معنای تحریف
1. تحریف لغوی:
ابن منظور می گوید:
« حرف عن شیء...عدل...و اذا مال الانسان عن شیء یقال تحرّف و انحرف...و تحریف الکیم عن مواضعه، تغییره و التحریف فی القرآن و الکلمة: تغییر الحرف عن معناه و الکلمة عن معناه » ( لسان العرب، ذیل ماده « حرف » )

انحراف از شی یعنی عدول نمودن از آن شی و زمانی که انسان از یک شی متمایل به چیز دیگری شود می گویند: منحرف شد از آن شی و تحریف کلمه از موضع خودش بمعنای تغییر آن کلمه است و تحریف در قرآن و کلمه یعنی تغییر حرف از معنای خودش و تغییر کلمه از معنای خودش.
راغب اصفهانی دراین باره می گوید:
« تحریف الکلام: ان تجعله علی حرف من الاحتمال یمکن حمله علی الوجهین » ( مفردات، ص 113، ذیل ماده « حرف » )
تحریف کلام، یعنی قرار دادن آن به نحوی از احتمال که ممکن است آن کلام را به دو وجه حمل و معنا نمائیم.

زمخشری در ذیل آیه شریفه:
« و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه... الآیه » ( سوره حج / آیه 11 )

و بعضی از مردم خدا را به زبان و به ظاهر می پرستند و ایمان قلبی آنها بسیار ضعیف است. همین که دنیا به آنها رو کند و نفع و خیر به آنان رسد حالت اطمینان پیدا می کنند. اما اگر مصیبتی به عنوان امتحان به آنها رسد دگرگون می شوند و به کفر رو می آورند.
می گوید: « علی حرف: علی طرف من الدین لاخی وسطه و قلبه. و هذا مثل کونهم علی قلق و اضطراب فی دینهم لاعلی سکون و طمانینة. کالذی یکون علی طرف من العسکر. فان احس بظفر و غنیمة قرّ و اطماّن و الا فرّ و طار علی وجهه » ( الکشاف، جارالله زمخشری، 3 / 149، منشورات البلاغة)
علی حرف، یعنی برکناری ایستاده. بر یک طرف دین ایستاده و به وسط و قلب میدان دین داری پا نمی گذارد. این افراد دو دل مانند کسانی هستند که در دین داری خود دچار اضطراب هستند. مثل کسانی در یک شکر که برکناری ایستاده اند و نظاره گر جنگ هستند.
اگر سربازان پیروز شدند با آنها در غنیمت شریک می شوند و اگر شکست خوردند قبل از همه پا به فرار می گذارند.

این تحریفات لغوی ما را به امور زیر رهنمون می کند:
1. « تحریف درلغت از ریشه (حرف) به معنای کناره، جانب و اطراف یک چیز گرفته شده و تحریف چیزی، کنار زدن آن و از جایگاه اصلی خود کج کردن و به سوی دیگر بردن است» ( مصونیت قرآن از تحریف ص 19 )

2. از تعاریف ابن منظور و راغب این نکته برداشت می شود که:
« تحریف در چنین مواردی تغییر و تبدیل معنای کلام و تفسیر و تأویل سخن به غیر معنای واقعی آن است » ( درسنامه علوم قرآن، حسین جوان آراسته، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1380، ص 308 )

3. با دقت در این تعاریف می توان گفت که، این تعریف ها از حمل بحث خارج است.
زیرا رویکرد این تعاریف به تحریف معنوی است. نه تحریف لفظی و آنچه در باب تحریف، مطرح است. تحریف لفظی است نه معنوی. زیرا کسی از فِرَق مسلمین منکر تحریف معنوی نیست. ( انجویی، البیان فی تفسیر القرآن، طبع 1394، ص 215 ). زیرا این تحریف به وضوح از صدر تاریخ اسلام و بعد از رحلت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم رخ نموده است. دلیل آن هم وجود این همه فرقه در دامان اسلام است.

معنای اصطلاحی تحریف:
1. « نقل اشی عن موضعه و تحویله الی غیره » ( انجویی، البیان فی تفسیر القرآن، طبع 1394، ص 215. نیز: مدخل التفسیر، فاضل لنکرانی، مکتب الاعلوم الاسلامی، 1413، ص 184 )
انتقال کلمه از معنای اصلی اش و استعمال آن در یک معنای دیگر.
این تحریف واقع شده است و شکی در آن نیست. روایات بسیاری در مجامع حدیثی مسلمین موجود است که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، مسلمین را زا این امر برحذر داشته است.

رسول بزرگوار اسلام می فرماید: « من فسر القرآن برأیه فلیتبوأ مقعده من النار » ( غوالی اللئالی 4 / 104 ح 154. به نقل از مصونیت قرآن از تحریف ص 22 )
کسی که قرآن را با رأی خود تفسیر نماید باید جایگاه خویش را در آتش برگزیند.

از امام باقر علیه السلام روایت شده که به سعد الخیر نوشته است: « و کان من نبذهم الکتاب ان اقاموا حروفه و حرفوه حدوده فهم یرونه و لا یرعونه و الجهال یعجبهم حفظهم للروایة و العلماء یحزنهم ترکهم للرعایة » ( البیان، ص 216. درسنامه علوم قرآن، ص 310 )
نشانه پشت سرانداختن توسط آنان این بود که حروف آن را نگاه داشتند ولی حدودش را تحریف نمودند. آنان کتاب را در حالی که روایت می کنند رعایت نمی کنند. جاهلان از این که آنان حافظان قرآن اند شگفت زده و عالمان از این که آنان تارک رعایت و حریم قرآن اند محزون و غم زده اند.

2. تحریف موضعی:
« یعنی آیه یا سوره ای بر خلاف ترتیب نزول در قرآن ثبت شود » ( مصونیت قرآن از تحریف 22 )
« عدم رعایت ترتیب نزول آیات و سوره ها در نگارش و قرائت قرآن ... در قرآن تحقق یافته » ( مصباح یزدی، قرآن شناسی ص 192 ). ولی این امر بسیار اندک است. گرچه سوره ها معمولا به ترتیب نزول ثبت نشده اند. ( مصونیت قرآن از تحریف ص 22 )

3. تحریف در قرائت:
« یعنی کلمه ای برخلاف قرائت شناخته شده بین مسلمین قرائت شود. مانند بیشتر اجتهادات قراء در قرائت های شان که سابقه ای درصدر اسلام نداشته است » ( مصونیت قرآن از تحریف ص 22 )
مرحوم آقای خویی در این باره می فرماید:
« والتحریف بهذا المعنی واقع فی القرآن قطعا. فقد اثبتنا لک فیما تقدم عدم تواتر القرائات و معنی هذا ان القرآن المنزل انما هو مطابق لاحدی القرائات و اما غیرها فهو اما زیادة فی القرآن و اما نقیصة فیه » ( البیان 216. مدخل التفسیر 185 )
تحریف به این معنا در قرآن قطعا واقع شده است. و ما برای شما ثابت کردیم که از بین همه این قرائت ها فقط یک قرائت حجیت دارد و این قرائت همان است که در زمان رسول الله وجود داشت. اما بقیه قرائت از تواتر و سندیت برخوردار نیست. قرآن نیز مطابق به همان قرائت رسول الله است و این قرائت های هفت گانه یا چهارده گانه یا ...یا منجر به زیادت در قرآن می گردد و یا منجر به نقصان در آن.
4. تحریف در لهجه و گویش:
« یعنی همان گونه که لهجه قبیله های مختلف عرب هنگام تکلم به حرف یا کلمه ای _ در حرکات و نحوه ادا نمودن _ متفاوت باشد _ یعنی قرآن را به لهجه خود آنان تلاوت نمایند _ ( مصونیت قرآن از تحریف ص 23 ) این نوع از تحریف نیز قطعا واقع گردیده است. زیرا بسیاری از مسلمین نمی توانند کلمات و حروف عربی را آن گونه که رسول الله یا حتی یک عرب تلفظ می نماید، تلفظ کند ».
بعضی از دانشمندان علوم قرآن می گویند:
این امر تا زمانی که به معنای آن کلمه صدمه ای نرساند و معنای آن را دگرگون ننماید، اشکالی ندارد. ( مصونیت قرآن از تحریف ص 23 )

5. تحریف در کلمات:
یعنی « النقص و الزیادة بکلمة او کلمتین مع تحفظ علی نفس القرآن المنزل » ( مدخل التفسیر 185 )
افزوده شدن یا برداشته شدن کلمه یا کلماتی از قرآن با حفظ حقیقت قرآن.

مرحوم آقای خویی می گوید:
« والتحریف بهذا قد وقع فی صدر الاسلام و فی زمان الصحابة قطعا و یدلنا ذالک اجماع المسلمین علی ان عثمان احرق جملة من المصاحف و ام ولاته بحرق کل مصحف غیر ما جمعه و هذا یدل علی ان هذه المصاحف کانت مخالفة لما جمعه و الا لم یکن هنا سبب موجب لاحراقها. و قد ضبط جماعة من العلماء موارد الاختلاف بین المصاحف و منهم عبدالله ابن ابی داود السجستانی و قد سمی کتابه هذا بکتاب المصاحف. و علی ذالک فالتحریف واقع لا محالة اما من عثمان او من کتاب تلک المصاحف و لکنا سنین... ان ما جمعه عثمان کان هو القرآن المعروف بین المسلمین الذی تداولوه عن النبی صلی الله علیه و آله و سلم یدا بید. فالتحریف بالزیادة و النقصیة انما وقع فی تلک المصاحف التی انقطعت بعد عهد عثمان و اما القرآن الموجود، فلیس فیه زیادة و لانقصیة. ( البیان 216 - 217 )

تحریف به این معنا در صدر اسلام و در زمان صحابة بعد از رحلت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم واقع شده بود. دلیل این امر اجماع مسلمین است بر این که عثمان همه مصاحفی را که در دست صحابه بود، سوزاند و فقط یک مصحف باقی گذاشت که آن مصحف همان بود که در دست او بود. او به والیان خودش نیز امر نمود مصاحف را بسوزانند و این امر حاکی از این است که آن مصاحف مخالف با مصحف عثمان بود و الا دلیلی برای سوزاندن نبود. بعضی از علماء موارد اختلاف را مصاحف را ضبط نموده اند. پس یا قرآن عثمان کم و زیادی داشت و یا آن مصاحف. اما ما می گوییم: قرآن عثمان همان بود که در بین مسلمین شهرت داست که از رسول الله دست به دست رسیده تا عثمان. پس زیادی و کمی در مصاحف دیگر واقع بود. اما قرآن موجود، پس در آن نه زیاده ای هست و نه نقصانی.
6. تحریف در آیات:
« یعنی آیه یا سوره ای از قرآن کم یا بر آن زیاد گردد. به گونه ای این زیادی و نقصان تغییری در حقیقت قرآن ایجاد ننمایید و ضرری به آن نرساند ».
آقایی خویی می گوید:
« والتحریف بهذا المعنی ایضا واقع فی القرآن قطعا.
فالبسملة _ مثلا _ مما تسالم المسلمون علی ان النبی صلی الله علیه و آله و سلم قراها قبل کل سورة غیر سورة التوبة. و قد وقع الخلاف فی کونها من القرآن بین علماء السنة. فاختار جمع منهم انها لیست من القرآن. بل ذهبت المالکیة الی کراهة الاتیان بها قبل قرائة الفاتحة فی الصلاة المفروضة الا اذا نوی به المصلی الخروج من الخلاف و ذهب جماعة اخری الی ان البسملة من القرآن ». ( البیان / 217 )

تحریف به این معنا نیز قطعا در قرآن واقع شده است.
زیرا _ بسلمة _ از جمله چیزهایی که همه مسلمین قبول دارند که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم آن را قبل از هر سوره ای جز سوره توبه، قرائت می فرمود.

اما در بین علما اهل سنت اختلاف واقع شده است که آیا بسملة از قرآن است یا خیر.
گروهی از آنان گفته اند که بسمله از قرآن نیست. حتی مالکی ها آوردن بسملة را قبل از سوره فاتحة در نماز مکروه می دانند... و گروهی نیز بسمله را جزء قرآن می دانند.
در حالی که شیعیان عقیده دارند که « بسملة من کل سورة غیر سورة التوبة » ( مدخل التفسیر / 186 ) بسمله که از آیات هر سوره ای است جز سوره توبه. زیرا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم آنرا بدون بسمله قرائت فرمود و علی بن ابیطالب سلام الله علیها نیز آن را در مکه معظمه بدون بسم الله قرائت نمود.

