امشب به يادت ماه را در خانه مهمان مي كنم
هر درد پر اندوه را مستانه درمان مي كنم
يا در خودم سوزم و آتش به هستي مي زنم
يا هر چه هست و نيست را در سينه پنهان مي كنم
امشب به يادت تا سحر مست و غزلخوان مي شوم
پيمانه اي مي نوشم و همرنگ مستان مي شوم
در طرح خود نقش تو را همچون مسيحا مي كشم
نام تو را مي گويم و همراه باران مي شوم
امشب بيادت مرغ دل در سينه غوغا مي كند
زخم هزاران آه را با ناله سودا مي كند
سر گشته و شوريده در كنج زواياي قفس
يك لحظه ديدار تو را دائم تمنا مي كنم
امشب به يادت در دلم تجديد پيمان مي كنم
هر درد بي ياد تو را از دل گريزان مي كنم
يا در سكوتم مثل برگ از شاخ مي افتم به زير
يا در هياهوي زمان گيسو پريشان مي كنم
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)