در روایات‌ و ادبیات‌ آن‌ قدر پاکیها و امور خوب‌ و نیکو را تحت‌ سرپرستی‌ مهر قرار داده‌اند که‌ علّت‌ گرایش‌ تمام‌ طبقات‌ مردم‌ را بدان‌ توضیح‌ می‌دهد و باز می‌گوید که‌ چگونه‌ مذهبی‌ جهانگیر شد و به‌ هنگامی‌ که‌ مُرد، چگونه‌ تمامی‌ باورها و آداب‌ و رسوم‌ ویژه‌ی‌ خود را به‌ ادیان‌ و مذاهب‌ دیگر به‌ وام‌ داد. از دین‌ زرتشتی‌ تا تصوّف‌ و عرفان‌ اسلامی‌ ایرانی‌ و هر چه‌ که‌ از مذاهب‌ و ادیان‌ در میان‌ این‌ دو قطب‌ گذشته‌ و پدید آمده‌اند، از مهرپرستی‌ عناصری‌ به‌ وام‌ گرفته‌اند که‌ تنها در صورت‌ تحقیق‌ روشن‌ می‌شوند.
از زمان‌ اردشیر اوّل‌ به‌ روشنی‌ از مهر یاد می‌شود. داریوش‌ می‌گفت‌ اهورمزدا و دیگر بَغان‌، و ارشیر از این‌ دیگر بغان‌، پس‌ از اهورامزدا بلافاصله‌ مهر را یاد می‌کند.

در اینجا بایستی‌ تذکّر دهیم‌ که‌ ممکن‌ است‌ روش‌ خورشیدپرستی‌ بابلی‌ و مصری‌ نیز در تجدید حیات‌ مهر در زمان‌ هخامنشیان‌ بی‌تأثیر نبوده‌ باشد. امّا مهرایزد خورشید نیست‌، بلکه‌ در ادبیات‌ اوستایی‌ جدا از مهر که‌ صفاتش‌ ذکر شد، ایزد خورشیدی‌ نیز داریم‌ و قوانینی‌ روشن‌ هست‌ که‌ به‌ هیچ‌وجه‌ منظور از مهر خورشید نمی‌باشد.
در ضمن‌ مباحث‌ آینده‌ از این‌ ایزد و گاه‌ بَغْ دگرباره‌ یاد می‌کنیم‌، امّا اندکی‌ از زمان‌ اردشیر اوّل‌ نگذشت‌ که‌ توجّهی‌ به‌ یک‌ بغ‌
بانو، یعنی‌ آناهیتا جلب‌ شد. آناهیتا Anahita را اغلب‌ با آرته‌میس‌ Artemis ایزدبانوی‌ یونانی‌ یکی‌ می‌دانستند امّا بعدها در فهم‌ این‌ بغ‌بانو انحطاطی‌ رخ‌ داد و او را با ایشتار Ishtar زن‌ خدای‌ بابلی‌، الاهه‌ی‌ عشق‌ و شهوت‌ و آفرودیته‌ Aphrodite یونانی‌ یا وِنوس‌ Venus مقایسه‌ کردند. باری‌ اردشیر دوم‌ به‌ این‌ بَغ‌ بانو علاقه‌یی‌ بسیار داشت‌.
۲- کْلِمِنْس‌ آلِکْساندریوس‌ klemens Alexandrius که‌ از مورّخان‌ عیسوی‌ بوده‌ و در حدود سال‌ دو سد و بیست‌ میلادی‌ وفات‌ یافته‌، از بروسوس‌ Brossus مورّخ‌ معروف‌ کلدانی‌ که‌ در سده‌ی‌ سوم‌ پیش‌ از میلاد می‌زیسته‌ است‌ روایت‌ کرده‌ که‌ اردشیر دوم‌ نخستین‌ پادشاه‌ هخامنشی‌ بود که‌ برای‌ آفرودیته‌ معبدبنا کرد ] = آنائی‌ تیس‌ Anaitis – آناهیتا [Anahita و تندیسه‌ی‌ آن‌ الاهه‌ را در نقاط‌ مختلف‌ چون‌ شوش‌، همدان‌ و بابل‌ برای‌ پرستش‌ در معبدها نهاد و هم‌ او بود که‌ پرستش‌ این‌ الاهه‌ را به‌ مردمان‌ پارس‌ و باختر آموخت‌. این‌ معنا را کتیبه‌هایی‌ که‌ یافت‌ شده‌ تصدیق‌ می‌کنند و مشاهده‌ می‌کنیم‌ که‌ برای‌ نخستین‌ بار اردشیر دوم‌ از این‌ الاهه‌ یاد کرده‌ و وی‌ را هم‌ مقام‌ اَهورامَزْدا ذکر می‌کند. در کتیبه‌ی‌ شوش‌ این‌ شاه‌ از اَهورامَزْدا و ناهید و مهر کمک‌ می‌طلبد:
«این‌ آپادانا Apadana یعنی‌ ایوان‌ که‌ داریوش‌ نیای‌
بزرگ‌ من‌ بنا نهاد، و در زمان‌ نیای‌ دیگرم‌ اردشیر آتش‌ گرفت‌، من‌ به‌ تأیید اورمزدا و آناهیتا و میثْرَه‌ دوباره‌ ساختم‌، و اورمزدا و اَناهیتا و میثْرَه‌ مرا از همه‌ی‌ دشمنان‌ نگهداری‌ کنند.