همان که تاریخ اسلام و سیره رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم گواه است. رسول خدا قبل از همه سوره های قرآن جز سوره توبه، « بسملة » را قرائت می فرمود و این حاکی از این است که بسم الله الرحمن الرحیم، یکی از آیات سوره های قرآن جز تنویه است.
7. التحریف بالزیاده:
« یعنی گفته شود، قسمت یا قسمت هایی از قرآن موجود در امت مسلمین کلام خداوند و وحی منزل نیست. این تحریف به اجماع همه مسلمین باطل است. یعنی در قرآن حاضر و موجود در امت مسلمین حتی یک کلمه زیادی وجود ندارد ». ( البیان / 218. مدخل التفسیر / 186. مصونیت قرآن از تحریف / 24 )
البته بعضی از دانشمندان می گویند:
« تنها از عجارده حکایت شده که آنها سوره یوسف را جزء قرآن نمی دانستند. چرا که به پندار باطل آنها، این سوره یک داستان عشقی است و نمی تواند وحی الهی باشد». ( شهرستانی الملل و النحل 1 / 128. مقالات الاسلامین 1 / 178 به نقل از مصونیت قرآن از تحریف / 25 )

8. تحریف به نقیصه:
« یعنی کلمه یا آیه ای از قرآن حذف شده است ».
این تحریف دو قسم است:

الف _ از قرآن حاضر کلماتی ساقط شود. چنانچه روایت شده « ابن مسعود » آیه سوم سوره « لیل » را این گونه می خوانده: « و الذکر و الانثی » و کلمه « ما خلق » را ساقط می کرد. ( بخاری، صحیح 6 / 211 و 5 / 35، به نقل از مصونیت از تحریف / 25 )
ب _ چیزهایی از قرآن حاضر _ خواه عمدا یا از روی عمد فراموشی حذف شده. حال گاهی یک حرف یا کلمه یا جمله گاهی حذف شده و گاه آیه و حتی سوره از قرآن کریم حذف شده است.
این تحریف است که ما شدیدا آن را انکار می کنیم.

این نوع تحریف در روایات اهل سنت که در کتب حدیثی آنها مانند صحاح سته آمده است به چشم می خورد. ( مصونیت قرآن از تحریف / 25 )
اما عقیده ما این روایات از چند حال خارج نیستند:
الف _ یا سند درستی ندارند.
ب _ یا ساخته و پرداخته زندیق ها و جاعلان حدیث اند.
ج _ یا یک سری اوهام و خرافات بی ارزش گذشتگان هستند که به صورت روایت درآمده اند.
ی _ یا تاویل و تفسیر صحیحی دارند. ( مصونیت قرآن از تحریف / 25 )

گروهی از اسلام شناسان منصف غربی نیز به این نکته ورزیده اند که قرآن موجود، دچار تحریف نشده است.
استاد لوبلو، می گوید:

« امروزه، قرآن تنها کتابی الهی است که در آن هیچ گونه تغییر قابل ذکری وجود ندارد » ( تاریخ القرآن صغیر ص 94، به نقل از پژوهشی نو درباره قرآن کریم، استاد مرتضی عاملی ص 41 )
سرویلیام مویر نیز این گونه گفته است:
« قرآن را که عثمان جمع کرد ( البته در بحث جمع آوری قرآن گفته خواهد شد که قرآن توسط رسول اکرم جمع آوری شده است نه عثمان )، به طور متواتر دست به دست شده تا به ما رسیده است، بدون این که دچار تحریف شود و با عنایت شدیدی چنان حفظ شد که هیچ گونه تغییر قابل ذکری، در آن روی نداده، بلکه می توانیم بگوئیم: هیچ گونه تغییری به طور مطلق، در هیچ یک از نسخه های نامحدود آن که در سراسر جهان پهناور اسلامی متداول است رخ نداده است » ( پژوهشی نو درباره قرآن کریم، ص 42 )

اما همان گونه که بیان شد، با کمال تأسف گروهی از دانشمندان ظاهر بین و محدثین فریب خورده، ادعای تحریف را مطرح نموده اند. این محدثین هم در بین جامعه شیعه موجود بوده و هم در بین جامعه اهل سنت موجود بوده و هست. برای پاسخ گویی به شبهات اینان، فقط کافی است که مسلمانان با هر سلیقه و ذوقی، به قرآن و تاریخ مرا جعه نمایند.
رجوعی اندک و گذرا به این منابع معرفتی کافی است که افسانه تحریف باطل گردد و موارد و زمینه های فریب خوردگی برخی افراد ظاهر بین روشن گردد.
علامه طباطبائی درباره قرآن می گوید:
« من ضروریات االتاریخ ان النبی العربی محمدا صلی الله علیه و آله و سلم جاء قبل اربعة عشر قرنا _ تقریبا _ و ادعی النبوة و انتهض للدعوة و آمن به امته من العرب و غیرهم و انه جاء بکتاب بیسمیه القرآن و ینسبه الی ربه متضمن لجمل المعارف و کلیات الشریعة التی کان یدعوا الیها و کان یتحدی به و یعده آیة لنبوته و ان القرآن الموجود الیوم یایدینا هو القرآن الذی جاء به و قرأه علی الناس المعاصرین له » ( المیزان 12 / 104 )

دلایل عدم تحریف قرآن:
مرحوم سید مرتضی علم الهدی از بزرگترین دانشمندان و عالمان جهان شیعه درباره قرآن می گوید:
« ان العلم بصحة نقل القرآن کالعلم بالبلدان و الحوادث الکبار و الوقایع العظام والکتب المشهورة و اشعار العرب المسطورة.
فان العنایة اشتدت و الدواعی توفرت علی نقله و حراسته و بلغت الی حد لم یبلغه فیما ذکرناه. لان القرآن معجزة النبویة و ماخذ العلوم الشرعیة و الاحکام الدینیة و علماء المسلون قد بلغوا فی حفظه و حمایته الغایة. حتی عرفوا کل شی اختلف فیه من اعرابه و قرائته و حروفه و آیاته.
فکیف یجوز ان یکون مغیرا او منقوصا مع العنایة الصادقه و الضبط الشدید » ( مجمع البیان 1 / 15، مقدمة الکتاب )

علم به صحت نقل قرآن مثل علم به شهرهای بزرگ و حوادث بسیار بزرگ و وقایع عظیم و کتب مشهور و اشعار عربی مستور در کتب و سینه هاست.
زیرا عنایت و شدت اهتمام انسانها در این قبیل امور بسیار زیاد است به حدی که قابل مقایسه با اشیاء و امور دیگر نیست و قرآن در پایه ای از اهمیت در بین مسلمین قرار دارد که هیچ امری دیگری بدان پایه نمی رسد.
زیرا قرآن معجزه رسالت و ماخذ و منبع علوم شرعیة و احکام دینیه است و علماء مسلمان سعی بلیغ و جهد وسیع در حفظ آن انجام داده اند و از هیچ حمایتی فروگذار ننموده اند.
به حدی که حتی به کوچکترین اختلافات قرائتی و اعرابی و حروف و حرکات و سکنات آن آشنایی دارند.
پس چگونه جایز است که این قرآن تغییر نماید یا دچار نقص گردد با این همه عنایت صادقانه و ضبط شدید این کلام پربار، حاکی از این است که قرآن دچار تحریف نشده است.
با این وجود بعضی از مغرضان هستند که داعیه تحریف قرآن دارند. اینان، متاسفانه در بین همه فرق مسلمین یافت می شوند و کورکورانه بر طبل افسانه تحریف می کوبند. سوگمندانه تر از اینان عمل کسانی است که در عمل و فعل و قول و تقریر قایل به تحریف هستند اما خود را از این تهمت مبرا می دانند و کسانی را به این تهمت می گذارند که زره ای قایل به تحریف نیستند.

یکی از ضروریات تاریخ اسلام این امر است که رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم حدود 14 قرن قبل آمد و ادعای نبوت از سوی باری تعالی عزاسمه نمود و گروهی از امت عرب و غیر عرب به او ایمان آورد. و آن بزرگوار کتابی آورد که قرآن می نامند و این قرآن را به پروردگارش نسبت می داد.
این کتاب متضمن معارف و کلیات احکام شرعی و شریعت بود و به وسیله همین قرآن با انسانها و مشرکان تحدی نمود و آنها را به آوردن مانندی چون قرآن به مبارزه طلبید و آن را نشانه نبوتش قرار داد.
و این قرآن موجود امروزی که در دست ماست همان قرآنی است که رسول الله آن را آورد و بر انسانهای هم عصرش قرائت نمود ...

بدرستی که تاریخ اسلام سراغ ندارد عصری را تا کنون و فردی تا امروزه که قایل به این شده باشد که قرآن امروزی غیر از قرآنی است که به پیامبر نازل شده است.
اگر از برخی محدثین سنی، شیعه چنین ادعایی نقل شده، آن ادعا درحد زیادی و کمی این قرآن موجود بوده است نه تغییر کامل آن. که البته این ادعای آن محدثین نیز به کلی باطل است و با هیچ یک از موازین شرعی و تاریخی سازگار نیست.
ادعای آن محدثین فریب خورده را نه قرآن به رسمیت می شناسد و نه سنت رسول الله و معصومین علیهم السلام و نه عقل و تجربه و سیره مسلمانان.
شیعه به تبع پیشوایان خود معتقد است که « تحریف » « افسانه ای خیالی » بیش نیست و این افسانه ساخته دست مغرضان و برخی مسلمانان ظاهربین است و هیچ گونه واقعیتی ندارد.

سرلوحه شیعه در قبال قرآن کریم، این سخن نورانی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است که فرمود:
« ایها الناس انکم فی دار هدنة و انتم علی ظهر سفر و السیر بکم سریع... فقام المقدار بن الاسود فقال: یا رسول الله و ماءالدار الهدنة؟ قال: دارالبلاغ و انقطاع. فاذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل اعظم فعلیکم بالقرآن. فانه شافع مشفع و ما حل مصدق و من جعل امامه قاده الی الجنة و من جعله خلفه سافه الی النار و هو الدلیل یدل علی خیر سبیل و هو کتاب فیه تفصیل و بیان و تحصیل و هو الفصل لیس بالهزل و له ظهر و بطن.
فطاهره انیق و باطنه عمیق له نجوم و علی نجومه نجوم لاتحصی عجائبه و لا تبلی غرائبه. فیه مصابیح الهدی و مناء الحکمة و دلیل علی المعرفة لمن عرف الصفة. فلیجل جال بصره و لیبلغ الصفة نظره ینج من عطب و یتخلص من تشب فان التفکر حیاة قلب کما یتمشی المستنیر فی الظلمات بالنور فعلیکم بحسن التخلص و قلة التربص » ( الکافی، کتاب فضل القرآن ج 2 )

دلایل عدم تحریف قرآن مجید:
1. هادی بودن قرآن با تحریف آن سازگاری ندارد.
خداوند تبارک و تعالی در آیه دوم از سوره بقره قرآن را کتاب هدایت معرفی می کند و می فرماید:
« ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین » ( سوره بقره / آیه 2 )
هیچ گونه ریب و شکی در آن کتاب نیست. آن کتاب برای متقین هدایت است.

خداوند در این آیه، دو صفت برای قرآن بیان فرموده است:
الف. لاریب فیه:
ابن منظور در لسان العرب می گوید:
« الریب و الریبة: الشک، و الظنة و التهمة » ( لسان العرب، ذیل ماده « ریب » )
ریب و ریبه به معنای شک و گمان بد و تهمت است.

خداوند سبحان با این صفت، قرآن اش را از هر گمان سویی و شک و تهمتی، مبرا می داند.
به یقین « تحریف » یک گمان بد و سوء به قرآن و آورنده آن است. اگر به برخی از روایات که در صحیح بخاری آمده است، مراجعه نمائیم و قول بخاری را حجت بدانیم و هیچ گونه اجازه دخل و تصرفی در آن روایات به خود ندهیم و به آنها بدون کم و زیاد، عمل نمائیم. به یک تناقص آشکار بین قول خداوند و قول رسول خداوند بر خود خواهیم کرد.

قول خداوند حاکی از عدم ریب و بدگمانی و تهمت به قرآن است و قول رسول خدا بنابر نقل بخاری، حاکی از تحریف است.
در این صورت چاره ای جز عمل به یکی از این دو قول نداریم. یا باید قول خداوند را در این آیه مبارک بدانیم و به آن عمل کنیم و یا باید به قول رسول او عمل نمائیم.

