فیلیپ فرناندز آرمستو[۱]،
خدایان و آفرینشجهانایرانیانباستان:
بیشتر اطلاعات درباره خدایانایران باستان و آفرینشجهان توسط آنها را می توانیم در متن های دینی زرتشتی که شامل«اوستا»، و منابع متاخر« بندهشن»و «دینکرد» است، بیابیم. بندهشن در معنی «بن آفرینش» شامل ترجمهپهلوی (فارسی میانه) بخش هایی از اوستا که دیگر موجود نیست و تفسیر آنها(زند) است. دینکرد خلاصه ای از اوستا به زبانپهلوی است. ایزدان، پهلوانان و موجودات افسانه ی بیشتر در بخش دیگری از اوستا، موسوم به «یشت» دیده می شوند. در یشت ها، اسطوره هایی از خاستگاه پیش زرتشتی که طرز تفکر پاگانی[۲] را منعکس می کنند، در سرودهای اختصاص یافته به ایزدان گوناگون توضیح داده شده اند. برای نمونه: یشت ۵ (یا آبان یشت) به «اردویسورا آناهیتا»اختصاص دارد؛ یشت ۱۴ معروف به بهرام یشت، به خدای ورثرغنه[۳] و یشت ۱۰، مهریشت، به توصیف ایزد میترا می پردازد. یشت ۱۹ (زامیاد یشت) توصیفی است از ستایش فره ایزدی. همچنین، یشت هایی، متشکل از نیایش ها، که ترکیبی است از باورهای اولیه زرتشتیان برای نمونه نیایش آتش، بسیار روشنگرند. در وندیداد با آفرینش های اهورامزدا، سرور دانا و همستارش «انگره مینیو»، تباه کننده آفریده های اهورامزدا، که در زمان های بعد اهریمن خوانده شد، سرو کار داریم.
خدایان:
اهورامزدا و انگره مینیو:
اهورامزدا، سرور دانا، خدای غایی و نهایی(اصلی)، نیکی، خرد و دانش مطلق، آفریننده خورشید و ستارگان، روشنایی و تاریکی، انسان ها و حیوان ها و همه فعالیت های مادی و معنوی است. او مخالف تمام بدی ها و رنج ها است. همستار او، انگره مینیو(اهریمن) است، روح شر و بدی، که دائماً در تلاش است تا دنیای راستی را خراب کند و به انسان ها و جانوران آسیب برساند. بنابراین زندگی در این دنیا، انعکاس نبردی کیهانی بین اهورامزدا و انگره مینیو است. آموزه های زرتشتی می گوید که اهورامزدا مظهر نیکی است و همه انسان ها باید بین خوبی و بدی گزینش کنند. انگره مینیو، دیو شر، در تاریکی شمال، سکونتگاه همه دیوان، می زید و تواناست ظاهرش را به شکل مارمولک، مار یا یک جوان تغییر دهد. با این تغییر قیافه با همه خوبی ها می جنگد و می کوشد همه را، حتی خود زرتشت را بفریبد و آنها را به جهان تاریکی فریب و دروغ بکشاند. در نبرد همیشگی اش بر علیه خوبی که شامل آفرینش های اهورامزدا است، شماری از دیوان یاریش می کنند. مهم ترین آنها«ائشمه»، دیو خشم و غضب و اژی دهاک، هیولای سه سر و سه پوزه و شش چشم با تنی پر از سوسمار و عقرب، هستند. بر طبق متن های زرتشتی، انگره مینیو در پایان جهان شکست خواهد خورد.
اردویسورا آناهیتا:
اردویسورا آناهیتا، خدای تمام آبهای روی زمین و سرچشمه اقیانوس کیهانی است. او ارابه ای ۴ اسبه از باد، باران، ابر و بوران را(برف توأم با باران) می راند. او به عنوان منبع باروری( زندگی) مورد احترام است، نطفه همه نران و زهدان همه مادگان را پاک می کند و شیر را در سینه مادران تطهیر می گرداند. به خاطر پیوندش با زندگی، جنگجویان هنگام نبرد، از او درخواست بقا و پیروزی می کنند. آبان یشت به او(آناهیتا) و شرح نزول او به زمین اختصاص دارد. بدین نحو:«سپس اردویسورا آناهیتا جلو آمد، زرتشت! از ستاره ها به زمینی که توسط مزدا ساخته شده پایین آمد»( یشت ۵، ۸۸).
