صداي پاي عيد مي آيد. عيد قربان پاك ترين عيدها است، عيد سر سپردگي و بندگي است. عيد بر آمدن انساني نو از خاكسترهاي خويشتن خويش است. عيد قربان عيد نزديك شدن دلهايي است كه به قرب الهي رسيده اند. عيد قربان عيد بر آمدن روزي نو و انساني نو است.
عيد قربان، جشن رهيدگي از اسارت نفس و شكوفايي ايمان و يقين بر همه ابراهيميان خصوصاَ شما یاران ، برادران و خواهران عزیزم مبارك باد.
زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران
عيد سعيد قربان ، جشن تقرب عاشقان حق مبارك باد
زندگیتان به زیبایی گلستان ابراهیم و پاكی چشمه زمزم
روز اوج بندگی و تجلی ایثار ابراهیمی مبارک
زندگيتان به زيبايي گلستان ابراهيم
و پاکي چشمه زمزمعيد سعيد «قربان»، جشن «تقرب» عاشقان حق؛
روز اوج بندگي و تجلي ايثار ابراهيمي مبارک باد
عيد قربان كه پس از وقوف در عرفات (مرحله شناخت)
و مشعر (محل آگاهي و شعور)
و منا (سرزمين آرزوها، رسيدن به عشق) فرا مى رسد،
عيد رهايى از تعلقات است.
رهايى از هر آنچه غيرخدايى است.
در اين روز حج گزار، اسماعيل وجودش را،
يعنى هر آنچه بدان دلبستگى دنيوى پيدا كرده
قربانى مى كند تا سبكبال شود.
صدای پای عید می آید.
عید قربان عید پاک ترین عیدها است
عید سر سپردگی و بندگی است.
عید بر آمدن انسانی نو
از خاکسترهای خویشتن خویش است.
عید قربان عید نزدیک شدن دلهایی است
که به قرب الهی رسیده اند.
عید قربان عید بر آمدن روزی نو و انسانی نو است.
درباره عید سعید قربان
عید قربان که پس از وقوف در عرفات (مرحله شناخت) و مشعر (محل آگاهی و شعور) و منا (سرزمین آرزوها، رسیدن به عشق) فرا مى رسد، عید رهایى از تعلقات است. رهایى از هر آنچه غیرخدایى است. در این روز حج گزار، اسماعیل وجودش را، یعنى هر آنچه بدان دلبستگى دنیوى پیدا کرده قربانى مى کند تا سبکبال شود.
اکنون در منایی، ابراهیمی، و اسماعیلت را به قربانگاه آورده ای اسماعیل تو کیست؟ چیست؟ مقامت؟ آبرویت؟ موقعیتت، شغلت؟ پولت؟ خانه ات؟ املاکت؟ … ؟
این را تو خود می دانی، تو خود آن را، او را – هر چه هست و هر که هست – باید به منا آوری و برای قربانی، انتخاب کنی، من فقط می توانم نشانیهایش را به تو بدهم:
آنچه تو را، در راه ایمان ضعیف می کند، آنچه تو را در “رفتن”، به “ماندن” می خواند، آنچه تو را، در راه “مسئولیت” به تردید می افکند، آنچه تو را به خود بسته است و نگه داشته است، آنچه دلبستگی اش نمی گذارد تا ” پیام” را بشنوی، تا حقیقت را اعتراف کنی، آنچه ترا به “فرار” می خواند آنچه ترا به توجیه و تاویل های مصلحت جویانه می کشاند، و عشق به او، کور و کرت می کند ابراهیمی و “ضعف اسماعیلی” ات، ترا بازیچه ابلیس می سازد. در قله بلند شرفی و سراپا فخر و فضیلت، در زندگی ات تنها یک چیز هست که برای بدست آوردنش، از بلندی فرود می آیی، برای از دست ندادنش، همه دستاوردهای ابراهیم وارت را از دست می دهی، او اسماعیل توست، اسماعیل تو ممکن است یک شخص باشد، یا یک شیء، یا یک حالت، یک وضع، و حتی، یک ” نقطه ضعف”!اما اسماعیل ابراهیم، پسرش بود!زنده ای که تنها به خدا نفس می کشد!
