خطاى دیگر در این مسیر، آن است كه از مایحتاج زندگى خانواده برداریم و به نیازمندان بدهیم. بسیارند كسانى كه این كار را زهد مى پندارند و فرش زیر پاى زن و بچه را در راه خدا مى بخشند و از خوراك خانواده بر مى دارند و به دیگرى مى دهند. این گونه خطاهاى آشكار كوچك ترین ارتباطى با زهد حقیقى ندارد. آن كس كه در پى آراستگى به ملكه زهد است مى تواند چنان كه برایش امكان داشت خانواده و فرزندانش را هم به این صفت خدا پسندانه دعوت كند. اگر خودشان طالب چنین كارى بودند، مى توانند زهد بورزند، ولى اگر نخواستند یا نتوانستند پسندیده نیست كه زهد بر آنان تحمیل و از آنان خواسته شود زاهد باشند. شایان توجه است كه از منظر روایات توسعه بر عیال در قلمرو زهد حقیقى شمرده شده است، از جمله:

شخصى نزد امام معصوم (علیه السلام) آمد و عرض كرد: یك درهم دارم كه مى توانم بدان در كار خانواده ام گشایش دهم. چنین كنم یا آن را در راه خدا صدقه بدهم؟

حضرت در پاسخ فرمودند: أسع على عیالك 1 با آن بر خانواده ات توسعه بده.

توجه كنیم كه آن شخص نفقه واجب و نیازهاى ضرورى عیال خود را تهیه نموده و پرسش وى در این باره نبود، بلكه او یك درهم مازاد بر نیاز داشت و مى توانست با آن آسایش بیشترى براى خانواده اش فراهم كند یا این كه آن را صدقه دهد و امام(علیه السلام) او را به هزینه كردن درهم بر خانواده توصیه فرمودند. این روایت نشان مى دهد زهد واقعى فقط مربوط به خود انسان است و زاهد واقعى نباید بر خانواده و افراد تحت سرپرستى خود سخت بگیرد.

نقل است كه امیرالمؤمنین(علیه السلام) در زمان ریاست ظاهرى، در سال فقط یك روز گوشت میل مى فرمودند، زیرا چنان كه گفتیم خداوند بر پیشوایان عادل فرض فرموده است كه خود را با ناتوان ترین و تهى دست ترین افراد بسنجد و به مانند آنان بخورند و بپوشند. روزى حضرت وارد منزل شدند، دریافتند كه در خانه شان گوشت سرخ مى كنند. وقتى در این باره جویا شدند به ایشان عرض كردند: بستگان عیال تان گوسفندى كشته اند و مقدارى از گوشت آن را براى ایشان فرستاده اند. حضرت فرمودند: فكلوا هنیئاً مریئاً 2; پس بخورید، نوش جان تان باد.

در این روایت نیامده است كه حضرت فرموده باشند اكنون كه من گوشت نمى خورم شما هم نخورید. این قبیل روایات كه ناظر به سیره نورانى امامان بزرگوار ماست، نشان مى دهد كه زاهد حقیقى اگر به مولاى متقیان (علیه السلام) تأسى مى كند نباید اطرافیانش را به زهد وادارد و بر خانواده خود سخت بگیرد. برخى از این افعال اصلاً حرام و خلاف زهدِ واجب است. قابل ذكر است كه زهد داراى مراتب وجوب و استحباب است. متأسفانه بعضى به گمان خود اهل زهد و پارسایى اند، ولى با افعال ضد دینى خود به گونه اى عمل مى كنند كه آب خوش از گلوى خانواده و افراد تحت تكفل شان پایین نرود.

