کوتاه اما عاشقانه...

**tina** · 11-10-2011 02:14 AM

بوسه هايم ابری می شوند
و پشت سرت
آسمان،آسمان فرو می ريزند
و مثل پرستويی
کنار پنجره اتاقت می خوابند و
سراغت را می گيرند
هرجا که بوی تو باشد

**tina** · 11-10-2011 02:14 AM

من گوش میشوم و او صدا
فردا
آدینه، من می شوم تََن و او جان جان.
امشب باز
ثانیه ها را تا تُهی شدن ستاره ها می شمارم

**tina** · 11-10-2011 02:15 AM

کاش می شد از نردبان شب

بالا بروم

و بچینم تک ستاره ای تنها را

و بچسبانم در ورق اول تنهایی خود!

**tina** · 11-10-2011 02:15 AM

دلتنگم !
دلم بهانه می گیرد تو را !
و تو ...
بی خبر در کوچه های فاصله پرسه می زنی !
دلتنگم ...
عزیز هم پرسه ام !
دلتنگم ...

**tina** · 11-10-2011 02:15 AM

غریبه !
هوای دلم عجیب برایت گرفته !
من و اسمانی از حرف های نگفته !
راستی
جسارت نباشد عزیزم
تو کی می ایی؟!

**tina** · 11-10-2011 02:15 AM

من که چیز زیادی نخواستم

تنها آسمان را خواستم و گاهی تو را

که اگر ماه نباشد روشنایی شب هایم شوی...

**tina** · 11-13-2011 09:54 AM

چشمانت کارناوال آتش بازی است

یک روز در هر سال برای تما شا یش می روم

و باقی روزهایم را

وقف خاموش کردن آتشی می کنم

که زیر پوستم شعله می کشد....

**tina** · 11-13-2011 09:54 AM

روزهاست
از سقف لحظه هایم
یاد تو چکه می کند
اگر باران بند بیاید
از این خانه می روم ...

**tina** · 11-13-2011 09:55 AM

وقتی تو با من نیستی از من چه می ماند ؟
از من جز این هر لحظه فرسودن چه می ماند؟
غیر از خیال خسته از تکرار تنهایی
غیر از غباری در لباس تن چه می ماند؟

**tina** · 11-13-2011 09:55 AM

باور کن!ای دیراشنای ناشناسم!
در قلب شب گر -غیر شب-چیز دگر هست...
در قلب من-جز قلب من-چیز دگر نیست...

موضوع: کوتاه اما عاشقانه...