نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 117

موضوع: داستان های شاهنامه فردوسی به نثر روان

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #6
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3164
    Array

    پیش فرض طهمورث دیوبند

    هوشنگ پس از آن سالها به فرمان يزدان پادشاهي كرد و در آباداني جهان و آسايش مردمان كوشيد و روي گيتي را پرازداد و راستي كرد. اما هوشنگ نيز سرانجام زمانش فرارسيد و جهان را بدرود گفت و فرزند هوشمندش طهمورث به جاي او بر تخت شاهي نشست.

    اهريمن بدسرشت با آنكه چندين بار شكست خورده بود، دست از بدانديشي برنمي داشت. همواره در پي آن بود كه اين جهان را كه آفريده يزدان بود به زشتي و ناپاكي بيالايد و مردمان را در رنج بيفكند و آسايش و شادي آنان را تباه كند و گياه و جانور را دچار آفت سازد و دروغ و ستم را در جهان پراكنده كند.

    طهمورث در انديشه چاره افتاد و كار اهريمن را با دستور خود «شيداسب» كه راهنمايي آگاه دل و نيكخواه بود در ميان نهاد. شيداسب گفت كار آن ناپاك را با افسون چاره بايد كرد. طهمورث چنين كرد و با افسوني نيرومند سالار ديوان را پست و ناتوان كرد و فرمانبردار ساخت. آنگاه چنان كه بر چارپا مي نشينند، بر وي سوار شد و به سير و سفر در جهان پرداخت.

    ديوان و ياران اهريمن كه در فرمان طهمورث بودند، چون زبوني و افتادگي سالار خود را ديدند، برآشفتند و از فرمان طهمورث گردن كشيدند و فراهم آمدند و آشوب به پا كردند. طهمورث كه از كار ديوان آگاه شد، بهم برآمد و گرزگران را بر گردن گرفت و كمر به جنگ ديوان بست. ديوان و جادوان نيز از سوي ديگر آماده نبرد شدند و فرياد به آسمان برآوردند و دود و دمه به پا كردند. طهمورث دل آگاه، باز از افسون ياري خواست:

    دوسوم از سپاه اهريمن را به افسون بست و يك سوم ديگر را به گرزگران شكست و بر زمين افكند. ديوان چون شكست و خواري خود را ديدند، زنهار خواستند كه « ما را نكش و جان ما را ببخش تا ما نيز هنري نو به تو بياموزيم» طهمورث ديوان را زنهار داد و آنان نيز در فرمان او درآمدند و رمز نوشتن را بر وي آشكار كردند و نزديك سي گونه خط، از پارسي و رومي و تازي و پهلوي وسغدي و چيني به وي آموختند.

    طهمورث نيز پس از سالياني چند، درگذشت و پادشاهي جهان را به فرزند فرهمند وخوب چهره اش جمشيد، بازگذاشت.

    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  2. 2 کاربر مقابل از tina عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/