خداوند در سوره مبارکه نجم، رسول خودش را این گونه معرفی می کند:
« و ما ینطق عن الهوی. ان هو الا وحی یوحی » ( آیات 4 - 3 )

و رسول ما هرگز از روی هوی و هوس و از نزد خود سخنی نمی گوید: آنچه می گوید، وحی است که از جانب خداست. بر طبق این آیه شریفه، رسول گرامی اسلام از نزد خود هرگز سخنی درباره مهمات دین سر زبان نرانده است. آنچه در سیره فردی و اجتماعی و ---------- و فرهنگی و... رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم مشاهده می شود، همه و به تمامی از جانب خداست.
حال اگر آن چه را بخاری از رسول الله درباره تکرار تاریخ امم گذشته درباره اسلام _ آنهم طابق الفعل بالفعل _ نقل می کند، صحیح بدانیم، آیا راهی جز این می ماند که یا باید به حرف خداوند عمل نموده و یا به حرف رسول او.
از طرفی خداوند سخنان رسول اش را نیز از ناحیه خودش می داند و معنای این حرف این است که نعوذ بالله، خداوند حکیم سخن به تناقض گفته باشد که این نتیجه را هیچ یک از صاحبان ادیان _ چه رسد به مسلمانان _ قبول ندارند.
برای خروج از این تناقض فقط یک راه می ماند و آن این است که بگوئیم:
بخاری اشتباه کرده است و حدیثی جعلی و دروغین را که از زمره « اسرائیلیان » است در کتاب صحیح خود آورده است و این حدیث هرگز بر زبان نورانی و مقدس رسول جاری نگشته است.
اگر به این امر ملتزم شدیم، هم خداوند حکیم را از تناقض گویی مبرا دانسته و نموده ایم و هم رسول اش را از آن تهمت دور نموده ایم.

به گمان ما، ارزش قول خداوند رسول و حفظ مقام خدا و رسول، به هر چیزی رجحان دارد.
لذا اگر امر دایر شد بین این که نعوذ بالله، رسول خدا را به تناقض گویی و دروغ پردازی متهم نمائیم یا بخاری را، ما بخاری را سزاوار دروغ گویی و یا حداقل نقل حدیث دروغ می دانیم. نه خدا و رسول خدا را.

ب. هدی للمتقین:
صفت دیگری که این آیه و برخی آیات دیگر برای قرآن معرفی می کند، صفت « هدایت » است.
خداوند در آیه فوق الذکر، قرآن را « هدی للمتقین » می داند و در جای دیگر قرآن را « هادی و بشیر برای مؤمنین » معرفی می کند و می فرماید: «فانه نزله علی فلیک باذن الله مصدقا لما بین یدیه و هدی و بشری للمؤمنین » ( سوره بقره / آیه 97 )
بدرستی که جبرئیل نازل کرد قرآن را بر قلب تو، قرآنی که تصدیق کننده کتاب های آسمانی است و هدایت و بشارت مؤمنان است.

در سوره مبارکه نمل می فرماید:
« تلک آیات القرآن و کتاب مبین، هدی و بشری للمؤمنین » ( سوره نمل / آیه 2 )
در همین سوره قرآن را « هادی و رحمت برای مؤمنان » معرفی می کند. ( سوره نمل / آیه 3 )

در سوره اسراء خداوند سبحان درباره قرآن اش این گونه فرمود:
« ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم و یبشر المؤمنین الذین یعملون الصالحات ان لهم اجرا کبیرا » ( سوره اسراء / آیه 9 )
بی گمان این قرآن به راهی هدایت می کند که آن راه راست تر است و مؤمنانی را که کارهای شایسته می کردند بشارت می دهد به این که ایشان را پاداشی بزرگ است.

همان گونه که ملاحظه این چند آیه و بسیاری از آیات دیگر، قرآن را « هادی » معرفی می کند.
ابن منظور « هدایت » را این گونه معنا نموده است:
« الهدی: ضد الضلاله و هو الرشاد » هدی و هدایت ضد ضلال است و به معنای رشاد می باشد.

در جای دیگر می گوید:
« قوله عزوجل: قل ان هدی الله هوالهدی الی الصراط الذی دعا الیه هو طریق الحق و قوله تعالی: ان علینا للهدی، ای ان علینا ان بنیّن طریق الهدی من طریق الضلال » ( لسان العرب، ذیل ماده « هدی » )
قول خداوند: بگو همان هدایت خدا هدایت است بمعنای صراط و راه آنچنانی است که خدا به آن می خواند و آن، طریق حق است و قول خداوند: ان برماست هدایت، بمعنای این است که روشن و بیان می کند طریق هدایت را از طریق ضلالست.

مفسران قرآن نیز این واژه معنا کرده اند:
1. رشید الدین میبدی می گوید:
« هدی در قرآن بر دو وجه است. یکی به معنی دعا و بیان دیگر به معنی هدایت و توفیق...و در قرآن دویست و سی و شش جای ذکر هدی است...» (کشف الاسرار و عدة الابرار، معروف به تفسیر خواجه عبدالله انصاری، ابوالفضل رشید الدین میبدی، تهران، امیرکبیر، چ دوم، 1344، ج 1 / 44 )

2. جارالله زمخشری در معنای « هدی » گفته است:
« الهدی مصدر علی فعل، کالسری و البکی و هو الدلالة الموصلة الی البیضة بدلیل وقوع الضلالة فی مقابلته. قال الله تعالی: اولئک الذین اشتروا الضلالة بالهدی و قال تعالی: لعلی هدی او فی ضلال مبین » ( جارالله زمخشری، الکشاف، ایران، قم، نشر بلاغة 1415، ج 1 / 35 )

« هدی » مصدر است بر وزن « فعل » مثل « سری » و « بکی » در مقابل ضلالت است. چنان که خداوند هدایت را در برابر ضلالت در آیات قرآن به کار برده است.
3. قرطبی نیز می گوید:
« الهدی. هدیان: هدی دلالة... و الهدی: الاهتداء و معناه راجع الی معنی الارشاد... و قیل: ان الهدی اسم من اسماء النهار؛ لان الناس یهتدون فیه لمعایشهم و جمیع مآءبهم » ( محمد بن احمد الانصاری القرطبی، جامع الاحکام القرآن، لبنان، احیاءالتراث العربی، ج 1 / 160 )
هدایت، دلالت است و هدی مساوی اهتداء و معنای آن راجع به معنای ارشاد است. گفته شده است که هدی اسمی از اسامی روز است. زیرا انسانها در روز برای بدست آوردن معایش زندگی و مایحتاج آن، هدایت می شوند.

4. امین الاسلام طبرسی در معنای هدایت می گوید:
« الهدی، الدلالة مصدر هدیته » ( مجمع البیان 1 / 35 )
هدی بمعنای دلالت و مصدر فعل هدیته، است.

5. رشید رضا گفته است:
« الهدی مصدر فی الاصل کالتقی و السری و المراد بالهدایة هنا الدلالة علی الصراط المستقیم مع معونة الخاصة...» ( رشیدرضا، تفسیر المنار، بیروت، دارالمعرفة، ج 1 / 124 )

هدی در اصل مصدر است مثل «تقی و سری» منظور از هدایت، دلالت نمودن به سوی صراط مستقیم است با مقداری معونه و کمک الخاص.
6. علامه طباطبائی نیز می فرماید:
« فالهدایة، هی الدلالة و ارائة الغایة بارائة الطریق و هی نحو ایصال الی المطلوب...» ( المیزان، عربی 1 / 34 )
پس، همان دلالت و ارائه هدف و نشان دادن آن بوسیله نشان دادن راه است و این نشان دادن را، گونه ای از رساندن به مطلوب است.

با توجه به این تعریفاتی که از واژه « هدایت » از مفسران نقل شده امور و نتایج زیر بدست می آید:
الف: خداوند طبق این آیه و دیگر آیات نورانی، قرآن کریم را « هدایت » معرفی می کند.
ب: هدایت نیز بمعنای دلالت و نشان دادن راه است و در مقابل ضلالت قرار دارد.
ج: با توجه به آیات دیگر قرآن مجید، قرآنی هادی است که برای تحدی آمده بود و معجزه ختمیه، رسول خاتم حضرت محمد بن عبدالله سلام الله علیهما و علی آلهما می باشد.

ت: تا کنون تاریخ اسلام و بشر، کسی را نیافته است که با این قرآن تحدی نماید و مانند آن بیاورد.
د: از طرفی برخی روایات حاکی از این است که تجربه ملل و ادیان گذشته طابق الفعل بالفعل درباره این نیز تکرار خواهد شد و برخی از روایات را اهل سنت نقل می کنند که حاکی از نقصان و زیادی است. ( سلامة القرآن من التحریف، مرکز الرسالة، قم 1417، ص 82 - 61 )
ر: این کمی و زیادی، منافی با هدف قرآن است. زیرا خداوند آن قرآنی را هادی می داند که از جانب او بر رسول اش نازل شده و طبق این روایات بر آن یا زیادی انجام گرفته است و یا از آن کم شده است.
ص. یا آن قرآن که طالب تحدی است و از جانب خداوند بر رسول اش نازل شده است، هادی است و دست نخورده است و یا این روایات درست نیست. بلکه جعلی می باشد.

ی. طبق نظر دانشمندان و پیشوایان مذاهب اسلامی، قرآن هادی است و معجزه ختمیه رسول الله است. پس این روایات جعلی هستند. و از آنها را بزرگان محدثین از هر فرقه ای که باشند نقل کرده باشند.
2. خداوند حافظ و نگاهبانان قرآن است.
خداوند سبحان در قرآن اش می فرماید: انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون. ( سوره حجر / آیه 9 )
علامه طباطبائی در تفسیراین آیه شریفه می فرماید:
« والمعنی... ان هذا الذکر ثم مات به انت من عندک حتی بعجزوک و یبطلوه بعنادهم و شدة بطشهم وتکلف ثم لا تقدر و لیس نازلا من عند الملائکة حتی یفتقر الی ترولهم و تصدیقهم ایاه بل نحن انزلناه هذا الذکر انزالا تدریجیا و انا له لحافظون بما له من صفة الذکر بما لنا من العنایة الکاملة به.

فهو ذکر حی خالد من ان یموت و ینسی من اصله، مصون من الزیادة علیه بما یبطل به کونه ذکر، مصون من النقص کذالک. مصون من التغییر فی صورته و سیاقه بحیث تغییر به صفة کونه ذکرا لله مبینا لحقایق معارفه.
فالآیة تدل علی ------ کتاب الله محفوظ من التحریف بجمیع اقسامه من جهته کونه ذکر لله سبحانه فهو ذکر حی خالد ». ( المیزان 12 / 101 )

معنی آیه این است که: ای پیامبر این ذکر را تو از طرف خودت نیاورده ای تا مردم علیه شورش نمایند و بر تو بشورند وبخواهند که بزور و گردن فرازی، آن را باطل نمایند و تو در نگهداری آن به زحمت بیفتی و قدرت حفظ آن را نیزنداشته باشی. و از این آیه قرآن از سوی ملائکه نیز نازل نشده است تا در نگهداری آن محتاج نزول ملائکه باشی و امیدوار به تصدیق آنها باش. بلکه ما این قرآن را نازل نمودیم در حالت تدریجی و ما نیز نگهبان آن هستیم و با عنایت کامله خود آن را با صفت ذکرش حفظ می نمائیم.
پس قرآن کریم، ذکری است جاودانه و زنده و محفوظ از زوال و فراموشی و مصون از زیادی که ذکر بودن آن را باطل نماید و از نقصی که باعث بطلان ذکریت آن گردد و از جابجا شدن آیات اش، بطوری که باعث تغییر ذکر و از بین رفتن معارف اش گردد. پس آدم دال بر این است که کتاب خداوند از جمیع اقسام تحریف محفوظ است. به جهت ذکر بودن این کتاب عظیم برای خداوند.

فخر رازی می گوید:
« عائد الی الذکر یعنی و انا نحفظ ذالک الذکر من التحریف والزیادة و النقصان » ( فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج 5 / 379، ذیل آیه 9 سوره حجر )
ضمیر در { له لحافظون } به کلمه ذکر برمی گردد و معنای آیه این می شود: و ما حفظ می کنیم آن ذکر را از تحریف و الریاده و نقصان و نظیر آنها.
او در ادامه می گوید:
« و اعلم انه لم یتفق لشی من الکتب مثل هذا الحفظ فانه لا کتاب الا و قد دخله التصحیف و التحریف و التغییر اما فی الکثیر منه او فی القلیل وبقاء هذا الکتاب مصونا عن جمیع جهات التحریف مع ان دواعی الملحدة و الیهود و النصاری متوفرة علی الطاله و افساده اعظم المعجزات...» ( فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج 5 / 380 )

بدان که در هیچ کتابی هرگز اتفاق و هم دلی که به قرآن مجید وجود دارد، هیچ کتابی وجود ندارد. زیرا کتابی وجود ندارد مگر که در آن جابجایی و تحریف و تغییر یا در بیشتر آن کتاب یا در مقدار کمی از آن اتفاق نیفتاده باشد.
و بقاء قرآن در حالی که مصون از جمیع جهات تحریف است با وجود شیطنت های ملحدان و اصرار یهود و نصاری از اعظم معجزات است.

