صفحه 5 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 54

موضوع: فراماسونری و شیطان پرستی

  1. #41
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض فراماسونري:آرزوي مرگ بشريت

    نويسنده اين كتاب تا آنجا پيش مي‌رود كه شكل گيري تمدن مدرن غربي از جمله تمام عناصر و مختصات اصلي آن همچون كمونيسم، ليبراليسم، گلوباليسم و حتي ظهور هيتلر و رويداد يازده سپتامبر را محصول توطئه‌هاي پيچيده و مخفي ماسوني‌ها مي‌داند. به اعتقاد نويسنده، صهيونيسم رويه ديگر فراماسونري است و در اصل اين بانكداران متنفذ يهودي بوده‌اند كه با استفاده از عوامل خود توانسته‌اند فلسفه‌اي به نام فراماسونري را شكل و انتشار دهند.
    Untitled 1
    هنري مكوو1
    چكيده:
    هنري مكوو در معرفي خود از كتاب«معماران فريب» كه توسط نويسنده استونيايي يوري لينا در نقد و تاريخچه فراماسونري نوشته شده است، به برخي از برجسته‌ترين شواهد ارائه شده در اين كتاب مي‌پردازد. نويسنده اين كتاب تا آنجا پيش مي‌رود كه شكل گيري تمدن مدرن غربي از جمله تمام عناصر و مختصات اصلي آن همچون كمونيسم، ليبراليسم، گلوباليسم و حتي ظهور هيتلر و رويداد يازده سپتامبر را محصول توطئه‌هاي پيچيده و مخفي ماسوني‌ها مي‌داند.
    به اعتقاد نويسنده، صهيونيسم رويه ديگر فراماسونري است و در اصل اين بانكداران متنفذ يهودي بوده‌اند كه با استفاده از عوامل خود توانسته‌اند فلسفه‌اي به نام فراماسونري را شكل و انتشار دهند.
    كتاب «معماران فريب»، به قلم نويسنده استونيايي يوري لينا، تاريخچه اي ششصد صفحه اي از فراماسونري است كه در آن بينش ژرف نويسنده نسبت به مختصات واقعي تاريخ مدرن را مشاهده مي‌كنيم. در اصل، يك بخش غالب جامعه غربي به گروه نخبه مالي يهودي در پذيرش فراماسونري پيوسته است؛ فراماسونري، فلسفه‌اي شيطاني است كه آرزوي مرگ تمدن را دارد. فراماسون‌ها مي‌پندارند كه آنها به شكلي از كشتار و رنج ناشي از اسقرار «نظم نوين جهاني» خود، منتفع خواهند شد.
    اگر چه باورنكردني، عجيب و اندوه‌آور به نظر مي‌آيد، اما آن طور كه لينا مي‌نويسد، سيصد خانوده اصلي بانكدار يهودي، از فراماسونري به عنوان يك ابزار براي سرنگون كردن، كنترل و تخريب جهان غرب استفاده كرده‌اند.
    اين ديدگاه مبتني بر بازجويي «ان كي وي دي» سال 1938 از يك عضو روشنفكر برجسته است كه از بسياري از اين خانواده‌هاي بانكدار نام مي‌برد و تأييد مي‌كند كه فراماسون‌ها ابزارهايي قابل بسط هستند.
    بر اساس بايگاني‌هاي لژ شرقي بزرگ و قدرتمند فرانسه كه در ژوئن سال 1940 ضبط شد و بعدها روس‌ها آنها را علني كردند، لينا با ذكر جزييات نشان مي‌دهد كه چگونه فراماسونري براي سلطه جهاني توطئه كرده و تمام انقلاب‌ها و جنگ‌هاي بزرگ در دوران مدرن را هماهنگ كرده است.
    ماسون‌هايي كه غالباً يهودي بودند، مسئول پيدايش كمونيسم، صهيونيسم، سوسياليسم، ليبراليسم (و فمنيسم) هستند. علاقه‌مندي بزرگ آنها تشكيل حكومت بزرگ بود، چرا كه حداكثر انحصار محسوب مي‌شد. «حكومت جهاني» (ديكتاتوري) پاداش نهايي است. اين ديدگاه را در پشت واقعه يازده سپتامبر و «جنگ با ترور» مي‌توان مشاهده كرد.
    اين جنبش‌هاي«انقلابي و مترقي جهاني» همگي بازتاب سرپيچي ابليس عليه قوانين خدا و طبيعت هستند كه در قلب فراماسونري جاي دارد. آنها ميليون‌ها ايده آليست زودباور را با ترويج اتوپيايي مبتني بر ماترياليسم و«خرد» اغفال كردند و«آزادي، برابري و اخوت»، «مالكيت عمومي» يا برخي ديگر از مهملات را به آنها ديكته كردند؛ كاري كه «طعمه گذاري و جابه جايي» نام گرفته بود.
    طبق نظر لينا، «هدف اوليه فراماسونري مدرن، ايجاد يك نظم نوين جهاني است، يك معبد سليمان معنوي كه در آن افراد غير عضو چيزي جز برده نيستند و... در آن انسان‌ها در پيشگاه يهوه قرباني مي‌شوند».
    لينا تعدادي از منابع يهودي را بر مي‌شمارد كه ادعا مي‌كنند، فراماسونري مبتني بر يهوديت است و «ارگان سياسي اجرايي گروه نخبه مالي يهودي است». هدف مشترك اين جنبش‌هاي الهام گرفته از فراماسوني، نابودي نژاد، مليت و خانواده است از طريق ترويج انشقاق اجتماعي، خود سهل‌گيري و«تساهل و مدارا»، يعني اختلاط نژادي، الحاد، نيهيليسم، گلوباليسم، «آزادي» جنسي و همجنس گرايي و در نتيجه فروكاستن انسانيت به يك خمير متحد الشكل غيركاركردي و شكل‌پذير.
    لينا و ديگراني كه مي‌كوشند نسبت به وضعيت واقعي انسانيت هشدار دهند، توسط كساني كه غير مستقيم از سوي بانكداران به كار گرفته شده‌اند، برچسب سامي ستيز، فاشيست و« نفرت پراكنان دست راستي» مي‌خورند.
    اين تاكتيك، توطئه‌گران را در برابر مداقه دقيق حفظ مي‌كند و بحث و گفت‌وگو درباره مخمصه مخوفي را كه در آن قرار داريم ناممكن مي‌سازد.
    من يك يهودي هستم. نه من بخشي از اين انحصار بانكداري هستم و نه اكثريت يهوديان. بر سبيل قياس مي‌توان گفت، اگر چه مافيا عمدتاً ايتاليايي تلقي مي‌شود، اما بيشتر ايتاليايي‌ها به مافيا ارتباطي ندارند.
    ايتاليايي‌ها با سبعيت به دشمنان جنايات سازمان يافته حمله نمي‌كنند و آنها را «نژاد پرست» و«نفرت پراكن» نمي‌نامند. اين مي‌تواند به شدت سوء‌ظن‌انگيز باشد. يهوديان با دفاع خود از بانكداران ماسوني و بينش منحرفشان نسبت به انسانيت، خود را به مخاطره مي‌اندازند.
    هر دو پدربزرگ و مادربزرگ من توسط هيتلر از بين رفته‌اند. يك بار من خواستار آن شدم كه ماسون‌ها مسئولين واقعي اين كشتار شناخته شوند. اين بانكداران ماسوني مستقر در لندن و همپالگي‌هايشان بودند كه هيتلر را به منظور برافروختن جنگ به قدرت رساندند تا تشكيل اسرائيل را توجيه كنند. آنها به يهوديان غير صهيونيست خيانت كردند و آنها را رها كردند تا از بين بروند. آنها در حال استفاده از قوم يهود به همان طريقي هستند كه ماسوني‌ها از آنها استفاده مي‌كردند.
    توطئه ماسوني‌ها
    ما نمي‌توانيم جهان مدرن را درك كنيم مگر آنكه تصديق كنيم كه اين جهان محصول توطئه ماسوني‌هاست. كساني كه شواهد را به باد تمسخر مي‌گيرند بد نيست بدانند كه اين شواهد هر روز پيش چشم آنهاست. تصوير Great Seal ايالات متحده بر روي تك تك اسكناس‌هاي دلار، يك نماد ماسوني است. در هر طرف اين هرم، سي و سه پله وجود دارد كه نشانگر سي و سه درجه فراماسونري است. ماسون‌ها ايالات متحده را به عنوان پايگاهي براي پيشبرد اهداف خود براي چيرگي بر جهان انتخاب كردند.
    به همين ترتيب نماد سازمان ملل متحد نيز يك نماد ماسوني است. در اين نماد، جهان در شبكه اي متشكل از سي و سه فضاي محاصره شده در برگ‌هاي اقاقيا كه بر فعاليت شديد در فراماسونري دلالت دارد، گرفتار شده است.
    سه چهارم رئيس جمهورهاي ايالات متحده در قرن بيستم از ماسون‌هاي رده بالا بودند. هم بوش و هم كري ماسون هستند. روزولت، چرچيل، لنين، تروتسكي و استالين ماسون بودند. بيشتر رهبران صهيونيست ماسون بوده و هستند. گرهارد شرودر، ژاك شيراك و توني بلر فراماسون هستند. به همين ترتيب صدام حسين كه مي‌گفت جنگ عراق مي‌تواند يك لال بازي ساديستيك باشد، ماسون بود.
    بيشتر از شش ميليون ماسون در سي و دو هزار لژ در سراسر جهان وجود دارند، از جمله دو و نيم ميليون نفر در آمريكا. در سال 1929 شصت و هفت درصد اعضاي كنگره، ماسوني بودند. در انگلستان سيصد و شصت هزار ماسوني وجود دارند. بيشتر از پنج درصد قضات انگليسي ماسوني هستند.
    لينا بر اين باور است كه «فراماسونري همان نقشي را در جامعه غربي ايفا مي‌كند كه حزب كمونيست در اتحاد جماهير شوروي ايفا مي‌كرد. بدون وابستگي به فراماسونري، هيچ شانسي براي رسيدن سريع به يك سمت دولتي ـ فارغ از ميزان استعداد اشخاص ـ وجود ندارد».
    به خاطر داشته باشيد كه كمونيسم يك سرمايه‌گذاري ماسوني بوده تا پازلي كه در ذهن داريد كم كم شكل بگيرد.
    لينا مي‌گويد، فراماسونرها نه تنها بر سياست كنترل دارند، بلكه عملاً بر تك تك بخش‌هاي جامعه غربي از جمله علوم و فرهنگ نيز كنترل دارند. او مي‌نويسد: «حيات فرهنگي فعلي عملاً ناخودآگاه شده است. ما شاهد شروع كهولت فرهنگي بوده‌ايم».
    اچ. جي ولز فراماسون در جزوه خود با نام «توطئه آشكار: طرح يك انقلاب جهاني» (1929) يك «جامعه باز مخفي» را توصيف مي‌كند كه مركب است از مردان پيشرو جامعه كه يك نيروي پنهان را براي تضمين منابع جهاني، كاهش جمعيت از طريق جنگ و جايگزين كردن دولت ـ ملت با ديكتاتوري جهاني را در دست دارند.
    ايدئولوژي ماسوني
    انسان‌ها به طور طبيعي به طرف خير كشش دارند و از شر بيزارند. از اين رو شر هميشه خود را به لباس خير در مي‌آورد. فراماسونري براي جامعه و رده‌هاي پاييني آن وانمود مي‌كند كه خود را وقف «بهتر كردن مردمان خوب»، انسان گرايي، تساهل و مدارا، مسيحيت و از اين قبيل كرده است.
    اگر اين حقيقت داشت، آيا آنها بايد با تحميل درد شكافتن گلوي آنها با كارد، سوگند حفظ اسرار را از اعضايشان بگيرند؟ در اين صورت آيا تعداد زيادي از پاپ‌ها آنها را محكوم مي‌كردند و از سوي تعداد زيادي از كشورها فعاليت آنها ممنوع مي‌شد؟
    اصلاً ميل ندارم مردان خوب و برازنده بسياري را كه در «لژهاي آبي» پايين عضو هستند و از كاركرد و شخصيت حقيقي فرماسونري آگاه نيستند، مورد انتقاد قرار دهم. اما شواهد و شهادت‌هاي غير قابل انكاري در دست است كه فراماسونري فرقه اي شيطاني است كه پرستش مرگ را ديكته مي‌كند.
    براي مثال وقتي لژ شرقي بزرگ ايتاليا در سال 1893 از Palazzio Bourghese در رم اخراج شد، مالك آن معبدي را ساخت كه اختصاص به شيطان داشت. فراماسونرهاي ايتاليايي در دهه 1880 روزنامه اي را انتشار دادند كه در آن بارها و بارها تأكيد كردند كه «رهبر ما شيطان است!»
    ماسون‌ها همچنين قبول دارند كه داراي يك دستور جلسه سياسي ـ انقلابي هستند. نمونه‌هايي كه لينا از متون ماسوني نقل مي‌كند، از يك مجله آلماني در سال 1910 است: «انديشه راه برنده در تمام زمان‌ها بر نابودي و انهدام متمركز است، چرا كه قدرت اين جامعه مخفي بزرگ، فقط از ويرانه‌هاي نظم موجود جامعه خواهد برخاست.»
    نتيجه گيري
    بي برو برگرد، توطئه ماسوني مسئول عقب ماندگي تكامل انسانيت است. بشريت شبيه شخصي است كه از يك بيماري جدي بدخيم رنج مي‌برد و دارد به اغما مي‌رود. يوري لينا كتاب شجاعانه اي براي هشيار كردن ما نوشته است. او مي‌گويد كه ما با «بزرگ‌ترين بحران معنوي در تاريخ بشر مواجه هستيم...آنها تاريخ، شرافت، خرد، احساس مسئوليت، بينش معنوي و سنت‌هاي ما را از ما گرفته‌اند.» او مي‌گويد كه بخشي از تقصير متوجه ماست: «ما از اقدام عليه جنون ماسوني، به دليل گناهكاري شديد خود قصور ورزيده ايم. ما كاملاً فريب خورده‌ايم و نشانه‌هاي هشدار را ناديده گرفته‌ايم».
    او اثر خود را با جمله‌اي مؤثري به پايان مي‌رساند و مي‌گويد شر، عنصري غير كاركردي است و به ناگزير خود را نابود مي‌كند. «فراماسون‌ها در دل فلسفه خود، بذرهاي نابودي آن را مي‌پرورانند».
    جنگ‌ها، انقلاب‌ها و ركودهاي اقتصادي همگي بخشي از يك روند «انقلابي» هستند كه براي تحميل «حكومت جهاني» به بشر بر اساس دستورالعمل فراماسوني طراحي شده‌اند كه ممكن است جانشيني براي يك اتحاد بين يهوديت مخفي و نخبگان مالي غير يهودي باشد. به نظر مي‌رسد كه «خود نابودي » آنها بهترين اميد ما باشد، چرا كه جامعه بسيار سست‌تر و ضعيف‌تر از آن است كه بتواند در مقابل فراماسونري مقاومت كند.
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  2. کاربر مقابل از tina عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  3. #42
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض فراماسونري و نقش آن در تاريخ معاصر ايران

