تعریف قرآن از نظر احادیث
در احادیث از قرآن به عنوان « دواء »، « راهنما به سوی بهترین راه »، « جدا كننده حق و باطل »، « برنامه سامان دادن كارها »، « حبل المتین »، « النور المبین »، « فرو نشاننده تشنگی و نجات دهنده كسی كه بر او چنگ زند »، « پندگویی كه فریب نمی دهد »، « راهنمایی كه گمراه نمی كند »، « بهار قلب »، « چشمه علم »، « معدن ایمان »، « پناهگاهی كه ... پناهنده را نگاهدار است» و .... معرفی شده است.
رسول گرامی اسلام درباره آن می فرماید:
« القرآن هو الدواء »
یعنی : قرآن دواء است.
( نهج الفصاحه، صفحه 382 )
در جایی دیگر این مطلب را آشكار می نماید و توضیح می دهد كه چگونه قرآن می تواند « دواء » باشد. مگر نه این است كه دواء، جانهای دردمند را نجات دهنده از درد است و مگر نه این است كه بشر جان و روحش دردمند است و مگر نه این است كه مكاتب گوناگون هر یك ادعای نسخه ای فراخور بشر دارند و مگر آیا این نسخه ها توانسته است، بشر دردمند را علاج نماید؟
اما رسول گرامی اسلام در 15 قرن قبل، راه علاج هر روز بشر را برای انسانها معرفی فرمود. او نسخه ای پیچیده است كه نقصی ندارد و همیشه تازه است و دارویش همیشه نجات بخش است؛ و مانند داروهای امروزی « یكبار مصرف » نیست. بلكه چون با فطرت آدمی سر و كار دارد، همیشگی است و جاودان.
رسول مكرم اسلام فرمودند:
« ... فاذا التبست الامور علیكم كقطع اللیل المظلم، فعلیكم بالقرآن؛ فانه شافع مشفّع و حامل مصدّق و من جعله امامه قاده الی الجنّة و من جعله خلفه قاده الی النّار، و هو الدّلیل الی خیر سبیل و هو الفصل لیس بالهزل... و لا یشبع منه علماؤه و هو حبل الله المتین و هو الصراط المستقیم... فیه مصابیح الهدی و منار الحکمة و دالّ علی الجنّة»
یعنی: « پس هر گاه، كارها همچون پاره های شب تار بر شما مشتبه و مبهم گشت، به قرآن روی آورید. كه آن شفیعی است كه شفاعتش پذیرفته می شود و شاكی و خصمی است كه شكایتش قبول می شود. هر كه آن را فراپیش خود قرار دهد، او را به سوی بهشت كشاند و هر كه قرآن را پشت سر خود قرار دهد، او را به دوزخ كشاند.
قرآن راهنمای به سوی بهترین راه است. جدا كننده میان ( حق و باطل) است و شوخی نیست ... دانایانش از آن سیر نمی شوند. قرآن ریسمان محكم خداست، قرآن راه راست است. در قرآن است، چراغ های هدایت و پرتوگاههای حكمت و قرآن راهنمای به حجت و برهان است».
(میزان الحكمه، چاپ 1379 _ ج 10 / ص 4802)
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام هنگامی كه در نهج البلاغه به تعریف قرآن می پردازند، كلمات جانانه ای را به شیفتگانش عنایت می كنند. ایشان از قرآن به « ناصح امین » تعبیر می كنند.
« ناصحی » كه هیچ گاه مخاطبانش را فریب نمی دهد، این گونه نیست كه در « نصیحت » نمودن راه تبعیض یا بخل و حسد را باز كند. به همه یكسان نصیحت میكند و همه را یكنواخت مخاطب قرار می دهد.
حضرت می فرمایند:
« و اعلموا هذا القرآن هو الناصح الذّی لا یغش و الهادی الذّي لا یضلّ و المحدثّ الذّي لا یكذب ... فان فیه شفاء من اكبر الدّاء و هو الكفر و النّفاق و العمي و الضّلال...»
یعنی : بدانید كه این قرآن پندگویی است كه فریب ندهد و راهنمایی است كه گمراه نكند و حدیث خوانی است كه دروغ نگوید... و به درستیکه قرآن بزرگترین شفا دهنده دردها، که همان كفر و دورویی و بیراهه شدن و گمراهی است، می باشد...».
( مستدرک الوسائل، ج 4 صفحه 239)
امیرمؤمنان در فرازی دیگر می فرماید:
« وان الله سبحانه لم یعظ احدا بمثل هذا القرآن ...»
