خيانت به ناپلئون، خيانت ناپلئون
i147553 zhozefin


«ناپلئون» شما را ياد چه چيزي مي‌اندازد؟ بله، او در نهايت محكوم به خيانت شد و در تبعيد درگذشت. حالا اما فراتر از كلي‌گويي‌هاي تاريخ، كمي هم وارد جزئيات مي‌شويم. از رابطه ناپلئون با ژوزفين- همسر اولش- چيزي شنيده‌ايد؟ مثل تمام زوج‌هايي كه فكر مي‌كنند تافته جدا‌بافته از ديگرانند، آنها هم تصور مي‌كردند هيچ‌كس مثل آنها عاشق نيست. البته در اين‌كه ناپلئون و ژوزفين روزهاي عاشقانه‌اي را با هم سپري كردند جاي هيچ ترديدي نيست. مسأله اما اين است كه هر عشقي تاريخ مصرف دارد. پس روز‌هاي ديگري هم از راه رسيد. حالا به اين موضوع فكر كنيد كه وقتي ناپلئون از نبرد بازگشت و با خيانت ژوزفين مواجه شد، چه گفت؟ احتمالاً اين يكي از جمله‌هاي تاريخي درباره خيانت است: «خداي من! پس از مدت‌ها يك دغدغه شخصي.»!

از ناپلئون چه انتظاري داشتيد؟ او مرد جنگ بود و لابد انتظار نداشتيد كه به همين سادگي شكست را بپذيرد. به هر حال اين اتفاق مقدمه‌اي براي پايان عشق رويايي ناپلئون و ژوزفين بود. گرچه عده‌اي از مورخان هم خيانت را فقط بهانه مي‌دانند و مي‌گويند امپراتور فرانسه در اوج قدرت از همسرش خسته شده بود. به هر حال ناپلئون ديگر علاقه‌اي به ژوزفين نداشت و چشم‌هايش دنبال دختر پادشاه اتريش بود. در تأييد اين‌كه ناپلئون هم خود تمايل به خيانت داشت همين جمله از او بس: «اين چه قانوني است كه مردها را وادار مي‌كند تنها يك همسر داشته باشند؟» مشكل ناپلئون اما اين بود كه كليساي كاتوليك سدي محكم برابر طلاق او از ژوزفين بود.

i147506 napelonzhozefin


او به پاپ متوسل شد تا بلكه فتواي طلاق دهد. پاپ اما به هيچ‌قيمتي حاضر نشد قوانين را زير پا بگذارد. اين بود كه ناپلئون دست به اقدامي بي‌سابقه زد. او به سناي فرانسه رفت و مشكلش را با سناتورها درميان گذاشت. ناپلئون از آنها خواست براي آزاد كردن او از اين قيد كه نوعي حمايت از اصل آزادي است راي به طلاق ژوزفين بدهند. در نهايت سناتورها با وجودي كه مي‌دانستند اين اقدام خلاف آموزش‌هاي كليسا است، از ترس جان يا نان يا هر چه، رأي به طلاق ژوزفين دادند. به اين ترتيب امپراتور فرانسه تبديل به يكي از چهره‌هاي برجسته تاريخ شد كه هم خيانت ديده‌اند و هم خيانت كرده‌اند. به هر حال ناپلئون مرد بزرگي بود، نبود؟!