زمانی که زرتشت[۴] پرسید که او(آناهیتا) چگونه پرستیده می شود، الهه پاسخ داد:« ای پاک، سپنتمان مقدس ! از زمان بالا آمدن خورشید تا زمان پایین رفتن آن، تو به عنوان پرستش قربانی کرده و آن را به من تقدیم می کنی. از شراب مقدس من تو بنوش…»(یشت۹۱،۵).
درتوصیفی روشن تر، اردویسورا آناهیتا با یک دوشیزه زیبا با بدن قوی، بلند و پاک و … مقایسه شده است: «نجیب زاده یک نژاد باشکوه، یک ردای کاملاً آراسته با طلا پوشیده؛ در دستش برسم نگه داشته است(برسم= دسته شاخه های متبرک شده)، بر طبق قانون ها، گوشواره های مربعی از جنس طلا و یک گردنبند زرین پوشیده، روی سر اردویسورا آناهیتا یک تاج طلایی وجود دارد، با صد ستاره و ۸ اشعه، یک تاج خوش ساخت با سربندهایی که نوارهایی از آن آویخته است»(یشت۵، ۱۲۶-۸).
آناهیتا توسط جنگاوران و ضد قهرمان ها پرستیده می شود، آنگونه که در اوستا آمده است- آنها از او تقاضا کرده و قربانی هایی پیشکش می کنند. به نظر می رسد بهترین حالتی که می توان این ایزدبانو را شناخت، شکست دادن ستیز خیر و شر و رویارویی پادشاهان ایرانی و حاکمان تورانی- منطقه ای در شمال شرقی ایران- است.
ورثرغنه:
ورثرغنه خدای جنگ است، ستیزه جو، نیروی فاتح بر ضد شر. بهرام یشت، سرودی در وقف اوست که در آن به سیمایی ده گانه، یعنی، باد قوی؛ گاو نر با گوش های زرد و شاخ های زرین؛ اسب سفید با یراق طلایی؛ شتر بارکش؛ گراز نر؛ جوانی به سن آرمانی پانزده سالگی؛ پرنده ای سریع(شاید کلاغ)؛ قوچ وحشی؛ بز کوهی وحشی؛ مردی که شمشیری با تیغه های طلایی نگه داشته، تجسم می شود. زمانی که زرتشت از اهورامزدا می پرسد چه کاری انجام دهد تا نفرین او بر دشمنان تأثیر بگذارد، سرور دانا به او می آموزد که پر ورثرغنه را هنگام تجسم به شکل پرنده بگیرد:
«با پر پرنده تو بدنت را پاک می کنی، با آن دشمنانت را شکست می دهی، اگر مردی استخوان آن پرندۀ قوی را نگه دارد، هیچ کس نمی تواند او را شکست داده یا خوشبختی را از او بگیرد، پر پرنده به او کمک می رساند»(یشت۱۴، ۳۵-۶).
اینجا شباهتی جالب با داستان سیمرغ در شاهنامه وجود دارد که پرهایش اثر شفا بخشی دارند. همچنین گزارش شده که ورثرغنه حمل کننده: «ارابه های خدایان…ارابه های پادشاهان» (یشت۱۴، ۳۹) است.
در توصیف ایزد میترا، ورثرغنه به عنوان کسی یاد می شود که: «توسط اهورا به شکل گرازی، گراز تیز دندانی، با پوزه تیز که مخالفت دشمنان را می راند، با یک ضربه می کشد، دنبال می کند، خشمگین است با یک صورت عبوس؛ قوی با پاهای آهنی، پنجه های پیشین آهنی، سلاح های آهنی، دم و فک آهنی»(یشت۱۰، ۷۰).