یعنی : همانا خدای سبحان كسی را به چیزی پند نداده چون قرآن ...
( نهج البلاغه، ص 254)
كه اگر پندی بهتر و والاتر از قرآن قابل تصور بود، خدای بزرگ آن را بر بنده اش فرو می فرستاد. چون از قرآن، بالاتر و گرامی تر و والاتر كتابی برای هدایت بشر قابل تصور نیست، لذاست كه حضرت می فرمایند:
« ثمّ انزل علیه الكتاب نورا لا تطفأ مصابیحه و سراجا لا یخبو توقّده و بحرا لا یدرك قعره و منهاجا لا یضلّ نهجه و شعاعا لا یظلم ضوءه و فرقانا لا یخمد برهانه و تبیانا لا تهدم اركانه و شفاء لا تخشي أسقامه و عزّا لا تهزم انصاره و حقّاً لا تخذل اعوانه...»
یعنی: « پس فرو فرستاد بر او قرآن را، نوری كه چراغ های آن فرو نمی رود و چراغی كه افروختگیش كاهش نپذیرد و دریایی كه ژرفای آن كس نداند و راهی كه پیمودنش رهرو را به گمراهی نكشاند و پرتوی كه فروغ آن تیرگی نگیرد و فرقانی كه نور برهانش خاموش نشود و تبیانی كه اركانش ویرانی نپذیرد و بهبودیی كه در آن بیم بیماری نباشد و ارجمندی كه یارانش را شكست و ناپایداری نباشد و حقی كه یاورانش را زیان و خواری نباشد...
(بحارالانوار، ج 89، ص 21)
وفتی سخنان مولا به این نقطه می رسد، اوج می گیرد. اوصافی برای قرآن ذكر می كند كه عقل را مدهوش می سازد و جان را مشعوف. خدایا، قرآن و این همه عظمت. و علی كه چهار زانو نشسته و در تعریف او می گوید:
« فهو معدن الایمان و بحبوحته و ینابیع العلم و بحوره و ریاض العدل و غدرانه و أثافي الاسلام و بنیانه و اودیة الحق و غیطانه...»
(بحارالانوار، ج 89، ص 21)
به این نیز قناعت نمی كند. انگار مخاطبانشان هنوز قرآن را نشناخته اند. پس كلام نورانیشان روح می گیرد و چنین ادامه می دهند:
« و بحر لا ینزفه المستنزفون و عیون لا ینضبها الماتحون و مناهل لا تغیضها الواردون و منازل لا یضل نهجها المسافرون و اعلام لا یعمی عنها السائرون و آكام لا یجوز عنها القاصدون...»
یعنی: و دریایی است كه بردارندگان آب، آن را خشك نگردانند و چشمه سار است كه آب كشندگان، آب آن را نیز به ته نرسانند و آبشخورهاست كه در آیندگان، آب آن را كم نكنند و منزل گاههاست كه مسافران راهش را گم نكنند و نشانه هاست كه روندگان از نظرش دور ندارند و پشته هاست كه روی آورندگان از آن نگذرند و آن را نگذارند...
(بحارالانوار، ج 89، ص 21)
آنگاه حكمت فرو فرستادن و آفرینش قرآن را ذكر می كند. بیان می كند كه خداوند چرا و به چه دلیل قرآن را آفرید؟ می فرماید:
« جعله الله ریّا لعطش العلماء و ربیعا لقلوب الفقهاء و محاج لطرق الصلحاء و دواء لیس بعده داء و نورا لیس معه ظلمة و حبلا وثیقا عروته و معقلا منیعا ذروته و عزا لمن تولاه و سلما لمن دخله و هدیلمن ائتم به ...»
خدایش مایه سیرابی دانشمندان كرده است و بهار دلهای فقیهان و مقصد راههای پارسایان و دارویی كه از آن پس آن بیماری نیست و نوری كه با آن تاریکی نیست و ریسمانی كه گرفتنگاه آن استوار است. و پناهگاهی كه قله آن پناهنده را نگاهدار است و ارجمندی كه هر كه با او دوستی ورزد و امان آن كس كه بدان در شود و راهنمای هر كه بدان اقتدا كند..»
(بحارالانوار، ج 89، ص 21)
آری! این قرآن است. آیا كتابی بی همتا و هم طراز این كتاب در پهنه هستی وجود دارد؟