    اسناد موجود در لژ بيداري گواه اين مطلب است كه حتي تعيين يك حاكم محلي با تأييد لژ بيداري انجام مي شده است. مثلا اديب الممالك فراهاني در يك نامه از لژ اجازه مي گيرد كه من را حاكم فسا كرده اند آيا من بروم يا نه؟ بعد هر اتفاقي كه آنجا مي افتد به لژ گزارش مي دهد.
    ايرانيان وقتي به هندوستان سفر كردند اولين بار با فراماسونري آشنا شدند و اين كلمه وارد ادبيات ما شد. يكي ديگر از مبادي ورودي فراماسونري عثماني است. غير از اين ها سفرايي كه از ايران به خارج فرستاده شدند هم فراماسون مي شوند و برمي گردند. اتفاقا در فراماسونري ايران يك يهودي زاده نقش اصلي را ايفا مي كند و اولين فراماسون ايراني فردي به نام «ميرزا ابوالحسن خان ايلچي» است كه متعلق به خانواده كلانتري است كه در زمان اينها يهوديان وارد دستگاه شدند و قصد داشتند ايران را به تصرف خود درآورند.
    سفير وقت انگليس «سرگوراوزلي» در ايران با دو دستور وارد ايران مي شود. يك دستور از جانب «جرج سوم» پادشاه انگليس كه مأمور مي شود اطلاعات جامعي از ايران تهيه و ارسال كند و دستور دوم او تأسيس لژ فراماسونري در ايران به نام «لژ اصفهان» بود.
    سرگوراوزلي طي نامه اي كه به لندن مي فرستد، مي نويسد كه براي حفظ مستعمرات انگليس، بايد ايران در يك توحش و بربريت دائم نگه داشته شود. شايد منظور او حفظ جامعه ايراني در وضعي آشفته، بي قانون و پراكنده است. به همين دليل هرگاه ما خواستيم پيشرفتي به دست بياوريم انگليسي ها مانع شدند و حتي بعد از انقلاب هم آنها اين سياست را دنبال كردند.
    اولين لژ فراماسونري كه در ايران به وجود آمد و همه بر آن اذعان دارند «فراموشخانه ميرزا ملكم خان» است. در تأسيس اين فراموشخانه چند چهره علني و يك چهره پنهان داريم. چهره هاي علني يكي همين ميرزا ملكم خان است «جلال الدين ميرزا» و «حاج سياح» و تعدادي ديگر هستند كه عملكرد اين جمعيت در راستاي همان پراكنده و آشفته نگه داشتن شرايط اجتماعي ايران است.
    Untitled 2
    قرارداد «رويتر» را ميرزا ملكم خان و ميرزا حسن خان سپهسالار با شخصي به نام «اسرائيل يوسفات» يك يهودي ظاهرا هندي تابع انگلستان منعقد مي كنند كه در طي آن منابع زيرزميني و روي زميني ايران به مدت 70سال در اختيار بيگانگان قرارداده مي شود. كاري كه حتي امپراطور انگلستان هم آن را باور نمي كرد كه واقعا چطور ممكن است يك حكومتي چنين كاري بكند؟!
    بساط لژ ميرزا ملكم خان با هوشياري و غيرت حاج ملاعلي كني برچيده مي شود. حاج ملاعلي كني حداقل دونقش برجسته در تاريخ ايران دارد كه يكي بر هم زدن قرارداد رويتر و ديگري برچيده كردن بساط لژ ميرزا ملكم خان است. در سال 1317 هجري، بعد از مرگ ناصرالدين شاه يك انجمن به نام انجمن اخوت در ايران تشكيل مي شود كه صورت ظاهري آن فعاليت هاي درويشي است و در خفا محل تجمع و تشكيل جلسات فراماسونري است.
    فراماسونري با تأكيد بر پلورالسيم و نسبي گرايي فرصتي ايجاد مي كند تا دگرانديشان و ساختارشكنان بتوانند در آن حضور پيدا كنند.
    سال1322 هجري قمري زمينه هاي تأسيس اولين لژ رسمي به وجود مي آيد. عقيده بر اين است كه لژ ملكم خان رسمي نبوده در تأسيس لژ بيداري عناصر دگرانديش و يهوديان نقش داشتند. يهوديان مدارسي در سراسر جهان ايجاد كردند به نام آژانس اسرائيليان. اين مدارس را يهوديان فرانسه در ايران تأسيس كردند، هفت استاد اين مدارس در زمره مؤسسين لژ بيداري هستند. به اضافه اردشير جي جاسوس و محمدعلي فروغي و تقي زاده و بقيه كه در ليست لژ بيداري اسامي شان ذكر شده است. از اين تاريخ يعني 1324 هجري فراماسونري در ايران به دو شاخه تقسيم مي شود. دو شاخه اعتدالي و افراطي، شاخه اعتدالي را عباسقلي خان آدميت اداره مي كند و شاخه افراطي را اردشير جي. درگير و دار مشروطه دسته اول براي آرام كردن جامعه به سمت مذاكره با محمدعلي شاه مي روند و تحولات را در درازمدت دنبال مي كنند. اما شاخه افراطي در تمام اغتشاشات مشروطه نقش داشتند.
    اين جانب اصل مشروطه را حركت مثبتي براي ملت مي دانم. اما طيف هاي مختلفي در اين جريان حضور داشتند كه حضور اين طيف ها نسبت به اهداف اين جريان بدبيني ايجاد مي كند.
    يكي از جرقه هاي مشروطه چوب خوردن تجار قند در تهران بود. اسناد تاريخي نشان مي دهد محرك علاءالدوله حاكم تهران، در چوب زدن ميرزاهاشم قندي كه يكي از تجار قند بوده فردي به نام ميرزا حسن خان رشدي، يك فراماسونر است و بنا به نقلي پدر مدارس جديد نيز است.
    پس از چوب زدن تجار تهران، مردم شورش و به اين عمل اعتراض مي كنند. ميرزا ملك منصور (شاه السلطنه) پسر مظفر الدين شاه كه يك فرماسونر است به صدراعظم مراجعه مي كند و به جاي اينكه آشوب را آرام كند عين الدوله را تحريك مي كند به ايستادن جلوي مردم كه اين واقعه منجر به كتك خوردن بعضي علما و عصبانيت بيش از حد مردم و حتي كشته شدن «عبدالحميد» روحاني جوان مي شود و آتش مشروطه اينگونه برافروخته مي شود و اداره امور را از دست نخبگان اصيل و متفكران و روحانيت شيعه خارج كرد و بدست مجامع ماسوني داد. از آن روز تا كودتاي 1299 و بعد از آن، ايران روي آرامش را نديد. هر وقت ايراني ها خواستند به توافق برسند فراماسونرها با توطئه گري مانع شدند و كار را به، به توپ بستن مجلس كشاندند و باعث دخالت گسترده انگليس و روسيه در ايران شدند و با تحصن در سفارت روسيه و انگليس ماهيت غيربومي و غيرملي به انقلاب مشروطه ايران دادند و با فتح تهران عملا كنترل ايران را به دست آوردند.
    ملكم خان در خدمت صهيونيسم بود و هيچ اعتقادي به اديان ثلاثه (نه اسلام، نه مسيحيت نه يهوديت) نداشت. در خاطرات ناصرالدين شاه آمده كه در پاريس يا لندن ملكم خان، روچيلد را به ديدن ما آورد و روچيلد در خصوص وضعيت يهوديان از حكومت وقت امتيازاتي مي خواستند. ناصرالدين شاه به آنها مي گويد چرا نمي رويد فلسطين را بخريد و يهوديان را در آنجا جمع كنيد و بعدها تاريخ نشان داد كه آنها چنين تصميمي داشتند. چون «تئودور هرتزل» كه نزد سلطان عبدالحميد پادشاه عثماني رفته بود از او مي خواهد كه اجازه مهاجرت يهوديان به فلسطين را بدهد و بهاي سنگيني نيز تقبل مي كند. حاضر مي شود تمام بدهي خارجي امپراطوري عثماني را بپردازد و 8 كشتي طلا به امپراطوري بدهند و در ازاي چنين مبالغ هنگفتي فقط اجازه مهاجرت و اسكان در فلسطين را مي خواستند. اما عبدالحميد نمي پذيرد و همين موجب واژگوني دولت او مي شود.
    در توطئه سرنگوني حكومت سلطان عبدالحميد و فروپاشي امپراطوري عثماني سه بخش به خوبي با همديگر همكاري مي كنند: دسته اول روشنفكران هستند. دسته دوم يهوديان و دسته سوم بهائيان ايران هستند. بهائيان كه در دوره ناصرالدين شاه از ايران رانده مي شوند به بغداد مي روند و به بهانه نزاع ميان بابيه و بهائيه، بهائيان به عكا (فلسطين اشغالي) مي روند و بابيه به قبرس.
    سال 1327ه. اوج حاكميت بهائيان است و آن ها كمك هاي بي شائبه به دستگاه اطلاعاتي و ارتش انگلستان مي كنند. به همين دليل است كه عباس افندي بعد از اينكه امپراطوري عثماني از هم مي پاشد به لقب «سر» ملقب مي شود.
    اسناد موجود در لژ بيداري گواه اين مطلب است كه حتي تعيين يك حاكم محلي با تأييد لژ بيداري انجام مي شده است. مثلا اديب الممالك فراهاني در يك نامه از لژ اجازه مي گيرد كه من را حاكم فسا كرده اند آيا من بروم يا نه؟ بعد هر اتفاقي كه آنجا مي افتد به لژ گزارش مي دهد.
    حتي تدوين قانون اساسي را نيز آنها انجام مي دهند؛ برپايه ترجمه قانون اساسي كشورهاي فرانسه، بلژيك، انگلستان، توسط تقي زاده، فروغي و سيدنصرالله تقوي انجام شد. و اين سه نفر از اعضاي اصلي لژ بيداري ايران هستند. نظام حقوقي ايران كه به سمت سكولاريستي شدن پيش مي رود زير نظر اينان بوده است. اوضاع حقوقي و قضايي و عمده تحولات زير نظر اين سه تن شكل مي گيرد مشيرالدوله پيرنيا (ميرزا حسن خان) به لژ «گرانداوريا» نامه مي نويسد و مي گويد ما مي خواهيم تغييرات گسترده قضايي و حقوقي در ايران ايجاد كنيم. شما يك حقوقدان به ما معرفي كنيد و آنها نيز «مسيو پرني» را به ايران مي فرستند. و تحولات حقوقي در ايران اتفاق مي افتد كه ميرزا علي اكبر خان داور آن را به اوج مي رساند. به هر حال امري نيست كه دخالت اينها در آن نباشد. از به دار زدن شيخ فضل الله نوري توسط همين كميته فراماسونري- كه يك طرف آن يپرمن خان ارمني و طرف ديگر آن شيخ ابراهيم زنجاني يهودي زاده است در كسوت روحاني، و از 12 نفر كميته انقلابي، 9 نفر عضو لژ بيداري هستند- تا كودتاي 1299 توسط اينان صورت مي گيرد.
    فاتحين تهران قصد تحولات فرهنگي سياسي را دارند و دولت را نيز در دست دارند. با زور مي خواهند دولت مدرن را در ايران سر كار بياورند و پروژه مدرنيزاسيون را در ايران اجرا كنند همان روشنفكراني كه در عهد قاجار دم از قانون و آزادي مي زدند الان در خدمت لژ بيداري و در فكر تحولات گسترده هستند. كشتار علما و برخورد با جريانات فايده نمي كند. بنابراين از سال 1292 تا 1299 ايجاد دولت مدرن و ديكتاتوري نو را ترويج مي كنند.

