گریه برای مرده یا برای خودخواهی
براى آنان كه گریه كردند
جوان عابدى هنگام مرگ ، خانواده خود را دید كه گرد او حلقه زده اند و گریه مى كنند. پس رو به پدرش كرد و گفت: اى پدر، چرا گریه مى كنى ؟
گفت: پسرم فراق تو و تنهائى خود را بیاد مى آورم اشک از دیدگانم جارى مى شود. خطاب به مادرش گفت : مادرم ،تو چرا گریه مى كنى ؟
گفت: گریه من به خاطر غم فقدان تو است. عمرى من و پدرت زحمت كشیدیم كه عصاى دوران پیرى ما باشى، اكنون از میان ما مى روى و ما را تنها مى گذارى .
پس به همسرش گفت : چه چیزى ترا به گریه وا داشته است؟ گفت : اینكه نیكى ترا از دست مى دهم و به غیر تو نیازمند مى شوم. آنگاه از فرزندانش پرسید: شما چرا مى گریید؟
گفتند: به خاطر یتیمى و خوارى پس از تو. پس جوان عابد به آنان نگریست و گریست. خانواده اش پرسیدند: تو چرا گریه مى كنى ؟
پاسخ داد: شما براى خودتان مى گریید، من هم بر خود مى گریم. آیا چه كسى براى سفر طولانى كه در پیش دارم مى گرید؟ چه كسى به خاطر كمى زاد و توشه من اشک مى ریزد؟ چه كسى براى من در آن خانه خاكى و تنگ و تاریک قبر گریان است ؟ چه كسى براى بدى اعمال و سوء حساب من مى نالد؟
آیا در میان شما كه عزیزترین افراد نسبت به من هستید، و من نیز عزیزترین افراد نسبت به شما هستم ، كسى هست كه براى وقوف من در مقابل پروردگار براى رسیدگى اعمال بگرید؟
این بگفت ، و آهى جانكاه كشید و بمرد. 1
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)