سالخورده مردی در پایان عمر، پس از یک قرن زندگی پر کشاکش و پر از حرکت، همه آوارگی و جنگ و جهاد و تلاش و درگیری با جهل قوم و جور نمرود و تعصب متولیان بت پرستی و خرافه های ستاره پرستی و شکنجه زندگی. جوانی آزاده و روشن و عصیانی در خانه پدری متعصب و بت پرست و بت تراش! و در خانه اش زنی نازا، متعصب، اشرافی: سارا.
و اکنون، در زیر بار سنگین رسالت توحید، در نظام جور و جهل شرک، و تحمل یک قرن شکنجه “مسئولیت روشنگری و آزادی”، در “عصر ظلمت و با قوم خوکرده با ظلم”، پیر شده است و تنها، و در اوج قله بلند نبوت، باز یک ” بشر” مانده است و در پایان رسالت عظیم خدایی اش، یک ” بنده خدا” ، دوست دارد پسری داشته باشد، اما زنش نازا است و خودش، پیری از صد گذشته، آرزومندی که دیگر امیدوار نیست، حسرت و یأس جانش را می خورد، خدا، بر پیری و ناامیدی و تنهایی و رنج این رسول امین و بنده وفادارش – که عمر را همه در کار او به پایان آورده است، رحمت می آورد و از کنیز سارا – زنی سیاه پوست – به او یک فرزند می بخشد، آن هم یک پسر! اسماعیل، اسماعیل، برای ابراهیم، تنها یک پسر، برای پدر، نبود، پایان یک عمر انتظار بود، پاداش یک قرن رنج، ثمره یک زندگی پرماجرا.
و اکنون، در برابر چشمان پدر چشمانی که در زیر ابروان سپیدی که بر آن افتاده، از شادی، برق می زند می رود و در زیر باران نوازش و آفتاب عشق پدری که جانش به تن او بسته است، می بالد و پدر، چون باغبانی که در کویر پهناور و سوخته ی حیاتش، چشم به تنها نو نهال خرّم و جوانش دوخته است، گویی روئیدن او را، می بیند و نوازش عشق را و گرمای امید را در عمق جانش حس می کند.
در عمر دراز ابراهیم، که همه در سختی و خطر گذشته، این روزها، روزهای پایان زندگی با لذت ” داشتن اسماعیل” می گذرد، پسری که پدر، آمدنش را صد سال انتظار کشیده است، و هنگامی آمده است که پدر، انتظارش نداشته است!
اسماعیل اکنون نهالی برومند شده است، در این ایام ، ناگهان صدایی می شنود :
“ابراهیم! به دو دست خویش، کارد بر حلقوم اسماعیل بنه و بکُش”!
مگر می توان با کلمات، وحشت این پدر را در ضربه آن پیام وصف کرد؟
ابراهیم، بنده ی خاضع خدا، برای نخستین بار در عمر طولانی اش، از وحشت می لرزد، قهرمان پولادین رسالت ذوب می شود، و بت شکن عظیم تاریخ، درهم می شکند، از تصور پیام، وحشت می کند اما، فرمان فرمان خداوند است. جنگ! بزرگترین جنگ، جنگِ در خویش، جهاد اکبر! فاتح عظیم ترین نبرد تاریخ، اکنون آشفته و بیچاره! جنگ، جنگ میان خدا و اسماعیل، در ابراهیم.
دشواری “انتخاب”!
کدامین را انتخاب می کنی ابراهیم؟! خدا را یا خود را ؟ سود را یا ارزش را؟ پیوند را یا رهایی را؟ لذت را یا مسئولیت را؟ پدری را یا پیامبری را؟ بالاخره، “اسماعیلت” را یا ” خدایت” را؟
انتخاب کن! ابراهیم.
در پایان یک قرن رسالت خدایی در میان خلق، یک عمر نبوتِ توحید و امامتِ مردم و جهاد علیه شرک و بنای توحید و شکستن بت و نابودی جهل و کوبیدن غرور و مرگِ جور، و از همه جبهه ها پیروز برآمدن و از همه مسئولیت ها موفق بیرون آمدن …
ای ابراهیم! قهرمان پیروز پرشکوه ترین نبرد تاریخ! ای روئین تن، پولادین روح، ای رسولِ اُلوالعَزْم، مپندار که در پایان یک قرن رسالت خدایی، به پایان رسیده ای! میان انسان و خدا فاصله ای نیست، “خدا به آدمی از شاهرگ گردنش نزدیک تر است”، اما، راه انسان تا خدا، به فاصله ابدیت است، لایتناهی است! چه پنداشته ای؟
اکنون ابراهیم است که در پایان راهِ دراز رسالت، بر سر یک “دو راهی” رسیده است: سراپای وجودش فریاد می کشد: اسماعیل! و حق فرمان می دهد: ذبح! باید انتخاب کند!