همچنین‌ کتیبه‌ی‌ دیگری‌ برپایه‌ی‌ ستونی‌ که‌ از همدان‌ یافته‌ شده‌ و در موزه‌ی‌ انگلستان‌ است‌، این‌ شاه‌ می‌گوید که‌: «این‌ ایوان‌ را من‌ به‌ خواست‌ اهورمزدا، آناهیتا و میترا بنا کردم‌، امیدوارم‌ که‌ اهورمزدا و اَناهیتا و میثره‌ مرا از هر بلایی‌ حفظ‌ کرده‌ و آنچه‌ را که‌ من‌ بنا کرده‌ام‌ از گزند ایّام‌ مصون‌ دارند.
اَناهیتا نیز چون‌ مهر از خدایان‌ قدیم‌ و باستانی‌ آریایی‌ است‌ و بی‌شک‌ وی‌ نیز از جمله‌ الاهه‌گانی‌ بوده‌ است‌ که‌ در
اصلاحات‌ زرتشت‌ از مسند خدایگانی‌ به‌ پایین‌ کشیده‌ شده‌ بودند. به‌ نظر می‌رسد در زمان‌ هند – و ایرانیان‌ پرستش‌ عام‌ داشته‌، چون‌ در ریگ‌وِدا Rig Veda از دو زنخدا به‌ نامهای‌ سی‌ نی‌ والی‌ Sinivali و سَرَسْ واتی‌ Sarasvati یاد شده‌ که‌ شباهت‌ بسیاری‌ به‌ آناهیتا دارند.
به‌ نظر می‌رسد که‌ پس‌ از آنکه‌ این‌ بغ‌ بانو نیز چون‌ میثْرَه‌ / میترا در زمان‌ هخامنشیان‌ به‌ تجدید حیات‌ پرداخت‌، از زمان‌ اردشیر دوم‌ پرستش‌ و ستایش‌اش‌ به‌ سایر قلمروهای‌ شاهنشاهی‌ نفوذ کرده‌ باشد. و حتی‌ در خارج‌ از قلمروهای‌ ایرانی‌ نیز دارای‌ اهمیّت‌ و موقعیت‌ و مقامی‌ گشته‌ است‌، چون‌ این‌ بغ‌ بانو نیز چون‌ میثْرَه‌ آن‌ قدر دارای‌ مناصب‌ و صفات‌ بسیار نیکو بوده‌ که‌ در هر منطقه‌یی‌ که‌ داخل‌ می‌شده‌، صفات‌ و مناصب‌ ایزدبانویِ آن‌ منطقه‌ را نیز گرفته‌ و مورد پرستش‌ واقع‌ می‌شده‌ است‌.
امّا درباره‌ی‌ آناهیتا Anahita که‌ لفظاً با پاک‌ و بی‌آلایش‌ معنی‌ شود و هنگامی‌ که‌ با اَرَدْویسور Aredvi Sura که‌ «اَرِدْوی‌» نام‌ رودی‌ می‌باشد ترکیب‌ شده‌ و به‌ شکل‌ «اَرَدْوی‌ سورَه‌ اَناهی‌ ته‌» به‌ کار می‌رود به‌ مفهوم‌ «رود نیرومند پاک‌» یا «چشمه‌ زاینده‌ی‌ پاک‌» به‌ تعبیری‌ درمی‌آید. امّا آنچه‌ که‌ اساسی‌ و موردنظر است‌ آنکه‌ آناهیتا بغبانوی‌ بزرگ‌ آبها است‌. نزد آریاییهای‌ قدیم‌ و همچنین‌ ایرانیان‌ تا دورانهای‌ واپسینِ امپراتوریشان‌ عناصر چهارگانه‌ تقدیس‌ شده‌ و مورد احترام‌ بوده‌اند. در سراسر
اوستا این‌ معنا به‌ وضوح‌ به‌ چشم‌ می‌خورد. ایزدآذرمظهر و نمایانگاه‌ آتش‌ است‌ و در سراسر اوستا از این‌ عناصر با احترام‌ و بزرگداشت‌ یاد شده‌ است‌. ایزدهوا، وَیو Vayu نام‌ دارد و «رام‌ یَشْت‌» هر چند به‌ نام‌ ایزدرام‌ نامگذاری‌ شده‌، امّا همه‌اش‌ سخن‌ از ایزدهوا است‌. از نگهبان‌ و سرپرست‌ زمین‌ یا سپندارمذ نیز که‌ یکی‌ از شش‌ اَمْشاسْپَند است‌ آگاهی‌ داریم‌، و سرانجام‌ اَرِدْوی‌ سورَه‌ اَناهیتا، بَغ‌ بانوی‌ بزرگ‌ و سرپرست‌ و ایزدآب‌، یعنی‌ عنصری‌ که‌ پس‌ از آتش‌ از عناصر دیگر قابل‌ احترام‌تر بوده‌ می‌باشد. از بیست‌ و یک‌ یَشْت‌ موجود، پنجمین‌ آنها، یعنی‌ آبان‌ یَشْت‌، ستایشی‌ است‌ خاص‌ بانو اَناهیتا. البتّه‌ در سایر بخشهای‌ اوستا، چون‌ خرده‌ اوستا و یَسْنا نیز از این‌ ایزدبانو یاد شده‌ است‌، امّا آنچه‌ که‌ مقام‌ این‌ بغبانو را بیان‌ می‌کند، یشت‌ پنجم‌ می‌باشد.