میترا:
میترا شناخته شده ترین ایزد در میان ایزدان ایرانی است، بخشی از این شهرت مدیون میترائیسم در امپراطوریروم است. mitraدر زبان اوستایی، به معنی «پیمان، قرارداد و عهد» است. در یشت دهم -مهر یشت- به نظر می رسد میترا ناظر بر همه مردم، کردارها، توافق ها و قراردادهایشان است. او راهبر به نظم درست(اشه) است. همچنین، او مسئول حفاظت کردن در برابر حمله است. به عنوان ایزدی که نظم کیهانی را کنترل می کند- یعنی شب و روز و تغییر فصول- به آتش و خورشید مرتبط است؛ از این رو، سرانجام به عنوان خدای خورشید در ایران و هند شناخته شد. او این گونه توصیف شده:« او اولین خدای آسمانی است که قبل از خورشید جاودان تیز اسب به فراز هرا(کوه البرز) می رسد. در ردیف اول آرایش طلایی، قله های زیبا را می گیرد و از آنجا به منازل آریاها (مردم ایران) با چشم نیکوکار(بخشنده) نگاه می کند»(یشت۱۰، ۱۳).
از میان ویژگی های بسیارش، یکی حس عدالت خواهی اوست: میترا حامی وفاداری است وجفاکاری را مجازات می کند. در این ارتباط او با جنگجویان در پیوند قرار می گیرد و به سان سواری بر ارابه ای که با اسبهای سفید کشیده می شود، توصیف می شود. او نیزه ای نقره ای حمل می کند و زرۀ طلایی می پوشد و بیشتر با پیکان های دسته طلایی، تبرها،کوپال ها و خنجرها مسلح است. میترا «صاحب چراگاه های وسیع است، کسی که از راستی سخن می گوید با هزاران گوش، با ده هزار چشم، قوی، بیخواب و همیشه بیدار»(یشت۱۰، ۷).
کوپال یا گرز میترا اسلحه ای تواناست هم بر ضد انسان های دروغ منش و هم بر ضد روح شر، انگره مینیو: «یک گرز با صد گره و صد لبه، به جلو حمله می کند و شخص را به زمین می زند، یک گرز ساخته شده با برنج قرمز…؛ قوی ترین سلاح، پیروزترین سلاح؛ بر ضد انگرا مینیو، که سراسر مرگ است، از ترس فرار می کند»( یشت ۱۰، ۹۶-۷).
تا امروز، موبدان جدید زرتشتی، گرز میترا را دریافت می کنند تا به آنها در نبرد با شر کمک کند. جشن میترا، میترا کانا (مهرگان امروزی)، جشن اعتدال شب و روز پاییزی بود. ماه مهر کنونی( اکتبر) به نام میترا نامگذاری شده است. یکی از مهمترین وظایف میترا، حفظ طالع شاهی یا فره ایزدی ( فره یا خورنه) است. تنها حاکمان مشروع ایرانی امتیاز دارا بودن فره ایزدی را داشتند، اما اگر پادشاهی از راه راست منحرف می شد، فرَ پادشاهی از او گرفته می شد(نمونه آن را در مورد شاه جمشید = یمه داریم). اپام نپات، ایزد آب ها، میترا را در حفظ خورنه یاری می کرد.
شاید برای غربی ها این ایزد ایرانی در ارتباط با آیین میترا در روم، به خوبی شناخته شده باشد. در خاستگاه ایرانی میترائیسم تردیدی نیست، اما ممکن است ارتباط آن با دین زرتشتی روشن نباشد. به نظر نمی رسد که دیگر نزد آنان صحنه های کشتن گاو نر توسط میترا به عنوان جنگ نیکی بر شر در نظر گرفته نمی شد . هیچ کدام از این صحنه ها به صورت کشته شدن اولین گاو نر و آفرینش جهان به واسطه نطفه تطهیر شده حیوان مرده تفسیر نشده است. در عوض، نقش برجسته های آشنای میترائیسم در سراسر جهان غرب با یک زمینه نجومی تفسیر شده اند.
وایو ((Vayu:
وایو، ایزد باد، به عنوان ایزد جنگاوران، با نیزه تیز و افزارهای زرین مجسم شده که روح شر و بدی را تعقیب می کند و آفریده های خوب اهورامزدا را محافظت می نماید. او بین قلمرو اهورامزدا و انگره مینیو، بین تاریکی و روشنایی، فرمانروایی می کند.
