قدر حکومت‏‌ها، مرام‏‌ها و احزاب رنگارنگ و فریبنده پدید آید، و بى لیاقتى آنها ثابت شود، تا بشر از اصلاحاتشان ناامید گردد و تشنه اصلاحات خدایى و آماده پذیرش حکومت توحیدى شود.

به گزارش خبرآنلاین، کتاب «دادگستر جهان» نوشته آیت الله ابراهیم امینی یکی از کتبی است که درصدد پاسخ به سوالات مخاطب در خصوص احوالات امام عصر (عج) و شبهاتی مهدوی است. این کتاب با عنوان «منقذ البشریه» به عربی و با اسم «آفتاب عدالت» به اردو ترجمه شده و در سال ۶۹ به چاپ یازدهم رسیده و پس از آن نیز چندین بار از سوی انتشاراتی‌های مختلف تجدید چاپ شده است.

این کتاب که در چندین دوره برنده جوایز مختلف حوزه کتب دینی و مهدوی شده، شرح احوال و پاسخ به شبهاتی درباره امام مهدی (عج) است. نویسنده در ۱۲ فصل با استناد به یافته‌های عقلی و نقلی محدثان، مفسران و مورخان امامیه و عامه و نیز دستاوردهای علوم تجربی به تشکیکهای گوناگون درباره مهدویت پاسخ می‌دهد. طرح مباحث به شیوه مناظره است. مؤلف، آغاز عقیده به مهدویت را زمان پیامبر (ص) می‌داند و شخصیت و نسب امام را بررسی می‌کند و ادعای مهدی بودن محمد حنفیه، اعتقاد زیدیه به مهدویت محمد بن عبدالله بن حسن، باور واقفیه به عروج امام صادق (ع) را رد می‌کند و به رد این نکته که منشأ مهدویت از تعالیم یهود و زرتشتی است و عبدالله سباء در ایجاد این باور نقش داشته می‌پردازد.

عالم غیب و امام عصر؛ امامت کودک ۵ ساله؛ فلسفه طولانی شدن غیبت؛ مهدی در کتب اهل سنت؛ علائم و شرایط ظهور؛ یاوران وی؛ احادیث، منابع، تألیفات و اقوال بزرگان اهل سنت از مباحث مهم کتاب است.

در بخشی از این کتاب با عنوان «چرا از اوّل غیبت کامل واقع نشد؟» آمده است: «با حضور همه برادران، جلسه در خانه آقاى دکتر، تشکیل شد.
دکتر: غیبت صغرى، چه فایده داشت؟ اگر بنا بود، امام زمان غایب شود، چرا از‌‌ همان زمان وفات امام حسن عسکرى علیه‏السلام غیبت و انقطاع کامل، شروع نشد؟
هوشیار: غایب شدن امام و رهبر جمعیّت، آن‏هم زمانى طولانى، امرى است بس غریب و غیر مأنوس و باور کردنش، براى مردم دشوار است. از این جهت، پیغمبر و ائمّه اطهار علیهم‏السلام تصمیم گرفتند، کم‏کم مردم را به این موضوع، آشنا ساخته، افکار را براى پذیرش آن آماده کنند؛ لذا گاهى، از غیبتش خبر مى‏دادند، گاهى گرفتارى‏هاى مردم آن عصر را برمى‏شمردند، گاهى، انکار و سرزنش منکران و ثواب ثبات قدم و انتظار فرج را گوشزد مى‏کردند و گاهى هم با رفتارشان، عملاً شبیه غیبت را فراهم مى‏ساختند.

مسعودى نوشته است: امام هادى‏ (ع) با مردم، کم معاشرت مى‏کرد و جز با خواصّ‏ اصحاب، با کسى تماس نمى‏گرفت. وقتى امام حسن عسکرى، به امامت رسید، اکثر اوقات‏ از پشت پرده، با مردم سخن مى‏گفت، تا شیعیان براى پذیرش غیبت امام دوازدهم، مهیّا وبا آن، مأنوس شوند.
اگر بعد از رحلت امام حسن‏ (ع) غیبت کامل شروع مى‏شد، شاید وجود مقدّس امام‏ زمان، مورد غفلت واقع شده، کم کم فراموش مى‏گشت. از این جهت، ابتدا غیبت صغرى‏ شروع شد، تا شیعیان، در آن ایّام، به وسیله نوّاب، با امام خود تماس گرفته، نشانه‏‌ها و کراماتى را مشاهده کنند و ایمانشان کامل گردد. امّا هنگامى که افکار، مساعد گشت‏ و آمادگى بیشترى پیدا شد، غیبت کبرى‏ آغاز گردید.»

