بهرام (۱) ، نام ایزدی در دین زردشتی ، ستاره ای در فلک پنجم (رجوع کنید به مریخ * ) و نام چند تن از پهلوانان و سرداران و شاهان .
۱) پیش از اسلام . واژة بهرام در اصل به معنای «در هم شکنندة مقاومت » است ، و در گزارش پهلوی اوستا به «پیروزگر» برگردانده شده ، ولی صورت فارسی باستان آن دیده نشده است . «ورهران / ورهرام / وهرام » در فارسی میانه ، به صورت نام خاص مردان کاربرد فراوان دارد. بهرام جوهر اولیة پیروزی و یکی
از چهره های بزرگ در ایزدکدة زردشتی است . بهرام ، ایزد بزرگ جنگ ، در برگیرندة عناصر بسیاری از روزگار پیش از زردشتی است و آشکارا به دوره ای هند و اروپایی تعلق دارد (تیمه ، ص ۳۱۲ـ۳۱۴).
در اوستا ، ورثرغنه (بهرام ) تمام ویژگیهای یک ایزد باستانی جنگ را داراست ؛ نیرویی که بر هر مقاومتی غلبه می کند و به همین سبب با «وِنئینتی اوپَرتات » (برتری پیروزمندانه ) یکجا ستوده شده است (یشت ۱۴، بند ۶۴). او همواره در جنگ با دشمنان خود، مردمان و دیوان ، جادوان و پریان ، کَویها و کَرَپانها است ( یشت ۱۴، بندهای ۴و ۶۲). بهرام یشت (یشت چهاردهم اوستا) از این ایزد تصویری جامع و زنده ارائه می کند و ده نوع تناسخ از ورثرغنه را در شکل حیوان و انسان برمی شمارد ( یشت ۱۴، بندهای ۲ـ ۵، ۹، ۱۱ـ۱۳، ۱۷، ۱۹ـ۲۱، ۲۳، ۲۵، ۲۷)؛ سپس استعدادها و تواناییهایی که ورثرغنه به زردشت ارزانی داشته ، از جمله پیروزی در اندیشه ، گفتار و کردار را برمی شمارد. در تصورات عامیانه تر، بهرام با عناصر و اعمال جادویی همراه است (گایگر، ص ۶۶ به بعد؛ لومل ، ۱۹۲۷، ص ۱۳۴ـ۱۳۵؛ بنونیست و رنو، ص ۳۰ـ۳۱).
گر چه نیروی اعطایی ایزد بهرام به آریاییها به حدی است که آنان تمام دشمنان خود را ناتوان می کنند، قدرت بهرام به جنگ و خونریزی و پیروزی نظامی محدود نیست بلکه صفات و ویژگیهایی چون مردانگی ، توانایی جنسی و سلامت و تمامیت جسمی نیز دارد که سیمای وی را پیچیده تر می کند.
در دورة بعد، بهرام بویژه به عنوان ایزد حامی مسافران (بویس ، ۱۹۷۵، ج ۱، ص ۶۲ و پانویس ۲۶۷) ستایش می شود. معادل وِدایی «ورثرغنه »، «ورترَهان » است که یکی از ویژگیهای او کشتن اژدها، «ورتره »، بوده است . ظاهراً این اسطورة ورثرغنة کشندة اژدها در «وهگن » ارمنی در ایران به جا مانده است .
صفت ورثرغنه احتمالاً لقب آتش نیز بوده است . «ورثرغنه آتر» (آتش پیروزمند) به احتمال بسیار نیای آدوروَرَهران کتیبه های کردیر (قرن سوم میلادی ) و آتش بهرام دورة ساسانی است .
در دورة سلوکیان و اشکانیان ، و به عبارت دیگر زیر نفوذ یونانی مآبی (هلنیسم )، ورثرغنه به آرِس و هِراکِلس ترجمه و تعبیر شد و به صورت یکی دانسته شدن بهرام و آرس در نجوم نیز بازتاب یافت . در متون پهلوی ، سیارة مارس (مریخ )، وهرام نامیده می شد (برای قطعة مناسبی از بندهش رجوع کنید به مکنزی ، ص ۵۱۳).
ورثرغنه ، از اختصاصات جهان ایرانی ، در ارمنستان که کاملاً زیر تأثیر ایران دورة اشکانی بود، ] با نام وَهگَن [ با هراکلس یکی شد (هوبشمان ، ص ۷۵ـ۷۸، ۵۰۸ به بعد). در شرق دنیای ایرانی ، ورثرغنه در شکل «اُرلانگو» (ماریک ، ص ۴۲۶) و در میان ایزدانی که بر سکه های کوشانی نامشان نقش بسته ظاهر شده است . معادل او در ایزدکدة سغدی ، «وشغن » است (هنینگ ، ص ۲۵۲).
