103و7سوره ي آل عمران چه نكته هاي مهمي دارد آن نكته ها چيست

پاسخ :
با سلام
دوست محترم
خداوند در آیه 7 سوره آل عمران می فرماید: او كسى است كه اين كتاب (آسمانى را بر تو نازل كرد، كه قسمتى از آن ، آيات محكم (صريح و روشن) است، كه اساس اين كتاب مى باشد؛ (و هر گونه پيچيدگى در آيات ديگر، با مراجعه به اين ها، بر طرف مى گردد. و قسمتى از آن، متشابه است (آياتى كه به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات ديگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفى در آن مى رود)؛ ولى با توجه به آيات محكم، تفسير آن ها آشكار مى گردد. اما آن ها كه در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهات اند، تا فتنه انگيزى كنند؛ درحالى كه تفسير آن ها را، جز خدا و راسخان در علم، نمى دانند. (آن ها كه به دنبال فهم و درك اسرار همه آيات قرآن در پرتو علم و دانش الهى مى گويند( ما به همه آن ايمان آورديم، همه از طرف پروردگار ما است. و جز صاحبان عقل، متذكر نمى شوند و اين حقيقت را درك نمى كنند.

در آیه مذکور نکته های زیر وجود دارد:

1.چرا بخشى از آيات قرآن، متشابه اند؟
با اينكه قرآن نور و روشنائى و سخن حق و آشكار است و براى هدايت عموم مردم آمده، چرا آيات متشابه دارد؟ چرا محتواى بعضى از آيات آن پيچيده است كه موجب سوء استفاده فتنه انگيزها شود؟
اين موضوع بسيار با اهميتى است كه شايان دقت است، بطور كلى ممكن است جهات ذيل، فلسفه وجود آيات متشابه در قرآن باشد:
الف ) الفاظ و عباراتى كه در گفتگوهاى انسان ها به كار مى رود تنها براى نيازمندي هاى روزمره به وجود آمده، و به همين دليل، به محض اينكه از دايره زندگى محدود مادى بشر خارج مى شويم و مثلا سخن درباره آفريدگار كه نامحدود از هر جهت است به ميان مى آيد، به روشنى مى بينيم كه الفاظ ما قالب آن معانى نيست و ناچاريم كلماتى را به كار بريم كه از جهات مختلفى نارسائى دارد، همين نارسايى هاى كلمات، سرچشمه قسمت قابل توجهى از متشابهات قرآن است، كه با مراجعه به آيات محكم، تفسير آن ها به خوبى روشن مى شود.
ب ) بسيارى از حقايق مربوط به جهان ديگر، يا جهان ماوراى طبيعت است كه از افق فكر ما دور است و ما به حكم محدود بودن در زندان زمان و مكان، قادر به درك عمق آن ها نيستيم، اين نارسائى افكار ما و بلند بودن افق آن معانى، سبب ديگرى براى تشابه قسمتى از آيات است، مانند بعضى از آيات مربوط به قيامت و امثال آن .و اين درست به آن مى ماند كه كسى بخواهد براى كودكى كه در عالم جنين زندگى مى كند، مسائل اين جهان را تشريح كند، اگر سخنى نگويد، كوتاهى كرده و اگر هم بگويد ناچار است مطالب را به صورت سربسته ادا كند زيرا شنونده در آن شرايط، توانائى و استعداد بيشتر از اين را ندارد.
ج ) يكى ديگر از اسرار وجود متشابه در قرآن، به كار انداختن افكار و انديشه ها و به وجود آوردن جنبش و نهضت فكرى در مردم است، و اين درست به مسائل فكرى پيچيده اى مى ماند كه براى تقويت افكار انديشمندان، طرح مى شود تا بيشتر به تفكر و انديشه و دقت و بررسى در مسائل بپردازند.
د) نكته ديگرى كه در ذكر متشابه در قرآن وجود دارد و اخبار اهل بيت (عليهم السلام ) آن را تاييد مى كند، اين است كه وجود اين گونه آيات در قرآن، نياز شديد مردم را به پيشوايان الهى و پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و اوصياى او روشن مى سازد و سبب مى شود كه مردم به حكم نياز علمى به سراغ آن ها بروند و رهبرى آن ها را عملا به رسميت بشناسند و از علوم ديگر و راهنمايى هاى مختلف آنان نيز استفاده كنند، و اين درست به آن مى ماند كه در پاره اى از كتب درسى، شرح بعضى از مسائل به عهده معلم و استاد گذارده مى شود...( تفسير نمونه جلد 2 صفحه 437)