یکی دیگر از دانشمندان گفته است:
و هو حافظه من کل وقت من کل زیادة و نقصان و تحریف و تبدیل بخلاف الکتب المتقد فانه لم یقول حفظها. ( الکشاف 2 / 572 )

و خداوند حافظ این قرآن است در هر زمان و از هر زیادی و نقصان و تحریف و تبدیلی بخلاف کتب آسمانی متقدم، زیرا خداوند متولی حفظ آنها نبوده است.
قرطبی آن آیه را این گونه معنا نموده و تفسیر کرده است:
« قوله تعالی انا نحن نزلنا الذکر یعنی القرآن و انا له لحافظون من ان یزاد فیه او نقیص منه » ( تفسیر القرطبی 7 / 5 )

معنای سخن خداوند که می فرماید: انا نحن نزلنا الذکر مراد از ذکر قرآن است و منظور از انا له لحافظون این است که خداوند حافظ قرآن است ازاین که در آن زیادی صورت گیرد و یا از آن چیزی کم شود.
استدلال به آیه ذکر.
1. خداوند در این آیه مدعی که قرآن خود او بر پیامبر نازل نموده است. نزلنا الذکر
2. خداوند ادعای حفاظت قرآن را دارد. انا له لحافظون
3. خداوند در مقام بیان است و اراده او از در بیان این امر یک اراده کاملا جدی و تضمینی کاملا محکم است. هرگاه وعده ای هرگز از آن وعده عدول نمی کند. « ان الله لا یخلف المیعاد » ( سوره رعد / آیه 31 )
4. خداوند در این آیه وعده حفظ قرآن را داده است. پس قرآن هرگز دچار تحریف نخواهد شد.
در غیر این صورت ناچار از پذیرش تبعات زیر خواهیم بود:
الف: خداوند به وعده خود وفا نمی کند.
این قول باطل است. زیرا خلف وعده در نزد هم عقلای عالم کاری زشت و قبیح است و خداوند سردسته و آفریننده آنهاست. پس به طریق اولی نزد او به مراتب زشت و قبیح ترخواهد بود.

ب: خلف وعده با حکمت خداوند سازگار نیست.
می دانیم که یکی از صفات خداوند، حکیم بودن اوست. حکیم کسی است که کاری عبث و خلاف عقل انجام نمی دهد. خلف وعده نه تنها کاری عبث است، بلکه بر خلاف عقل جمعی انسانهاست.

همه متدینان قایل به این هستند که در گفت و تناقض وجود ندارد.
حال اگر خداوند در کتاب خود مدعی حفظ آن کتاب باشد و از طرفی آن کتاب از حفظ و نگهداری و نگاهبانی در امان نباشد و دچار ناملایمات روزگار و دست برد دشمنان گردد، آیا در سخن تناقض بوجود نخواهد.
پر واضح که دراین صورت گفتار خداوند دچار تناقض خواهد شد.
در این صورت ریشه هر چه دین و دینداری است، خواهد سوخت و اینجاست که غرض خداوند از هدایت انسانها به انجام نخواهد رسید و بشر چیزی برای احتجاج و هدایت در دست نخواهد داشت.

3. آیه عزت:
خداوند در سوره خصلت، قرآن خود را عزیز می نامد و می فرماید:
« ان الذین کفروا بالذکر لما جاءهم و ان للکتاب عزیز. لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید » ( سوره فصلت / آیه 42 - 41)
کسانی که به این ذکر، هنگامی که به سراغ آنها آمده کافر شدند و این کتابی است قطعا شکست ناپذیر، که هیچ گونه باطلی، نه از پیش رو نه و از پشت سر، به سراغ آن نمی آید. چرا که از سوی خداوند حکیم و شایسته ستایش نازل شده است.
ابن منظور می گوید:
« و العزّ خلاف الذلّ و العزّ فی الاصل: القوة و الشدة و. الغلبة » ( لسان العرب، ذیل ماده « عزز » )

عز، در مقابل ذل و سرشکستی و خفت قرار دارد. و العز در اصل به معنای قوة و شدت و پیروزمندی است.
راغب گفته است:
« العزة حالة مانعة للانسان من ان یغلب من قولهم : ارض عزاز ای صلبة » ( مفردات الفاظ القرآن، ذیل ماده « عزّ » )

