تعریف و نظریه ها و فرم های ساختمانی در اندیشه اکسپرسیونیسم

اکسپرسیون (Expression) در لغت به معنای «بیان، عبارت، حالت و چهره» است و اکسپرسیونیسم دراصطلاح به مکتبی اطلاق می شود که در هنرهای مجسمه سازی ، نقاشی ، ادبیات و … روشی را به کار می گیرد تا حالات، طرز تفکر و احساسات درونی هنرمند و خالق اثر را بیان کند.
اکسپرسیونیسم زبانی برای بیان افکار، احساسات درونی ، غرایز انسانی و زبانی تند برای برخورد با قوانین و اصول موجود در قالبهای هنری است و اکسپرسیونیستها با طغیان اندیشه، قدرت کلمات و نیروی هنر که همراه با سرکشی و نافرمانی از اصول سنتی است اثر خود را ارائه می دهند.



عقاید اکسپرسیونیستها:
1- نفی جامعه سرمایه داری و مدرنیته: اکسپرسیونیستها می خواهند جامعه سرمایه داری و زندگی های پرتجمل، منظم و حساب شده بورژوازی را از بین ببرند و کلاً با زندگی مدرنیته، از خودبیگانگی و اختلاف طبقاتی درجامعه مخالف هستند.

2- نفی قالبهای سنتی: این مکتب، سنت، نظم ، قوانین و قراردادهای موجود در قالبهای هنری گذشته را نفی می کند. درواقع اکسپرسیونیستها به دنبال از بین بردن ارزشهای پیشین و به وجود آوردن ارزشهای جدید هستند و دراین امر گاهی نیز زیاده روی و افراط می کنند.

3- تغییر وضعیت موجود: اکسپرسیونیستها نگاهی نو به زندگی دارند که با نوعی عصیان و طغیان همراه است. آنان خود را از یک طرف تحت فشار زندگی در حال پیشرفت ومدرن شهری می بینند واز طرف دیگر تحت فشار نوعی احساس خطر پیش از وقوع حادثه هستند و همین احساس خطر و اضطراب درونی، آنان را به فکر تغییر وضعیت موجود می اندازد.

4- هنر انتزاعی: اکسپرسیونیسم دوران هنر آبستره است . پیروان این مکتب ، تقلید و پیروی از طبیعت را در ادبیات و هنر اکسپرسیونیست جایز نمی دانند. چون به عقیده آنان تقلید مستقیم از طبیعت به دلیل اینکه مانع خلاقیت هنرمند می شود، دیگر جایی در هنر مدرن ندارد. بلکه هنر در دنیای جدید بیشتر با انتزاع (Abstration) خلق می شود و به این وسیله هنرمند، فریادهای درونی، اسرار، دلتنگی ها، رنج ها، فشارهای ناشی از این دنیای مدرن را در هنرخود بیان می کند.




قالبهای ادبی وهنری:
1- نقاشی: اکسپرسیونیستها در وهله اول افکار وعقاید خود را در قالب نقاشی به تصویر می کشند. نقاش سبک اکسپرسیونیسم با الهام و تأثیری که از طبیعت می گیرد، انگیزه و احساسی درونی در او برانگیخته می شود که آن را بطور غیرمستقیم دراثر خود منتقل می کند. برخلاف امپرسیونیستها که بطور مستقیم از طبیعت الهام می گیرند.

2- شعر: اشعار اکسپرسیونیستها «بیان واقعیت» و «تصویرسازی» است و هدف آنان از ایجاد این تصویر در ذهن خواننده این است که می خواهند از واقعیت برای خواننده دنیای رؤیایی بسازند. آنان دراین زمینه از ترجمه اشعار رمبو و بودلر فرانسوی نیز بسیار بهره برده اند.

3- تئاتر: بعد از نقاشی و شعر، اکسپرسیونیستها قالب تئاتر را برای ارائه کارها و تفکرات خود ترجیح می دهند. درواقع تئاتر اکسپرسیونیستی پایانی برای تئاتر روانشناختی و طبیعت گرا یا ناتورالیستی است. نمایشنامه نویسان این سبک به مسائل روز جامعه مانند جنگ، خشونت، انقلاب و مشکلات نسل جدید می پردازند. آنان می خواهند تماشاگر را بادیدی که از دنیا و جامعه خود دارند آشنا کنند. اغلب این نمایشنامه نویسان تحت تأثیر کارهای اوگوست استریندبرگ(August Strindberg) هستند. این نویسنده سوئدی اولین نمایشنامه های سبک اکسپرسیونیستی را ارائه داده است.

رمان، موسیقی، سینما، معماری، هنرهای تزیینی و تبلیغاتی از دیگر قالبهایی است که هنرمند اکسپرسیونیسم از طریق آنها، مخاطبان را با تفکر، عقاید و احساسات خود آشنا می کند.