دادگستر جهان

بنابراین گزارش، نویسنده در بخش دیگری از این کتاب با عنوان «چرا مهدى (عج) ظهور نمى‏کند؟» می‌نویسد:

«جلالى: اکنون که ظلم و ستم و کفر و مادّى‏گرى همه جا را فرا گرفته، چرا مهدى موعود ظاهر نمى‏شود. تا به اوضاع آشفته جهان خاتمه دهد؟
هوشیار: هر نهضت و انقلابى که براى هدف معیّنى بر پا شود، در صورتى امکان پیروزى دارد که زمینه آن، از هر جهت فراهم و اوضاع و شرایط، کاملاً آماده باشد. یکى از شرایط مهمّ کامیابى، این است که همه مردم خواستار آن انقلاب باشند و افکار عمومى نیز، براى تأیید و پشتیبانى آن، آمادگى کامل داشته باشد. در غیر این صورت، انقلاب شکست خواهد خورد.

نهضت و قیام مهدى موعود نیز، به همین قاعده کلّى، بستگى دارد و در صورتى پیروز مى‏گردد که زمینه فراهم باشد. نهضت آن جناب، نهضتى سطحى و کوچک نیست، بلکه انقلابى همه جانبه و جهانى است، که برنامه بسیار گسترده و دشوارى دارد. مى‏خواهد تمام اختلاف‏هاى نژادى، کشورى، زبانى، مرامى و دینى را بر طرف سازد و سراسر گیتى را زیر پرچم حکومتى نیرومند اداره کند، تا همه بشر با صلح و صفا در کنار هم زندگى کنند. او مى‏داند آب را باید از سرچشمه اصلاح کرد، از این رو علل و عوامل اختلاف را از ریشه قطع مى‏کند، تا گرگ صفتان، خوى درندگى را از دست بدهند و چون گوسفندان، در کنار هم زندگى کنند.

مى‏خواهد ریشه کفر و مادّى‏گرى را از بُن بَرکند، همه مردم را به اطاعت از قوانین و برنامه‏هاى الهى وا دارد و دین اسلام را آیین همگانى گرداند. مى‏خواهد افکار پریشان بشر را به یک هدف متوجه سازد و معبودهاى دروغین و فتنه انگیزى مثل مرز‌ها، نژاد‌ها، کشور‌ها، مرام‏‌ها، حزب‏‌ها، قاره‏‌ها، و شخصیت‏هاى پوشالى را از میان بردارد. در یک کلام، مى‏خواهد نوع بشر و جوامع انسانى را به سعادت و کمال واقعى برساند و اجتماعى صالح، به وجود آورد که بر پایه فضایل و صفات انسانى و اخلاق نیک استوار باشد.

هرچند گفتن و نوشتن این گونه مطالب دشوار نیست، دانشمندان و پژوهشگران، مى‏دانند که رخ دادن چنین انقلاب جهانى، کارى است بس دشوار، و چنان نیست که بدون تهیّه مقدمات و آمادگى افکار عمومى و فراهم بودن زمینه، امکان وقوع داشته باشد. چنین انقلاب عمیقى باید از اندرون دل‏هاى جهانیان سرچشمه بگیرد و همه انسان‏‌ها به ویژه مسلمانان که مى‏خواهند پرچمدار آن نهضت باشند، آمادگى داشته باشند. قرآن کریم نیز شایستگى را شرط آن انقلاب مى‏داند و مى‏فرماید: ما در زبور، بعد از ذکر (تورات) نوشتیم که بندگان شایسته و صالح من، وارث (حکومت) زمین خواهند شد.

بنابراین، تا نوع بشر، به حدّ کمال و رشد نرسد و براى پذیرفتن حکومت حق آماده نگردد، مهدى موعود ظاهر نخواهد شد. البتّه رشد فکرى، حادثه‏اى آنى نیست، بلکه با گذشت زمان و بروز حوادث گوناگون پیدا مى‏شود و به کمال مى‏رسد. جهانیان، باید آن قدر این کشور و آن کشور بگویند، و بر سر مرزهاى موهوم کشورى بجنگند و خون ریزى کنند، تا به ستوه آیند و بفه‌مند که مرز‌ها، ساخته و پرداخته افکار کوتاه و خودخواهى انسان‏هاست. در آن صورت، از آن مرزهاى اعتبارى و اختلاف‏انگیز بیزار مى‏شوند، تمام جهان را یک کشور و همه افراد بشر را هموطن به شمار مى‏آورند و در سود و زیان و سعادت و بدبختى، شریک مى‏دانند. در آن هنگام است که مى‏توانند سیاه و سفید، زرد و سرخ، آسیایى و آفریقایى، امریکایى و اروپایى، شهرى و روستایى، عرب و عجم را به یک چشم بنگرند.

دانشمندان، براى اصلاحات عمومى و آسایش انسان‏‌ها، باید پیوسته قانون تدوین کنند و تبصره به آن بزنند و پس از مدّتى آن‌ها را لغو و باز قوانین تازه‏ترى را جایگزین آن‌ها کنند، تا خسته شوند و جهانیان به کاستى و سستى قوانین بشر و افکار کوتاه قانون گذاران، پى ببرند. آن‌گاه از اصلاحاتى که مى‏خواهد به وسیله آن قوانین انجام گیرد، ناامید شوند و اعتراف کنند، که یگانه راه اصلاح بشر، پیروى از پیامبران و اجراى قوانین الهى است.

