود. پس 96 روز باقی میماند.

    6- 1 ساعت در روز برای گفتگو و تبادل افكار به صورت تلفنی لازم است. چرا كه انسان موجودی اجتماعی است.این خود 15 روز است.پس 81 روز باقی میماند.

    7- روزهای امتحان 35 روز از سال را به خوداختصاص میدهند. پس 46 روز باقی میماند.

    8- تعطیلات نوروز و اعیاد مختلف دست كم 30 روز در سال هستند. پس 16 روز باقی میماند.

    9- در سال شما 10 روز را به بازی میگذرانید.پس 6 روز باقی میماند.

    10- در سال حداقل 3 روز به بیماری طی میشود و 3 روز دیگر باقی است.

    11- سینما رفتن و سایر امور شخصی هم 2 روز را در بر میگیرند. پس 1 روز باقی میماند.

    12- 1 روز باقی مانده همان روز تولد شماست.چگونه میتوان در آن روز درس خواند؟!!

    نتیجه ی اخلاقی: پس یك داوطلب نرمال نمیتواند

    امیدی برای قبولی در دانشگاه داشته باشد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #18
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    اولين كسي كه وارد جهنم مي شود شيطان است


    جهنم و كافران در قيامت قيامت برپا مي‌شود و آنگاه كه جهنم، كافران منكر قيامت را از مكاني بعيد ديد كافران زبانه‌هاي آتش را مي‌شنوند كه از فرط خشم ، بانكي خشمناك بر آنان مي‌زند و چون كافران در آن جهنم و دوزخ به مكاني تنگ و سخت انداخته شوند از تنگي دوزخ به هم بسته و كيپ شوند و در آن وضعيت بر خود هلاكت و نفرين بخوانند و حق تعالي از آن هنگام خبر مي‌دهد كه اي كافران امروز يك ثبور مخوانيد بلكه ثبور (هلاكت و نفرين) زياد بر خود بخوانيد در خبر آمده است اولين كسي كه جامه آتش مي‌پوشد و به جهنم كشانده مي‌شود شيطان است و كافران و فريب‌خوردگان به تبع او به جهنم افكنده مي‌شوند. بهشت، وعده‌گاه مومنان و تو اي پيامبر به كسانيكه تو را به‌خاطر فقر مادي سرزنش مي‌كنند بگو آيا اين بوستان‌هاي دنيا بهتر است يا بهشت جاوداني كه پرهيزكاران به آن وعده داده شدند؟ براي آنها پاداش و بازگشتي است كه به بهشت رجوع نمايند درحاليكه جاودان هستند هر چه بخواهند هست و بر پروردگار تو وعده‌اي موعود براي مومنان در بهشت است.مومنان در بهشت هر آنچه را كه بخواهند براي آنها مهيا است. وعده‌گاه بهشت كه تمثيلها و تشبيه‌هاي آن در زمين به مكان‌هاي سرسبز و خرم شده است. از مخلوقات و ساخته‌هاي خداي بزرگ است كه انسان در صيرورت و گرديدن وجودي از وضعيتي به وضعيت ديگر بدان جهان هستي مي‌رسد جهاني براي گرفتن پاداشها و مزد زحمات درستي و راستي در دنياي تكليف و مسئوليت كه هرگز توقف ندارد. پرسش روز قيامت پيامبر (ص) ياد كن روزي را كه ما مشركان و آنچه را كه آنان آن را به‌جز خدا مي‌پرسيدند محشور مي‌كنيم پس به ايشان بگويدآيا شما بندگان مرا گمراه كرديد يا اين‌كه آنان راه راست را گم كرده‌اند؟ اشخاص يا اشيايي كه مورد عبادت واقع شدند خطاب به خداي بزرگ مي‌گويند خداوند پاك و منزه است و سزاوار ما نيست اين‌كه غير از شما اوليايي اخذ كنيم، ليكن شما آنها و پدرانشان را به نعمت‌هاي بي‌‌شماري روزي داديد تا اين‌كه آنها ياد تو را فراموش كردند و از قوم بور (هلاكت شدگان) شدند.سپس خداوند به كافران خطاب و التفات مي‌كند و مي‌فرمايد، خدايانتان شما را به آنچه مي‌گوييد تكذيب كردند و آنها نمي‌توانند از شما عذاب را دفع كنند و شما را ياري كنند.و هر كسي از شما كه ستم در دنيا كند عذاب بزرگي در آخرت به آنها بچشانيم و بزرگ‌ترين ستمي كه بشر در دنيا مرتكب مي‌‌شود ستم شرك و نفي نقش اراده خداي بزرگ در چگونه زيستن انسان در دنيا است. مثالي ديگر از انبياي گذشته اي پيامبر (ص) ما قبل از تو رسولاني را فرستاديم كه همانند ساير انسان‌ها غذا مي‌خوردند و در بازارها راه مي‌رفتند پس اين تنها پيامبر اسلام (ص) نبود كه همانند انسان‌هاي عادي عمل مي‌كرد بلكه پيامبران گذشته و قبل از او نيز همينطور عمل مي‌كردند سپس خداوند مي‌فرمايد ما بعضي از شما را براي بعضي ديگر وسيله آزمايش دينداري‌تان قرار داديم تا ببينيم شما در برابر سختيها بر دينتان استوار هستيد و پرورگار تو نسبت به همه امور بصير و داناست.پس خداوند، پيامبران را در طول تاريخ از بين مردم برگزيد تا همانند آنها تغذيه و زندگي كنند و همين مسئله موجب آزمايش مردم در پذيرش نبوت بود تا با پذيرش نبوت به توحيد و معاد كه هنگام حشر در محضر الهي است ايمان بياورند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #19
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    فرق عروسی رفتن پسرها و دخترها .. !