    Untitled 4

    كودتاي 1299 يك كودتاي ماسوني است كه همه طيف ها در آن حضور دارند: بهايي ها، يهودي ها، مسيحي ها، علي اللهي ها، صوفي ها و اردشيرجي كه در خاطرات خود به صراحت گفته همه كاره كودتاي 1200 من بودم. و ارتباط او با كانون هاي يهودي كاملا مشخص شده است.
    و در دوره پهلوي دوم انتقال قدرت از پهلوي اول به دوم توسط يك فراماسونر به نام محمدعلي فروغي انجام مي گيرد. در سال 1947 لژ بزرگ تشكيل مي شود و در سال 1948 لژ عالي اسكاتي و قريب به 50، 60 لژ فراماسونري در آن زمان در ايران فعال هستند كه حدود 5 هزار نفر عضو دارد كه در همه اركان حكومتي حضور دارند. نمايندگان سنا، مجلس، رؤساي دانشگاه ها، وزراي كابينه و حتي در ميان بازرگانان و سفرا و غيره.

    Untitled 5

    وقوع انقلاب اسلامي باعث تعطيل شدن لژهاي فراماسونري در ايران شد اما تفكر فراماسونري در قالب هاي ليبراليسم، پلوراليسم، نسبي گرايي و... ترويج شد و هنوز هم به قوت هر چه تمامتر ترويج مي شود.
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  4. کاربر مقابل از tina عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  5. #43
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    سایه شیطانی "ابراج البیت" بر سر بیت الله الحرام

    بزرگترین مأموریّت وهّابیون تا سال 2012 م. به اجرا در خواهد آمد، تا این سال، همة نشانه‌ها، نمادها و سوابق مسلمانان سلف و اهل بیت(ع) در امّ القرای اسلامی نابود خواهد شد و در غیبت همة سنّت‌های اسلامی که در اثر بدعت‌های سلفی و شرک‌آلود خواندن آن سنّت‌ها از میان مسلمانان رخ بربسته، در بنای اصلی «مسجدالحرام و مسجد النّبی» نیز در تیررس تیرهای زهرآلود ماسونی و شیطانی از جمله ابراج البیت، کارکردهای خود را از دست خواهد داد تا فراماسونری جهانی یا همان دجّال آخرالزّمان به راحتی بتواند حکومت جهانی شیطان را مستقر نماید.
    تا چند سال پیش، بلندترین بنای مُشرف به صحن مسجدالحرام، قصر ملک فهد، سلطان پیشین مملکت عربی سعودی یا همان خادم الحرمینی بود که بر بلندای ابوقُبیس، صدها متر فراتر از مخدوم خود نشسته بود. مهمانان خاصّ پادشاهی سعودی در ایّام حج در این قصر ضیافت اتراق می‌کردند تا ضمن انجام اعمال، از آن بلندا ناظر صحن مسجد و طواف حاجیان باشند. امّا امروزه دیگر، این بنا در برابر برج در دست ساخت «ابراج البیت» کوچک می‌نماید. درست مقابل رکن یمانی. این بنا که معرّفی‌اش خواهم کرد، قرار است در سال 2012 م. افتتاح شود. بر این مُژده گر سر فشانم رواست. در تمام نقاط جهان و میان همة اماکن مقدّس مذهبی، هیچ بنایی تاکنون مجال و جرئت قد برافراشتن به این قدّ و قواره را نداشته است.
    Untitled 3
    Untitled 2
    saye eblis
    برج‌هاي تجاري مکه (ابراج البيت)، که در واقع بايد «شا‌خ‌هاي شيطان» خوانده شود، سرشار از نمادهاي ماسوني، بناي کعبه را به محاصره گرفته، کار لرد فاستر، معمار و ماسون نامدار، و «مجتمع بن لادن» [1] [2] [3]

