صدای پای تو كه می روی
و صدای پای مرگ كه می آید...
دیگر چیزی را نمی شنوم !
صدای پای تو كه می روی
و صدای پای مرگ كه می آید...
دیگر چیزی را نمی شنوم !
دل تنگی هایم را با کدام قایق خیالی روانه دل دریائیت کنمتا بدانی دل تنگمدوست داشتن تنها چیزی است که نوبتی نیستپس خارج از نوبت دوستت دارم
آسمان میباردگل می میردتو نه آسمان باش نه گلزمین باش تا گل برای تو بمیردو آسمان برای تو ببارد
وقتی دل تنها کالائیست که خدا شکسته ی آن را می خردپس چرا من به دست کسی که دلم را شکست بوسه نزنم؟
به من امشب ای ساقی
بده می دریا دریا
اونقد امشب مستم کن
که بشم دور از دنیا
بده جامی ای ساقی
که بسازم با دردا
بدون که تو حِق حِق من، جز غم دوری حرفی نیست
بدون دلیل گریه ها، جز بی تو بدون چیزی نیست
برای من که عاشقم، عشق همیشگی تویی
اون که کنارش دلخوشم، فقط تویی تویی
من منتظرت شدم ولي در نزدي
بر زخم دلم گل معطر نزدي
گفتي كه اگر شود مي آيم اما
مرد اين دل و آخرش به او سر نزدي
هنوز هم زمستون به یاد تو بهاره
تو قلبم کسی جز تو جایی نداره
صدای دلم، ساز ناسازگاره
سکوتم بجز تو صدایی نداره
تو خواب و خیالم همش فکر اینم
که دستاتو تو دستام ببینم
ولی حیف از این خواب پریدم
که باز هم با چشمهای کورم به راهت بشینم
سر از کار چشمات، کسی در نیاورد
که هر کی تو رو خواست، یه روی بد آورد
برای دل من، واسه جسم خستم
منی که غرورمو تو چشمات شکستم ...
من با تو چقدر ساده رفتم بر باد
تو نام مرا چه زود بردی از یاد
من حبه ی قند کوچکی بودم که
از دست تو در پیاله ی چای افتاد
کاش میشد همچو آواز خوش یک "دوره گرد"
زندگی را بار دیگر ، دوره کرد . . .
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)