    عروسی رفتن دخترها:

    دو، سه هفته قبل از عروسی، دغدغه ی خاطرش اینه که : من چی بپوشم؟! توی این مدت هر روز یا دو روز یه بار " پرو" لباس داره... اون دامن رو با این تاپ ست می کنه، یا اون شلوار رو با اون شال!! ممکنه به نتایجی برسه یا نرسه! آخر سر هم می ره لباس می خره!! بعد از اینکه لباس مورد نظر رو انتخاب کرد...حالا متناسب رنگ لباس، رنگ آرایش صورتش و تعیین می کنه...اگر هم توی این مدت قبل از مهمونی، چیزی از لوازم آرایش مثل لاک و سایه و...که رنگهاشو نداره رو تهیه می کنه...

    حتی مدل مویی که اون روز می خواد داشته باشه رو تعیین می کنه...مثلا ممکنه " شینیون" کنه یا مدل دار سشوار بکشه...! البته سعی می کنه با رژیم غذایی سفت و سخت تناسب اندامشم حفظ بکنه... یه رژیمی هم برای پوست صورت و بدنش می گیره..! مثل پرهیز از خوردن غذاهای گرم! ماسک های زیادی هم می زاره، از شیر و تخم مرغ و هویج و خیار و توت فرنگی و گوجه فرنگی(اینا دستور غذا نیستا!!) گرفته تا لیمو ترش ( این لیمو ترش واقعا معجزه می کنه، به یه بار امتحانش می ارزه!) خوب، روز موعود فرا می رسه! ساعت 8 صبح از خواب بیدار می شه( انگار که یه قرار مهم داره) بعد از خوردن صبحانه، می پره تو حموم،...بالاخره ساعت 10 تا 10:30 می یاد بیرون...( البته ممکنه یه بار هم تو حموم ماسک بزاره...که تا ساعت 11 در حمام تشریف داره!) بعد از ناهار...! لباس می پوشه می ره آرایشگاه، چون چند روز قبلش زنگ زده و وقت آرایشگاه گرفته برای ساعت 1:30 بعد از ظهر... توی آرایشگاه کلی نظر خواهی می کنه از اینو اون که چه مدل مویی براش بهترتره، هر چی هم ژورنال آرایشگر بنده خدا داره رو می گرده ....آخر سر هم خود آرایشگر به داد طرف می رسه و یه مدل بهش پیشنهاد می کنه و اونم قبول می کنه!! ساعت 3 می رسه خونه... بعد شروع میکنه به آرایش کردن...!

    بعد از پوشیدن لباس که خیلی محتاطانه صورت می گیره ( که مدل موهاش خراب نشه) یه عکس یادگاری از چهره ی زیباش می گیره که بعدا به نامزد آینده اش نشون بده!!

    ساعت 8 عروسی شروع می شه...یه جوری راه می افته که نیم ساعت زودتر اونجا باشه!!


    عروسی رفتن پسرها:

    اگر دو، سه هفته قبل بهشون بگی یا دو، سه ساعت قبل هیچ فرقی نمیکنه!!

    روز عروسی، ساعت 12 ظهر از خواب بیدار می شه... خیلی خونسرد و ریلکس! صبحانه خورده و تمام برنامه های تلویزیون رو می بینه!