    Untitled 6
    Untitled 5
    Untitled 4

    در سال 2012، که از ديدگاه فرقه‌هاي شيطاني شروع «نظم نوين دنيوي» است
    ساختمان "ابراج البيت" به پايان مي‌رسد و کعبه چنين در سايه نمادهاي شيطاني قرار خواهد گرفت.
    Untitled 7
    برج رفیعی که در میان دو بال قرار گرفته، در نوع خود بزرگترین ستون اوبلیکس جهان است که از عهد مصر باستان تاکنون ساخته شده است.
    همة کسانی که تا یکی دو سال پیش در ایّام برگزاری حجّ تمتّع در رمی جمرات، ستون شیطان را سنگباران کرده‌اند، شکل ستون میانی خانة شیطان را به یاد دارند. ستونی چهارگوش که در انتها، نوک هرمی مشکلش خود را می‌نمایاند. این ستون همان ابلیسک است که امروزه به عنوان یکی از معروف‌ترین نماد فراماسونرهای جهان قابل شناسایی است.
    میدان بزرگ رو به روی کاخ سفید در واشینگتن، میدان ساختمان بزرگ واتیکان، پاریس، لندن، برزیل و صدها نقطة دیگر جهان، نمونه‌هایی از این ستون را به نمایش گذاشته‌اند. حضور این نماد در هر کجای جهان نشان دهندة حضور و سلطة فراماسونرها بر مقدورات و مقدّرات آن سرزمین است. در کشورهایی همچون ترکیه و مصر هم که برای مدّت‌هایی طولانی فراماسونرها زمام امور سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را در اختیار داشته و دارند، این نماد مقدّس ماسونی خود را می‌نماید. در ایران خودمان هم نمونه‌هایی از این ستون را تا سال 1357 قد برافراشته داشتیم.
    برج ایفل در فرانسه و برج ساعت لندن دو نمونة فانتزی ابلیسک هستند که توسط معماران ماسونی ساخته شده‌اند. امّا ابراج البیت بر بلندای مسجدالحرام گوی سبقت را از همگان ربوده است. این برج‌ها، در خود بزرگترین ابلیسک جهان را در امّ القرای جهان اسلام جای داده‌اند؛ البتّه، با تخریب ستون خانة شیطان در رمی جمرات و جایگزین شدن دیوار عریضی به جای آن. این برج‌ها با ابتکار معمار معروف ماسون‌ها؛ یعنی آقای لرد فاستر قد برافراشتند تا هم پاسخی به اسائة ادب مسلمانان به شیطان در وقت تخریب ستون‌های خانة‌ شیطان در رمی جمرات باشد و هم جبرانی برای آن. از اینجا، برج‌های مشرف بر مسجدالحرام و خانة کعبه با دو برج بزرگ دروازه‌ای شکل ساخته شد تا به همگان اعلام نماید نه تنها مملکت سعودی، بلکه خانة مقدّس مسلمانان جهان نیز در آغوش ما و تحت سلطة ماست.
    ماجرای «دروازه‌ها» نیز جالب است. در مصر باستان در میان ساحران و پس از آن در میان کابالیست‌ها و فراماسونرها، دو ستون دروازه‌ای شکل بر پهنة زمینی شطرنجی (مانند کف‌پوش شطرنجی تمامی لژهای ماسونی) به عنوان دروازة ارتباط با جهان ماورایی ابلیسی شناخته می‌شدند. اعمال کثیف مانند توهین به مقدّسات و مناسک شیطان پرستان و جادوگران، باعث بودند تا امکان ارتباط انسان‌ها (یا همان جادوگران و ساحران) با نیروهای اهریمنی شیطانی و جنّی ممکن شود. امروزه اشرار یهود و فراماسونرهای درجة بالا و کابالیست‌ها برای ارتباط با نیروهای شیطانی و اعمال قدرت بر رقیبان و مخالفان و مبارزة بی‌امان با انسان و ادیان در مناسک ویژه، از صفحات شطرنجی و دروازه‌ها و ستون‌ها بهره می‌برند.
    چند سال قبل، در سفری به فرانسه، در منطقة مدرن و نوساز پاریس، بنای رفیع دروازه‌ای شکل شیشه‌ای را ملاحظه کردم. البتّه شما هم از دیدار نمونة کاملی از آن بی‌نصیب نمانده‌اید. طیّ سه چهار سال اخیر دو نمونة بزرگ از برج‌های دروازه‌ای شکل شیشه‌ای را در حاشیة ‌غربی بزرگراه مدرّس ساخته‌اند. بر تپّه‌های معروف عبّاس آباد. جالب اینجاست که در این دروازه‌ها که از اتّفاق، دولتی هم هستند، هرم معروف چشم جهان‌بین All seeing eye را هم ساخته‌اند. این واقعه را به حساب هر کس می‌خواهید بگذارید با خودتان. به هر روی نمادها و نمادسازها کار خود را می‌کنند. بگذریم.
    از «شاخ‌های شیطان» قد برافراشته بر فراز مسجدالحرام می‌گفتم. بخش انتهایی و بالای دو بال این بنا که ابلیسک بلند مزیّن به ساعت بزرگی را در خود جای داده‌اند، به شکل بخش انتهایی بال‌های خفّاش ساخته شده‌اند. بد نیست بدانید که در ادبیّات مسیحی، شیطان در شمایل حیوانی با بال‌های خفّاش، پاهای شیر و سری چون سر قوچ به تصویر کشیده می‌شود. این نماد را در بسیاری از فیلم‌های هالیوود و از جمله امگا کد 2 می‌توانید ببینید. گوییا که معمار صاحب سبک این برج‌ها می‌خواهد به همگان القاء کند که بال‌های شیطان مسجدالحرام را در خود گرفته‌اند. در واقع، رمی و سنگباران معکوس از بلندای مسجد آغاز شده است. سنگ‌های پنهانی نیروهای اهریمنی بر سر و روی حجّاج طواف کننده و عمره گزاران. امواج منفی شیطانی که جان مسلمانان را هدف تیرهای زهراگین می‌سازد. بسیاری از محقّقان بر این باورند که، انفجار دو برج نیویورک در یازده سپتامبر، در واقع، حاصل پروژة انفجار دروازه‌ای بود که در آن زمان و مکان خاص و البتّه از نظر فراماسونرهای نشسته بر اریکة قدرت سازمان‌های مخفی، راه ورود نیروهای شیطانی را بیش از پیش در زمین و در صحن حیات اجتماعی ساکنان زمین هموار ساخت.
    چنان که عرض کردم، قرار است این بنا و بال‌های شیطانی‌اش در سال 2012 م. افتتاح شود.
    از نظر فرقه‌های شیطانی و طرّاحان نظم نوین جهانی، سال 2012 م. سال شروع نظم نوین دنیوی است. در این سال کعبه در سایة نمادهای شیطانی ابراج البیت قرار خواهد گرفت.
    افتتاح برج در 11 ژانویة 2012 م، ارتباط این برج را با فاجعة پیش‌بینی و اعلام شده توسط غربی‌ها در سال 2012 م. نشان می‌دهد. در آثار متعدّد و فراوانی که طیّ سال‌های اخیر دربارة فاجعة جهانی در سال 2012 م. ساخته شده و پهنة وسیعی از سینما و حتّی مستندات تلویزیونی آمریکایی و اروپایی را اشغال کرده، این سال را سال ظهور مسیح دجّال یا همان مسیح دروغین اعلام کرده‌اند. عدد 11، عدد مقدّس فراماسونرهاست. قراینی حکایت از این دارد که سران مجامع مخفی، کمر همّت بسته‌اند تا با زمینه‌سازی ذهنی و تبلیغات گسترده، وقوع حوادثی در ابعاد جهانی را در سال 2012 محتوم، مقدور و پیش‌بینی شده معرّفی کنند. هم اینک در اثر ساخت مجموعه‌هایی از مستندات تلویزیونی، میلیون‌ها نفر در آمریکا و اروپا چشم به این سال دوخته‌اند و با نگرانی روزها را می‌شمارند. آنها حتّی به مردم القا کرده‌اند این تاریخ و واقعة مصیبت باری که بخش عمده‌ای از جهان را نابود خواهد کرد، توسط اقوام مایا و توسط پیش‌گویانی چون نوستر آداموس که از اتّفاق خودش در زمرة کابالیست‌ها است، پیش‌گویی شده است.
    آنچه برای ما مسلّم است، آن است که، غرب و سران مجامع مخفی شیطان‌پرست و فراماسونر که اداره و کنترل جهان را عهده دارند، برای اجرای آخرین بخش از پروژة نظم نوین جهانی یا همان جهان تک حکومتی شیطانی، عجولانه در پی نمادسازی و اقدام پیش‌دستانه‌اند و با مدد گرفتن از نیروهای غیر ارگانیک، ماوراء الطّبیعه‌ای ابلیسی و جنّی، خود را مهیّای اقدامی در ابعاد جهانی برای نابودی مستضعفان و اسلام کرده‌اند.
    مسیحیّت و سایر مذاهب محرّف در این میان جایگاهی ندارند؛ زیرا مسیحیّت و کانون‌های بزرگ مسیحی و از جمله کلیسای کاتولیک تمام عیار در اختیار همین کانون‌های قدرت است و سران این کانون به ظاهر مذهبی از اعضای اصلی مجامع مخفی‌اند و بازیگران بخش‌هایی از سناریوی طرّاحی شده هستند.
    حساب مستضعفان مسیحی و روحانیان مستقل را باید از این کانون جدا دانست.
    تنها اسلام، مسلمانان، کعبه و بزرگترین کانون شیعی؛ یعنی ایران اسلامي است که به عنوان مزاحم و آخرین بازمانده‌های دینداری در برابر مجامع مخفی و کانون‌های قدرت شیطانی ایستاده است.
    Untitled 8
    سازندة فیلم 2012 م. در فیلمش و در هنگام به تصویر کشیدن فاجعة جهانی، نشان می‌دهد که همة بناها و کانون‌های مذهبی مسیحی، بودایی و غیره منهدم و از بین می‌رود، امّا، ‌همو از ترس اعتراض و عکس العمل مسلمانان از به تصویر کشیدن ویران شدن کعبه خودداری کرده بود.
    بزرگترین مأموریّت وهّابیون تا سال 2012 م. به اجرا در خواهد آمد، تا این سال، همة نشانه‌ها، نمادها و سوابق مسلمانان سلف و اهل بیت(ع) در امّ القرای اسلامی نابود خواهد شد و در غیبت همة سنّت‌های اسلامی که در اثر بدعت‌های سلفی و شرک‌آلود خواندن آن سنّت‌ها از میان مسلمانان رخ بربسته، در بنای اصلی «مسجدالحرام و مسجد النّبی» نیز در تیررس تیرهای زهرآلود ماسونی و شیطانی از جمله ابراج البیت، کارکردهای خود را از دست خواهد داد تا فراماسونری جهانی یا همان دجّال آخرالزّمان به راحتی بتواند حکومت جهانی شیطان را مستقر نماید. هر کس می‌تواند به اقتضای گرایش و حسّاسیت خود به نوعی و از وجهی به ابراج البیت بنگرد.
    این بنا، مسجدالحرام،‌ کعبه و طواف را تحت الشّعاع خود قرار می‌دهد. برج اصلی با ارتفاع 595 متر در کنار شش برج بزرگ مسکونی، که جملگی متعلّق به «مجموعة بن لادن» هستند. حتّی اجازه نمی‌دهد شما تصویری از مسجدالحرام، گلدسته‌ها و پهنای آسمان داشته باشید.
    سازمان جهانی و از جمله یونسکو، در حالی چشم خود را بر این هیکل ابلیسی بسته‌اند که برای ثبت ابنیة تاریخی در ایران مانند میدان بزرگ امام در اصفهان، شرط خود را کوتاه شدن و تقلیل طبقات برج جهان نما در حاشیة میدان اعلام می‌کنند.
    سکوت سازمان‌های جهانی بی‌وجه نیست. آنها جملگی تحت مدیریّت سازمان‌های ماسونی عمل می‌کنند. یونسکو به عنوان یکی از بازوهای اصلی و فرهنگی فراماسونری جهانی قابل شناسایی است و رؤسای آن عمدتاً خود فراماسونر هستند، امّا سکوت سازمان‌های فرهنگی اسلامی در سراسر جهان اسلام و از جمله ایران توجیه پذیر نیست.
    Untitled 9
    مدیران سازمان‌های مسئول میراث فرهنگی، در حالی از این موضوع مهم که به آیندة اسلام و ایران بستگی دارد، غفلت می‌ورزند که از ردّ و نشان ستون‌های تخت جمشید و لوح‌های گلی برای لحظه‌ای غفلت نمی‌ورزند و سرمایه‌های بزرگي را صرف برگزاری نمایشگاهی از این آثار در ایران و اروپا می‌کنند و گاه رؤیای جشن‌های بزرگ ملّی عید نوروز را در خرابه‌های پرسپولیس در سر می‌پرورند و همّت خود را مصروف آن می‌دارند. به قول شاعر من در این بحر تفکّر به کجا و تو کجایی؟
    امّا از وجهی دیگر و مهم‌تر، پروژة 2012 م. که اینک «ایران اسلامی» را به دلیل رویکرد شیعی و ولایی‌اش از یک سو و «حرمین مکّه و مدینه» را از دیگر سو، چون یک سیبل در تیررس اهداف شیطانی خود قرار داده، به عنوان انتقام‌گیری شیطان از خدای ابراهیم و آل ابراهیم(ع) قابل شناسایی است. شجرة طیّبه‌ای که غرس شد تا از طریق بنی‌اسماعیل و اوصیای پیامبر آخرالزّمان، دین جهانی و حکومت جهانی مستضعفان در عرصة زمین مستقر شود اعلام پادشاهی جهانی بنی‌اسرائیل، اینک مشروط به در هم پیچیدن طومار آیین ابراهیم خلیل الرّحمن و «بنی‌اسماعیل» شده است.
    ظهور کبرای امام عصر(ع) به منزلة تحقّق طرح آسمانی استقرار شجرة طیّبه‌ای است که با حضرت ابراهیم(ع) غرس شد تا در دولت کریمة آخرین فرزند این خانواده به برگ و بار بنشیند. ابراج البیت و پروژة ساختن شهرکی مسیحی‌نشين در مکّه که به بهانة آشنا ساختن غیرمسلمانان با اسلام در حال شکل‌گیری است، اوّلاً؛
    • جغرافیای حرم را در هم شکسته و این قلعة بزرگ فتح نشدنی را مورد تعرّض و تجاوز اجانب و غیرمسلمانان قرار می‌دهد. پایگاهی که تاکنون در تصرّف در نیامده و حتّی از آسمانش هیچ هواپیمایی امکان گذر ندارد تا چه رسد به اینکه غیرمسلمانان در آن سکنا گزینند یا جرئت دست‌اندازی به مسجدالحرام را پیدا کنند؛
    • این برج‌ها سایة خود را بر مسجدالحرام می‌افکنند و تمامی آداب، مناسک صرفاً معنوی و آسمانی را تحت الشّعاع خود قرار می‌دهد. تأثیرگذاری بر امواج و تشعشعات روحانی و معنوی مسجدالحرام و بی‌اثر ساختن یا حدّاقل تضعیف این تشعشعات از طریق ابلیسک شیطانی در زمرة دومین هدف پنهانی فراماسونری جهانی شیطان‌پرست قابل شناسایی است؛
    • دست‌اندازی جنود ابلیسی در سال‌هایی که به ظهور می‌انجامد و وارد کردن خسارات بزرگ مادّی و معنوی به «انسان‌ها و ادیان»، در گرو حذف موانع باز دارنده است؛
    • حذف نمادهای بزرگ، مردان بزرگ و تحریف مناسک و آیین‌ها، به تدریج همة سپرهای حفاظتی بشر را که مانع از نفوذ و دخالت جنود شیطانی است، از بین می‌برد تا بشر در بی‌پناهی تمام آماج تیرهای مستقیم شیطانی و جنودش شود؛
    • توسعة مراسم و مناسک شیطان‌پرستی و رواج فرقه‌های ضدّ دین و شیطانی، بر کشیدن نمادهای فراماسونری در اقصانقاط جهان اسلام و به ویژه در اطراف اماکن مذهبی، همة سپرهای حفاظتی را از بین برده یا حدّاقل از میدان تأثیر امواج روحانی آنها می‌کاهد و بشر را بیش از هر زمان در برابر جنود ابلیس بی‌پناه می‌سازد؛
    این همه، بر میزان القای خطوات و الهامات و وسواس شیطانی که منشأ همة آلودگی‌ها، گناهان و منکرات در انسان است، می‌افزاید.
    ابتلای وحشتناک به غربزدگی مانع از درک این موضوع است. ابلیس و جنودش از طریق القا، الهام، وسوسه، تعریف و تزیین در مراحل اوّلیه انسان را برای انجام گناه تشویق می‌کنند، امّا در مراحل بالاتر با سلطه یافتن بر انسان‌ها، از آنها به عنوان آلت فعل خود بهره می‍‌جویند. سلطة شیطان بر انسان با طیّ مراتبی اتّفاق می‌افتد تا آنجا که برخی از انسان‌ها در عمل و نظر فرزند خواندة شیطان می‌شوند. از اینجا همة جوانان مسلمان جهان اسلام، مسلمانان عرب، فارس، ترک و سایر اقوام را برای مقابله با این دسیسه‌ها فرا می‌خوانم. آنها می‌توانند از طریق بمباران رسانه‌ای موج تبلیغاتی وسیعی را برای متوقّف کردن پروژه‌های غیر رحمانی در سراسر جهان اسلام به راه بیندازند.
    Untitled 10
    جوانان غیور عرب زبان در عربستان، یمن، عراق، لبنان و شبه قارّة هند از توانمندی ویژه‌ای برای ایجاد این موج فرهنگی و رسانه‌ای برخوردارند.
    Untitled 11
    رایزنان فرهنگی را، در صورتی که از مادّه و تبصره‌های اداری خلاص ‌شوند، سفیرانی مکلّف می‌شناسم تا ضمن رصد کردن طرح‌ها و توطئه‌ها، همة‌ اعتراض خود را در مجامع مذهبی، فرهنگی و حتّی سازمان‌های بین‌المللی اعلام و مواضع خود را آشکار سازند.
    اسماعیل شفیعی سروستانی
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  6. کاربر مقابل از tina عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  7. #44
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    ستاره ی 9 پر بهاییت و کابالا