تیشتر( Tištar):
تیشتر ایزد باران تجسمی از ستارۀ سهیل یا شعرای یمانی است. مخالفانش، جادوگربدسالی (محصول بد) و بدتر از آن، اپوش (دیو خشکسالی) است. بهتر بگوییم او ایزدی است که از سرچشمه همل آب ها، دریای وروکشه، برمی خیزد و آبها را بین کشورها بخش می کند. در نبردش با اپوش: «تیشتر با شکوه و درخشان به شکل اسب سفید و زیبا، با گوشهای طلایی و یراق زرین به درون دریای وروکشه رفت. اما در حرکتش به سمت پایین با دیو اپوش برخورد کرد به شکل اسب سیاه با گوشها، بدن و دم سیاه، مشخص شده با نشان وحشت و بلا. آنها با هم برخورد کردند، سم مقابل سم،ای زرتشت سپنتمان ! تیشتر درخشان و با شکوه و دیو اپوش» (یشت۸، ۲۰-۲٫)
زمانیکه دیو خشکسالی در حال پیروز شدن بود، تیشتر از دریای وروکشه گریخت و شکایت کرد (به اهورا مزدا) چون آدم ها به روش مناسب او را نپرستیده اند(برای او قربانی نکرده اند): «او باید بگیرد… نیروی دهها اسب، دهها شتر، دهها گاو نر، دهها کوه، دهها رودخانه» (یشت۸،۲۴).
سرانجام زرتشت خودش به تیشتر قربانی ای پیشکش کرد. آن ایزد دوباره به صورت اسب سفید به درون دریا رفت تا با دشمنش برخورد کند. یک بار دیگر آنها سم مقابل سم جنگیدند اما این بار: «تیشتر درخشان و باعظمت نیرومندتر از دیو اپوش شد و پیروز گردید»(یشت۸،۲۸).
ایزد باران موفق شد باران را روی زمین ها جاری کند، بر فراز تمام دنیا. بخار از دریا بالا رفت، به شکل ابر درآمد و به وسیله باد به پیش رفت. ماه چهارم در تقویمایرانیان به یاد خدای تیشتر، تیر نامیده شده است و جشن تیرگان به عنوان جشن باران برگزار می شد.
آتر(Atar):
آتر یا آتش در دین زرتشتی به عنوان پسر اهورامزدا، سرور دانا، در نظر گرفته می شود. انتظار می رفته است انسان ها به عنوان قربانی به آتش گوشت پیشکش کنند، درحالیکه دسته ای از شاخه های کوچک مقدس(برسم) در دست نگه می داشتند. انتظار می رفت که همه خانه ها اجاقی برای قربانی کردن داشته باشند، در برابر آن نیایشگران می توانستند بگویند:« ای آتش، پسر اهورامزدا! هنرشایسته تو قربانی و نیایش است: شاید تو به آن قربانی و نیایش در خانه های مردم برسی. تو قربانی و نیایش را در خانه های مردمان دریافت کن»(آتش نیایش ۷).
آتر در پیوند تنگاتنگی با میترا است: برای نمونه آنها با هم در رهانیدن فره ایزدی از دیو اژی دهاک پیروز شدند.آتر به عنوان سواری بر پشت ارابۀ میترا توضیح داده شده است. بخش ستیز آتر با اژی- دهاک بر سر فره ایزدی در زامیاد یشت، یکی از چند اسطوره درباره آتر است: «اما آتر، پسر اهورامزدا پشت سر او می رفت در حالیکه با این کلمات سخن می گفت: آن را به من بازگردان، اژی دهاک سه پوزه. اگر تو آن فره دست نیافتنی را به تصرف درآوری، بر پشت تو زبانه می کشم و در دهان تو شعله می افکنم که دیگر هرگز نتوانی بر روی زمین آفریده اهورا گام برداری»(یشت۱۹،۴۹-۵۱).
امروزه، هنوز آتش نقش عمده ای در دین زرتشتی ایفا می کند و در آتشکده ها بزرگ داشته می شود. آتش، نمادزرتشتی گری است. در زمان ساسانیان سه آتش جاویدان،آذر فرنبغ (طبقه روحانیان)، آذر گشنسپ (طبقه جنگجویان)، آذر برزین مهر (طبقه کارگران) وجود داشت، که هرکدام یکی از سه طبقه جامعه را نمایش می دادند. آذر گشنسپ در تخت سلیمان در شمال غربی ایران ساخته شده بود. امروزه آتش بهرام، مقدس ترین همه آتش ها است، برای جنگ با نیروهای تاریکی و شر لازم است و به عنوان نماد صداقت و درستی مورد توجه است.
هومه( Haoma):
هومه(در ودا سومه) خدایی است که سلامتی و قدرت می دهد و فرزندان و محصولات پر برکت را تأمین می کند.