2. راسخون در علم چه كسانى هستند؟
در قرآن مجيد در دو مورد، اين تعبير به كار رفته است يكى در اينجا و ديگرى در سوره نساء آيه 162 آنجا كه مى فرمايد:
دانشمندان و راسخان در علم از اهل كتاب، به آنچه بر تو نازل شده و آنچه پيش از تو نازل گرديده است ايمان مى آورند.
همان طور كه از معنى لغوى اين كلمه استفاده مى شود منظور از آن، كسانى هستند كه در علم و دانش، ثابت قدم و صاحب نظرند.
البته مفهوم اين كلمه يك مفهوم وسيع است كه همه دانشمندان و متفكران را در بر مى گيرد، ولى در ميان آن ها افراد ممتازى هستند كه درخشندگى خاصى دارند و طبعا در درجه اول، در ميان مصاديق اين كلمه قرار گرفته اند و هنگامى كه اين تعبير ذكر مى شود قبل از همه، نظرها متوجه آنان مى شود.
و اگر مشاهده مى كنيم در روايات متعددى ))راسخون فى العلم (( به پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) و ائمه هدى (عليهم السلام ) تفسير شده، طبق همين نظر است، زيرا بارها گفته ايم كه آيات و كلمات قرآن مفاهيم وسيعى دارد كه در ميان مصاديق آن افراد نمونه و فوق العاده اى ديده مى شود كه گاهى در تفسير آن ها تنها از آنان نام مى برند.
در اصول كافى از امام باقر يا امام صادق (عليهما السلام ) نقل شده است كه فرمود: پيامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم بزرگترين مصداق راسخان در علم بود و تمام آنچه را خداوند بر او نازل كرده بود از تاويل و تنزيل قرآن مى دانست، خداوند هرگز چيزى بر او نازل نكرد كه تاويل آن را به او تعليم نكند و او و اوصياى وى همه اين ها را مى دانستند... .
در آیه 103 این سوره خداوند می فرماید: و همگى به ريسمان خدا (قرآن و اسلام و هر گونه وسيله ارتباط ديگر) چنگ زنيد، و پراكنده نشويد! و نعمت (بزرگ) خدا را بر خود، به ياد آريد كه چگونه دشمن يكديگر بوديد، و او ميان دل هاى شما، الفت ايجاد كرد، و به بركت نعمت او، برادر شديد! و شما بر لب حفره اى از آتش بوديد، خدا شما را از آن نجات داد؛ اين چنين، خداوند آيات خود را براى شما آشكار مى سازد، شايد هدايت شويد.

در این آیه هم نکاتی وجود دارد:

1. تعبير به (حبل الله) براى چيست؟
منظور از ريسمان الهى هر گونه وسيله ارتباط با ذات پاك خداوند است، خواه اين وسيله، اسلام باشد، يا قرآن، يا پيامبر و اهل بيت او(علیهم السلام)، و به عبارت ديگر تمام آنچه گفته شد، در مفهوم وسيع ارتباط با خدا كه از معنى حبل الله استفاده مى شود، جمع است.
نكته جالب اين كه تعبير از اين امور به حبل الله در واقع اشاره به يك حقيقت است، كه انسان در شرایط عادى و بدون داشتن مربى و راهنما، در قعر دره طبيعت، و چاه تاريك غرائز سركش، و جهل و نادانى باقى خواهد ماند. و براى نجات از اين دره و درآمدن از اين چاه نياز به رشته و ريسمان محكمى دارد كه به آن چنگ بزند و بيرون آيد، اين رشته محكم همان ارتباط با خدا از طريق قرآن و آورنده قرآن و جانشينان واقعى او مى باشد، كه مردم را از سطوح پائين و پست بالا برده و به آسمان تكامل معنوى و مادى مى رسانند.

2.دشمنان ديروز و برادران امروز...!
سپس در این آیه به نعمت بزرگ اتحاد و برادرى اشاره كرده و مسلمانان را به تفكر در وضع اندوه بار گذشته، و مقايسه آن )پراكندگى ( با اين )وحدت ( دعوت مى كند، و مى گويد:… فراموش نكنيد كه در گذشته چگونه با هم دشمن بوديد ولى خداوند در پرتو اسلام و ايمان دل هاى شما را به هم مربوط ساخت، و شما دشمنان ديروز، برادران امروز شديد... و جالب توجه اين كه كلمه نعمت را دو بار در اين جمله تكرار كرده و به اين طريق اهميت موهبت اتفاق و برادرى را گوش زد مى كند.
نكته ديگر اين كه مساله تاليف قلوب مؤمنان را به خود نسبت داده، مى گويد: خدا در ميان دل هاى شما الفت ايجاد كرد... و با اين تعبير، اشاره به يك معجزه اجتماعى اسلام شده، زيرا اگر سابقه دشمنى و عداوت پيشين عرب را درست دقت كنيم كه چگونه كينه هاى ريشه دار در طول سال هاى متمادى در دل هاى آن ها انباشته شده بود، و چگونه يك موضوع جزئى و ساده كافى بود آتش جنگ خونينى در ميان آن ها بيفروزد مخصوصا با توجه به اين كه مردم نادان و بى سواد و نيمه وحشى معمولا افرادى لجوج و انعطاف ناپذيرند، و به آسانى حاضر به فراموش كردن كوچكترين مسائل گذشته نيستند، در اين صورت اهميت اين (معجزه بزرگ اجتماعى) اسلام آشكار مى شود، و ثابت مى گردد كه از طرق عادى و معمولى امكان پذير نبود كه در طى چند سال، از چنان ملت پراكنده و كينه توز و نادان و بى خبر، ملتى واحد و متحد و برادر بسازد... . (تفسير نمونه، جلد 3، صفحه 43)