فرار از بيمارستان پس از خبردارشدن از مرگ همسر
وقتي از زبان پزشكان شنيدم كه همسرم به احتمال زياد بر اثر شدت ضربات وارده دچار مرگ‌ مغزي شده است قبل از اينكه پاي پليس به بيمارستان باز شود از آنجا خارج شده و فرار كردم
تهران امروز: صلح مصلحتي زن و شوهر تنها به خاطر بچه‌ها و بدون حل ريشه‌اي مشكلات زناشويي با قتل زن عاقبتي تلخ يافت. يك روز مانده به سال تحويل 1390 پليس 110 ، ماموران كلانتري افسريه را در جريان مرگ مشكوك يك زن در بيمارستان قرار داد.
با حضور ماموران و بررسي نظريه اوليه پزشكي درباره فوت اين خانم 33 ساله به نام مرجان مشخص شد ‌روی بدن متوفي آثار كبودي و سياهي فراواني ديده مي‌شود كه اين صدمات به اضافه ضربات سنگيني كه به جمجمه وي وارد شده است به احتمال زياد باعث مرگ شده است. با تاييد اين نظريه از سوي پزشكي قانوني پاي دستگاه قضايي به پرونده باز و ماموريت رسيدگي به اين قتل به شعبه اول دادسراي جنايي تهران سپرده شد.
به خاطر بچه هايتان برگرديد
با سپرده شدن پرونده به كارآگاهان ويژه كشف قتل اداره آگاهي تحقيقات تخصصي آغاز و كارآگاهان در اولين تحقيقات خود به گفت‌و‌گو با خانواده مقتول پرداختند. اعضاي خانواده مقتول به كارآگاهان گفتند: مرجان ازسالها پيش با همسرش ابراهيم مشكل شديد داشت و به‌رغم داشتن دو فرزند 17 و 12 ساله يك سال پيش كارشان به طلاق كشيد‌اما با پادرمياني بزرگ‌ترها و به خاطر داشتن فرزند مشترك، مرجان بعد از مدتي دوباره به خانه ابراهيم برگشته و زندگي مشترك خود را از سر گرفت. اما اين صلح كوتاه مدت بوده و پس از مدت كوتاهي دوباره بين آنها كشمكش‌هاي شديدي اتفاق افتاد و زندگي شان دوباره درمعرض سقوط قرار گرفت.
كارآگاهان بلافاصله بازجويي از ابراهيم را كه احتمال وقوع اين جنايت ازجانب وي مي‌رفت، در دستور قرار داده و متوجه فرار وي شدند.
پرونده اين جنايت همچنان مفتوح و تلاش كارآگاهان ادامه داشت تا اينكه سرانجام ماموران آگاهي اخباري را مبني بر رفت و آمد متهم در حوالي ميدان شوش دريافت كردند. با كمين ماموران در محل سرانجام روز جمعه 13 آبان ماه متهم هنگام تردد در ميدان شوش خود را در دام كارآگاهان ديده و قبل از فرار دستگير شد.
فرار پس از خبردار شدن از مرگ مغزی همسر
متهم پس از انتقال به اداره آگاهي با اعتراف به قتل همسر گفت: بعد از گذشتن 7 ماه از متاركه تنها و تنها به خاطر بچه هايم بار ديگر با يكديگر ازدواج كرده و زندگي مشتركمان را از سر گرفتيم.
تا اينكه روز حادثه وقتي به خانه برگشتم دوباره بين من و مرجان بگومگو پيش آمد‌ و من او را زير باد كتك گرفتم و به شدت كتك زدم. دو روز بعد وقتي سركار بودم از خانه با من تماس گرفتند و گفتند حال مرجان به شدت خراب است. به سرعت خود را به خانه رسانده و مرجان را به بيمارستان بردم اما بعد از نيم ساعت از زمان بستري شدن وي وقتي از زبان پزشكان شنيدم كه همسرم به احتمال زياد بر اثر شدت ضربات وارده دچار مرگ‌ مغزي شده است قبل از اينكه پاي پليس به بيمارستان باز شود از آنجا خارج شده و فرار كردم.