استعداد عجیبی در شکستن داری قلب ... غرور ... پیمان
استعداد عجیبی در نشستن دارم به پای تو ... به امید تو ... در انتظار تو
استعداد عجیبی در شکستن داری قلب ... غرور ... پیمان
استعداد عجیبی در نشستن دارم به پای تو ... به امید تو ... در انتظار تو
اینجا
مهم نیست کجاست
بی تو
همه جا دور دست است …
چه دنیای بزرگی شده , تا چشم کار می کند
جای تو خالی ست
دوستت می دارم ای عاشق ترین
تو که در قلبم چنین بنشسته ای
خوش نشین که جای خوبی آمدی
خوب می دانم که خیلی خسته ای
اینجا
مهم نیست کجاست
بی تو
همه جا دور دست است …
من آن مجنون تنهای غریبم .
که از سهم دو دستت بی نصیبم .
به دل گفتم که روزی خواهی آمد.
و دل می داند او را می فریبم…
قسم به لحظه های عاشقانه ای که اشک
دوباره حلقه می زند به چشم من، برای تو
تمام آسمان شهر تیره می شود و من
هنوز خیره مانده ام به سمت روشنای تو
آنقدر باورت دارم که وقتی می گویی باران …
خیس می شوم!!!
گندم بودن را دوست دارم
در همهمه باد ؛ پرکنده شدن را
برای روزی که شاید
زیر دندانهای تو له شوم
چرا درویم نمی کنی ؟
مرا کلاغ های سیاه تمام کردند . .
بگذار که بر شاخه این صبح دلاویز
بنشینم و از عشق سرودی بسرایم
آن گاه به صد شوق چو مرغان سبکبال
پر گیرم از این بام و به سوی تو بیایم
هیچ جایی برای رفتن و هیچ چیزی برای رسیدن وجود ندارد .
تو در حال حاضر همانجایی هستی که لازم است باشی.
تنها گناه طلب کردن است و تنها راه گمراهی گشتن
یک لحظه دلم خواست صدایت بکنم / گردش به حریم با صفایت بکنم
آشوب دلم به من چنین فرمان داد / در سجده بیفتم و دعایت کنم . . .
اگر می مانم ، نه برای توست
اگر می خوانم ، نه به درگاه تو
به خدایی است که هرگز تو را نیافرید . . .
در اوج بی قراری پرواز با تو زیباست / در انتهای هر راه آغاز با تو زیباست . . .
کسی که در آغوش غم بزرگ شده ، تنهایی بهترین همدم اوست . . .
تو را من زهر شیرین خوانم ای عشق / که نامی خوش تر از اینت ندانم
وگر هر لحظه رنگی تازه گیری / به غیر از زهر شیرینت نخواهم . . .
یادت نره که یاد تو همیشه همراه منه / یادت نره که خواستنت مثل نفس کشیدنه
یادت نره که آینه از طپش تو روشنه / یادت نره نبودنت جونمو آتیش میزنه . . .
همه بغض من تقدیم غرور نازنینت باد ، غروری که لذت دریا را به چشمانت حرام کرد . . .
بریدم بند ناف دلبستگی را با قیچی دلسردی . . .
پای من خسته از این رفتن بود / قصه ام قصه ی دل کندن بود
دل که دادم به یارم دیدم / راهش افسوس جدا از من بود . . .
دل بستن شبیه یک قصه است
با یکی بودن شروع می شه ، با یکی نبودن پایان می گیره
نمی خوام از آسمون چیزی برات بیارم
عکستو رو قله ی هیمالیا بذارم
نمی خوام از پشت ابر ماهو واست بچینم
فقط تو خواب و رؤیا تو باشی در کنارم …
به انداره ي گريه گنجشک دوست دارم .فکر نکن کمه .گنجشک وقتي گريه ميکنه ميميره.
راننده تاکسی اسکناس رو گرفت و پرسید: 1نفری؟ مکث کردمو گفتم خیلی وقته!
*************
دل ناله کند از من ، من ناله کنم از دل ، یارب تو قضاوت کن دیوانه منم یا دل؟
*************
وقتی تمام شیرها پاکتی اند وقتی همه پلنگها صورتی اند وقتی پهلوانانش دوپینگی اند ایراد مگیر عشق ها ساعتی اند.
نمیدانم انگار کسی برایم نماز باران خوانده که این روزها اسمان چشم هایم همیشه بارانی ست...
*************
میان بازها یک باز تنهاست .... در اوج قله بی اواز تنهاست ... کبوتر با کبوتر هم غریب است... کبوتر با کبوتر باز تنهاست...!
*************
دل هوای لاله زاران میکند ، بیقراری بهر یاران میکند ، چشمهایم ساکت و بی اختیار ، خلوتم را اشکباران میکند ، یاد یاران در غروب غصه ها ، بار غم را صدهزاران میکند.
به راه عمر صدها قصه دیدم - سفرکردم حکایتها شنیدم - نفهمیدم چه شد تا اینکه روزی - سرکوی رفیق بازی رسیدم - به هرباغی رسیدم از سرشوق - زهر دسته گلی یک شاخه چیدم - غلامم چاکرم لوتی بفرما - همینها شد همه عشق و امیدم - بدون هیچ حرفی یا سوالی - پیاله هرکسی داد سرکشیدم - ولی افسوس باهرکه نشستم - رفاقت کردم و خیری ندیدم - چشام بارونی و قلبم شکسته - از این دنیا و اهلش دل بریدم .
*************
وقتی که بن بست غربت سایه سار قفسم بود ، زیر رگبار مصیبت بی کسی تنها کسم بود!
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)