روز بخشیدن گناه
صدای زمزمه میآید.
سوز دل،
اندوه و غم،
صدای راز و نیاز عاشقانه.
چه حال خوشی دارند این جماعت،
این جماعتی که دعوت شدند و اجابت کردند و اکنون،
آمدهاند تا میهمان مهربانی خدا شوند؛
میهمان بخشش بیاندازه خدا.
هر کس در گوشهای نشسته و زانوی پشیمانی
در بغل گرفته و سر در گریبان اندوه فرو برده است
و دانه دانه دلتنگیاش را با اشک و حسرت به تسبیح میکشد.
همه خود را از یاد برده و غرق در دلخوشیِ یاد خدا شدهاند.
چه قدر این جماعت شبیه هم هستند!
حرفهایشان شبیه هم است،
سوز دلشان شبیه هم است،
حتّی خلوتهایشان هم شبیه هم است.
آمدهاند، تا بزرگی خدا را به خودشان گوشزد کنند.
آمدهاند تا خودشان را پیدا کنند، آمدهاند تا چشمها،
دستها، پاها و پیکر گناهکارشان را مجازات کنند.
آمدهاند تا صادقانه به اعتراف بنشینند،
گذشته پر از گناهشان را.
آمدهاند تا از درگاه خدا،
بخشش گدایی کنند و رستگاری بخواهند.
آمدهاند تا خود را تسلیم مهربانی و سخاوت خدا کنند.
خدایا! این جماعت،
فقط تو را میخواهند، تو را صدا میزنند.
حرف دل و زبانشان تویی،
دلیل اشکهایشان، سوز مناجاتهایشان
آه و نالههای بیصدایشان.
اینک آمدهاند تا از باغ عرفه، گلهای معرفت بچینند.
آمدهاند تا تو را بشناسند، تو را ببینند، تو را بفهمند.
پروردگارا! شاخههای خشکیده روحمان را
به میهمانی باران رحمتت بخوان.
دستان التماس دلهایمان را،
با دستهای اجابت بفشار و برفهای هوس نشسته
بر بام احساسمان را به هُرم یک نگاه مهربان آب کن.
خدایا! امروز را، روز عرفه تو و ما قرار ده،
روز شناسایی بزرگیات، مهربانیات،
کرامتت، و روز بخشیدن بیچارگی ما،
درماندگی ما، گناهان ما...
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)