    اما نکته ی عجیب و جالبی که در حین مطالعه بر روی سبک های نقاشی مرتبط با کابالا به دست آمد، شباهت عجیب ستاره ی 9 پر بهاییان با ستاره ی 9 پر موجود در نقاشی های یک سبک کابالیستی با عنوان لولیسم (Lullism) بود که این ارتباط خود می تواند سند دیگری بر ارتباط تشکیلات پلید بهاییت با تشکیلات شیطانی فراماسونری باشد.
    ستاره ی 9 پر بهاییت و کابالا!
    خوانندگان عزیز وبسایت « وعده ی صادق » که مقاله ی « فراماسونری: دجال آخرالزمان » را خوانده اند، حتماً به خاطر دارند که در این مقاله، به ارتباط فرقه ی ضاله ی « بهاییت » و تشکیلات شیطانی فراماسونری اشاره گردید و در این رابطه، اسناد و مدارک متعددی ارایه گشت.
    اما نکته ی عجیب و جالبی که در حین مطالعه بر روی سبک های نقاشی مرتبط با کابالا به دست آمد، شباهت عجیب ستاره ی 9 پر بهاییان با ستاره ی 9 پر موجود در نقاشی های یک سبک کابالیستی با عنوان لولیسم (Lullism) بود که این ارتباط خود می تواند سند دیگری بر ارتباط تشکیلات پلید بهاییت با تشکیلات شیطانی فراماسونری باشد.
    اما لولیسم چیست و چه ارتباطی با کابالا دارد؟
    سبک های نقاشی دوران رنسانس در اروپا، به شدت تحت نفوذ اعتقادات و تعلیمات کابالا بوده است. یکی از چهره های تاثیر گذار بر روی نقاشی های این دوره، ریمون لول (Raymon Lull) فیلسوف اهل کاتالان و عضو گروه های مخفی بوده است.(1) تأثیر لول بر آثار دوره رنسانس به حدی بود که تعدادی از محققان وی را سلف رنسانس نامیده اند.(2)
    اما تعداد زیادی از محققین معتقدند که اعتقادات و آثار لول به شدت تحت تأثیر سبک های کابالیستی معاصر خود، به خصوص کابالای نشاط آور (Ecstatic Kabbalah) بوده و این فیلسوف، تعالیم کابالیستی را از دریچه ای دیگر ارایه نموده است.(3) تعلیمات لول، وارد آثار هنری شده و آثار هنری لولیستی (Lullian Art) را پدید آورد.(4)
    Untitled 1
    ارتباط لولیسم (Lullism) با کابالا.

    البته هدف از ارایه ی این مقاله، پرداختن به جزییات کارهای ریمون لول، هنر لولیستی (Lullian Art) و سایر سبک های رنسانس نمی باشد، بلکه هدف از آن، پرداختن به ارتباط این سبک ها با ستاره ی 9 پر بهاییان است.
    تعالیم لول، به صورت طلسم ها، اشکال هندسی و نقاشی های مختلفی ارایه گردید که یکی از این اشکال هندسی، آرس برویس (Ars Brevis) نام دارد که تلاش نموده است تا ابزار مورد نیاز برای تعالی و تکامل انسان را از دیدگاه لول در قالب تصاویر هندسی بیان نماید.(5) این تصویر هندسی که تعداد زیادی از محققین، آن را با درخت زندگی کابالا (سفیروت) مقایسه نموده اند،(6) به شکل ستاره ی 9 پر به نمایش در می آید:

    Untitled 2
    Ars Brevis در هنر لولیستی منبعث از کابالا.


    همانگونه که ملاحظه فرمودید، اصول تعالیم لولیستی، در قالب ستاره ی 9 پری به نام (Ars Brevis) به نمایش درآمده است و این تعالیم که خود منبعث از تعالیم شیطانی کابالا می باشد، راز تعالی انسان را بر 9 اصل استوار گردانیده است. این ستاره ی 9 پر، به عنوان یک طلسم شفابخش برای معتقدین به لولیسم به کار می رود.

    عجیب این که تعالیم ضاله ی بهاییت که ارتباط آن با تعالیم شیطانی کابالیستی و ماسونی اثبات شده و به طور مفصل در مقاله ی « فراماسونری: دجال آخرالزمان » ذکر گردیده است نیز به ستاره ی 9 پر اعتقاد داشته و آن را به عنوان یک نماد مهم مورد استفاده قرار می دهد:(7)

    Untitled 3
    ستاره ی 9 پر مورد علاقه ی بهاییان.
    بهاییان فلسفه ی استفاده از این ستاره را دو مسئله عنوان کرده اند:(8)
    1 - برابر بودن کلمه ی بهاء با عدد 9 مطابق حروف ابجد.
    2 - عدد 9 نشانه ی کمال می باشد.
    اما به نظر می رسد که علاوه بر دلایل مورد ادعای بهاییان درباره ی مقدس بودن ستاره ی 9 پر، این ستاره یکی از نمادهایی است که این جنبش شیطانی مرتبط با فراماسونری، آن را از اربابان خود اقتباس کرده است.
    البته این تنها سخن نویسنده ی مقاله نیست، بلکه تعدادی از محققین غربی نیز به ماسونی بودن ستاره ی 9 پر بهایی و استفاده از آن در سایر گروه های مخفی نیز صریحاً اشاره کرده اند:(9)
    Untitled 4
    اذعان محققان غربی به مشکوک بودن ستاره ی 9 پر بهایی و ارتباط این ستاره با گروه های مخفی.
    Untitled 5
    اذعان محققان غربی به مشکوک بودن ستاره ی 9 پر بهایی و ارتباط این ستاره با گروه های مخفی.
    بدین ترتیب همانگونه که ملاحظه فرمودید، علاوه بر شواهد و اسناد متعددی که درباره ی ارتباط فرقه ی ضاله ی بهاییت با فراماسونری وجود دارد، ستاره ی 9 پر بهاییان نیز شاهد دیگری بر ارتباط بهاییت با تشکیلات شیطانی فراماسونری و تعالیم فاسد کابالا می باشد. در واقع بر خلاف مظلوم نمایی اعضای این فرقه، ردپای این فرقه را می توان در بسیاری از فتنه های عالم یافت که با توجه به ارتباط قوی این فرقه با سازمان فراماسونری جهانی، دسایس این فرقه دور از ذهن نمی باشد.
    ضميمه: بعد از اتمام مقاله ي حاضر، نكته اي توجه ما را به خود جلب كرد و آن نكته، اين بود كه علامت مخصوص درجه ي 33 در فراماسونري (كه بالاترين درجه ي لژ نيز مي باشد) حاوي نماد ستاره ي 9 پر است كه مطالب گفته شده در مقاله ي حاضر را تاييد مي نمايد و نشان مي دهد كه ستاره ي 9 پر، مورد علاقه ي گروه هاي مخفي و ماسوني است و بهاييت نيز كه با فراماسونري ارتباط نزديكي دارد، از اين قاعده مستثني نمي باشد.
    تصاوير زير، علامت مخصوص درجه ي 33 را در لژهاي ماسوني نشان مي دهد:

    Untitled 6

    براي بررسي بيشتر مي توانيد به لينك هاي زير مراجعه فرماييد:
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  8. کاربر مقابل از tina عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  9. #45
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    فراماسونری ،دین نوین جهانی

    در سال های اخیر روز به روز شاهد شدت یافتن تولید آثاری با مضمون فراماسونری و جوامع مخفی بوده ایم. و حتی در برخی از این آثار با قرار دادن این جوامع در هسته داستان، بگونه ای به آن پرداخته اند که گویی تولید کنندگان این آثار ضد نظم نوین جهانی و در حال افشا سازی آن ها هستند. دو اثر شاخصی که انگیزه من برای تحقیق در این زمینه شد دو بازی “کیش اساسین” 1 و “معبر”2 بود، اما این دو تنها نمونه ای از این آثار هستند و رسانه های غربی و حتی برخی افراد به ظاهر ضد نظم نوین، که در غرب رهبری جنبش های مردمی را به دست گرفته اند، طبق یک نقشه و طرح در حال فعالیت هستند.
    این مقاله در دو بخش تنظیم شده است، در بخش اول به بررسی خط فکری این آثار پرداخته می شود، که اگر با دقت مطالعه شود، هدف پنهان این آثار برای شما آشکار خواهد شد. اما در بخش دوم برای ذکر نمونه، ۲ بازی “کیش اساسین” 3 و “معبر”4 طبق این یافته بررسی می شود.
    نظم نوین جهانی چیست؟
    حتما همه شما با نظم نوین جهانی آشنا هستید، گروهی از صاحبان قدرت اقتصادی، نظامی، سیاسی و رسانه ای سالهاست تحت پوشش جوامع مخفی مانند فراماسونری، ایلومناتی و … برای ایجاد یک نظام جدید و جهان تک حکومتی برنامه ریزی و تلاش کرده و می کنند. اما آرزوی برپایی نظم نوین جهانی قدمتی بسیار بیشتر از تشکیل این جوامع مخفی دارد. برای این که متوجه سخن بنده شوید به این بخش از سخنرانی جورج بوش در سخنرانی افتتحایه ریاست جمهوری اش در سال ۲۰۰۵ توجه کنید:
    «هنگامی که بنیانگذارن کشور ما، نظم نوین اعصار را اعلان کردند، بر اساس یک آرزوی باستانی عمل کردند که بایستی محقق شود.»
    این آرزو که هزاران سال است نزد نهان پیشه گان حفظ شده، برپایی مجدد امپراطوری آتلانتیس، حکومت فیلسوفان برگزیده است که از آن با عنوان “کار بزرگ” یاد می کنند.
    «دموکراسی جهانی، آرزوی سری فلاسفه بزرگ باستان بوده است. آن ها هزاران سال پیش از کلومبوس از وجود نیمکره غربی ما آگاه بوده اند و آن را به عنوان مکان امپراطوری فیلسوفان انتخاب کردند. … طرح هوشمندانه مردم باستان تا به امروز باقی مانده است و اجرای آن ادامه خواهد داشت تا “کار بزرگ” محقق شود.»