در احوال شیخ على قمى(رحمه الله) (معروف به زاهد قمى) آورده اند كه ایشان حتى نوع خوراك روزانه خود را نیز بر خانواده شان تحمیل نمى كرد. مثلاً اگر قرار بود یك یا دو بادمجان بخورد، خودش آنها را مى شست و با پوست خرد مى كرد و هنگامى كه خانواده اش دیگ بار مى گذاشتند، آن را درون دیگ مى ریخت. روشن است كه این تكه هاى بادمجان كه با پوست خرد شده بود، از بقیه بادمجان هایى كه براى خانواده بود، كاملاً تمایز داشت.
از مایحتاج زندگى خانواده برداریم و به نیازمندان بدهیم. بسیارنـد كسانى كه این كار را زهد مى پندارند و فـرش زیـر پـاى زن و بچـه را در راه خـدا مى بخشنـد و از خوراك خانواده بر مى دارند و به دیگرى مى دهند. این گونه خطاهاى آشكار كوچك ترین ارتباطى با زهد حقیقى ندارد

در مقابلِ كسانى كه مى خواهند زهد بورزند، ولى نسبت به خانواده سخت گیرى مى كنند، هستند كسانى كه معتقدند
صدقه دادن

زهد ورزیدن در این زمان اصلاً شدنى نیست، زیرا انسان نمى تواند زن و بچه اش را تحت فشار قرار دهد و از طرفى این مقولات امروزه ناپذیرفتنى و باعث مسخره دیگران است. این افراد با تمسك به چنین عذرهایى به كلى مقوله زهد را رد و خود را از این چشمه جوشان معنویت محروم مى سازند. از این افراد باید پرسید: مگر عایشه همسر رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) نبود؟ آن بزرگوار زاهدترین مردم بود، ولى زنانى چون عایشه و حفصه داشت. امام حسن مجتبى(علیه السلام) نیز در روزگار خود زاهدترین مردم بود، ولى از نظر معاش زندگى كم ترین فشارى بر همسرش جعده وارد نمى كرد. بنابراین كسى نمى تواند به این بهانه كه امروزه خانواده ها این مقولات را نمى پذیرند، به كلى از تلاش براى رسیدن به زهد دست بردارد. این مطلب نیاز به زمان و تمرین دارد و بى شك با كوشش، در دراز مدت نتایج مثبتى حاصل مى شود.

زهد، محرومیت نیست

از دیگر مواضع خطا در مقوله زهد این است كه برخى معناى زهد را چنین مى پندارند كه انسان چیزى نخورد و نیاشامد و در زندگى و خوراك یكسره بر خود سخت بگیرد، در حالى كه این پندار جز آموزه اى تحریف شده و غلط مشهور نیست. خداى متعال مى فرماید:

( یَا أَیُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا ... )3; اى پیامبران، از چیزهاى پاكیزه بخورید و كار شایسته كنید.

مطابق تعالیم آسمانى اسلام، هر گاه كسى غذا نخورد یا كم بخورد و این كار موجب شود كه نتواند كار كند و به فعالیت هاى ضرورى زندگى اش برسد، مرتكب خطا شده است. گفتنى است لفظ « مِن » در آیه پیش گفته معناى لطیفى دارد و این نكته را مى رساند كه نه هر چیزى را باید خورد، هر چند از طیبات باشد.

گفته اند:

الزهد أن تترك الدنیا فلا تبالی من أخذها 4; زهد آن است كه دنیا را وانهى و در اندیشه آن نباشى كه چه كسى آن را در اختیار گیرد.

به عبارتى مانعى ندارد جسم انسان از نعمت ها برخوردار باشد، ولى باید جانش از بود و نبود، رها و بركنار باشد. نعمت هاى الهى را در مسیر نیرو گرفتن براى طاعت خدا به كار گیرد، ولى قلبش در بندِ داشتن یا نداشتن نباشد و در صورت داشتن ها شاد و سرمست نشود و به گاه از دست دادن، اندوهگین نگردد. چنان كه روشن است این مطلب هرگز بدین معنا نیست كه انسان نخورد و نیاشامد یا از نعمت هاى خداوندى ـ كه براى همگان آفریده ـ بهره مند نشود، بلكه باید از نعمت هاى خداداده استفاده كند تا نیرو گیرد و طاعت الهى را نیكوتر به جاى آورد.
از دیگر مواضع خطا در مقوله زهد این است كه برخى معناى زهد را چنین مى پندارند كه انسان چیزى نخورد و نیاشامد و در زندگى و خوراك یكسره بر خود سخت بگیرد، در حالى كه این پندار جز آموزه اى تحریف شده و غلط مشهور نیست