هومه نام گیاهی با نیروی شفابخشی است معتقدند از نوع افدرا( Ephedra). عصاره این گیاه قدرت فوق العاده می دهد و مستی آور است. تصور بر این است که این ایزد برای پیروز شدن در برابر همه دشمنان قدرت می دهد. در واقع زمانیکه کاوی هوسرو (= کیخسرو)، فرانراسیان (افراسیاب) پادشاه تورانیان را شکست داد از هومه قدرت جسمی گرفت.
آفرینش جهان:
ایرانیان باستان معتقد بودند، آسمان اولین بخش جهان بود که آفریده شد. در آغاز این گونه توصیف شده بود که آسمان به عنوان یک پوسته خالی کروی شکل ساخته از بلورهای صخره از بالا و زیر زمین می گذرد. بعدها تصور بر این بود که از فلز ساخته شده است. پس از آسمان، آب آفریده شد و در زمین جاری گردید. پس از آن، گیاهان و جانوران آفریده شدند. انسان، ششمین آفریده بود و آتش احتمالاً هفتمین و آخرین آفریده. تصور بر این بود که کوه ها در آغاز ازسطح زمین که در اصل صفحه گرد هموار از غرب تا شرق جهان را احاطه کرده بود، روئیدند. به طور حتم نام مکان ها با آفرینش جهان پیوند یافته بودند. برای نمونه در اوستا(یشت۱،۱۹) توضیح داده شده البرز(کوه هرا یا هربرز) نخستین کوه جهان بود که رشدش ۸۰۰ سال ادامه یافت؛ ریشه هایش به عمق زمین می رسد و قله اش به آسمان می پیوندد. البرز مهمترین کوه است. ایرانیان مانند هندی ها بر این باور بودند که جهان به ۷ سرزمین یا کّرشور ( کشور در فارسی جدید که هم معنی country است) تقسیم شده بود. این سرزمین ها زمانی آفریده شد که اولین باران به زمین فرو ریخت. سرزمین مرکزی، خونیرث، که انسان ها در آن ساکن شدند به وسعت ۶ کشور دیگر بود. در بندهشن به صورت زیر توصیف شده: «در دین گوید که روی زمین طبیعی ۳۳ نوع خشکی وجود داشت. روزی که تیشتر(خدای باران) باران تولید کرد، از آنجا دریاها به وجود آمد. همه جا تا نیمه از آب پوشیده شد و به ۷ ناحیه تقسیم شد؛ یک ناحیه در وسط و ۶ ناحیه دیگر اطراف آن هستند، بنابراین مجموع ۶ ناحیه برابر خونیرث است. نام کشور برای آنها به کار می رود و کنار هم قرار دارند. این هفت ناحیه مفید در خونیرث آفریده شدند. کیانیان و قهرمانان در خونیرث آفریده شدند، و مذهب خوب مزدیسنان نیز در خونیرث آفریده شد و بعد از آن به نواحی دیگر برده شد.(۱x ،۱-۶)
قله هرا(البرز) در خونیرث(خوانیرات) است که معتقد بودند از ریشه های کوه های البرز رشد کرده؛ فکر می کردند ستاره ها، ماه و خورشید اطراف این قله می چرخند. البرز در بندهشن این گونه توضیح داده شده: «در مورد کوه های طبیعی در دین گفته شده، ابتدا کوه ها تا ۱۸ سال رشد کردندد و البرز همیشه رشد می کند، رشدش در ۸۰۰ سالگی کامل می شود. ۲۰۰ سال رشد می کند تا به جایگاه ستارگان برسد، ۲۰۰ سال تا جایگاه ماه، ۲۰۰ سال تا جایگاه خورشید و ۲۰۰ سال تا روشنایی بی- پایان. کوه های دیگر رشدی متفاوت با البرز دارند و تا ۲۲۴۴ سال رشد می کنند»(۱۱x ،۱-۲).