    منلی پی هال5 – “تقدیر سری آمریکا”

    منلی پی هال فیلسوف-ماسون درجه ۳۳ و بگفته آن ها بزرگترین فیلسوف ماسونری، در جایی دیگر می گوید:
    «آتلانتیس جدید ترسیم حکومتی ایده آل در زمین است و روزی را پیشگویی می کند که از میان بشر سازمانی گسترده از فیلسوفان برگزیده برخواهد خواست. انجمنی متشکل از افراد روشنی یافته که هم پیمان شده اند تا بدنبال کشف قوانین زندگی و اسرار گیتی بگردند. … عصر حدود و مرزها به پایان رسیده است و ما در حال نزدیک شدن به عصری باشکوه هستیم که در آن دیگر ملیت ها وجود نخواهد داشت، مرزهای نژادی و طبقاتی حذف می شوند و تمام زمین تحت فرمان یک نظام، یک حکومت و یک مجموعه اجرایی قرار می گیرد.»
    در مورد این ” عصر جدید” در قسمت دوم از بخش اول توضیح خواهم داد اما قبل از آن باید مفهوم آتلانتیس را که برای نهان پیشگان و مکاتب اسرار آمیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است، شناسایی کنیم.
    آتلانتیس: اتوپیای نهان پیشگان
    قدیمیترین نوشته موجود درباره آتلانتیس متعلق به افلاطون6 فیلسوف یونان باستان است. در ۲۵۰۰ سال پیش افلاطون رساله ای با نام کریتیاس7 نوشت و در آن داستان سفر شاعر و قانون گذار یونان باستان “سالون”8 را بازگو می کند. سالون برای کسب دانش و معرفت به مصر سفر می کند و در آنجا با یک روحانی مصری ملاقات می کند که برای او امپراطوری باشکوه آتلانتیس را توصیف می کند.
    Untitled 1
    منلی پی هال در این رابطه می نویسد:
    «در توصیف افلاطون از آتلانتیس، اتحادیه ای از ۱۰ فرمانروای کریم بر ملل پایین تر حکمرانی می کردند و با هم عهد بسته بودند تا از قانون الهی امپراطوری پاینده خود پیروی کنند. آن (آتلانتیس) دموکراسی فیلسوفان بود که در آن هر کسی حق داشت از طریق خود تأدیبی و خود شکوفایی به مقام حکیمی برسد. از داستان اینطور برداشت می شود که آن ۱۰ فرمانروای کریم، فیلسوف بوده اند.»

    منلی پی هال – تقدیر سری آمریکا9


    بر اساس داستان ها ساکنین آتلانتیس دارای تمدن بسیار پیشرفته بودند، در فراوانی نعمت و شادمانی زندگی می کردند، هر کاری را به سرعت انجام می دادند، در یک لحظه از جایی به جایی دیگر سفر می کردند، دارای دانش و حکمت بودند و با سفر به نقاط مختلف جهان آن را به انسان ها منتقل می کردند و در هرجا وارد می شدند تمدن ایجاد می کردند و بناها و معابد بزرگ می ساختند. اما بعد از یک دوره طلایی دست به فساد زدند و به همین خاطر بوسیله یک طوفان بزرگ در آب غرق و نابود شدند.
    ایگناتیوس دانللی10 در کتابش با نام “آتلانتیس، جهان پیش از طوفان”11 می نویسد:
    «داستان طوفان نوح به روشنی اشاره به ویرانی آتلانتیس است و با بسیاری از خصوصیات آتلانتیسِ توصیف شده توسط افلاطون مطابقت دارد. مردمی که در آنجا از بین رفته اند در سرور، شادمانی و به نوعی در معصومیت زندگی می کردند. آن ها بسیار قدرتمند شدند، اما دست به تباه کاری زدند و بوسیله آب نابود شدند.»
    حتما متوجه شباهت این داستان با داستان حضرت آدم و حوا در باغ عدن شده اید، کمی جلوتر خواهید دید که نهان پیشگان با همین دید به آتلانتیس نگاه می کنند. آتلانتیس و برپایی مجدد آن از زمان باستان مورد توجه نهان پیشگان بوده و داستان ها و اساطیر زیادی بر اساس آن ساخته اند.
    ایگناتیوس دانللی با بررسی افسانه آتلانتیس و فرهنگ های باستانی نتیجه می گیرد که المپیوس12 ، هسپرادیس13 ، اسگارد14 ، الیشان15 باغ عدن و سرزمین های بهشت گونه دیگر، همان آتلانتیس در فرهنگ های یونان، فنیقیه، اسکاندیناوی و … است و ۱۲ خدای یونان و روم باستان، زئوس16 (ژوپیتر17)، هرا18 (جونو19)، پوزئیدون20 (نبتون21)، دمتر22 (سیریس23)، آپولو24 ، آرتمیس25 (دایانا26)، هفائستوس27 (والکان28)، پالاس آتنا29 (مینروا30)، آرس31 (مارس32)، آفرودیته33 (ونوس34)، هرمس35 (مرکوری36) و هستیا37 (وستا38)، شخصیت های ساخته شده بر اساس پادشاهان، ملکه ها یا قهرمانان آتلانتیس بوده اند.
    چنانچه هر یک از مکتاب اسرار آمیز را بررسی کنیم، ریشه تمام آن ها را در آتلانتیس می یابیم. به عنوان نمونه، دکترین اصلی این مکاتب هرمتیک39 است و بر اساس عقاید آن ها خنون40 اولین پادشاه آتلانتیس، اولین تعلیم دهنده مکاتب اسرار آمیز است که در یونان باستان هرمس، در روم باستان مرکوری و در مصر باستان است41 نامیده می شود. البته خنون یا ادریس (ع) پدربزرگ حضرت نوح (ع) اینگونه نبوده است، اما نهان پیشگان شخصیت او را تحریف کرده و به صورت دلخواه خود درآوردند.
    برای اینکه دریابیم منظور از مکاتب اسرار آمیز، حکمت و عرفان مورد نظر آن ها چیست، بهتر است تعریفی از آن داشته باشیم:
    آلبرت مکی42 ، ماسون درجه ۳۳ در دایره المعارف فراماسونری43 خود اینگونه توضیح می دهد:
    «هر یک از خدایان مشرکان (علاوه بر نوع عمومی و آشکار) یک آیین پرستش مخصوص به خود داشتند که هیچکس از آن اطلاع نداشت مگر کسانی که از آیین های آزمایشی که آن را “آیین ورودی”44 می نامیدند عبور کرده باشد، آن آیین سری پرستش، مکتب اسرار آمیز نامیده شد.»
    همچنین منلی پی هال در کتاب “معارف باستانی از پیروان خود چه می خواهد” می نویسد:
    «در گذشته های دور خدایان با انسان ها همراه شدند و از میان آن ها عاقل ترین و راست ترین را برگزیدند و کلید معارف خود که دانش خیر و شر بود را در دستان این فرزندان هدف و روشنی یافته باقی گذاشتند. این روشنی یافتگان بنیانگذار چیزی شدند که ما آن را با عنوان مکاتب اسرار آمیز می شناسیم.»
    البته می دانید که منظور منلی پی هال از خدایان، شیطان است و اشاره او به داستان حضرت آدم و حوا در باغ عدن و فریب آن ها توسط شیطان است. طبق اعتقاد آن ها شیطان با دادن سیب، به آن دو دانش و حکمت عطا کرده و آن ها را از بند جهل رهایی بخشیده است.
    ۲ داستان دیگر مشابه آتلانتیس نیز قابل ذکر است که بسیار بر نهان پیشگان تاثیر گذار بوده است.
    وریل-یا45
    Untitled 2
    داستان تمدن وریل-‌یا و ابزار قدرتمند آن ها نیز بر جوامع نهان پیشه بسیار تاثیر گذار بوده است. بولور لیتون46 در سال ۱۸۷۱ کتابی با نام “نژاد آینده”47 (که بعدا با عنوان “وریل- نیروی نژاد آینده”48 به چاپ رسید) نوشت و در آن داستان جهانگردی ثروتمند را بازگو می کند که در حین سفرش تصادفا به تمدنی از موجودات فرشته گون در زیر زمین برمی خورد. این موجودات خود را وریل-یا می نامیدند و از بازماندگان نژاد تمدن پیش از طوفان بودند که در شبکه ای از تونل های زیر زمینی سکونت می کردند. تمدن اتوپیایی آن ها از تمام تمدن های روز زمین بسیار پیشرفته تر بود و آن ها دارای توانای روحی بالا و تله پاتی بودند. وریل-یا از تکنولوژی خاصی برای حفاظت از خود استفاده می کردند که در همه چیز نفوذ می کرد و آن را “وریل”49 می نامیدند. منبعی از انرژی که صاحب آن با انجام تمرینات تمرکزی و کنترل اراده به سطحی می رسیدکه قدرت آن را در اختیار خود می گرفت و با آن قدرت می توانست هر چیز یا موجودی را شفا دهد یا تغییر دهد و یا نابود کند. مثلا چند بچه از وریل-یا توانستند با عصای قدرت یافته توسط نیروی وریل ۲۲ میلیون انسان وحشی را نابود کنند، وریل-یا روبوت هایی را به خدمت خود گرفته بودند و می توانستند با بال هایی که از وریل نیرو گرفته بود پرواز کنند. قهرمان داستان بر اساس شواهد زبان شناسی پی می برد که وریل-یا از بازماندگان نژاد آریا هستند. ساکنین وریل-یا با مشکل کمبود فضا مواجه شده بودند و تصمیم داشتند به سطح زمین بیایند و در صورت لزوم انسان ها را نیز نابود کنند.
    البته نیروی وریل از زمان باستان میان نهان پیشگان از جمله ماسون ها با اسامی گوناگون شناخته می شده است و لیتون که خود یک رز-صلیبی بود تنها آن را با توجه به شرایط زمانی بازگویی کرد.
    « در طبیعت نیرویی بسیار قوی وجود دارد که اگر کسی آن را بدست بیاورد و بداند چگونه باید از آن استفاده کرد می تواند انقلابی برپا کند و چهره زمین را دگرگون کند.»