در متون پهلوی و فارسی میانه ، ورهرام در سه روز نخست پس از مرگ تا چهارمین سپیده دم ، روح را در سفر به جهان مینوی همراهی و راهنمایی می کند ( مینوگ خرد ، قسمت ۲). پیوند او با مهر، رَشن و سروش انعکاسی از مفاهیم مربوط به او در اوستاست (قس گرشویچ ، ص ۱۹۳ به بعد).
بهرام در جوامع زردشتی همواره بسیار محبوب بوده است و حتی بعد از دورة ساسانی ، موقعیت برجستة خود را مرهون پیوند با آدور ورهران یا آتش بهرام است ، و نیز نقش خود را به عنوان حامی مسافران و در راه ماندگان حفظ کرده است (بویس ، ۱۹۷۹، ص ۲۱۸ـ۲۸۹).
منابع :
ـ. Benveniste and L. Renou, Vr ¤tra et Vr ¤ q ragna. ـtude de mythologie indo-iranienne , Paris 1934; M. Boyce, A history of Zoroastrianism , HO I, VIII, 1/2, 2A, Leiden and Cologne 1975-; idem, Zoroastrians . Their religious beliefs and practices , London 1979; J. Duchesne- Guillemin, Zoroastre. ـtude critique avec une traduction commentإe des Gہthہ , Paris 1948, 43-46; B. Geiger, Die Am ىa Sp ntas. Ihr Wesen und ihre ursprدngliche Bedeutung , Vienna 1916; I. Gershevitch, The Avestan hymn to Mithra , Cambridge 1959; L. Gray, Foundations of the Iranian religions , Bombay 1930, 117-119; W. B. Henning, "A Sogdian god", BSOAS , 28 (1965); H. Hدbschmann, Armenische Grammatik. Erster Teil:armenische Etymologe , Leipzig 1897; H. Lommel, Der arische Kriegsgott , Frankfurt 1939; idem, Die Yجىt's des Awesta , Gخttingen 1927; D. N. MacKenzie, "Zoroastrian astrology in the Bundahiىn", BSOAS , 27 (1964); A. Maricq. "La grande inscription de Kaniska et l'إtإo-tokharien, I'ancienne langue de la Bactriane", JA , 246 (1958); P. Thieme, "The `Aryan' gods of the Mitanni treaties", JAOS , 80 (1960).
/ نولی ، تلخیص از ( ایرانیکا )/
۲) در ادبیات فارسی .
الف ) ستارة بهرام . در ادبیات فارسی ، ستاره ای از ستارگان هفتگانه و نماد جنگ و خونریزی است . جایگاه بهرام را آسمان پنجم دانسته (عمادی ، ص ۴۱۷) و اقلیم سوم را به او نسبت داده اند (دهخدا، ذیل مادّه ). این موقعیت نجومی ، بی گمان ، از هنگامی است که فرهنگ ایرانی زیر نفوذ فرهنگهای یونانی و بابلی قرار گرفت و ورهرام با آرس یونانی ، مارس رومی و نِرگال بابلی یکی دانسته شد ( ایرانیکا، ذیل مادّه ). در این مفهوم بهرام ، اغلب در نظم فارسی ، در کنار دیگر سیارات از قبیل کیوان و برجیس (برای رعایت تناسب الفاظ ) به کار رفته است (برای نمونه رجوع کنید به دقیقی ، ص ۱۰۴؛ خاقانی ، ۱۳۶۸ ش ، ص ۴۵۵؛ مسعود سعد سلمان ، ص ۳۷۳؛ اثیر اخسیکتی ، ص ۲۶۲، ۳۶۸)؛ و همچنین مظهر خونریزی ، خشم و سطوت و خودکامگی است (برای نمونه رجوع کنید به دقیقی ، ص ۱۰۷؛ ظهیرالدین فاریابی ، ص ۵۲، ۹۸؛ اثیر اخسیکتی ، ص ۱۷۰، ۱۸۵؛ سنایی ، ص ۶۹۹). در معنای اخیر از آن با ترکیبات کنایی ، مانند «تُرک زمام کش » (انوری ، ج ۱، ص ۳۶۹)، «شحنة میدان پنجم » (حسن غزنوی ، ص ۲۱)، «ناظم فلک » (انوری ، ج ۱، ص ۸)، «ترک خنجرکش » (خواجوی کرمانی ، ص ۱۶۸) یادشده و استعارة او با ملازمات و علایقی که عمدتاً جنگ افزارند، همراه است (مسعود سعد سلمان ، ص ۲۸۹، ۳۲۴ـ۳۲۵، ۴۲۹؛ اثیر اخسیکتی ، ص ۴۲۳؛ عماد فقیه ، ص ۲۰۹). اشاره به خونریزی بهرام ، در ادبیات عصر حاضر نیز دیده می شود (اخوان ثالث ، ۱۳۶۱ ش ، ص ۱۰۵، ۱۱۸؛ همو، ۱۳۶۲ ش ، ص ۱۴۴).
