کشف اثر انگشت به عنوان شناساگری بیهمتا



گرچه اختراعات جدیدی مانند میکروسکوپ مرکب وآزمایشگاه جرم شناسی حایزاهمیت بوده اند، احتمالا استفاده ازاثرانگشت، حساسترین پیشرفت درتاریخ علم جرمشناسی به شمار می آمده است. استفاده ازاثرانگشت یکی ازمهمترین پیشرفت ها درمتکاملشدن علم جرم شناسی بوده است.

اثرانگشت شامل چندین الگو ازانواع برجستگی روی نوکانگشتان اشخاص است . این برجستگی ها ازپیچ خوردگی، قوس ، یا برجستگی های همسطح وحلقه ، یا برجستگیهای روی خود خم شده تشکیل می شوند.

اثرانگشت هرکس منحصر بهاواست. یعنی هیچ دونفری، اثرانگشت یکسان ندارند.صدها سال است که ازاثرانگشت برایتعیین هویت اشخاص استفاده می شده است. درروزگار باستان مردم برای امضای قراردادها،ازفشردن انگشت آغشته به مرکب خود درپای برگ قراردارد، استفاده می کردند. اما بهکارگیری اثرانگشت درشناسایی مجرمین کمتراز دویست سال قدمت دارد.

درمیانه ی 1800، یک پزشک اسکاتلندی به نام هنری فولدز کشف کرد که حتی اگر پوست دست شخصی خراشیدهیا جداشود، اثرانگشت با همان الگوی قبلی مجددا پدید می آید . دکتر فولدز سال هایبسیاری درکشور ژاپن به کارمشغول بود. روزی شخصی به فولدز خبرداد که اثرانگشت یکدزد، روی دیوارکثیفی نزدیک خانه فولدز باقی مانده است.

فولدز اثرانگشت را بااثرانگشت یک مظنون مقایسه کرد ونتیجه گرفت که با اومتفاوت است . بنابراین مظنوننامبرده بی گناه بود. چندروز بعد، اثرانگشت مظنون دیگری را مورد آزمایش قراردادند،که این بار با اثرروی دیوارهماهنگ بود. مظنون دوم به اتهام جنایت دستگیر شد. هنگامیکه فولدز به انگلستان بازگشت، مومیایی های موزه ی برینانیا را مورد بررسی قرار دادودریافت که اثرانگشت به مرورزمان هم ازمیان نمی رود. سپس فولدزنامه های متعددی رابه نشریه های علمی نوشت، که درآنها یافته های خودرا شرح داد وتقاضای تشکیلبایگانی ملی ازاثرانگشت اشخاص مختلف کرد. اما برای پلیس و مقامات رسمی انگلستانباورکردنی نبود که ممکن است کسی را برپایه ی مدارک حاصل ازاثرانگشت اومحکوم کرد،ودرنتیجه ، کشف هنری فولدز جدی گرفته نشد.

دراین مدت، اشخاص دیگری نیز به اهمیتاثرانگشت پی بردند. ویلیام هرشل ، انگلیسی کارمند دولت بریتانیا درهندوستان، درسال1858 اعلام کرد که اثرانگشت دونفرازمردم هم یکسان نیست . ایده ی او را بعداسرفرانسیس گالتون بسط داد. گالتون روش برتیلوناژ، که مجرمین را به وسیله ی گرفتنعکس واندازه های بدن آنان شناسایی می کند، بررسی کرده بود، درنتیجه ، تعیین هویتاشخاص ازروی ویژگی های بدنی آنان مورد توجه اوقرارگرفت. ازآنجا که فرانسیسبسیارمورد احترام بود، نظریه های او به طور گسترده ای پذیرفتهشدند.

سیستم هنری


روش تعیین هویت به وسیله ی اثرانگشت ، همچنان بهبود می یافت . دراواخر1800، ادوارد هنری ، عضو اسکاتلند یارد، روشی برای طبقه بندی اثر انگشت براساس الگوهای پیچ خوردگی ، قوس وبرجستگی ، تدوین کرد. این سیستم به نام سیستم هنری معروف شد وامروزه هنوز به کارمی رود.

دراوایل 1900، روش اثرانگشت، درسازمان های پلیسی سراسر دنیا برای شناسایی ودستگیری مجرمین به کاربرده شد. درآن زمان اثرانگشت رافقط از را ه نگریستن در الگوها ومقایسه ی هردوسته الگو با دسته ی دیگر، تحلیل می کردند. اگرموارد همانند به اندازه کافی باشند، اثرانگشت را متعلق به شخص مورد نظر به شمار می آوردند.

گروه های خونی

بخش دیگری ازبدن آدمی که به صورت ابزارمهمی درعلم جرم شناسی درآمده ، خون است. دراوایل 1900، یک پزشک اتریشی به نام کارل لاندستاینر ، وجود چهارنوع گروه خونی را کشف کرد وآنها را : نامید. گوناگونی گروه های خونی را آنتی ژنها (پادگن ها)، یعنی ترکیب های شیمیای ویژه ی با هم متفاوتی پدید می آورند که درخون وجود دارند. کشف گروه های خونی متفاوت به دانشمندان جرم شناس امکان داده است که تعیین کنند آیا خون موجود درصحنه ی جنایت ازقربانی است یا ازشخص دیگری. خون درصحنه، ممکن است با گروه خون مظنون به جنایت نیزیکسان باشد. گاه به ندرت ممکن است که خون درصحنه ی جنایت ازنوعی جانور باشد، که درآن صورت ماموران تجسس به آسانی می توانند آنراتشخیص دهند چون مواد شیمیایی خون آدمی وخون جانوران با هم متفاوتند.