    آلبرت پایک50 ، ماسون درجه ۳۳

    اما همه به دید یک داستان تخیلی به این رمان نگاه نمی کردند و آن را حقیقت می پنداشتند. “جامعه مخفی وریل”51 یا لژ لومینوس52 بر اساس همین رمان در آلمان (پیش از به قدرت رسیدن نازی ها) تشکیل شد که یکی از اعضای این لژ آدولف هیتلر بود. هدف این انجمن جتسجوی ریشه نژاد آریا و انجام تمرینات تمرکزی برای دستیابی به نیروی وریل بود. حتی هیتلر هیئتی را برای این کار به تبت فرستادند. بعدها برخی ادعا کردند که هیتلر توانسته بود به نیروی وریل دست پیدا کند و قدرت تلقین غیر عادی ای پیدا کرده بود و یا این که آن ها توانسته بودند با نیروی وریل یک بشقاب پرنده بسازند.
    Untitled 3
    یکی دیگر از کسانی که مجذوب رمان لیتون شد، موسس جامعه تئو صوفی53 ، هلنا بلاواتسکی54 بود و با تاثیر از آن، کتابی با عنوان “تعالیم سری”55 نوشت که در آن با معرفی ۷ نژاد اصلی بیان کرد: نژادی که هزاران سال پیش، طی قرن ها تکامل، بسیار پیشرفته و به نژاد برتر تبدیل شد و تمدن آتلانتیس را برپا کرد، نژاد آریا بوده است. و ما نیز می توانیم مانند آن ها تکامل پیدا کنیم و به انسان های خداگونه (یا خود خدا) تبدیل شویم.
    این تفکر بلاواتسکی مورد پذیرش نازی ها قرار گرفت و یکی از اصول فکری آن ها در راه اندازی جنگ دوم جهانی شد. همچنین فرضیه “زمین میان تهی”56 و آگارتا57 نیز بر اساس این داستان مطرح شده است.
    زکریا سچین58 و آنوناکی59
    در سال ۱۹۷۶ زکریا سچین یک یهودی روسی با ادعای توانایی ترجمه الواح سومری کتابی با نام “سیاره ۱۲ ام”60 نوشت. او در این کتاب بیان می کند که میلیون ها سال پیش، نژادی بسیار پیشرفته به نام آنوناکی از سیاره نیبیرو بدنبال منابع طبیعی به زمین آمدند و برای سهولت در انجام کارها با دستکاری ژنتیکی در گونه انسان های اولیه، گونه انسان های هوشمند امروزی را به وجود آوردند. آن ها با وسایل نقلیه هوایی به نقاط مختلف جهان رفته و تمدن ها و بناهای بسیار پیشرفته ای ساختند، اما با پیش آمد حوادثی ویرانگر به نیبیرو بازگشتند. و شاید در آینده برای برپایی مجدد حکومتشان به زمین باز گردند.
    Untitled 4
    البته با بررسی هایی که روی نظریات و شواهد سچین انجام شد معلوم شد او این نظریات را با ترجمه الواح سومری بدست نیاورده بلکه آن ها را جعل کرده است. با این وجود داستان زکریا سچین هنوز مورد استناد و تبلیغ بسیاری از طرفداران جنبش عصر جدید قرار می گیرد.
    حال که با افسانه های آتلانتیس و تاثیر آن بر جوامع نهان پیشه از زمان باستان تا کنون آشنا شدید، به ارتباط آتلانتیس و نظم نوین جهانی باز می گردیم.
    فرانسیس بیکن و نظم نوین جهانی
    سال ها پس از آتلانتیسِ افلاطون، فرانسیس بیکنِ رز-صلیبی، کتاب آتلانتیس جدید (که یک سال پس از مرگش منتشر شد) را نوشت. بیکن معتقد بود قاره آمریکا مکان واقعی آتلانتیس بوده است و انسان باید برای رهایی از رنج رانده شدن از باغ عدن از طریق کسب دانش، خود بهشت را روی زمین بسازد، کاری که او آن را “کار شش روزه” می نامید. نگاه او به دانش، رسیدن به حقیقت نبود و عقیده داشت: “دانش، قدرت است”. او همچنین خود را “منادی عصر جدید”61 می نامید.

    Untitled 5


    «آتلانتیس کبیر (که شما آن را آمریکا می خوانید) که شما تنها خاطره ای از آن دارید و یا اصلا هیچ نمی دانید، اما ما دانش بسیاری از آن داریم.»

    فرانسیس بیکن – آتلانتیس جدید

    بیکن تشکیل آمریکا را بهترین موقعیت برای تحقق آرزویش شناخت و از همان آغاز تشکیل، آن را رهبری کرد.
    «طرح انگلیس ها [اعزام هئیت از کشور های مختلف برای بهره برداری] تحت هدایت فرانسیس بیکن انجام شد و نبوغ او بود که باعث هدفمند شدن اقدامات شد. بیکن دریافت که این سرزمین محیط مناسبی برای تحقق آرزوی بزرگش، تشکیل امپراطوری فیلسوفان است.»
    حتما می دانید که از کارهای اصلی نهان پیشگان ارتباط با موجودات ماورایی است و در این مورد الهام بخش بیکن در کارهایش پالاس آتنا و آپولو، دو خدای یونان باستان بوده است.
    با توجه به زمینه سازی فکری فرانسیس بیکن برای تشکیل آمریکا و همچنین طراحی و رهبری اقدامات جهت اجرای آن، می توان او را بنیانگذار اصلی و حقیقی آمریکا دانست.

    Untitled 6

    قسمت دوم از بخش اول مقاله درباره جامعه تئو صوفی، “جنبش عصر جدید”62 و ارتباط آن با نظم نوین جهانی است. افکار و نظریات رهبران تئوصوفیست ها، نقشه راه نظم نوین جهانی در حال حاضر است.

    Untitled 7

    یکی از اصول فکری تئوصوفی و جنبش عصر جدید نظریه تکامل است. در حقیقت نخستین کسی که نظری تکامل را مطرح کرد چارلز داروین نبود و طبق انجیل مسیحیان، نخستین نفر شیطان بود که در باغ عدن به آدم و حوا گفت: «اگر از آن سیب بخوری، خدا خواهی شد». ایده تکامل از زمان های باستان جزء تعالیم اصلی نهان پیشگان بوده است. در واقع تئوری داروین تنها تلاشی برای پوشاندن لباس علمی به آن ایده بود و البته موفق شد آن را در دنیا فراگیر کند.
    همانطور که در مقاله پیشین اشاره شد، امروزه افکار و برنامه ریزی رهبران تئوصوفی نقشه ی راه نظم نوین جهانی است و چیزی که هم اکنون به صورت گسترده و از طرق مختلف، حتی در پوشش مبارزه با نظم نوین جهانی ترویج می شود، عقاید “تئوصوفی”1 و “جنبش عصر جدید”2 است.
    به طور خلاصه عقاید تئوصوفی و جنبش عصر جدید به قرار زیر است:
    ستاره شناسی، طالع بینی و اعتقاد به دوری بودن تاریخ در ارتباط با صورت های فلکی زودیاک، ارتباط با موجودات ماروائی (ارواح و اجنه) برای کسب دانش (مکاتب اسرارآمیز)، اعتقاد به توانایی انسان در رسیدن به مقام خدایی، نهان پیشگی، اعتقاد به برپایی جهان تک حکومتی در آستانه عصر برج دلو
    تئوصوفی، جنبش عصر جدید و فراماسونری سازمان هایی در هم تنیده هستند و عقایدی که در زیر توضیح داده خواهد شد از تعالیم اصلی هر سه این گروه هاست. به طور مثال بسیاری از ماسون ها مانند فیلسوف-ماسون درجه ۳۳، منلی پی هال عضو جامعه تئوصوفی بوده و هستند و حتی در دوره ای ریاست جامعه تئوصوفی در دست “آنی بیسانت”3 مارکسیست، ماسون و موسس جامعه بین المللی “کمک ماسونری”4 بوده است. آنی بیسانت همچنین با برپایی لژ های ماسونری در سرار جهان به جامعه تئوصوفی خدمات بزرگی انجام داده است.
    هلنا پترونا بلاواتسکی5 و جامعه تئوصوفی6
    Untitled 8

    بدرستی می توان بنیانگذار جنبش عصر جدید را موسس جامعه تئوصوفی، هلنا پرونا بلاواتسکی دانست. بلاواتسکی متولد ۱۸۳۱ از همان آغازین دوران زندگی اش بسیار به موضوعات ماورائی و اسرار آمیز علاقه داشت، لذا در ۱۷ سالگی سفر ۱۰ ساله ای را به نقاط مختلف جهان (آمریکا جنوبی، مصر، کانادا، فرانسه، یونان، مکزیک، تبت، هند، آلمان و انگلیس) جهت مطالعه سنت های مذهبی آن ها آغاز کرد و با راهنمایی موجودات ماورائی که او در این سفر با آن ها ارتباط برقرار کرده بود، با کوله باری از تعالیم اسرارآمیز به نیویورک رفت تا درسال ۱۸۷۵ سازمانی با نام جامعه تئوصوفی تاسیس کند.
    افکار و نظریات او که از طریق کتاب ها و مجله اش با نام “مجله لوسیفر” انتشار یافت، اصول و عقاید جنبش عصر جدید را شکل داد. با گذشت زمان، روز به روز بر شدت محبوبیت جامعه او افزوده شد و چهره های شاخص از سرار جهان به آن پیوستند که در بین آن ها اسامی کسانی چون: توماس ادیسون، الویس پریسلی، ماهاتما گاندی، آرتور کانن دویل و جیمز جویس دیده می شود.
    عقاید بلاواتسکی و به طبع آن جنبش عصر جدید
    چنانچه در حین مطالعه، این عقاید به نظر شما آشنا آمد تعجب نکنید زیرا امروزه این عقاید به صورت گسترده از طریق رسانه ها و سیستم های آموزشی جهان در حال تعلیم است.
    اعتقاد به زودیاک، دوری بودن تاریخ و ظهور معلم جهانی در هر برج از زودیاک
    بلاواتسکی معتقد بود تاریخ پایان ندارد بلکه به صورت دوری است و هر دور در ارتباط با یکی از صورت های فلکی (برج) زودیاک7 است و معلم جهانی مختص به خود را دارد.
    « تئوصوفیست ها در هر رتبه ای – که برخی از آن ها معنای پنهان آواتار ها8، ماشیح ها، سوشیانس ها و عیسی های مورد انتظار جهانیان را دریافته اند – می دانند که پایان جهان وجود ندارد، بلکه این اعصار هستند که تکمیل می شوند، یعنی پایان یک دور که هم اکنون به سرعت نزدیک می شود. … مانند دوره ی مسیحا … کسی که با برج حوت مرتبط بود … این یک دوره است، تاریخ است و خیلی طولانی نیست اما بسیار نهانی است، ۲۱۵۵ سال خورشیدی طول می کشد … در ۲۴۱۰ و ۲۵۵ سال پیش از میلاد مسیح نیز رخ داد، همان زمانی که نقطه اعتدالین وارد نشان [زودیاک] قوچ شد و سپس به حوت وارد شد. و در آینده ای نزدیک وارد نشان دلو می شود، آن هنگام خصوصیات روحی بشریت شروع به تغییر بزرگی می کند و ما باید کارهای روحی زیادی انجام دهیم.»

    هلنا بلاواتسکی – لوسیفر: نشریه تئوصوفی9

    به اعتقاد بلاواتسکی حضرت مسیح (ع) تنها نماینده ی عصر برج حوت10 و تعلیم یافته مکاتب اسرار آمیز از طریق استادان و معلمان بوده است و با ورود به عصر “برج دلو”11 اتوپیای نظام واحد جهانی به همراه “معلم جهانی”12 مختص آن عصر ظهور خواهد کرد. بلاواتسکی همچنین در کتاب “آیزیس فاش شد”13 شرح می دهد که داستان حضرت عیسی (ع) در سنت های باستانی مختلف جهان وجود داشته است و همه آن ها نماد “خدای خورشید”14 بوده اند.
    بلاواتسکی در کتاب “کلید تئوصوفی”15 اهداف اصلی جامعه خود را چنین بیان می کند:
    تشکیل انجمن برادری جهانی بدون تفاوت در نژاد، رنگ و کیش
    ترویج مطالعه ادیان مختلف جهان
    تحقیق در مورد اسرار نهان طبیعت
    جا به جا کردن شیطان با خداوند، خوب دانستن شیطان و شر دانستن خدا

    «این درست است اگر ما شیطان، مار کتاب پیدایش16 را به عنوان خالق اصلی، ولی نعمت و پدر معنویت انسان در نظر بگیریم. زیرا او “پناهگاه نور”، لوسیفر تابان و روشنی بخش است. کسی که چشمان آدم و به قول معروف مخلوق یهو17 را باز کرد. و او اولین کسی بود که نجوا کرد: “هنگامی که از آن سیب بخوری، مانند خدا خواهی شد و خیر و شر را تشخیص خواهی داد”. این عمل او را تنها می توان نوری از جانب یک منجی دانست. و با این کار او با یهو، روح متقلب، دشمنی ورزید. اما او در حقیقت نهان همچنان محبوب ترین پیامبر(فرشته) باقی مانده است.»