بشر امروز، حاضر نیست در برابر برنامه‏هاى خدا تسلیم شود. او هنوز گمان مى‏کند به وسیله علوم و اختراعات، مى‏تواند اسباب سعادت انسان‏‌ها را فراهم سازد؛ از این رو برنامه‏هاى الهى و معنویات را کنار گذاشته است و دو اسبه در پى مادیّات مى‏تازد. او باید آن قدر بدود تا سرش به سنگ بخورد و جانش به ستوه آید، آن‌گاه اعتراف خواهد کرد که علوم و اختراعات، گرچه مى‏توانند انسان را به فضا پرواز دهند و کرات آسمانى را مسخّر او گردانند، یا سلاح‏هاى مرگبار و ویران کننده را در اختیارش بگذارند، هرگز نمى‏توانند مشکلات جهانى را حل کنند، استعمار و بیدادگرى را ریشه کن سازند و بشر را به سعادت و آسایش روانى برسانند.

از آن زمان که بشر، حاکم و زمامدار و فرمانروا پیدا کرده و حکومتشان را پذیرفته، همواره از آنان انتظار‌ها داشته است. همیشه امیدوار بوده و هست که آن افراد زورمند و زیرک، از دست اندازى‏‌ها پیشگیرى کنند و اسباب آسایش همگانى را فراهم سازند. با این حال کمتر دیده شده که آدمى به امید و آرزویش برسد و به حکومت دلخواه دست یابد. در هر عصرى، آن را به صورتى در آورده و شکل تازه‏اى بدان داده‏اند، امّا بعد از چندى اوضاع به‌‌ همان وضع پیشین بازگشته و چندان تفاوتى نکرده است.

باید در جهان، آن قدر حکومت‏‌ها، مرام‏‌ها و احزاب رنگارنگ و فریبنده پدید آید، و بى لیاقتى آن‌ها ثابت شود، تا بشر از اصلاحاتشان ناامید گردد و تشنه اصلاحات خدایى و آماده پذیرش حکومت توحیدى شود. هشام بن سالم، از حضرت صادق علیه‏السلام روایت کرده، که فرمود: تا زمانى که همه اصناف مردم، به حکومت نرسند، صاحب الامر قیام نمى‏کند، بدین جهت که پس از تشکیل حکومتش، کسى نگوید: اگر ما هم به حکومت مى‏رسیدیم، با عدالت رفتار مى‏کردیم.

امام باقر علیه‏السلام فرمود: دولت ما، دولت آخر است. هر خاندانى که لیاقت حکومت داشته باشند، پیش از ما به حکومت مى‏رسند، تا وقتى حکومت ما تأسیس شد و روش آن را دیدند، نگویند: ما هم اگر به حکومت رسیده بودیم، مانند آل محمد، عمل مى‏کردیم و این است معناى آیه: و العاقبة للمتقین.

با توجّه به سخنان گذشته، روشن شد که هنوز طبع انسان، براى تحمّل حکومت توحید، آماده نشده، ولى چنان نیست که براى همیشه، از این نعمت بزرگ محروم بماند. بلکه خداى حکیم، که انواع موجودات را به کمال نهایى مى‏رساند، نوع انسان را نیز از رسیدن به غایت مطلوب، محروم نخواهد ساخت.

بشر از روزى که پا به زمین نهاده، همیشه در آرزوى داشتن یک زندگى اجتماعى خوش و سعادت بخش بوده و در راه رسیدن به آن تلاش و کوشش مى‏کرده است. همیشه از دل و جان، خواستار عصرى درخشان و اجتماعى صالح بوده، که در آن، از ظلم و تجاوز، خبرى نباشد. این خواسته درونى بشر، بى‏هدف و غایت نیست و خداى حکیم، نوع انسان را از دست‏یابى به چنین غایت مطلوبى محروم نخواهد کرد.

به یقین، جهان روزى را در پیش دارد که افکار مردم کاملاً بیدار مى‏شود. در نتیجه از احکام و قوانین و برنامه و مرام‏هاى گوناگون و فرمانروایان بشرى ناامید مى‏شوند. از مشکلات و گرفتارى‏هایى که به دست خودشان ایجاد شده، به ستوه مى‏آیند و از هر طرف، به خدا و قوانین الهى روى مى‏آورند. چاره درد‌ها و مشکلات اجتماعى را در پیروى از مکتب انبیا مى‏بینند. آنان احساس مى‏کنند به دو چیز گران بها احتیاج دارند: اول، برنامه و نقشه اصلاحات و قوانین کامل و روشن الهى. دوم، زمامدارى معصوم و فوق العاده، که در اجراى احکام و برنامه‏هاى خدایى دچار اشتباه و خطا نشود و همه انسان‏‌ها را به یک چشم نگاه کند. خداى حکیم، مهدى موعود را براى چنین زمان حسّاسى، ذخیره کرده و قوانین و برنامه‏هاى متین اسلام را نزد او به ودیعه نهاده است.»