در حالیکه البرز یا کوه هرا منبع روشنایی و آب بود، در اوستا دریای وروکشه به عنوان محل گردآوری آب توصیف شده است. این دریای مهم یک سوم زمین را اشغال کرده، به سمت جنوب تا دامنه های البرز ادامه دارد(وندیداد۱۶،۲۱) و توسط رودخانه ای بزرگ به نام هرهویتی تغذیه می شود. دو رودخانه بزرگ از این دریا به سمت شرق و غرب جریان پیدا کرده اند، و از این رو مرزهای جهان مسکون را شکل دادند. این رودخانه ها در جریان عبورشان از اطراف زمین تمیز می شدند و زمانیکه به وروکشه برمی گشتند آب تمیزشان در قله هرا ذخیره می شد.
در میان وروکشه، مادر همه درخت ها، منبع همه گیاهان رشد کرده بود که در اوستا(یشت۱۷،۱۲) به عنوان درخت سئنا، درخت تمام گیاهان دارویی یا بذر تمام گیاهان خوانده شده است. بر این درخت نخستین، آشیانه سئنا( سن مورو در پهلوی، سیمرغ در فارسی) پرندۀافسانه ای بود. این درخت همچنین بذر تمام گیاهان را تولید می کرد. گیاه مهم دیگری به نام«گئوکرنَ»ی پر قدرت در نزدیک آن رشد کرد که خوردن آن برای زندگان خاصیت شفابخشی و برای مردگان رستاخیز ابدی داشت.
نخستین جانور جهان، گاو نر یکتاآفریده به رنگ سفید و درخشان تر از ماه بود. بر طبق سنت زرتشتی، آن(گاو) توسط انگره مینیو، روح شر و بدی کشته می شود و نطفه اش به سمت ماه می رود. این نطفه کاملاً پاک می شود و انواع حیوانات را به وجود می آورد. همچنین قسمتی از این نطفه روی زمین می ریزد و به صورت یک گیاه جوانه می زند. خانه گاو یکتاآفریده کنار رودخانه «وه دایتی» (وه رود) است که از شرق دریای وروکشه جاری می شود. آن سوی دیگر رودخانه گیومرتن (در پهلوی گیومرد، در شاهنامه کیومرث) زندگی می کرد. در یشت(۸۷،۱۳) او به عنوان نخستین انسان، به پهنا و بلندایی یکسان، درخشان چون خورشید توصیف شده است. کیومرث توسط انگره مینیو کشته شد، اما خورشید نطفۀ او را پاک کرد و بعد از ۴۰ سال از نطفه او یک گیاه ریواس رویید. این گیاه به تدریج رشد کرد و به صورت مشی و مشیانه، نخستین مرد و زن فانی درآمد. انگره مینیو آنها را فریب داد، و آنان از آفریدگارشان رویگردان شده و مرتکب نخستین گناه شدند. به جای آرامش و هماهنگی، جهانشان با فساد و شر و بدی پر شد. بعد از ۵۰ سال آنها صاحب فرزند شدند، اما آنان نخستین فرزندان دوقلوی خود را خوردند. بعد از یک دوره طولانی که بدون فرزند بودند، سرانجام دوقلوی دیگری به دنیا آمدند و از این ها نه تنها نژاد بشر بلکه به ویژه ایرانیان به وجود آمدند.
«در مورد انسان در دین گفته شده که از گیومرد، هنگام مرگ نطفه ای می ماند: آن نطفه با اشعۀ خورشید کاملاً پاک شد. در طول ۴۰ سال به شکل یک ساقه گیاه ریواس درآمد و در سال پنجاهم با ۵۰ برگ، مشی و مشیانه از زمین رشد کردند به گونه ای که بازوهای آنها به پشت شانه های دیگری متکی بود و پیوسته و به هم متصل و شبیه هم بودند. هر دوی آنها از شکل گیاه به شکل انسان تغییر یافتند و نفس روحانی(مقدس) که همان روح است به درون آنها نفوذ کرد. اهورامزدا می گوید: شما انسان هستید، شما نیای این جهان هستید، شمارا با پارسایی کامل آفریدم. با علاقه به قانون خدمت کنید، سخنان نیک بگویید و کردار پسندیده داشته باشید، دیوها را پرستش نکنید. و بعد از ضدیت به ذهنشان هجوم آورد و فکرشان آلوده شد، تا اینکه اعلام کردند که روح بدی(اهریمن) آفریدگار است، او آب و زمین و گیاهان و حیوانات را آفریده است»(بندهشنxv ،۱-۹).
[۱] – Fernández-Armesto,F., World of Myths, Vl. 2. The British Museum, 2004,
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)