در گاهشماری قدیم ایرانیان ، بهرام نام روز بیستم ماه (مسعودی ، ج ۲، ص ۳۴۴) و ایزد روز سه شنبه است (عمادی ، ص ـ۴۱۹). بهرام با رنگ سرخ و آهن نیز ملازمت دارد که از نقش وی در ایزدکدة زردشتی مایه می گیرد (رجوع کنید به ایرانیکا ، همانجا). آمیزه ای از دو مفهوم روز سه شنبه و رنگ سرخ ، که بهرام نماد آنها شمرده شده ، در هفت پیکر ، داستان «گنبد سرخ شاهزادة روس »، منعکس است (رجوع کنید به ادامة مقاله ؛ نیز مریخ * ).
ب ) پادشاهان و پهلوانان .
بهرام گودرز . از پهلوانان روزگار کیکاووس و کیخسرو است که به سبب نرمخویی و بردباری و وفاداری ، از محبوبترین چهره های شاهنامه به شمار می رود. او از خاندان گودرزیان است که شاهزادگان اشکانی بوده اند (صفا، ۱۳۵۲ ش ، ص ۵۷۵). بهرام و برادرانش بیژن * و گیوورهام ، پسران نامدار گودرز، از میان ۷۸ فرزند او و نوادة کشواد زرّین کلاه ظاهراً از نسل کاوة آهنگرند (همانجا؛ فردوسی ، ج ۲، ص ۷۸؛ رستگار فسایی ، ۱۳۶۹ـ۱۳۷۰ ش ، ج ۲، ذیل «کشواد»، ص ۷۹۰، پانویس ۲).
نخستین اشاره به بهرام در شاهنامه آنجاست که از حضور او در مجلس رستم * در نَوَند سخن می رود (فردوسی ، ج ۲، ص ۱۵۷)؛ سپس در ماجراهایی است که به رفتن سیاوش * به توران می انجامد. بهرام در آنجا مشاور و پهلوانی است که سیاوش سپاه خود را به او می سپارد (همان ، ج ۳، ص ۶۸ـ۶۹).
مهمترین و چشمگیرترین حضور بهرامِ گودرز در شاهنامه در «داستان فرود» است که در لشکرکشی بزرگ ایرانیان به توران ، با درفش غُرم نشان شرکت می کند و از سوی طوس ، سپهسالار ایران ، مأمور گفتگو با فرود، فرزند سیاوش و جریره ، می شود تا او را به تسلیم دژ خود فراخواند. گرچه فرود با رهنمود مادر، بهرام را ـ با مغفر سیاوش ـ یار نزدیک پدر می داند، اما از رفتن نزد طوس سرباز می زند. بهرام بیهوده می کوشد تا طوس را از کشتن فرود منصرف سازد (همان ، ج ۴، ص ۴۳ـ ۱۴۸)، اما طوسِ خشمگین ، در پی احساس حقارت ، او را به دنباله روی از رقابت دیرین گودرزیان و نوذریان متهم می کند (رجوع کنید به خالقی مطلق ، ص ۷۴ـ ۷۸). با کشته شدن فرود به دست بیژن ، بهرام با اندوه بسیار، کشتن او را اشتباهی جبران ناپذیر با پیامدهایی ناگوار می داند. در نبردهای کاسه رود، بهرام کبودة تورانی را می کشد (فردوسی ، ج ۴، ص ۷۵)، و پس از مرگ ریونیز، شهزادة ایران ، تاج او را با دلاوری نزد ایرانیان بازمی آورد (همان ، ج ۴، ص ۹۹ـ۱۰۰)؛ اما تازیانة خود را که نامش بر آن نگاشته شده در میدان بر جا می گذارد. بدین سبب ، بازمی گردد و پس از پیکاری دلیرانه ، با سپاه توران ، به دست تژاو کشته می شود (همان ، ج ۴، ص ۱۰۱ـ ۱۰۸).