اکنون، ابراهیم دل از داشتن اسماعیل برکنده است، پیام پیام حق است. اما در دل او، جای لذت” داشتن اسماعیل” را، درد “از دست دادنش” پر کرده است. ابراهیم تصمیم گرفت، انتخاب کرد، پیداست که “انتخابِ” ابراهیم، کدام است؟ “آزادی مطلقِ بندگی خداوند”!
ذبح اسماعیل! آخرین بندی که او را به بندگی خود می خواند!
آنگاه، به نیروی خدا برخاست، قربانی جوان خویش را – که آرام و خاموش، ایستاده بود، به قربانگاه برد… و پیامی که:
” ای ابراهیم! خداوند از ذبح اسماعیل درگذشته است، این گوسفند را فرستاده است تا بجای او ذبح کنی، تو فرمان را انجام دادی”!
بهترین عمل در روز عید سعید قربان
واژه شناسی عید
واژه «عید» به معنای رجوع و برگشتن است و «قربان» به معنای قربانی یا هر آنچه با آن بر پروردگار، تقرب جویند.(۱) از این رو، می توان عید قربان را به معنای بازگشت انسان به مقام تقرّب الهی دانست. این مقام در سایه مبارزه با هواهای نفسانی و در پرتو تهذیب، خودسازی و بهره گیری از فرصتهای ناب به دست می آید. زائران خانه خدا که پس از تحمّل سختی های بسیار و پرهیز از نمادهای دنیوی، اینک به منزلگاه آخر رسیده اند، عید قربان را جشن می گیرند.
در این روز حاجیان در یک وحدت عملی کم نظیر سر بر آستان حضرت دوست می سایند و پس از آن با چهره ای گشاده از توفیق یافتن به انجام تکلیف یکدیگر را به آغوش کشیده، به هم تبریک می گویند.
بزرگان دینی ما به این مسأله بارها تأکید کرده اند که بهترین عمل در این روز برائت از مشرکین و شیاطین حقیقی عالم است و این مهم میسر نمی شود مگر با انسجام و همدلی تمامی مسلمین با هر فکر و عقیده و مسلکی که باشند.
سید الساجدین امام سجاد(علیه السلام) نیز در دعای مخصوص عید آن را روزی مبارک و با میمنت می خوانند و می فرمایند: «أللَّهُمَّ هَذَا یَوْم مُبَارَک مَیْمُون.»(۲)
امام خمینی(ره) احیا گر اسلام ناب، درباره عید قربان چنین گفته اند:
«عید قربان، عیدی است که انسانهای آگاه را به یاد قربانگاه ابراهیمی می اندازد؛ قربانگاهی که درس فداکاری و جهاد در راه خدای بزرگ رابه فرزندان آدم و اصفیا و اولیای خدا می دهد… این پدرِ توحید و بت شکنِ جهان، به ما و همه انسانها آموخت که… عزیزترین ثمره حیات خود را در راه خدا بدهید و عیدی بگیرید. خود و عزیزان خود را فدا کنید و دین خدا را و عدل الهی را برپا نمایید. به همه ما ذریه آدم فهماند که «مکه» و منی قربانگاه عاشقان است و محل نَشر توحید و نفی شرک که دلبستگی به جان و عزیزان نیز شرک است.»(۳)
رمی جمرات، تبری از عامل تفرقه
حاجیان در روز عید ابتدا با پرتاب هفت سنگ ریزه برای هفت بار به ستونهای برهم چیده شده ـ که نماد ابلیس رجیم است ـ تنفّر خود را از همه شیطانهای درون و برون ابراز می کنند. این عمل را «رَمْیِ جَمَره» گویند.