موضوع و مضمون آثار اکسپرسیونیستی
مرگ و پایان زندگی، بی هدفی و پوچی دنیا، بروز احساسات درونی، بیان عقاید مذهبی و اخلاقی ازجمله مضامین اشعار اکسپرسیونیستها است. تغییروضعیت، بازگشت، شورش و انقلاب از اصطلاحهای رایج درآثار نویسندگان وشعرای این مکتب است. که طرح این موضوعها اغلب با شدت بیان، صحنه پردازی های خیالی و بازگوکردن واقعیتهای ذهنی نویسنده همراه باکمی افراط بیان می شود.
اکسپرسیونیستها معمولاً صحنه های دلخراش و حوادث زندگی را به تصویر می کشند و درآثار خود عذاب، دلزدگی و بحران زندگی و تمدن مدرن را بیان می کنند
معماری اکسپرسیونیستی نیز همچون اشعار اکسپرسیونیستی ملهم از اثر فریدریش نیچه یعنی نفی بورژواها ، نفی تاریخ و نفی وضعیت موجود و اعتقاد به اصالت فرد ، تقدسی ادراکات حسی ، انتظار ظهور انسان جدید و بالاخره آفرینش و خلاقیت به عنوان تظاهر الهامات متعالی ، همه موضوعاتی بودند که مبانی فلسفی این جنبش را تشکیل می دادند . در همین زمان ، هانری برگسون ، فیلسوف فرانسوی فلسفۀ نیروی حیات ، که معتقد بود هنرمندان واسطه هایی توانا در پی به چنگ آوردن و ابزار و بیان نیروهای زندگی هستند ، وارد این جنبش شد .
معماری اکسپرسیونیستی از منابع بسیار گوناگون الهام گرفته:
1)همان طور که درجریان نو – گوتیکِ دوران تاریخی گرایی آشکار شد ، عامل اجتماعی و اشتغال تنگاتنگ مردم در فعالیت جمعی ساختمان سازی درکاتدرالهای قرون وسطا کشف شد . به این ترتیب معلوم شد که عقاید اجتماعی انقلابی ، که اکسپرسیونیسم اتخاذ کرده بود ، ریشه های تاریخی داشتند . علاوه بر آن سایر سنتهای قرون وسطا که مبتنی بر ستایش پر احساس از تولیدات دستی بود نیز مورد ادعای اکسپرسیونیسم بعد از جنگ بود که با ماشین و صنعت خصومت داشت .
2)معماری های بیگانه ، همان طور که قبلاً بر هنر نو تأثیر گذاشته بودند ، اکسپرسیونیستها را نیز به وجد آوردند . گرایشهای مختلف عرفانی به عنوان واکنشی نسبت به ماتریالیسم ( ماده گرایی ) و پوزیتیویسم ( اثبات گرایی ) در اواخر قرن نوزده ظهور کردند . طرحهای معماری مبتنی بر عقاید ماورایی ، همراه با شکلهای انتزاعی مذهبی آن زمان ، همراه با شکلهای انتزاعی مذهبی آن زمان ، مورد توجه قرار گرفتند . اکسپرسیونیسم در مراحل اولیه مشتاق فرم های واضح و حجیم معماری اولیۀ مصر بود و بعدها متوجه بناهای آسیا و به ویژه معابد باستانی هند شد . در هر صورت هیچ نوع عناصر خاص ساختمان اتخاذ نشد ، بلکه نوعی کثرت همه جانبه ظهور کرد.

3)هنر نوع بیش از آن منبع الهام باشد ، مادۀ اولیۀ این جنبش بود . بسیار از معماران اکسپرسیونیست ، از جمله برنهارد هوتگِر که به عنوان پیکره ساز در ماتیلدِن هوهه در دارمشتات کارکرده بود ، اساس و اصول کار خود را مدیون جنبش هنر نو هستند و نیز برخی از معماران بنیادگرای هنر نو ، به طور مثال آنتونی گانودی را می توان به طور خیلی موجه ، یک اکسپرسیونیست شناخت . بنابراین بین اکسپرسیونیسم و هنر نو حد و مرز قاطعی نمی توان قائل شد و در بسیاری از موارد ظهور معماری اکسپرسیونیستی تأیید مؤکدی بود بر تداوم هنر نو . این هر دو جنبش بر جنبه های سه بعدی و پیکره سازانه ساختمانها تأکید داشتند ، در هر دو شیشه و رنگ نقش مهمی بازی می کردند و هدف هر دو رسیدن به وحدت در کارهای هنری بود .
در معماری اکسپرسیونیستی نیز همچون هنر نو ، دو شاخۀ مشخص را می توان تمیز داد .
شاخۀ اول با به کارگیری عناصر مدور شکل پذیر ( پلاستیک ) برگرفته از ساختارهای بیولوژیکی و انسان مشخص می شد . هواداران این شاخه که توسط هرمان فینستِرلین رهبری می شدند ، هندسۀ اقلیدسی را یک محدودیت مستبدانه و غیرقابل قبول برای تجلی هنر می دانستند . ایشان در جستجوی نوعی سرزندگی گویا آزادی جنبه های تخیلی زندۀ فرم ها و آزادی در کثرت اشکال شکل پذیر و آزادی از هر گونه دسته بندی محدود کننده بودند.
شاخه دوم در آثارشان از بلورها الهام می گرفتند ، چیزی که در جنبش اکسپرسیونیسم از اهمیتی خاص برخوردار شد . زیرا از لحاظ معناشناسی ، هم قرابت با رمز و رازهای کیهانی و هم کمال هندسی را عرضه می داشت و از لحاظ ساختاری تحقق آن مستلزم استفاده از شیشه بود . خلوص ، وضوح و شفافیت و حتی « تأثیر پالایندگی » آن « قدرت آزادکننده » اش پیوسته مورد تمجید و ستایش بود . آثار تخیلی ونسل آگوست هابلیک و ساختمانهای شیشه ای برونو تاوت و سازه های هندسی پاول گوش آن را به عرصۀ معماری وارد کردند ؛ عرصه ای که در آن ترکیب کلی از طریق حجم بندی دارای نظم و لبه های واضح و پرتوهای پخش شونده به دست می آمد .