ازخیابون تا جهان می پیچه شعرم
رنگ رویا می گیره هر چی که دارم
تو گلوم جا نمی گیره این همه نت
بگو آواز تو رو کجا بذارم؟
ازخیابون تا جهان می پیچه شعرم
رنگ رویا می گیره هر چی که دارم
تو گلوم جا نمی گیره این همه نت
بگو آواز تو رو کجا بذارم؟
می گفت که بعد از این به خوابیم بینی
پنداشت که بعد از او مرا خوابی هست
بیا و بزم طرب ساز کن که خوش باشد
شراب و سبزه و آب روان و روی نگار
هر کس گذشت از نظرت در دلت نشست
تنها گناه آینه ها زود باوری است
ندانی قدر وقت ایدل مگر وقتیكه درمانی
دریغا عیش شبگیری كه در خواب سحر بگذشت
سوختم از آاشنایان ای خوشا بیگانه ای
روید ای دوستان من کنج میخانه میمانم
گلمه دین اوندا كی خان دردینه درمان واریدی
ایندی درمان دا منه درد دی جانانه كیمین
ببندم شال و میپوشم قدک را
بنازم گردش چرخ و فلک را
بگردم آب دریاها سراسر
بشویم هر دو دست بی نمک را
باباطاهر
تن محنت کشی دیرم خدایا
دل با غم خوشی دیرم خدایا
زشوق مسکن و داد غریبی
به سینه آتشی دیرم خدایا
باباطاهر
من آن رندم که گیرم از شهان باج
بپوشم جوشن و بر سر نهم تاج
فرو ناید سر مردان به نامرد
اگر دارم کشند مانند حلاج
باباطاهر
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)