وقتی حکمت این عمل را از امام کاظم(علیه السلام) پرسیدند، امام فرمودند: «چون ابلیس در محل جمرات بر ابراهیم(ع) ظاهر گشت و آن حضرت، آن پلید را سنگسار نمود. از این رو همین سنت جاریه ای شد و باقی ماند.»(۴)
این عمل، طرد شیطان و تثبیت عبودیّت و اطاعت خداوند متعال است. یکی از کارهای اصلی شیطان این است که بین افراد انسان تفرقه بیندازد و عداوت و بغض بین آنها ایجاد نماید(۵): «إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَ ة َ وَ الْبَغْضاءَ؛
(۶) شیطان می خواهد در میان شما به وسیله شراب و قمار دشمنی ایجاد کند.» و انسان با تفرقه و اختلاف خود را در اختیار شیطان می گذارد؛ همانگونه که امام علی(علیه السلام) فرمودند: «ایّاکم و الفرقة فانّ الشاذ من الناس للشیطان کما انّ الشاذ ّ من الغنم للذئب؛(۷) از جدایی و پراکندگی بپرهیزید؛ زیرا انسانی که از مردم جدا شود در اختیار فرمان شیطان است همچنانکه گوسفند دور از گله نصیب گرگ می شود.»
آری، حاجی با این عمل نمادین بر شیطان رجیم سنگ زده، آن را از خود رمی می کند و خود را در صف منسجم مسلمانانی می یابد که همگی تنفر خود را از شیطان اعلام می دارند.
حلق، زدودن آلایش ظاهری و باطنی
سومین و آخرین عملی که حاجیان باید در روز دهم ذی الحجه به انجام رسانند، عمل «حَلق» یا تراشیدن موهای سر برای مردان و کوتاه کردن قدری از مو و ناخن برای زنان است.
قرآن می فرماید: « ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُم وَ لْیُوفُوا نُذُورَهُم و لیطوفوا بالبیت العتیق؛(۸) سپس، باید آلودگی هایشان را برطرف سازند و به نذرهای خود وفا کنند و بر گرد خانه کهن کعبه، طواف کنند »
زائران خانه خدا، در روز عید قربان، شکوهمندترین و آرمانی ترین گامها را برای رام کردن نفْس خویش برمی دارند و کمال تسلیم و رضا را در تصویری زیبا از عبودیت و بندگی به نمایش می گذارند و از تمام مظاهر فخر و زیبایی دل کنده و با تراشیدن سر، همرنگ و شکل به همراه دیگران آماده حضور دوباره در مسجدالحرام و خانه دوست شده، روحشان را از پلیدی رذایل اخلاقی تطهیر می کنند و آخرین نشان و اثر هواپرستی و خود خواهی را از دامان دل دور می ریزند.
امام صادق(علیه السلام) در این مورد می فرماید: «با تراشیدن موی خود، تمام عیب های ظاهری و باطنی ات را دور ریز!»(۹)
بهترین عمل در روز قربان
مناسک حج که در اوج عظمت آن عید قربان قرار دارد، علاوه بر رسیدن به توحید عاملی است مؤثر برای نیل به انسجام و همبستگی هر چه بیشتر مسلمانان. لذا بزرگان دینی ما به این مسأله بارها تأکید کرده اند که بهترین عمل در این روز برائت از مشرکین و شیاطین حقیقی عالم است و این مهم میسر نمی شود مگر با انسجام و همدلی تمامی مسلمین با هر فکر و عقیده و مسلکی که باشند.
منبع: روزنامه ایران، با تلخیص
۱- لسان العرب ماده «قرب»؛ المعجم السبئی ماده «ق رب».
۲- دعای صحیفه سجادیه
۳- صحیفه نور
۴- بحارالانوار
۵- أطیب البیان فی تفسیر القرآن
۶- مائده
۷- نهج البلاغه
۸- حج
۹- وَ احْلِقِ الْعُیُوبَ الظاهِرَةَ وَ الْباطِنَةَ بِحَلْقِ شَعْرک؛ مصباح الشریعة، باب
اعمال شب و روز عید سعید قربان
شب دهم از لیالى متبرکه و از آن چهار شبى است که احیاء آنها شایسته است و درهاى آسمان در این شب بازاست و سنّت است در آن زیارت امام حسین علیه السلام و دعاء یا دائِمَ الْفَضْلِ عَلىَ الْبَرِیَّةِ روز دهم روز عید قربان است و بسیار روز شریفى است و اعمال آن چند چیز است.