موضع خطاخیز دیگر در زهد ورزیدن، درافتادن به راه هاى انحرافى چون تصوف و پیوستن به فرقه هاى گمراه است. این امور نیز جزء دام گاه هاى شیطان و لغزش گاه هایى است كه آدمى را از پیمودن راه راست باز مى دارد، زیرا شیطان براى هر كس در هر حال و مقامى كه باشد مطابق شأن او ریسمان هایى آماده ساخته است. شیطانى كه براى گمراه كردن بندگان خدا آن گونه قسم خورده است و سپاهى را كه بر جسد آسمانى سیدالشهدا (علیه السلام) تاختند، از زبان عمربن سعد «خیل الله» نامید، ممكن است براى به انحراف كشیدن كسى، از دروازه زهد دروغین وارد شود و او را از قرار گرفتن در صراط مستقیم باز دارد.
دعا

كسى كه مى خواهد دچار كیدهاى گوناگون ابلیس نشود باید پیوسته بیدار باشد و همیشه خود را در درگاه خدا و آستان ائمه طاهرین(علیهم السلام) نیازمند و فقیر بداند و در راه شناخت و عمل به زهد حقیقى مورد تأیید مكتب اهل بیت(علیهم السلام) از هیچ كوششى چشم نپوشد.

آنچه گذشت مربوط به نكته اول و سفارش ثبوتى ما به اهل علم است كه به باطن و مقام ثبوت مربوط مى گردد. این بزرگواران در مقام اثبات هم باید ظاهرى دل پسند داشته باشند تا افراد را جذب دین كنند. این مطلب سفارش امامان بزرگوار(علیهم السلام) ماست كه فرمودند: كونوا لنا زیناً 5; آرایه ما باشید.

مبادا كسى از دوستان ـ خداى ناكرده ـ بر خلاف این رهنمود عمل كند و در میان بستگان و خانواده نسبت به روحانیت ایجاد تنفر كند و آنان را از این كه با اهل علم وصلت كرده اند پشیمان سازد. این عزیزان باید به گونه اى رفتار كنند كه خویشاوندان نَسبى و سببى به وجود آنان افتخار و آرزو كنند كاش دیگر اعضاى سببى و نسبى خانواده مانند این فرد، روحانى مى بودند. بى شك این امر، با هوشیارى، دقت، كوشش و استعانت از پروردگار متعال حل مى شود.

چنان كه مى دانیم شیعه و دوست دار اهل بیت(علیهم السلام) نباید به گونه اى رفتار كند كه كفار متنفر شوند، چه رسد به مؤمنان و مسلمانان. در تعالیم پیشوایان ما فراوان بدین نكته اشارت رفته است كه باید دوستان ما نه به زبان، كه به دست و جوارح، مردم را به سوى تقوا و ایمان فرا خوانند.

خلاصه سفارش ها این است كه حامل دنیا نباشیم و در مقام ثبوت واقعاً زاهد باشیم. دیگر این كه ظاهر پسندیده اى داشته باشیم و حتى در برخورد با كافران به گونه اى عمل كنیم كه آنان را نسبت به آیین تشیّع جذب و علاقه مند سازیم.

امیدوارم به بركت قرآن و خاندان پیامبر(علیهم السلام) خداى ـ عز وجل ـ این دو توفیق را رفیق ما سازد، ان شاء الله.6