تدليس
اصطلاحی در فقه و حقوق که در عقود و به طور خاص، در بیع و نكاح كاربرد دارد و به معنی فریفتن، پوشاندن و كتمان عیب است، برای نمونه تدلیس در بیع، عبارت از كتمان عیب كالا از مشتری است.
تدلیس بسته به موارد آن ممكن است از طریق «فعل»، «قول» و یا «سكوت» تحقق یابد.
نگاهی اجمالی به آثار بر جای مانده از صحابه و تابعین نشان میدهد كه بحث از «تدلیس عیب» دربارۀ نكاح و نیز بیع كالا، در محافل فقهی آن زمان وجود داشته است. در روایات منقول از ائمه (ع)، تدلیس در نكاح و احكام و آثار حقوقی آن بیان شده است.
تعلیل به تدلیس (لأنّه دلَّسها) در برخی از این روایات، مستند قواعدی چون قاعدۀ غرور به عنوان یكی از اسباب ضمان در فقه امامیه است. دربارۀ تدلیس در شهادت نیز بر پایۀ روایتی منقول از امام صادق (ع)، احیای حق از طریق شهادت زور به علت تدلیس جایز شمرده نشده است.
در دورههای بعد، فقیهان احكام تدلیس را گاه با عنوان «كتاب التدلیس» و اغلب در ضمن كتاب بیع و نكاح، به عنوان یكی از موجبات خیار به بحث گذاشتند.
بررسی فقهی:
نصوص دینی، مشحون از دستورهایی است كه به ذم رذائل اخلاقی چون «كذب»، «خدعه»و «غش» پرداختهاند. در این میان، واژۀ «تدلیس» در كنار الفاظ «تغریر»، «غرور» و «غش»، بار معنایی حقوقی یافته، و بیانگر رابطۀ ناگسستنی اخلاق و حقوق و رعایت عدل و انصاف در فقه اسلامی است.
فقیهان اسلامی به حرمت تدلیس تصریح كردهاند و در مباحث فقهی خود مصادیق آن از قبیل تدلیس زن آرایشگر (ماشطه) چون سرخگون كردن صورت و استفاده از موی مصنوعی، غش خفی مانند آمیختن شیر با آب، و ازدواج زن با پوشانیدن عیب را به تفصیل بررسی كردهاند.
اگر چه تدلیس خود حكم حرمت را دارد، اما عقد صحیح بوده و مشتری حق رد یا نگهداری كالا را بدون اینكه مستحق دریافت ارش باشد، خواهد داشت. تدلیس میتواند از طریق كتمان عیب و یا از طریق كاری كه ثمن را افزایش دهد، هر چند عیب نباشد، تحقق یابد و مصداق بارز آن «تصریه» است كه در حدیث نبوی آمده است.
عمل تصریه به این شكل است كه نوك پستان حیوان شیرده را میبندند و چند روز از دوشیدن شیر خودداری میكنند تا شیر در پستان حیوان انباشته شود و كسی كه از وضعیت آن بیاطلاع است، گمان میبرد كه شیردهی روزانۀ حیوان، زیاد است و راغب به خرید آن با قیمت بیشتری میشود.
به طور كلی تدلیس، به اظهار صفت كمال و یا اخفاء صفت نقص باز میگردد و ثبوت آن در صورت اشتراط یا آنچه در معنای شرط است، خواهد بود. تدلیس ممكن است همراه با عیب باشد، یا به تنهایی صورت گیرد، مانند جایی كه مورد عقد فاقد صفات كمال باشد.
در فقه امامیه، تدلیس موجب ضمان میشود و به روایاتی چون رجوع زوج مغرور به زوجۀ مدلسه، یا متولی امر تزویج كه نسبت به بیان عیب زوجه سكوت اختیار كرده است، استناد میشود.
تدلیس در حقوق موضوعه و حقوق جزا:
در قانون مدنی ایران بحث از تدلیس در مواد 438 تا 440 در مبحث پنجم از مباحث مربوط به بیع كه به خیارات و احكام آن باز میگردد، آمده است. به تصریح حقوقدانان ***** تدلیس به جز بیع، دیگر قراردادها چون بیمه را نیز در برمیگیرد.
به موجب مادۀ438 از قانون مدنی، «تدلیس عبارت است از عملیاتی كه موجب فریب طرف معامله شود»، همچنین در مادۀ 439 به صراحت بیان شده است كه«اگر بایع تدلیس نموده باشد، مشتری حق فسخ بیع را خواهد داشت و همچنین است بایع نسبت به ثمن شخصی در صورت تدلیس مشتری».
گفتنی است كه خیار تدلیس بعد از علم به آن فوری است. علاوه بر حق فسخ، مغرور میتواند خسارات مادی و معنوی خود را از تدلیس كننده بگیرد
در قسمتی از مادۀ 116 قانون مدنی فرانسه آمده است: «تدلیس سببی برای بطلان عقد است، هنگامی كه ترفندهای اعمال شده توسط یكی از طرفین چنان باشد كه به وضوح برآید كه بدون این ترفندها طرف دیگر عقد را نمیبست...». تدلیس در حقوق فرانسه جزئی از نظریۀ «عیب رضا» است.
در قانون مدنی برخی از كشورهای اسلامی از جمله مصر و سوریه نیز تدلیس به عنوان یكی از عیوب اراده و رضا تلقی میشوند و اركان آن را به كارگیری روشهای فریبنده و تأثیر روانی بر طرف قرارداد تشكیل میدهند.
منبع: دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر: کاظم موسوی بجنوردی؛ تهران، سازمان انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1381، ج14، ص695.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)