عزت یک نوع حالتی که مانع است از این که انسان مغلوب شود و شکست پذیرد و از مثل و قول اعراب است که می گوید:ارض عزاز یعنی زمینی که بسیار سخت است.
از آنچه در بالا آمده به این نتیجه می رسیم که عزیز به معنای شکست ناپذیر و نفوذ ناپذیر است. ( قرآن شناسی / 203 )
در این دو آیه شریفه چند نکته وجود دارد:
الف: ذکر همان قرآن است زیرا در جاهای بسیاری خداوند قرآن را با این صفت نمایانده است. ( محمد هادی معرفت، علوم قرآن / 107 )
ب: برای این ذکر، سه تا وصف در این آیه آمده است:
1. عزیز . امین الاسلام طبرسی می گوید: « ان الذکر لکتاب عزیز بانه لا یقدر احد من العباد علی ان یاتی بمثله و ...انه عزیز باعزاز الله عزوجل ایاه اذ حفظه من التغییر و التبدیل » ( مجمع البیان 10 / 14 )
همانا، ذکر هر آینه قرآن شکست ناپذیر است. دلیل آن این است که احدی قدرت این را ندارد که مانند آن را بیاورد. نیز این قرآن عزیز است به عزت خداوند. زیرا خداوند آن را حفظ می کند از هر تغییر و تبدیل و دست کاری.
علامه طباطبائی فرموده است:
« و انه لکتاب عزیز، الضمیر للذکر و هو القرآن و العزیز عدیم النظیر او المنیع الممتنع من ان یغلب » ( المیزان 17 / 398 )
ضمیر به سوی ذکر که همان قرآن است بر می گردد و عزیز به معنای بی نظیر و چیزی که محال و ممتنع است که بر آن غلبه یا بند می باشد.
2. لا یاتیه الباطل...
برای این صفت نیز مفسران وجوهی را ذکر نموده اند.
شیخ الاسلام طبرسی می گوید:
« لا یاتیه الباطل من جهة من الجهات. فلا تناقض فی الفاظه و لا کذب فی اخباره و لا یعارض و لا یزداد فیه و لا یغیّربل هو محفوظ حجة علی المکلفین الی یوم القیامة » ( مجمع البیان 10 / 15 )
باطل به این قرآن راه ندارد از هیچ جهتی از جهات. پس نه در الفاظ آن تناقض است و نه در اخبار آن کذب نه تعارضی در آن موجود است و نه زیادی و نه نقصانی و نه تغییری، بلکه این قرآن محفوظ مانده و برای همه مکلفان تا روز قیامت حجة است.
مرحوم علامه طباطبائی برای این قول تحلیل زیبایی دارد. او سر عدم تناقض در آیات و عدم وجود اخبار کذب و نیز عدم تغییر و تحول و نقصان و زیادی را وجود یک سری معارف حقه می داند و عمل مسلمین به این قرآن را دلیلی برای عدم تناقض در آن معارف ذکر می کند و می فرماید:
« اتیان الباطل الیه و وروده فیه و صیروته بعض اجزائه او جمعیها باطلا بان یصیر ما فیه من المعارف الحقه او بعضها غیر حقه او ما فیه من الاحکام و الشرایع و ما یلحقها من الاخلاق او بعضها لغی ینبغی العمل به » ( المیزان 17 / 398 )
آمدن باطل به سوی قرآن و ورود باطل در آن به گونه ای نه بعضی از اجزاء یا همه قرآن را تغییر دهد باطل است. دلیل باطل بودن این است که اگر در این قرآن بعضی از معارف حقه باشد و برخی غیر حق یا در آن گونه ای از احکام و شرایع الهی باشد و گونه ای دیگر غیر الهی و یا حتی برخی از این معارف و احکام و اخلاقیات ملغی شوند، دیگر به هیچ وجه عمل به این قرآن سزاوار نیست.
بنابراین باطل با جمیع اقسام خود از این کتاب بدور است و هیچ راهی برای اتیان باطل در این کتاب وجود ندارد. ( مدخل التفسیر، آقای فاضل، 203 )
زیرا خداوند در این آیه (ماهیت و طبیعت باطل ) را از این نفی فرموده است و پرواضح است که تحریف یکی از اقسام باطل است. پس هنگامی که ماهیت و طبیعت باطل از ساحت نورانی و الهی این کتاب نفی شد تحریف نیز نفی می گردد. ( البیان فی تفسیر القرآن، 228 )
از آنچه در اطراف این فراز از آیه گفته شد به نکات زیر می رسیم که:
الف. نه تنها تناقضی در مفاهیم قرآن نیست.
ب. نه چیزی از کتب و علوم پیشین بر ضد آن می باشد و به اکتشاف علمی آینده با آن مخالف خواهد بود.
ث. نه کسی را توانایی ابطال حقایق آن است.
ج. همان گونه که تا کنون نسخ نشده است در آینده نیز منسوخ نمی گردد.
د. نه آیه و حتی کلمه ای از آن کم شده است.
ه. نه چیزی به آن افزوده شده است.
ی. و نه در معارف، قوانین، اندرزها و جزهایش خلافی وجود دارد و نه خلافی بعدا کشف می شود. ( تفسیر نمونه، 20 / 298 )
دلیل این وجوه نیز کاملا روشن است و قرآن را بیان فرموده، است و در ضمن فراز سوم از این آیه شریف می فرماید:
تنزیل من حکیم حمید
این فراز نورانی در حقیقت تحلیل برای همه استدلالهایی است که برای نفی باطل از ساحت نورانی قرآن کریم ذکر شد.
در قرآن باطل راه ندارد و راه نمی یابد، زیرا این کتاب کتابی بشری و دست پرورده بشری نیست. بلکه از جانب شخصی نازل شده است که حکیم است و حکیم کسی است که هر گاه کاری را انجام دهد، آن را به مقتضای حکمت انجام می دهد و مقتضای حکمت نیز، انجام عمل بر طریق احسن است و در احسن هیچ عیب و نقضی راه ندارد و نمی یابد.
3. آیه اتمام نور الهی.
« یریدون ان یطفئوا نورالله بافواههم و یأبی الله الاّ ان یتم نوره و لو کره الکافرون » ( سوره توبه / آیه 32 )
می خواهند نور خدا را با دهان شان خاموش کنند و خدا نمی خواهد جز این که نور خویش را تمام کند و اگر چه کافران نخواهند.
« یریدون ان یطفئوا نورالله بافواههم والله متم نوره و لو کره الکافرون » ( سوره صف / آیه 8 )
در این دو آیه شریفه، خداوند از اتمام نور سخن می گوید و به این نکته بس مهم می پردازد که برخی کوشش دارند که نور الهی را با هر وسیله ای خاموش نمایند. اما خداوند حافظ نور خود است وبر خلاف میل کافران این نور خاموش نمی گردد.
خداوند کار کافران را بسیار کوچک می شمرد و از آن با تعبیر افواههم یاد می کند. یعنی کافران می خواهند با دهان خود این نور را خاموش نمایند.
از این تعبیر می توان دو گونه برداشت نمود:
الف. نور خداوند آن قدر قوی است که هر وسیله ای را که کافران برای خاموش و نابودی آن استخدام نمایند به مثابه باد دهان است که با آن مثلا نور خورشید را خاموش نمایند.
ب. منظور از افواه سخنان و نظریه های باطل بدخواهان وکافران است که می خواهند بدان وسیله نور الهی را خاموش نمایند. این موفق به این کار نمی شوند. زیرا خداوند اراده نموده است که این نور محفوظ بماند. ( جوادی آملی، نزاهت قرآن از تحریف، قم، نشر اسراء 1383، اول، ص 69 )
تا اینجا معلوم شد که نور الهی بر خلاف میل کافران و بدخواهان اسلام محفوظ می ماند.
حال اگر این مقدمه را به این آیه اضافه نمائیم که منظور از نور قرآن است، استدلال بر عدم تحریف قرآن با این دو آیه شریفه روشن تر می شود.
خداوند در سوره مالک، قرآن خود را نور توصیف می کند و می فرماید:
« قد جاءکم من الله نور و کتاب مبین » ( سوره مائده / آیه 15 )
مرحوم علامه طباطبایی می فرماید: « و المراد بالنور و الکتاب المبین جمیعا القرآن و قد سمی الله تعالی القرآن نورا فی موارد من کلامه » ( المیزان، 5 / 244 )
منظور از نور و کتاب مبین، قرآن است وخداوند سبحان در موارد زیادی قرآن را به نور نام گذاری و توصیف نموده است.
4. آیه رصد الهی
خداوند تبارک و تعالی درباره مراقبت از آیات نورانی قرآن کریم می فرماید:
« عالم الغیب فلا یظهر علی غیبد احدا الا من ارتضی من رسول فانه یسلک من بین یدیه و من خلفه رصدا لیعلم ان قد بلغوا رسالات ربهم و احاط بما لدیهم و احصی کل شی عدوا » ( سوره جن / آیه 28 - 26 )
عالم غیب اوست وهیچ کس را بر اسرار غیب اش آگاه نمی سازد. مگر رسولانی که آنها را برگزیده و مراقبینی از پیش رو و پشت سر برای آنها قرار می دهد تا بداند پیامبران اش رسالت های پروردگار شان را ابلاغ کرده اند و او به آنچه نزد آنها است احاطه دارد و هر چیزی را احصا کرده است.
این آیات حاکی از چند امر مهم است:
الف. عالم به غیب فقط خداوند تبارک و تعالی.
ب. خداوند شمه ای از این علم را در اختیار کسانی که مرضی خداوند هستند قرار می دهند.
ج. خداوند مراقبانی را برای پاسداری از وحی و ابلاغ صحیح و درست آن به انسانها مامور نموده است. ( تفسیر نمونه 25 / 141 )
د. فقره نورانی من بین یدیه و من خلفه حاکی از این است که خداوند آن رصدها و مراقبتها را راه می دهد. یعنی پیشاپیش و پس از پیامبر این رصد و مراقبت انجام می گیرد.
در حقیقت آن فرشتگان نگاهبان که از آنان به رصد {مراقبت از چیزی است} تعبیر شده است. پیامبر و رسالت وی را در میان گرفته، او و رسالت اش پشتیبانی و محافظت می کنند تا مبادا چیزی از درون کم یا از بیرون زیاد شود. بنابراین وحی خدا با پشتیبانی و محافظت فرشتگان از مبدا اعلی نزول یافته به قلب مطهر پیامبر می رسد و با همین مراقبت وحی از لبان مطهر آن حضرت بیرون می آید تا به گوش مردم برسد. ( نزاهت قرآن از تحریف، 72 )
علامه طباطبایی می فرماید: « فان الله یسلک ما بین الرسول و من ارسل الیه و ما بین الرسول و مصدر الوحی مراقبین حارسین من الملائکه و من المعلوم ان سلوک الرصد من بین یدیه و من خلفه لحفظ الوحی من کل تخلیط و تغییر بالریادة و النقصان یقع فیه من ناحیه الشیاطین بلا واسطه او معها... و الجملة تعلیل لسلوک الرصد بین یدی الرسول و من خلفه و المعنی لیتحقق ابلاغ رسالات ربهم ای تبلیغ الناس رسالاته تعالی علی ماهی علیه من غیر تغیر و تبدل » ( المیزان، 20 / 54 )
خداوند سبحان از همان لحظه نزول وحی تا رسیدن به پیامبر و نیز تا ابلاغ به مردم و بعد از آن مراقبینی را برای حفظ وحی می فرستد و معلوم است که منظور از فرستادن مراقب قبل از وحی و بعد از وحی برای حفظ از هر زیادی و نقصان و اختلاطی می باشد که ممکن است از ناحیه شیاطین یا دیگران ایجاد شوند. بنابراین سلوک و فرستادن مراقب علت است برای ابلاغ رسالت پروردگار برای مردم بدون هیچ گونه تغیر و تبدلی.
دلایل روایی بر عدم تحریف قرآن:
در مجامع حدیث پنج دسته از روایات برای اثبات عدم تحریف قرآن وجود دارد.
1. گروهی از این روایات حاکی از عدم جدایی قرآن و عترت و وجوب تمسک به آن دو تا قیام قیامت است.
2. یک دسته دیگر، گروهی از روایاتی است که حاکی از این است که هر روایت باید بر قرآن عرضه گردد تا صحت آن اثبات شود.
3. برخی از روایات حاکی از این است که در فتنه ها و شداید باید به قرآن مراجعه نمود.
4. دسته ای از روایات حاکی از این است که در نمازها باید سوره کامل خوانده شود.
5. روایاتی نیز وجود دارد از فضایل سوره ها حکایت می نمایند. ( نزاهت قرآن از تحریف، 98 )
دسته اول روایات.
حدیث ثقلین در مجامع حدیثی اهل سنت و شیعه وارد شده است.
محدثین نقل می کنند که رسول گرامی اسلام در موارد گوناگون، مخصوص در واقعه غدیر خم به مسلمانان فرمود: « در میان شما دو گوهر گران بها می گذارم. آنها هرگز از هم جدا نمی گردند تا آن روز که در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند و نیز اگر امت به آنها تمسک نمایند گمراه نمی شوند.»
این حدیث حاکی از چند ام است:
1. این حدیث کاملا معتبر است و به صورت متواتر در مجامع حدیثی شیعه و اهل سنت آمده است. ( قرآن شناسی، 194 )
2. در این حدیث آمده است که رسول گرامی اسلام بعد از خود کتاب الله و اهل بیت خود را به یادگار نهاده است. ( مدخل التفسیر، 210 )
« واخبر انهما لن یفترقا حتی یردا علیه الحوض و امر الامة بالتمسک بهما » ( البیان، 229 )
و خبر داده است که آن دو گوهر گران بها هرگز از یکدیگر جدا نخواهند شد تا آن که در کنار حوض بر رسول گرامی اسلام وارد شوند.
به این حدیث از دو ناحیه بر عدم تحریف قرآن استدلال شده است.
اول: از طریق قیاس استثنایی می توان گفت:
الف. قول به تحریف قرآن مستلزم عدم وجوب تمسک به قرآن است. زیرا ممکن است قسمتی از آن از بین رفته باشد.
ب. اما وجوب تمسک به قرآن تا روز قیامت باقی است. زیرا اخبار ثقلین حاکی از آن است.
ج. بنابراین قول به تحریف باطل است و هرگز قرآن دچار تحریف نشده است. ( البیان، 230 )
توضیح استلال:
در این روایت نورانی نکاتی چند نهفته است که دلالت مستقیم بر عدم تحریف قرآن دارد:
1. طبق این روایت، قرآن ثقل اکبر است. این امر نشان دهنده جایگاه بلند و مهم قرآن در میان امت اسلامی است.
2. در این روایت، به تمسک به قرآن تاکید شده است و با توجه با این که خطاب این روایت تمام امت اسلامی تا روز قیامت را در برمی گیرد. دلیلی بر حقانیت و سلامت ابدی قرآن است. زیرا به کتابی که تحریف در آن راه یافته باشد، نمی توان استناد کرد.
3. در این روایت تصریح شده است که تمسک به قرآن در کنار عترت مانع از هرگونه ضلالت و گمراهی است و مانع بودن از ضلالت در صورتی می تواند صحت داشته باشد که همه آنها بر پیامبر نازل شده است، بدست ما رسیده باشد نه ناقص آن. ( نزاهت قرآن از تحریف، 98 )
بنابراین قایل شدن به تحریف قرآن مستلزم این است که نتوان به قرآن تمسک نمود و آن را چراغ راه و به نام سعادت خود قرار داد. در حالی که این حدیث شریف دال بر ثبوت این امر است که می توان به قرآن در کنار امام تا روز قیامت تمسک نمود.
معنای تمسک به این کتاب عزیز، استفاده از جمیع شئون و فرازهایی است که در آن آمده است و نیز معوز شدن به نور الهی اوست و هدایت شدن با هدایت اوست.
حال اگر این کتابی که در دست مسلمین است، همان کتابی که بر رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده است نباشد، چگونه می توان به آن تمسک نمود و از نور او نورانی شد و از هدایت او هدایت گردید؟ ( مدخل التفسیر، 211 )
مرحوم آیت الله خویی می فرماید:
« ان القوی بالتحریف، یقتضی سقوط الکتاب عن الجبهة فلا یتمسک بظواهره » ( البیان، 231 )
قول به تحریف همانا مقتضی ساقط شدن قرآن از حجیت و سندیت است. بنابراین نمی توان به ظواهر الفاظ قرآن تمس نمود.
زیرا چه بسا به هر آیه ای که تمسک نمائیم، احتمال سقوط حرف یا کلمه ای در آن میرود که در این صورت پرونده اسلام بسته می شود.
2. روایات عرضه:
دسته ای دیگر از احادیث، روایاتی است که در آنها امر شده که هر حدیثی را باید بر قرآن عرضه نمود. تا احادیث صحیح شناخته گردد و به آنها عمل شود و نیز احادیث دروغ هم شناخته گردد و از آنها دوری شود. ( سلامة القرآن من التحریف، مرکز الرسالة 16 - المیزان 12 / 107 - مصونیت قرآن از تحریف 45 - اکذوبة تحریف القرآن 19 - مدخل التفسیر 217 - علوم قرآن، محمد هادی معرفت 453 )
این روایات را ابن عباس و ابن مسعود، ابوبکر، ابی ابن کعب و معاذ ابن جبل از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نقل کرده اند.
از امام سجاد و امام صادق علیهما السلام نیز روایت شده است. ( پژوهشی نو درباره قرآن کریم 46 )
این روایات دو دسته هستند:
الف. روایاتی که هنگام تعارض احادیث با یکدیگر به ضرورت عرضه روایات بر قرآن تاکید شده است. در این صورت تنها روایات موافق قرآن ازنظر پیشوایان دین، حجت هستند و می توان به آنها عمل نمود. ( نزاهة قرآن از تحریف 101 )
عمر بن حنظله با طرج سؤالات فراوانی درباره احادیث و تعارض آنها، از امام صادق علیه السلام درباره دو حدیثی سؤال می کند که از دو نفر ثقه روایت شده است، اما معارض هستند.
امام صادق علیه السلام در جواب می فرماید:
« ینظر فما وافق حکمه حکم الکتاب و السنة و خلف العامة فیوخذ به و یترک ما خالف حکمه حکم الکتاب و السنة و وافق العامة » ( الکافی 1 / 68 ج 10 باب اختلاف الحدیث - من لایحضره الفقیه 3 / 11، باب الاتفاق علی عدلین فی الحکومة )
در آن حدیث نگریسته می شود، پس اگر حکم آن حدیث موافق حکم کتاب خدا و سنت و مخالف حکم عامه بود به آن حدیث عمل می شود و اگر حکم آن حدیث مخالف قرآن و سنت و موافق عامه بود، به آن حدیث عمل نمی شود و باید آن حدیث را کنار نهاد.
ب. گروهی دیگر از روایات حاکی از این است که به صورت مطلق باید احادیث را به قرآن عرضه نمود. چه این روایات معارض هم باشند و چه نباشند.
از رسول بزرگوار اسلام نقل شده که فرمود:
« ایها الناس! ما جاءکم عنی یوافق کتاب الله فانا قلته و ما جاءکم یخالف کتاب الله فلم قله » ( الکافی 1 / 69 - مجمع الزوائد 1 / 170 - معجم الکبیر الطبرانی 12 / 244 - تفسیر عیاشی 1 / 9 - المحاسن برقی 1 / 221 - کنز العمال 1 / 196 - کشف الخفاء العجلونی 1 / 86 - مصنف عبدالرزاق 6 / 111 و 12 / 159 )
ای مردم! آنچه از جانب من برای شما آمده و گفته شد، اگر موافق قرآن بود، پس من گفته ام و اگر مخالف قرآن بود، من نگفته ام.
امام صادق علیه السلام از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نقل می کند که فرمود:
« ان علی کل حق حقیقة و علی کل صواب نورا. فما وافق کتاب الله فخذوه و ما خالف کتاب الله فدعوه » ( کافی 1 / 69 - 5 / 4213 و الاستبصار 3 / 158 )
همانا برای رسیدن به هر حقی، حقیقتی است که آن را آشکار می کند و برای پی بردن به هر درستی و راستی، نوری وجود دارد که به آن راهنمایی می کند و قرآن همان حقیقت و نوری است که روشن گر حقیقت ها و صواب هاست. پس هر چه از احادیث با قرآن موافق باشد. آن را برگزینید و هر چه با آن مخالف باشد، واگذارید آن را. ( محمد هادی معرفت، علوم قرآن 453 )
امام جعفر علیه السلام همه فرمود:
« کل شی مردود الی کتاب الله و السنة و کل حدیث لا یوافق کتاب الله فهو زخرف » ( الکافی 1 / 69 ج 3، باب: الاخذ بالسنة و شواهد الکتاب )
هر چیزی به سوی قرآن و سنت راهی شود و هر حدیثی که موافق قرآن نبود، پس زخرف و دور ریختنی است.
در جایی دیگر فرمود:
« لا یصدق علینا الا ما یوافق کتاب الله و سنة نبیه صلی الله علیه و آله و سلم » ( الکافی 1 / 67 )
هیچ کلامی بر ما صدق نمی کند مگر آن که موافق قرآن و سنت رسول الله باشد.
با توجه به این احادیث می توان گفت:
قرآن معیاری برای شناخت روایات صحیح از ناصحیح است. در این صورت باید این معیار قطعی باشد و احتمال تحریف قرآن را این قطعیت زایل می کند.
از طرفی روایات عرضه از یک امر بسیار مهم دیگر حکایت می کنند. آن امر مهم این است که روایات حاکی از تحریف، فاقد ارزش است. زیرا روایات عرضه می گوید: هر روایتی که مخالف قرآن باشد، فاقد ارزش است و خود قرآن در آیات بسیاری، حاکی از عدم تحریف است. پس این روایات که قرآن را تحریف شده معرفی می کند ارزش ندارد و از حجیت برخوردار نیستند. ( نزاهت قرآن از تحریف، 102 )
بنابراین اگر احتمال آن می رفت که قرآن مورد دست برد قرار گیرد و از اعتبار ساقط گردد، آیا جای آن بود که معیار سنجش قرار گیرد ودلیل روشن بر صحت و سقم روایات باشد؟ هرگز! پس قرآن بایستی همواره راه سلامت را در پیش داشته باشد تا بتواند اعتبار خویش را ثابت نگه داشته و معیار سنجش حق و باطل باشد. ( محمد هادی معرفت، علوم قرآن 453 )
3. روایات مراجعه به قرآن در فتنه ها.
در روایات چند نمونه (فتنه) ذکر شده که پیشوایان دین به امت اسلام در هنگام وقوع آنها امر شده است که به قرآن مراجعه نموده و به آن پناهنده شوند.
سکونی، از امام جعفر صادق علیه السلام و آن وجود مقدس از پدران اش از رسول الله علیهم السلام و الرحمة و العظة روایت که رسول الله فرمود:
« ایها الناس انکم فی دار هدتة و انتم علی ظهر سفر و السیر بکم سریع و قد رأیتم اللیل و النهار و الشمس و القمر یبلیان. کل جدید و یقّر بان کل بعید و یاتیان بکل موعود فاعدوا الجهاز لبعد الحجاز...
فقام المقداد بن الاسود فقال: یا رسول الله و ما دارالهدنة؟
قال: داربلاغ و انقطاع. فاذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن. فانه شافع مشفع و ما حل مصدق و من جعله امامه قاده الی الجنة و من جعله خلف ساقه الی النار و هو الدلیل یدل علی خیر سبیل و هو کتاب فیه تفصیل و بیان و تحصیل و هو الفصل لیس بالهزل...» ( اصول کافی، 4 / 407 - میزان الحکمة این حدیث را از امام علی نقل می کند. از کنز العمال متقدی هندی - 8 / 64، حرف ق کلمه قرآن )

