ويژگىهاى هدايت الهى
كتاب: ترجمه الميزان، ج 7، ص 346
نويسنده: علامه طباطبايى
هدايت
وقتى هدايت به معناى واقعى است كه از ناحيه خداى سبحان باشد، و وقتى از خداى سبحان است كه آدمى را به صراط مستقيم كشانيده با انبيا (ع) همراه كند.و علامت اين نيز اين است كه برگشت همه دستورات آن به توحيد و اقامه دعوت حق و عبوديت و تقوا باشد.
پس هر دعوت و هدايتى كه بين انبيا فرق گذاشته و مردم را نسبت به بعضى از آنان كافر و نسبت به بعضى ديگر مؤمن كند، و يا بين احكام خدا تفرقه انداخته مردم را به عمل به بعضى از آنها و ترك بعضى ديگر دعوت مىكند، و يا از عهده تامين سعادت زندگى انسانى بر نمىآيد و يا انسان را به سوى شقاوت و بدبختى سوق مىدهد، هدايت خدايى و مورد امضا و رضاى پروردگار نيست و از راه فطرت منحرف است.
قرآن كريم در اين باره مىفرمايد: "ان الذين يكفرون بالله و رسله و يريدون ان يفرقوا بين الله و رسله و يقولون نؤمن ببعض و نكفر ببعض و يريدون ان يتخذوا بين ذلك سبيلا اولئك هم الكافرون حقا" (1) و نيز مىفرمايد: "ا فتؤمنون ببعض الكتاب و تكفرون ببعض فما جزاء من يفعل ذلك منكم الا خزى فى الحيوة الدنيا و يوم القيمة يردون الى اشد العذاب" (2) و نيز مىفرمايد: "و من اضل ممن اتبع هويه بغير هدى من الله ان الله لا يهدى القوم الظالمين " (3) يعنى راه پيروى هواى نفس راه هدايت خدا نيست، بلكه بى راههاى است كه هرگز سالكش را به سعادت حيات نمىرساند، چون چنين راهى ظلم است و هرگز خداوند ظلم و ستم را وسيله سعادت قرار نداده و نخواهد داد.
كوتاه سخن اينكه، يكى از خصوصيات هدايت الهى اين است كه ضلالت در آن راه نداشته و هيچ وقت سالك را به ضلالت نمىكشاند.خصوصيت ديگر آن اين است كه وقتى براى انسان باقى مىماند كه شكرش بجا آورده شود، و گر نه از چنگ انسان مىرود، و آدمى دچار ضلالت مىگردد.آرى، خدا وقتى اين هدايت را به كسى روزى كرد چنين نيست كه ديگر خودش در آن سلطنت، و دخل و تصرفى نداشته باشد، چون عطاياى خدا ـ بر خلاف عطاياى ما ـ نعمت مورد عطا را از تحت ملكيت و سلطنت خدا بيرون نمىكند.پس اينطور نيست كه هدايت بعد از اينكه به دست ما آمد براى ما باقى مانده و خلاصه مال ما باشد، چه اينكه شكرش را بجا بياوريم و چه نياوريم.بلكه باقى ماندنش موقوف بر اين است كه به لوازم توحيد و عبوديت عمل شود، و لذا در آخر آيه مورد بحث فرمود: "و لو اشركوا لحبط عنهم ما كانوا يعملون".و اگر از كفران نعمت هدايت تعبير به خصوص شرك كرده براى اين است كه زمينه گفتار، مساله توحيد مىباشد.
پىنوشتها:
1) كسانى كه به خدا و پيغمبرانش كفر مىورزند و مىخواهند بين خدا و فرستادگان او جدائى بيندازند و مىگويند: ما به برخى ايمان آورده و به پارهاى كفر مىورزيم، و مىخواهند راهى ميان كفر و ايمان اتخاذ كنند ايشان حقا كافرند.سوره نساء آيه 151
2) آيا نسبت به بعضى از كتاب ايمان مىآوريد و بعضى ديگر را كافر مىشويد؟ جزاى هر كس از شما كه چنين كند چيزى جز خوارى در زندگى دنيا نيست و در روز قيامت به سوى شديدترين عذابها بازگشت خواهند نمود.سوره بقره آيه 85
3) و كيست گمراهتر از آن كسى كه راه هدايت خدا را رها كرده و از هواى نفس خود پيروى كند، البته خدا قوم ستمكار را هرگز هدايت نخواهد كرد.سوره قصص آيه 50
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)