اوّل غسل است که در این روز سنّت مؤکد است و بعضى از علماء واجب دانسته اند.
دوّم نماز عید است به همان نحو که در عید فطر ذکر شد لکن در این روز مستحب است که افطار بعد از نماز از گوشت قربانى شود.
سوّم خواندن دعاهائى که وارد شده پیش از نماز عید و بعد از آن و در اقبال ذکر شده و شاید بهترین دعاهاى این روز دعاى چهل و هشتم صحیفه کامله باشد: اَللّهُمَّ هذا یَوْمٌ مُبارَکٌ و دعاى چهل و ششم را نیز بخواند یا مَنْ یَرْحَمُ مَنْ لا یَرْحَمُهُ الْعِبادُ
چهارم خواندن دعاى ندبه استپنجم قربانى است که سنّت مؤ کّد است
ششم خواندن تکبیرات است براى کسى که در منى باشد عقیب پانزده نماز که اوّلش نماز ظهر روز عید است وآخرش نماز صبح روز سیزدهم و کسانى که در سایر شهرها هستند بخوانند عقیب ده نماز از ظهر روز عید تا صبح دوازدهم و تکبیرات این است :
اللّهُ اَکْبَرُ اللّهُ اَکْبَرُ لا اِلهَ اِلا اللّهُ وَاللّهُ اَکْبَرُاللّهُ اَکْبَرُاللّهُ اَکْبَرُ ولِلّهِ الْحَمْدُ اللّهُ
خدا بزرگتر از توصیف است …. معبودى جز خدا نیست و خدا بزرگتر است … و ستایش خاص خدا است
اَکْبَرُ عَلى ما هَدانا اَللّهُ اَکْبَرُ عَلى ما رَزَقَنا مِنْ بَهیمَةِ الاْنْعامِ
خدا بزرگتر است بر آنچه ما را راهنمائى کرد خدا بزرگتر است بر آنچه روزى ما کرد از چهارپایان انعام (شتر و گاو و گوسفند)
وَالْحَمْدُلِلّهِ عَلى ما اَبْلانا
و ستایش خاص خدا است براى آنکه آزمود ما را
و مستحب است تکرار این تکبیرات عقب نمازها به قدر امکان و خواندن بعد از نوافل
منبع: مفاتیح الجنان
فضیلت نماز عید قربان در قرآن کریم
در قرآن و متون روایی مأثور، آیات و احادیثی پیرامون فضیلت برپای داشتن فریضه نماز عیدین، وجود دارد که در ذیل به اختصار اشاره خواهد شد:
الف) آیات قرآن:
۱٫«قد افلح من تزکی و ذکر اسم ربه فصلی»[۱]
به یقین کسی که پاکی جست (وخود را تزکیه کرد) رستگار شد و (آنکه) نام پروردگارش را یاد کرد سپس نماز خواند در روایت چنین تفسیر شده است «و ذکر اسم ربه فصلی»؛ «قال صلوة الفطر و الاضحی» که مراد از صلوة نماز عید قربان و عید فطر است.[۲]
۲٫ فصل لربک وانحر:[۳] پس برای پروردگارت نماز بخوان و قربانی کن. در این آیه امر شدهاست به نماز عید و امر هم دلالت بر وجوب دارد. مراد از صلوه هم طبق گفته مفسران و روایت پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نماز عید قربان است.[۴] آیات مذکور در عین حال که لزوم نماز عیدین را می رساند متضمن فضائل آنها نیزرمی باشد چرا که آیه اول میگوید رستگاری از ان کسی است که خود را پاکیزه کرد (یا قربانی نمود) و نماز عید برگزار نمود و در آیه دوم با توجه به اینکه مراد از کوثر فاطمه زهراء ـ سلام الله علیه ـ میباشد، به شکرانه این نعمت عظیم بهترین تشکر از خدا این است که نماز عید و قربانی انجام شود. (و یا نماز گذارد و هنگام نماز برای تکبیر دستها را بالا بیاورد.)[۵]
ب) روایات: روایات این بخش در دو قسمت بیان می شود.