ای مردم شما اکنون در خانه صلح و سازش هستید و شما در سر راهید و به شتاب شما را می برند. شما می نگرید که شب و روز و شب و ماه و مهر تازه ها را کهنه کنند و هر آینه دوری را نزدیک سازند و هر وعده ای را به سرآرند. شما هم آنان حرکت باشید که گذرگاه شما دور است مقداد ابن اسود از جا برخاست و گفت: یا رسول الله ! خانه صلح و سازش چیست؟
فرمود: خانه ای است که بدان رسند و از آن کوچ نمایند _ یعنی موقتی است و کوتاه مدت و سزاوار جد و کوشش و جنگ و نزاع بر سر آن نیست _ هرگاه آَشوب ها چون شب تار شما را فراگرفت به قرآن نچشبید.
زیرا شفیعی است که شفاعت اش پذیرفته است و گزارش بدیها را می دهد و گفته او تصدیق می شود. هر که قرآن را رهبر خود سازد، او را به بهشت کشاند و هر که آن را پشت سرخود نهد رو را به دوزخ راند.
همانا قرآن راهنمایی است که به بهترین راه ره نماید و آن کتابی است که در آن است تفصیل و بیان و تحصیل مقاصد، آن است جدا کننده حق و باطل و دافع هرگونه اختلاف شوخی و سرسری نیست.
امام علی علیه السلام در نهج البلاغه شریف می فرماید:
« واعلموا ان هذا القرآن هو الذی لایفش و الهادی الذی لایضل و المحدث الذی لا یکذب و ما جالس هذا القرآن احد الاقام عنه بزیادة او نقصان. زیادة فی هدی و نقصان من عمی.
واعلموا انه لیس علی احد بعد القرآن من فاقة و لا لاحد قبل القرآن من غنی.

فاشتفعوه من ادوائکم و استعینوا به علی لاوائکم. فان من شفاء من اکبر الداء...
واعلموا انه شافع مشفع و قایل مصدق...
فکونوا من حرثته و اتباعه و استدلوه علی ربکم و استفحوه علی انفکسم و اتهموا علیه آلائکم و استعشوا فیه اهواءکم » ( ابن ابی الحدیی، شرح نهج البلاغة 10 / 18 - الدلیل علی موضوعات نهج البلاغة 251 - شرح نهج البلاغة محمد عبده خ 174 )

و بدانید که این قرآن را غش و عیبی نیست و هدایت کننده ای که گمراه نمی کند و خبر دهنده ای است که دروغ نمی گوید و ......... با قرآن کسی مگر زمانی که از پای آن برخاست از او چیزی کم شده بود و چیزی به او اضافه گردیده بود. در هدایت آن شخص زیادی رخ داده بود و از جهل او کاسته شده بود.
بدانید که بعد از چنگ زدن به قرآن احدی فقیر نگردد و قبل از چنگ زدن به قرآن احدی غنی نیست.
پس طلب شفاعت نمائید و از قرآن طلب یاری نمائید. همانا در این قرآن شفای بزرگترین دردهاست و بدانید که قرآن شفیعی است که شفاعت او پذیرفته شده است و گوینده ای راست گو.
پس از پاسبانان و اتباع قرآن باشید و با قرآن بر خداوندتان استدلال نمائید و بوسیله قرآن نفس هایتان نصیحت و فرخواهی نمائید و اگر آراء و نظرهایتان با قرآن مطابقت نداشت، آنها را متهم نمائید نه قرآن را و هواهای خود را بوسیله قرآن گردگیری و مستقیم نمائید.
امام علی علیه السلام در جای دیگری فرمود:
« فالقرآن آمرو زاجر و صامت و ناطق حجة الله علی خلقه... اتم نوره واکمل به دینه و قبض بنیه ص و قد فرغ الی الخلق من احکام الهدی به » ( نهج البلاغة، خ 181 )
پس قرآن امر کننده و نهی کننده است. خاموش و گویا امت و حجت خداوند بر مخلوقاتش است... نور قرآن و اکامل و تمام کرد و دین خود را بوسیله آن به کمال رسانید. خداوند پیامبرش را از جهان بر در حالی که از احکام مربوط به هدایت بشر فارغ شده بود.
همان گونه که ملاحظه شد، روایات مراجعه به قرآن بسیار زیاد است. نیز این روایات را فریقین ذکر کرده اند.
هم این روایات در این امر مهم متفق هستند که یگانه پناهگاه عقیدتی مسلمین قرآن است و بنابر حدیث ثقلین در کنار این پناهگاه حصن حصین ولایت نیز قرار دارد. به گونه ای که یکی از این دو بدون دیگری قابل تصور نیست.
با آن هم تاکیدی که از این روایات در مراجعه به قرآن فهمیده می شود. آیا بازهم کسی به خود اجازه می دهد که از تحریف قرآن سخن بگوید؟
پرواضح است و چون روز روشن، این روایات که در منابع فریقین آمده است دلیل مصونیت قرآن از تحریف است.
زیرا اگر قرآن تحریف می شد و خود در دسترس فتنه بود. چگونه می توانست انسانها را از فتنه نجات دهد.
کتابی که خود فتنه زده باشد و از آشوب تحریف گران مصون نمانده باشد، چگونه می تواند نجات دهنده جامعه از فتنه ها باشد؟
بنابراین ارجاع به قرآن به عنوان بهترین پناه در فتنه ها است که خود از هرگونه فتنه از جمله تحریف مصون است. ( نزاهت قرآن از تحریف، 103 - نیز: تفسیر المیزان، 12 / 107 )
4. روایات تلاوت سوره کامل در نمازها.
دلیل دیگری که عدم تحریف قرآن را اثبات می کند، روایاتی است که در آنها گفته شده که باید در نماز سوره ای کامل را تلاوت نمود.
البته برخی از فقهاء فتوا به استحباب خواندن سوره کامل داده اند. اما اکثر و مشهور فقهای شیعه نظر به وجود تلاوت سوره ای کامل در نماز را دارند.
با این حال فقهاء اهل سنت قرائت بخشی از سوره را در نماز کافی می دانند و گاه آیات یک سوره را میان رکعات نماز پخش می کنند. ( نزاهت قرآن از تحریف، 104 )
از امیر المؤمنین علی بن ابیطالب علیهما السلام روایت شده که فرمود:
« فاذا کبرت تکبیرة الافتتاح فاقرأ الحمد و سورة معها موسع علیک ای السور قرأت فی فرایضک الا اربع سور و هی سورة و الضحی و الم نشرح لانهما جمیعا سورة واحدة، و لایلاف و الم تر کیف لانهما سورة واحدة. فان قرأتهما کان قراءة الضحی و الم نشرح فی رکعة و لایلاف و الم ترکیف فی رکعة، و لا تنفرد بواحدة من هذه الاربع فی رکعة فریضة... و لا تقرأ فی الفریضة شیئا من العزائم الاربع... و افضل ما یقرأ فی الصلاة فی الیوم و اللیلة فی الرکعة الدولی الحمد و انا انزلناه و فی الثانیة الحمد و قل هو الله الا فی صلاة العشاء الاخرة لیلة الجمعة.
فان الا فضل ان یقرا فی الاولی منها الحمد و سورة الجمعه و فی الثانیة الحمد و سبح اسم و فی صلاة الغداة و الظهر و العصر یوم الجمعة فی الاولی الحمد و سورة الجمعة و فی الثانیة الحمد و سورة المنافقین...» ( شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، دارالکتب الاسلامیة 1390، 2 / 200، باب وصف الصلاة من فاتحتها الی خاتمتها )
پس زمانی که تکبیرة الاحرام گفتی، سوره حمد را بخوان و بعد از سوره حمد یک سوره از قرآن با که می خواهی تلاوت کن بجز چهار سوره والضحی و الم نشرح و لایلاف و الم ترکیف. زیرا والضحی و الم نشرح یک سوره حساب می شوند و لایلاف و الم ترکیف نیز یک سوره اند. و یکی از این سوره ها را به تنهایی در نماز نخوان... و سوره های عزایم که دارای سجده واجبه هستند را نیز در نماز قرائت نکن و بهتر است در نماز یومیه در رکعت اول حمد و انا انزلناه و در رکعت دوم حمد و قل هو الله قرائت شود، مگر در نماز عشاء شب جمعه. پس بهتر است که در این نماز در رکعت اول حمد و سوره جمعه و در رکعت دوم حمد و سوره مبارکه سبح اسم قرائت شود و در نماز صبح و ظهر و عصر روز جمعه در رکعت اول حمد و سوره جمعه و در رکعت دوم حمد و سوره منافقون خوانده شود.
همان گونه که ملاحظه می شود، این حدیث شریف بر خلاف مدعیان تحریف قرآن به نکات اسلامی و زیر بنایی مهمی در رابطه با عدم تحریف قرآن دلالت می کند.
الف_ این حدیث به صراحت از تمامیت قرآن دفاع می کند و قایل به این است که هر سوره ای بجز سوره های عزایم به جهت سجده واجبه داشتن و چهار سوره ضحی و انشراح و قریش و فیل به جهت این اینها دو سوره محسوب می شود خوانده شود کفایت می کند حتی به خواندن این سوره ها نیز با شرایط ویژه اجازه می دهد.
ب_ حداقل چند سوره ای که در نمازهای خاص بیان شده حاکی از این است که تحریف نگردیده است. آن سوره ها عبارت ان از: قدر عزایم ضحی انشراح فیل قریش جمعه اعلی و منافقین.
بنابراین این ادعا که قرآن را تحریف شده می دانند بر اساس این روایت، باطل است.
در حدیث دیگری، عمر بن یزید می گوید:
« قلت لابی عبدالله علیه السلام اقرأ سورتین فی رکعة واحدة؟ قال: نعم
قلت: ألیس یقال اعط کل سورة حقها من الرکوع و السجود؟ فقال: ذالک فی الفریفته...فی النافلة فلیس به...» ( شیخ طوسی، الاستبصار، دارالکتب الاسلامیة 1 / 316، باب القرائت بین السورتین فی الفریضه. نیز: وسایل الشیعة، باب وجوب قرائة بعد الحمد )
به امام جعفر علیه السلام گفتم: آیا می توانم در یک رکعت دو سوره بخوانم؟ فرمود: آری
گفتم: آیا گفته نشده که باید حق هر سوره ای را از رکوع و سجود بجا آورد؟
فرمود: آن در نمازهای فریضه است. اما در نمازهای نافله عیبی ندارد که دو سوره در یک رکعت خوانده شود.
بر اساس این روایات می توان این گونه ادعا نمود:
اگر سوره های قرآن بنابر قول مدعیان به تحریف، دچار تحریف و زیاده و نقصان شده باشد، به این معنا است که تعدادی از آیات افتاده است.
پس سوره کامل در قرآن نیست مگر تعدادی معدود. مانند سوره فاتحه و توحید.
در این صورت حکم وجوبی یا استحبابی قرائت سوره کامل در نماز، محدود به همین تعداد مصادیق خواهد شد. و حال آنکه روایاتی که ذکر شد، خلاف این مدعا را می رساند.
فقهاء نیز در کتاب خود و سخنان شان چنین محدودیتی را ذکر نکرده اند. ( نزاهت قرآن از تحریف، 104 )
روایات فضایل ختم و سوره ها:
در گروهی از روایات از فضایل ختم قرآن و سوره های آن سخن گفته شده است.
درباره فضیلت قرائت سوره مبارکه بقره و آل عمران نقل شده که:
« من قرأ البقرة و آل عمران جائتا یوم القیامة علی راسه مثل الغمامتین او غیابتین » ( تفسیر عیاشی، 1 / 25 )
امام باقر علیه السلام فرمود:
« من قرأ انا انزلناه فی لیلة القدر یجهر بها صوته کان کالشاهر سیفه فی سبیل الله و من قرأها سرا کان کالمشحط بدمه فی سبیل الله و من قراها عشر مرات غفرت له علی نحو الف ذنب من ذنوبه » ( اصول کافی، کتاب فضل القرآن، باب فضل القرآن، ج 6)
هر کسی انا انزلناه فی لیلة القدر را به آواز بلند بخواند چون کسی است که در راه خدا شمشیر کشد و هر که آهسته بخواند چون کسی است که در راه خدا در خون خود غلطد و هر که آن را ده بار بخواند به اندازه هزار گناه از گناهان اش آمرزیده شود.
از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده که فرمود:
« قل یا ایها الکافرون تعدل ربع القرآن » ( اصول کافی، کتاب فضل القرآن، باب فضل القرآن، ج 7 - تفسیر القرطبی، 20 / 224 )
قل یا ایها الکافرون مساوی ربع قرآن است.
امام باقر علیه السلام درباره سوره توحید فرموده است:
« من قرأ قل هو الله احد مرة بورک علیه و من قرأها مرتین بورک علیه و علی اهله و من قرأها ثلاث مرات بورک علیه و علی اهله و علی جیرانه و من قرأها اثنی عشر مرة نبی الله اثنی عشر قصرا فی الجنة...» ( اصول کافی، کتاب فضل القرآن، باب فضل القرآن، ج 1 )
هر کس یکبار قل هو الله احد را بخواند خود تن مبارک شود و هر کس دوبار بخواند خودش و خاندانش مبارک شود و هر که سه بار بخواند، خودش و خاندان اش و همسایه هایش مبارک شود و هر کس دوازده بار بخواند، خداوند دوازده کاخ در بهشت برای او بنا می کند.
ابی حمزه ثمالی از امام باقر علیه السلام نقل می کند که فرمود:
« من ختم القرآن بمکة من جمعة الی جمعة او اقل من ذالک او اکثر و ختمه فی یوم جمعة کتب له من الاجر و الحسنات من اول جمعة کانت فی الدنیا الی آخر تکون فیها و ان ختمه فی سایر الایام فکذلک » ( اصول کافی، کتاب فضل القرآن، باب ثواب قرائة القرآن، ج 4 )
هر کس در مکه قرآن را از جمعه تا جمعه دیگر ختم کند یا در کمتر یا بیشتر از آن بخواند و در روز جمعه ختم کند، برای او اجر نوشته شود با حسنات از اول جمعه که در این دنیا بوده تا آخر جمعه ای که در آن خواهد بود و اگر در روزهای دیگر ختم کند نیز چنین است.
از این قبیل روایات فراوان است.
این روایات حاکی از این است:
الف: بسیاری از آیات برخلاف مدعیان تحریف، از دست تحریف مصون و بدور مانده است.
ب: در برخی از روایات ثواب و فضیلت برای ختم قرآن ذکر شده است و ختم قرآن در صورتی معنا می یابد که مصحف کنونی همان قرآنی است که خداوند بر رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نازل نمود و آن وجود مقدس نیز آن را بدون کم و زیاد جمع آوری نمود و در اختیار مسلمین نهاد و اکنون در دست ماست.
و الا شمردن فضایل برای ختم قرآن بی معنا بود و پرواضح است که معصوم کلام معنی هرگز نمی گوید. ( و ما ینطق عن الهوی، ان هو الا وحی یوحی، سوره نجم / آیه 4 - 3 )