    ساعت 6 بعد از ظهر، اون هم حتما با تغییر جو خونه که همه دارن حاضر می شن یادش می افته که بعله...عروسی دعوتیم..!

    بعد از خبر دار شدن انگار که برق گرفته باشنش...! می پره تو حموم...

    توی حموم از هولش، صورتشم با تیغ می بره...!!( بستگی به عمق بریدن داره، ممکنه مجبور بشه با همون چسب زخم بره عروسی!)

    ریش هاش زده نزده( نصف بیشترو تو صورتش جا می زاره!!)از حموم می یاد بیرون...

    ساعت 6:30 بعد از ظهره...هنوز تصمیم نگرفته چه تیپی بزنه، رسمی باشهیا اسپرت...!

    تازه یادش می افته که پیرهنشو که الان خیلی به اون شلوارش می یاد اتو نکرده! شلوارشم که نگاه می کنه می بینه چند روز پیش درزش پاره شده بوده و یادش رفته بوده که بگه بدوزن..!!

    کلی فحش و بد و بیراه به همه می ده که چرا بهش اهمیت نمی دن و پیرهنشو تو کمد لباساش بوده رو پیدا نکردن و اتو نکردن و شلوارشو چرا از علم غیبشون استفاده نکرد که بدونن که نیاز به دوختن داره...!

    خلاصه...بالاخره یه لباس مناسب با کلی هول هول کردن پیدا می کنند و می پوشه(البته اگر نیاز بود که حتما به کمد لباس پدر و بردار هم دستبرد می زنه!!) ساعت 8 شب عروسی شروع می شه، ساعت 9:30 شب به شام عروسی می رسه..! البته اگر از عجله ی زیادش، توی راه تصادف نکرده باشه دیر تر از این به عروسی نمی رسه!!

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #20
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    طنزپردازی درباره پیام های موبایل اوباما و گمراهی «پرس تی.وی»!

    انتشار مطلبی طنز در پایگاه شبکه خبری فاکس نیوز در خصوص «هک شدن» ایمیل ها و پیام های تلفن همراه اوباما، رئیس جمهور آمریکا ، شبکه «پرس.تی.وی» را گمراه کرد!



    به گزارش عصر ایران ،به نقل از دیلی تلگراف، وب سایت شبکه آمریکایی فاکس نیوز اخیراً در خبری که آن را «اختصاصی» نامید مدعی شد: "گوشی «بلاک بری» اوباما هک شده و به زودی اطلاعات حساس مربوط به ایمیل ها و پیام های ارسالی او خطاب به مقامات ارشد در یک کتاب جدید منتشر خواهد شد."
    فاکس نیوز که این مطلب را به طنز نوشته بود افزود: "یک گروه خرابکار اینترنتی موسوم به «کسپر هاوسر» (Kasper Hauser) به پیغام های کددار گوشی بلاک بری اوباما دست یافته و قصد دارد به زودی با همکاری یک ناشر این پیغام ها را در کتاب جدیدی به چاپ برساند."
    این در حالی است که «کسپر هاوسر» نه یک گروه خرابکار سایبر بلکه در واقع نام یک گروه کمدی مستقر در سانفرانسیسکو است.
    براساس این گزارش ، وب سایت شبکه خبری ایرانی «پرس.تی.وی» به گمان آنکه این مطلب جدی است، آن را با تیتر «تروریست ها با موفقیت بلاک بری اوباما را هک کردند» منتشر کرده است.
    «پرس.تی.وی» حتی پیشاپیش انتشار اطلاعات شخصی اوباما را «نقض امنیت ملی» این کشور دانسته است.
    با این حال نمونه ایمیل ها و پیغام های هک شده ای که فاکس نیوز برخی از آنها را بر روی خروجی خود قرار داده کاملاً به طنز و شوخی نوشته شده و فاکس نیوز نیز در پایان مطلب خود به آن اشاره کرده است.
    در گزارش فاکس نیوز آمده است: "برخی از این ایمیل های هک شده مربوط به رد و بدل شدن پیام های حساس بین اوباما با جو بایدن، معاون رئیس جمهور، هیلاری کلینتون وزیر خارجه، آرنولد شوارزنگر فرماندار کالیفرنیا و حتی سارا پیلین است."

    برای مثال در یکی از پیام ها آرنولد خطاب به اوباما ایمیل زده است: "رئیس جمهور عزیز، به من گوش کنید من می توانم بن لادن را ظرف 24 ساعت دستگیر کنم، موهایم را برای این مساله گرو می گذارم!"

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 2 از 12 نخستنخست 123456 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/