بخش اول: ضرورت و لزوم نماز عیدین
۱٫ نماز عید فرض و واجب است. امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود: «صلوة العیدین فریضه»[۶]
۲٫ علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: «لا تجسوا النساء عن الخروج فی العیدین فهو علیهن واجب»[۷] زنها را از رفتن در نماز عیدین منع نکنید چرا که نماز عید بر آنها لازم (و ثابت) است.
منتهی روایات بسیاری آورده شده است که لزوم نماز عیدین را مشروط به وجود امام معصوم ـ علیه السّلام ـ نموده است از جمله امام باقر ـ علیه السّلام ـ فرمود: «لا صلوة یوم الفطر و الضحی الا مع امام»[۸] نماز عید فطر وعید قربان بدون وجود امام (معصوم) لازم نیست.
بخش دوم: فضیلت نماز و روز عیدین
۱٫ روز گرفتن جائزه: پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «اغدوا الی جوائزکم… ثم قال هو یوم الجوائز» ای مؤمنان صبح عید بدنبال گرفتن جوائز خود باشید، ای جابر جوائز الهی مانند جوائز شاهان نیست، آنگاه فرمود روز عید روز گرفتن جائزه است.[۹] در روایت دیگر فرمود: «الیوم الذی یثاب فیه المحسنون» روزی که خوبان در آن روز پاداش و ثواب دریافت میکنند.[۱۰]
۲٫ روز اجتماع مسلمین: امام هشتم ـ علیه السّلام ـ فرمود: روز عید فطر عید قرار داده شده تا مردم در آن روز گرد هم آمده، نعمتهای خدا را ستایش گویند، آن روز، روز عید، دادن زکات، روز تضرع و زاری و روزی است که خوردن و نوشیدن حلال است.[۱۱]
۳٫ همچون روز قیامت: علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: روز عید فطر روزی است که به نیکان ثواب داده میشوند و بدان زیانکار میشوند، آن روز شبیهترین روز به روزقیامت شما است پس هنگام خروج از منزل به سوی مصلی به یاد آن لحظه باشید که از قبرها به سوی پروردگار خروج میکنید و در لحظه ایستادن به نماز در مصلی به یاد آن وقتی باشید که در پیشگاه الهی قرار میگیرید و در لحظه برگشت بسوی خانهها به یاد برگشتن بسوی بهشت یا جهنم باشید.[۱۲]
۴٫ بخشیدن گناهان: پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود:«هنگامی که به سوی نماز عید خارج شدید، خداوند براین مسئله اگاهی دارد و میفرماید: (عبادی لی صمتم و لی صلیتم عودوا مغفورا لکم)»[۱۳]
۵٫ روز عطای فراوان و بخشش بزرگ: پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ در این رابطه فرمود: «ان الملائکة یقومون یوم العید علی افواه السکه و یقولون اغدوا الی رب کریم یعطی الجزیل و یغفر العظیم.»[۱۴]
فرمود: ملائکه روز عید بر لبان انسانهای ساکت قرار گرفته و یا در مسیر مردم ایستاده میگویند بر پروردگار کریم صبحگاه وارد شوید که عطای فراوان و بخشش زیاد دارد.
[۱] . اعلی/ ۱۵ – ۱۶
[۲] . بحار الانوار، پیشین، ج ۸۷، ص ۳۴۸٫
[۳] . کوثر/ ۲٫
[۴] . بحار الانوار، پیشین، ج ۷۸، ص ۳۴۹٫
[۵] . تفسیر صافی، پیشین، ج ۵، ص ۳۸۳٫
[۶] . وسائل الشیعه، پیشین، ص ۹۴، روایت ۱ و ۴٫
[۷] . بحار الانوار، پیشین، ج ۸۷٫
[۸] . وسائل الشیعه، پیشین، ج ۵، ص ۹۶، روایت ۱ و ۲ و ۳ و ۴٫
[۹] . وسائل الشیعه، پیشین، ج ۵، ص ۱۴۰٫
[۱۰] . همان، ص ۱۴۰، روایت۳٫
[۱۱] . همان، ص ۱۴۱، روایت ۴٫
[۱۲] . همان، ص ۱۴۱، روایت ۱٫
[۱۳] . مستدرک الوسائل، پیشین، ج ۶، ص ۱۲۱٫
[۱۴] . همان، ج ۶، ص ۱۵۴٫
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)