بنابراین این روایات در صورتی معنا خواهد داشت که سوره های قرآن در مصحف کنونی کامل باشد.
زیرا این فضایل و خواص به سوره های کامل مترتب است و با ناقص شدن سوره، این فضایل و خواص بر آنها مترتب نخواهد شد. ( نزاهت قرآن از تحریف، 106 )
بنابراین از مطالب مذکور می توان به این نتیجه رسید که:
قرآن به طور کامل در اختیار مردم قرار دارد. ( مقدمات بنیادین علم تفسیر، آیة الله فاضل، ترجمه محمد رسول دریایی، ص 343 )، و ائمه نیز به ما امر کرده اند که همین قرآن موجود را در دست مسلمین را قرائت نمائیم و تمام فضایل و خواص ختم قرآن و سوره ها بر ختم قرآن و سوره های همین قرآن مترتب است. آنچه از پیامبر به ما رسیده همین قرآن است و این قرآن دچار هیچ گونه تحریف نگردیده است.
قرآن موجود، متواتر است.
ابن منظور درباره این لغت می گوید:
« والتواتر: التتابع و قیل تتابع الاشیاء...» ( لسان العربف ذیل واژه « وتر »
تواتر یعنی تتابع و پشت سرهم آمدن و به پشت سرهم آمدن اشیاء نیز گفته شده است.
علماء منطق می گویند:
« المتواترات و هی قضایا یحکم العقل بها بواسطة کثرت الشهادات الموقعة للتعیین کالعلم بوجود مکه...»
( شرح المطالع، قطب الدین رازی، ص 333. شرح منظومه، ملاهادی سبزواری، ص 90 )

متواترات، قضایایی هستند که عقل در آنها بواسطه کثرت شهادات افراد به تعیین می رسد، مثل علم پیدا کردن بوجود شهر مکه...
بنابراین، متواتر آن خبری است که:
1. افراد بسیار زیادی از آن خبر بدهند و به آن شهادت دهند.
2. این افراد بسیار از مکان هایی بسیار زیاد باشند و یکدیگر را نشاسند.
3. احتمال هم دست آنها به دروغ ساختن در حد صفر باشد.
4. از آن واقعه در زمان های مختلف و در مکان های مختلف خبر دهند.
به عنوان مثال، امروزه اکثر جهان اسلام می دانند که در بقیع چهار نفر از اولاد معصوم رسول الله مدفون است و حکومت وهابی سعودی بارگاه های متبرک آن بزرگواران را ویران نموده است.
یا همه مسلمانان آگاهی دارند که در سرزمین وحی، جز مکه معظمه و بارگاه نورانی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، دیگر چیزی از شعایر اسلامی بوسیله وهابی ها در امان نمانده است و این آگاهی نیز با حدس و گمان حاصل نشده است. بلکه یا از رسانه های دیداری دیده اند و یا از رسانه های شنیداری شنیده اند، و یا از حجاج و زائران بیت الله شریف و مدینه منوره شنیده اند و یا خود دیده اند.
لذا این گونه های یقین ها، که هرگز زایل شدنی نیست، تواتر نام دارد.

