از ابتدا قرار همین بود. وظیفه مادر به دنیا آوردن فرزند و پدر هم فراهم کردن

غذای مادر. زندگی خوبی بود ایکاش بچه دار نمی شدیم؟ اما نه این رسم

زندگی ماست؟ رسم ؟ پدر مرتب در این افکار بود.و اینکه باید وظیفه اش را

به خوبی انجام دهد. شاید این آخرین کاری ست که می تواند برای همسر

و فرزندش انجام دهد. و مادر هم دل خوشی از اتفاق پیش آمده نداشت. گویی

نمی خواستند هیچ گاه بچه دار شوند.

. . .چند روزی می گذرد و از پدر وظیفه شناس دیگر چیزی برای خورده شدن

توسط همسرش نمانده است و این نویدی بر به دنیا آمدن بچه عنکبوت است.



میثم عبدالملکی