«هرودوت»، مورخ شهیر یونانی در نوشتههای خود، ایرانیان را مردمانی راستگفتار و درست کردار دانسته و مینویسد: آنها به فرزندان خود سه اصل مهم را بیش از دیگر مسائل آموزش میدهند: راستگفتاری، درست کرداری و تیراندازی روی اسب، که به قیقاچ معروف است. به این صورت که سوارکاران ایرانی، در حالی که اسب در حال تاخت و تاز بوده، از چله کمان خود به چهار طرف تیراندازی میکردهاند و عامل مهم پیروزی جنگآوران ایران در آن عهد و باستان، همین بوده است.
اگر مردم ایران اسلام را با آغوش باز پذیرفتند، به همین دلیل بود که بسیاری از آموزههای دین مبین اسلام با فرهنگ و آداب و سنن ایرانیان همخوانی داشت و از آنجا که اسلام با دستورهای شفاف و روشن آسمانی ظهور کرد، ایرانیان بسیار زود آن را پذیرفتند و با تلفیقی از آداب و سنن خوب خود توانستند دنیای علم و علوم آن روزی را به روی جهانیان بگشایند.
وارد این بحث شدیم، از این جهت که در یادداشت پیشین (نمیتوان از دیو فرشته ساخت)، بسیاری از هموطنان لطف و محبت کرده بودند و یادداشتهایی را در پی نوشت مطلب برای ما آورده بودند. مردم ما مردمی با هوش و بیشتر دارای منطق و استدلال هستند و از این روی، آنچه میگویند و مینویسند، بعضا آنچنان تکان دهنده است که رسالت ما را خطیرتر میکند.
اما آن طرف قضیه را هم باید دید و آن اینکه ما را چه شده که از یک خبر منفی و پردهدری و آبروریزی دو جوان، چنان هیجان زده میشویم که گویا، بزرگترین خطای دنیا را انجام داده اند؟!
البته در زشتی آن حرکت بازیکنان فوتبال، جای هیچ شک و شبههای نیست، ولی چرا دوست داریم آنقدر با آب و تاب این موضوع را تکرار کنیم و آنقدر بگوییم و بنویسیم که اجانب هم از طریق آن عقدههای خود را متوجه مردم ایران کنند؟!
و باز یادآوری این نکته ضروری است که هر کدام از این دو بازیکن، حسابی جداگانه دارند و به تأیید همه کارشناسان، بازیکنی همچون محمد نصرتی که تا کنون هیچ خطای عمد و غیر عمدی در حاشیههای فوتبال مرتکب نشده و ظواهر فوتبال و تیم ملی و شهرت پرسپولیس و حتی گل ارزشمندش به بحرین ـ که ما را به جام جهانی برد ـ او را از خود بیخود نکرده است.
ظاهر و باطن امروز او، همانی است که ده سال پیش در پاس تهران بود و باید جدای از آن یکی دانست و حرف او را باور کرد که اصلا توی ذهن و مخیلهاش، چنین رفتار زشتی را مد نظر نداشته و بر پایه شناختی که از او داریم، این اظهاراتش را بپذیریم.
خوشحال نشویم از اینکه امروز همه چوب برداشتهاند تا آنها را فلک کنند و صحبت از محرومیت همیشگی اینچنین بازیکنانی را بر زبان آورند.
در این باره باید گفت، مشکل اینجاست که در این گونه موارد از مدیر باشگاه گرفته تا همه و همه معلم اخلاق میشوند و میخواهند آدم بد را ادب کنند؛ غافل از اینکه آنها بیش از دیگران در این فضا نقش دارند.
به قول یکی از خوانندگان خوب تابناک، بیایید راهکار ارایه کنیم تا دیگر ناظر و شاهد مشابه این رخدادها نباشیم، نه اینکه همه در پی محکوم و محروم کردن و دار زدن باشیم.
متأسفانه، ما به جایی رسیدهایم که از دیدن خطای یک بازیکن و مچ گرفتن او چنان ذوق زده میشویم که انگار قلعه بزرگی را فتح کردهایم و نمیگوییم که خود ما در روز خطاهایی را مرتکب میشویم که خداوند بزرگ آنها را بر ما میپوشاند که اگر بنا بر افشای آنها باشد، زشتی آن صد برابر بعضا شاید بیشتر و شدیدتر از عمل چنین بازیکنانی باشد.
تنها راهی که در این نوشتار به فکر ما میرسد، بزرگ کردن کارهای اخلاقی خوب و حرکات و رفتار بازیکنانی است که شاید گمنام باشند؛ اما بعضا جوانمردانه کارهایی میکنند که در هیچ کجای دنیا نظیرش را نداریم و با ترویج و تشویق اعمال و گفتار و کردار خوب بازیکنان و بزرگ جلوه دادن آن، راه را بر زشتیها ببندیم؛ نمونهاش حرکت علی سامره و یکی از بازیکنان تیم داماش در همین هفتهای بود که آن زشتیها هم اتفاق افتاد، ولی متأسفانه آنها دیده نشدند و منفیها بسیار بزرگتر از آنچه بود، دیده شد و به نمایش درآمد.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)