هدف از ذکر این مقدمه رسیدن به این نتیجه بود که، این قرآن که اکنون در دست مسلمانان در اقصی نقاط این کره خاکی است. همان قرآنی است که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم آن را جمع آوری نمود و در اختیار مسلمین نهاد و هیچ گونه دخل و تصرفی در آن راه نیافته است.
مرحوم سید مرتضی در این باره فرموده است:
« اللهم بصحة نقل القرآن کالعلم بالبدان و الحوادث الکبار و الوقایع العظام و الکتب المشهوره... ان القرآن کان علی عهد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم مجموعه مولف عی ما هو علیه الآن...ان القرآن کان یدرس و یحفظ جمیعه فی ذالک الزمان حتی عین علی جماعة من الصحابة فی حفظهم له و انه کان یعرض علی النبی صلی الله علیه و آله و سلم و یقلی علیه و ان جماعة من الصحابة مثل عبدالله ابن مسعود و ابی ابن کعب و غیرهما ختموا القرآن علی النبی صلی الله علیه و آله و سلم عدة ختمات...» ( مجمع البیان، 1 / 15. الفن الخامس )
علم به صحت نقل قرآن مثل علم به شهرها و حوادث بزرگ و اتفاقات عظیم و کتاب های مشهور است.. همانا قرآن در عهد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم جمع شده است. همان گونه که اکنون در دست ماست.
قرآن در عهد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم تدریس می شد و جمیع قرآن در آن زمان حفظ شده است. به گونه ای که گروهی از صحابه برای حفظ آن معین شده بود و آنها حفظیات خود را بر رسول الله عرضه می کردند و برخی از صحابه مثل عبدالله ابن مسعود و ابی ابن کعب و دیگران قرآن چند بار بر رسول الله از اول تا آخر ختم نمودند.
علامه حلی گفته است:
همگان اتفاق دارند که تنها آن چه از قرآن به طور متواتر به ما رسیده حجت است. با این حساب روایات راوایانی که می گویند: چیزی از پیامبر شنیده اند را نمی توان پذیرفت. هر چند دارای سند صحیح باشد. چون راوی واحد اگر بگوید: آن چه شنیده قرآن بوده حتی اشتباه می کند و اگر چنین نگوید، نقل او مردد است بین سخنی از پیامبر یا عقیده مخصوص خودش که در هر صورت حجت نیست. زیرا این این مسأله مورد اتفاق و اجماع دانشمندان است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم قرآن را میان جمعیت فراوانی که به حد تواتر می رسیدند ایراد فرمود.
چرا که معجزه و نشانه راستگویی اوست و اگر به آن حد از جمعیت ابلاغ نمی کرد، معجزه او محقق نمی گشت و حجتی بر نبوت اش باقی نمی ماند. ( به نقل از مصونیت قرآن از تحریف، ص 32 )
اهمیت مساله تواتر قرآن به حدی نزد علمای شیعه مطرح است که قایل شده اند که:
اگر عبارتی به یقین معلوم نباشد که قرآن است یا نه، تلاوت آن به عنوان قرآن جایز نیست و موجب فسق، بلکه کفر است.
پس آنچه به یقین معلوم نیست جزء قرآن است باید گفت حتما جزء قرآن نیست. لذا باید آنچه را به عنوان قرآن می خوانیم یقین داشته باشیم که قرآن است و از طریق تواتر به دست آورده باشیم و در هر صورت باید به قرآن بودن آن، علم حاصل کنیم.
وقتی تواتر قرآن ثابت شد از نقص و آشفتگی در امام می ماند، از این گذشته قرآن به طور کامل در کتاب های ضبط شده است. حتی تمام حروف، صداها، نحوه نگارش وسایل از این قبیل ها مشخص شده به طوری که انسان گمان قوی بلکه یقین پیدا می کند چیزی بر قرآن افزوده یا از آن کم شده است. ( مصونیت قرآن از تحریف، 33. علوم قرآن، 447 )
این گونه است که مسلمانان اتفاق نظر دارند که قرآن کنونی، صدورش قطعی است و به تواتر از نسل های پیشین به نسل های بعدی رسیده است و این انتقال به صورت های مختلف اعم از حفظ قرآن در سینه ها قرائت مستمر آن کتابت قرآن و... انجام گرفته است.
بر اساس این تواتر، مسلمانان معتقدند که مصحف کنونی بی کم و کاست از زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تا امروز به دست آنان رسیده است و با چنین تواتری، شبهه ای باقی نمی ماند تا با تمسک بدان، به قرآن تهمت تحریف را وارد نمایند. ( نزاهت قرآن از تحریف، 106 )
لذا شیعیان معتقدند، بدون شک تمام قرآن های موجود و مطبوع در عصر ما در همه جا و در بین تمام طوائف مسلمان یکسان است و کوچکترین تفاوت در کلمات، بلکه در حروف آن نیست.
در هر سالی میلیون ها نسخه از قرآن دربلاد اهل تسنن به طبع می رسد و مسلمانان شیعه از همان قرآن ها به جهت حسن خط و طبع آنها تهیه کرده و در بلاد خود تلاوت می کنند و مورد عمل قرار می دهند و بسیاری از حجاج بیت الله الحرام بهترین هدیه و سوغات خود را قرآن قرار می دهند که از حرمین شریفین خریده باشند و به دوستان صمیمی خود اهداء می کنند و آنان نیز می پذیرند و تشکر می کنند بدون این که اشکال کنند که قرآن اهدا شده از بلاد اهل تسنن خریده شده است... و نمی رود کسی که شبهه کند به این که قرآن سنی غیر از قرآن شیعه است. ( تاریخ و علوم قرآن. سید ابوالفضل میر محمدی زرندی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1377، ص 286 )
بلکه همه شیعیان اتفاق نظر دارند که این قرآن موجود در دست مسلمانان در اقصی نقاط جهان با هر مذهبی همان قرآنی است که از رسول الله به ما رسیده است.
دلیل عقلی بر عدم تحریف قرآن.
همه می دانیم که یکی از صفات پروردگار صفت حکیم است. یعنی خداوند متعال حکیم است.
این مساله نیز روشن است خداوند حکیم قرآن کریم را برای هدایت بشر فرستاده است.
از طرفی، این امر نیز کاملا مبرهن است که دین اسلام دین خاتم و رسول الله حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله و سلم پیامبر خاتم و قرآن کریم آخرین کتاب آسمانی برای هدایت بشر است.
حال اگر این قرآن که آخرین کتاب آسمانی است تحریف شور پرواضح است که مردم گمراه خواهند شد. زیرا اگر نه دینی می آید و نه رسولی تا باعث جلوگیری از ضلالت و گمراهی انسان ها گردد.
در این صورت مردم گمراه می شوند بدون آن که در این گمراهی تقصیری متوجه آنها باشد. زیرا خداوند از کتاب آخرین خدا حفاظت ننموده است بنابراین گمراهی مستند به عدم حفظ الهی می گردد و این امر با ساحت مقدس حضرت پروردگار ناسازگار است و نقض غرض و مخالفت با حکمت الهی است. ( مصباح یزدی، قرآن شناسی، 194 )
برای روشن شدن این دلیل توجه به مطالب زیر لازم است:
عقل می پذیرد که از میان آفریده های حضرت پروردگار متعال انسان به جهت داشتن اختیار و آگاهی و بصیرت از امتیاز خاصی برخوردار است. به دلیل وجود این امتیاز در انسان او موجودی مکلف است و به واسطه همین تکلیف است که نظام پاداش و کیفر برای وی از سوی خداوند متعال در نظر گرفته شده است.
تکلیف نیز زمانی به انسان منجز و بار می شود در کنار قدرت و اراده علم به تکلیف وجود داشته باشد. یعنی اوامر و نواهی الهی به او رسیده باشد.
اکنون اگر در ابلاغ این تکلیف به انسان خللی ایجاد شود تکلیف از او ساقط است. تنجز و ابلاغ تکلیف هم به معنای حجیت است یعنی اگر لزوم انجام چیزی به انسان بالغ عاقل قادر ابلاغ شد حجیت بر او تمام است و خداوند می تواند در قیامت او را به سبب عدم انجام آن تکلیف معین عقوبت و کیفر نماید و انسان نیز می تواند در صورت این اعتراض خداوند که چرا به آن تکلیف معین عمل نکردی با خداوند احتجاج کند که اگر تکلیف دیگری مورد نظر او بوده چرا به وی ابلاغ نکرده است.
بنابراین ضرورت ابلاغ احکام الهی و اتمام حجت بر مردم از برنامه های رسالت پیامبران است که خود قرآن بر آن تاکید نموده است و خداوند متعال نیز بر اساس چنین حکمتی است که پیامبران را برای هدایت و ابلاغ پیام های الهی به سوی مردم گسیل داشته است و کتاب آسمانی نیز چنین وظیفه ای را بر عهده دارند. یعنی یا ابلاغ اوامر و نواهی خداوند حجت را بر مردم تمام می کند.
به خاطر است که قرآن می فرماید: « لیهلک من هلک عن بینة و یحیی من حی عن بینة » ( سوره انفال / آیه 42 )
از دیگر سوی قرآن دو ویژگی منحصر به فرد دارد که دیگر کتاب های آسمانی فاقد آن دو ویژگی هستند.
اولین ویژگی قرآن جهانی و همگانی بودن آن است و دیگری جاودانگی و همیشگی بودن آن.
قرآن کریم در راستای جاودانگی خود می فرماید: « و اوحی الی هذا القرآن لانذرکم و من بلغ » ( سوره انعام / آیه 19 )
من بلغ که در این آیه آمده است ناظر به کسانی است که تا قیامت خواهند آمد و قرآن به دست آنان می رسد.
با چنین مقدماتی که خود قرآن ذکر می کند، این کتاب مقدس و جاودانه می بایست افزون به عصر نزول تمام اعصار تا قیامت ابلاغ گری پیام های خداوند و حیثیت حجت بودن خود را حفظ کند. زیرا تنها در این صورت است که وظیفه هدایت گری خود را به انجام رسانده و حکمت رسالت جاوید پیامبر که کامل شدن حجت بر جهانیان است تحقیق یافته است.
با توجه به مطالبی که ذکر شد اگر کسی تحریف را هر چند به معنای کاستی در آیات قرآن محتمل بداند و برایش دلیل اقامه کند حجیت قرآن را مخدوش نموده و حیثیت هدایت گری آن را نیز سؤال بوده است. زیرا قرآنی محب کامل بر مردم است که تمام آن بدون کم و زیادی به مردم رسیده باشد.
بنابراین با احتمال تحریف نه تنها حجیت قرآن و کامل بودن حجت خداوند سبحان بر مردم سؤال می رود بلکه دوام نبوت و استمرار رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نیز مورد اشکال واقع خواهد شد.
در نتیجه برای کامل شدن حجت بر مردم بر خداوند لازم است بسان امت های قبل و پیشین پیامبری جدید و کتابی نو کامل و جامع حجیت برای مردم ارائه کند.
در حالی که چنین امری قطعت پس از رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم منتفی است. ( نزاهت قرآن از تحریف، 44 - 43. حسین جوان آراسته، درسنامه علوم قرآن، س 2، ص 322 )
دلیل تاریخی بر عدم تحریف قرآن کریم.
مسلمین از صدر اسلام تا کنون اهتمام بی نظیری در امر قرآن از خود نشان داده اند. این اهتمام مثال زدنی به حدی است که توی سبقت را از پیروان سایر ادیان آسمانی ربوده است. امروزه کتاب های آسمانی تورات و انجیل و نیز کتاب هایی نظیر کتب دینی زردتشتیان و بودائیان و کنفوسیوس موجود است. اما آنها مملو از تحریف است. این واقعیتی است که صاحبان خود این کیش ها بر آن اذعان دارند.
بر قرآن کریم اما در این 14 قرن هرگز و خاشاک تحریف نشسته است. بلکه پاک و مبرا از تحریف در هم نقاط این کره خاکی و در خانه های دل مسلمین محفوظ مانده است این قرآنی که اکنون در دست مسلمین است همان قرآنی است که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم جمع نمود.
تاریخ اسلام گواه شیفتگی خاص مسلمین نسبت به این کتاب است. کتابی که در یک لحظه سنگ ترین دلها را به نرمی وامی دارد و گمراه ترین انسانها را به سوی نور هدایت و رهنمون می شود. یک آیه از این قرآن بسیاری از مشرکین را به سوی اسلام رهنمون می شود و از آنها ابوذر و عمار و مقداد و... می سازد و آیه ای دیگر از این قرآن کفارلو کردن را چنان مدهوش می کند که چند شبانه روز درب خانه را بر روی خود می بندند و بیرون نمی آیند.
شیفتگی مسلمین باعث شده که در زمان پیامبر بزگوار اسلام گروهی که بوسیله رسول اکرم معین شده بود به کتابت و ضبط قرآن بپردازند و بر رسول اکرم عرضه نمایند. گروهی دیگر شروع به حفظ این کتاب مقدس نمودند و به شرافت حافظ بودن قرآن نایل شدند. کتابت وحی و حفظ آن از چنان منزلت اجتماعی برخوردار بود که همه آرزوی داخل شدن در جرگه آنها را داشته باشند.
حافظان وحی گروهی از صحابه طراز اول بودند کسانی مانند عبدالله بن مسعود و ابی بن کعب اینان هر چه از قرآن حفظ می نمودند بر رسول الله عرضه می نمودند و تائید آن وجود مقدس را به دنبال داشتند.
این اهتمام نسبت به قرآن در سالهای بعد از پیامبر اکرم نیز به شدت ادامه یافت. به حدی که مسلمین در هر عصری مناسب با امکانات فکری و عملی خود تحت تاثیر شوق و عشقی که به کتاب آسمانی خود داشتند درباره قرآن کار کردند، از قبیل یادگرفتن و به خاطر سپردن قرائت نزد اساتید قرائت وتجوید تفسیر معانی توضیح و نثر لغات قرآن بر شمردن آیات و کلمات و حتی حروفی که در مجموع قرآن به کار رفته است .... در معانی آن و استفاده از آن در مسایل حقوقی و اخلاقی و اجتماعی و فلسفی و عرفانی و علمی و زینت دادن گفته ها و نوشته های خود به آیات قرآن و عشق و علاقه مسلمین به قرآن منشاء و مبداء پیدایش یک سلسه علوم ادبی و عقلی شد که اگر قرآن نبود، این علوم نیز به وجود نمی آمد. ( مرحوم مطهری، وحی و نبوت، 100 )
مرحوم سید مرتضی در ارتباط با اهتمام مسلمین نسبت به قرآن به مثال جالبی اشاره می کند. و می گوید: امروزه الکتاب سیبویه در دست ماست. اگر کسی بیاید و یک باب یا حتی یک سطر یا چند سطر به آن اضافه نماید یا از آن بکاهد، دانشمندان فن فورا متوجه می شوند و اشاره می کنند که آن سطر یا باب از کتاب سیبویه نیست. بکله بدان اضافه است. حال که کتاب سیبویه چنین جایگاهی دارد، آیا می توان تصور نمود که کسی چیزی به قرآن اضافه کند یا از آن بکاهد، اما مسلمین و دانشمندان آنها از آن اطلاع نیابند. در حالی که کتاب سیبویه در دست اهل فن است. اما قرآن در هر خانه ای وجود دارد و میلیونها مسلمان به قرآن آن اشتغال دارند و گروهی عظیمی از مسلمین نیز آن را حفظ هستند. ( مجمع البیان 1 / 15 )
برای اطلاع بیشتر رجوع شود به:
- علامه خویی، البیان، 275.
- جوادی آملی، نزاهت قرآن از تحریف، 125 - 120.
- سید مرتضی عاملی، پژوهشی نو درباره قرآن کریم، 47 - 46.
- مصباح یزدی، قرآن شناسی، 193.
- فاضل لنکرانی، مقدمات بنیادین علم تفسیر، 349.
- حسین جوان آراسته، درسنامه علوم قرآن، 324.