داستان کوتاه تازیانة بهرام ، از بخشهای زیبا و نیرومند شاهنامه است . تازیانة بهرام با داشتن نام پهلوان بر خود، نماد نام و ننگ ، و درگیری روانی میان نام و ننگ هستة اصلی غمنامة بهرام است (خالقی مطلق ، ص ۹۰؛ قریب ، ص ۱۴۵). دلبستگی بهرام به چیزی بی بها نظیر تازیانه در واقع نشانة غرور و پایبندی او به «شرف » است (میلانیان ، ص ۱۱۷)، ضمن آنکه اندوه سنگین مرگ فاجعه بار فرود به دست یک تن از گودرزیان ، و تلاش بهرام برای بیرون آمدن از زیر بار این گناه ، انگیزة دیگر او در استقبال از خطر مرگ عنوان شده است (ثاقب فر، ص ۲۶). اصرار بهرام در حفظ و بازیابی دوبارة تازیانه (نوعی جنگ افزار) را شاید بتوان نماد یکی از وظایف ایزد بهرام ـ پاسداری از جنگ افزارها ـ دانست .
بهرام گور . پادشاه نامی ساسانی ، بهرام پنجم (حک : ۴۲۰ـ ۴۳۸میلادی ) پسر یزدگرد اول است . زندگی وی سراسر بزم و رزم ، سرور و خوشگذرانی همراه با نیروی جسمی بسیار بود، چنانکه ضرب شمشیر وی را پدیدآورندة دره ها دانسته اند (رجوع کنید به ناصرخسرو، ص ۱۱۶). او نخجیرکاری زبردست (نیبرگ ، ص ۳۷)، شاهی سخاوتمند و محبوب (رجوع کنید به کریستن سن ، ص ۱۴۶، ۲۹۹، ۴۳۱) و مسامحه کار نسبت به رعایا (همان ، ص ۴۳۵، ۴۳۶) است و در ادبیات فارسی و افسانه های مردمی ، دستمایة داستانهای پهلوانی و عاشقانه بوده که از آن جمله است داستان «خره بماه با بهرام گور» (سعدالدین وراوینی ، ص ۳۷ـ۴۳؛ نیز رجوع کنید به صفا، ۱۳۷۲ ش ، ج ۱، ص ۱۷۶) و از این نظر شاید شخصیتی بی نظیر باشد.
روال کم و بیش یکسان داستان زندگی بهرام گور در متون دورة اسلامی ، وجود قصة مستقلی دربارة وی را از دورة ساسانی محتمل می سازد (صفا، ۱۳۵۲ ش ، ص ۹۲)، چنانکه داستان خروج دیلمان بر وی در مجمل التواریخ (ص ۷۰) از مأخذی به نام پیروزنامه نقل می شود و یا اشارة نظامی در هفت پیکر به «سواد بخاری و طبری » به عنوان مأخذ داستان گواه دیگری بر این امر است (رجوع کنید به محجوب ، ۱۳۷۰ ش ، ۶۸۸).
نخستین اشارات به بهرام گور، در متون تاریخی اولیة دورة اسلامی و به اعتبار شخصیت تاریخی اوست . نام و داستان زندگی وی در تاریخ طبری (ج ۲، ص ۶۹ـ۸۱)، اخبارالطوال دینوری (ص ۷۸، ۸۴ـ۸۶)، مروج الذهب مسعودی (ج ۱، ص ۳۰۲ـ۳۰۳)، تاریخ ثعالبی (ج ۱، ص ۳۴۸ـ ۳۵۸)، تاریخ گردیزی (ص ۷۴ـ ۷۸) و فارسنامة ابن بلخی (ص ۷۴ـ۸۲) آمده است . برخی از خاندانهای ایرانی که پس از اسلام در پی کسب اعتبار سیاسی بودند، نام وی را به عنوان نیای خود ذکر کرده اند، و این نیز از اسباب ماندگاری و راهیابی نام او به منابع اسلامی بوده است ؛ صفاریان ( تاریخ سیستان ، ص ۲۰۰)، آل بویه (ابوریحان بیرونی ، ص ۳۸؛ مجمل التواریخ ، ص ۳۹۰ـ۳۹۱) و خاندان میکائیلیان در نیشابور (دهخدا، ذیل «آل میکال »؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی ، ذیل «آل میکال ») از آن جمله اند.
معروفترین داستانهای منظوم دربارة بهرام گور، در شاهنامه و هفت پیکر و شمار بسیاری از منظومه های تقلیدی از خمسه آمده است . افزون بر این ، استفادة تلمیحی از شخصیت و عناصری از داستانهای زندگی او در جای جای ادب فارسی به چشم می خورد. انتساب سرودن نخستین شعر فارسی به او نیز نام وی را در تذکره ها و تاریخ ادبیات وارد کرده است (رجوع کنید به ادامة مقاله ).
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)