    هلنا بلاواتسکی – تعالیم سری18

    «لقب شیطان به راستی متعلق به اولین و خشن ترین دشمن تمام خدایان دیگر، یهو19 است… نه به ماری که تنها از سر همدردی و حکمت سخن گفت. … امروز اثبات شده است که شیطان، اژدهای قرمز سوزان، رب تابان، لوسیفر یا حامل نور در درون ماست، در ذهن ماست، وسوسه گر ماست، منجی ماست، رهایی بخش هوش ما از حیوانیت خالص است.»

    هلنا بلاواتسکی – تعالیم سری20دیوید اسپنگلر21 یکی از رهبران جنبش عصر جدید می گوید:

    « نور حقیقی لوسیفر از راه اندوه، تاریکی و عدم پذیرش، قابل مشاهده نیست. نور حقیقی این موجود عظیم تنها هنگامی قابل مشاهده است که چشمان خود شخص بتواند نور مسیح، نور خورشید درون خود را ببیند. لوسیفر در درون همه ماست تا ما را به تمامیت رهنمون کند. در حالی که ما به سمت عصر جدید که عصر تمامیت است حرکت می کنیم هر یک از ما به نقطه ای خواهد رسید که من آن را ورود به مکتب لوسیفر می نامم. مسیر ویژه ای که هر کسی باید از آن عبور کند تا به وجود نور درونش و به کامل و تمام بودن خود پی ببرد. لوسیفر می آید تا آخرین هدیه اش، تمامیت را به ما ببخشد، اگر ما آن را بپذیریم آنگاه او آزاد خواهد بود و ما نیز آزاد می شویم. این ورود به متکب لوسیفر است. این نقطه ایست که بسیاری هم اکنون و در آینده با آن روبرو خواهند شد. زیرا این آیین ورود به عصر جدید است. آیینی برای عبور از گذشته و ورود به شرایطی جدید است.»

    دیوید اسپنگلر – تفکری بر مسیح22

    ارتباط با موجودات ماورایی، اجنه و ارواح برای کسب دانش (مکاتب اسرارآمیز) به اصطلاح “انتقال از ارواح”23
    Untitled 9
    در تئوصوفی، جنبش عصر جدید و فراماسونری به وجود گروهی از مردان و زنان بسیار تکامل یافته اعتقاد دارند و آن ها را سران حکمت ( سلسله سران روحانی یا سران عروج کرده) می نامند و ادعا می کنند بودا، کریشنا، عیسی (ع) و حضرت محمد (ص) از سران حکمت بوده اند و موجودی به نام “مایتریا”24 از تمام آن ها برتر و رهبر آن هاست که خود او تحت فرمان “سانات کومرا”25 قرار دارد.
    تئوصوفیست طرفدار عصر جدید، دن رود یار26 توضیح می دهد که سانات کومرا طبق تعالیم نهان پیشگان، همان شیطان است:
    «شیطان تغییر یافته لغت سانات کومرا است و در فلسفه نهان پیشگان هند، موجودی شبیه به پریمیسیوس27 است که به انسان آتش خودآگاهی، استقلال و فردیت بخشید.»

    دن رودیار – جادوی آهنگ و هنر موسیقی28
    Untitled 10
    آن ها اعتقاد دارند این سران حکمت، دست مخفی راهنمای انسان در مسیر تکامل بوده اند و مایتریا همان ماشیح یهودیان، مسیح مسیحیان، پنجمین بودای بوداییان، کریشنای هندو ها و امام مهدی (عج) مسلمانان است که همگی منتظرش هستند و او هم اکنون در زمین حضور دارد و در وقت مناسب در اجتماع ظاهرخواهد شد. بزرگترین مبلغ مایتریا نقاشی انگلیسی به نام “بنجامین کرام”29 است. او بعد از اینکه به گفته خود با مایتریا ارتباط برقرار کرد، در سال ۱۹۸۲ شروع به چاپ آگهی های تمام صفحه در ۲۲ روزنامه در سراسر جهان کرد که در آن نوشته بود:
    « نقشه چیست؟ آن نقشه عبارتست از برپایی حکومتی جهانی و یک دین نوین جهانی به رهبری مایتریا.»
    اگر فکر می کنید بنجامین کرام تنها دچار اشتباه در تشخیص شده و هدفش خیر است به این سخنان او توجه کنید:
    « برای بسیاری در حال حاضر، این هوشیاری که عبارتست از شناخت سطحی بالاتر از آگاهی که در اختیار کسانی است که در حال تشکیل حکومت معنوی خود هستند، استادان آیین های ورودی جهان. وجود آن ها نخستین بار توسط اچ.پی بلاواتسکی، کمک-موسس جامعه تئوصوفی در سال ۱۸۷۵ آشکار شد. جزئیات بیشتر درباره ارتباط با این سران و اقدامات آن ها توسط آلیس بیلی در سال های ۱۹۱۹ تا ۱۹۴۹ ارائه شد. او در کتاب “عمومی سازی سلسله سران”30 طرح این مردان روشنی یافته را برای بازگشت و انجام اقدامات فیزیکی فاش کرد و من نیز اضافه می کنم، این نقشه آغاز شده است.»

    بنجامین کرام – ظهور مجدد مسیح و سران حکمت31
    Untitled 11
    بنجامین کرام جهت تبلیغ آمدن مایتریا موسسه “اشتراک بین المللی”32 و یک سایت اینترنتی تاسیس کرده است و مرتبا به نقاط مختلف جهان سفر می کند تا با برگزاری جلساتی، از مایتریا برای مردم مطلب انتقال دهد. جلساتی که گفته می شود سیاستمدارانی چون میخائیل گورباچوف و جورج بوش در آن شرکت کرده اند.
    همانطور که اشاره شد ارتباط با موجودات ماورایی از کارهای اصلی این فرقه است. شخص بلاواتسکی کتاب “تعالیم سری”33 را با راهنمایی یکی از سران روحانی به نام “کوت هومی” نوشته است.
    Untitled 12

    آلیس بیلی34 یکی دیگر از رهبران تاثیر گذار تئوصوفی، به گفته خود با انتقال از موجود ماورائی تبتی به نام “دجوال کول”35، ۲۴ جلد کتاب نوشته است. نمونه هایی از این دست در تئوصوفی، جنبش عصر جدید و فراماسونری فراوان یافت می شود.
    تناسخ و تکامل، امکان خدا شدن انسان، یکی بودن خدا، انسان و طبیعت
    یکی از اصول فکری تئوصوفی و جنبش عصر جدید نظریه تکامل است. در حقیقت نخستین کسی که نظری تکامل را مطرح کرد چارلز داروین نبود و طبق انجیل مسیحیان، نخستین نفر شیطان بود که در باغ عدن به آدم و حوا گفت: «اگر از آن سیب بخوری، خدا خواهی شد». ایده تکامل از زمان های باستان جزء تعالیم اصلی نهان پیشگان بوده است. در واقع تئوری داروین تنها تلاشی برای پوشاندن لباس علمی به آن ایده بود و البته موفق شد آن را در دنیا فراگیر کند.
    Untitled 13
    تلاش های فراوانی جهت یافتن شواهدی برای اثبات نظریه تکامل انجام گرفت که یکی از تاثیر گذارترین آن ها، یافته ها و در واقع جعلیاتی بود که توسط کشیشی عضو جامعه یسوعیون36 به نام پیتر تیلارد دی شاردان37 انجام پذیرفت. اقدامات و نظریات شاردان تاثیر بسزایی در پذیرش نظریه تکامل توسط کلیسای کاتولیک داشت. پاپ ژان پل در سال ۱۹۸۶ با تاثیر از نظریات شاردان و بر اساس سند “واتیکان ۲″ “روز جهانی دعا برای صلح”38 را سازماندهی کرد. هدف اصلی این مراسم که مشابه آن در سال های بعد نیز تکرار شد، اتحاد ادیان بود و طی آن از نمایندگان ادیان آسمانی و مشرک دعوت به عمل آمده بود و حتی شخص پاپ آیین پرستش خدایان ادیان مشرک را به جا آورد.
    این اقدامات تیلارد باعث محبوبیت چهره او در بین طرفداران جنبش عصر جدید شد تا جایی که برخی به او لقب پدر عصر جدید دادند.
    تیلارد در رابطه با منجی متحد کننده ادیان می گوید:
    « من اعتقاد دارم آن منجی که همه بدون شک منتظرش هستیم، یک منجی جهانی خواهد بود و آن منجی، مسیح تکامل است. به نظر من همگرایی ادیان حول یک منجی جهانی که اصول تمام آن ها را ارضاء کند، تنها راه تغییر جهان است و تنها از این طریق دین آینده قابل دست یافتن است.»
    براد استایگر39، طرفدار جنبش عصر جدید در کتاب “برادری”40 بیان می کند انسان در دین جدید در می یابد که خداست و این مقصود ادیان باستانی بوده است:
    « بسیاری متقاعد شده اند که عصر برج دلو، منادی دینی جدید است. حتی در آن دیگر کلمه دین به کار نخواهد رفت. در آن زمان از مسئله اصلی درک واقعی تری خواهیم داشت و شخص از سطح اعتقاد به یک چیز کامل تر شده، به یک چیز تبدیل می شود و آنچه را که ادیان باستانی سعی داشتند بیان کنند، در خواهد یافت: آرام شوید و دریابید که خدا هستید. در واقع این دین بزرگ جدید است و در آن همه و هر کسی در خواهد یافت که خداست.»
    مفهوم پیوسته و مترادف با تکامل و البته از اصول تئوصوفی، مفهوم تناسخ و زندگی ابدی روح در بدن های مختلف است. بنابر عقاید تئوصوفی، انسان بوسیله شیطان قدرت تفکر پیدا کرد و می تواند با تکامل و تصرف طبیعت و جهان به خدا تبدیل شود. ویلمهرست41 فراماسون نیز هدف ماسونری را ساختن انسان-خدا تعریف می کند و می گوید:
    « نقطه اوج در لژ، بیانگر نهایت سطح آگاهی ممکن برای ماست که وقتی استعداد هایمان را به حد کمال رشد دهیم، بی نهایت خواهد بود. انسان که از زمین زاده شد و در قلمرو طبیت رشد کرد تا به سطح عقلگرایی کنونی رسید، باید تکامل خود را تا رسیدن به سطح خدایی ادامه دهد و سطح آگاهی اش را با آگاهی محیط بر عالم یکی کند. این هدف نهایی تمام آیین های ورودی بوده و هست.»

    ویلمهرست – مفهوم فراماسونری42

    حتما مطلع هستید که با وجود رد شدن نظریه تکامل با شواهد متعدد، همچنان این نظریه پایه بسیاری از علوم قرار داد و توسط سیستم های آموزشی سراسر جهان تعلیم داده می شود.
    ضرورت تشکیل نظم نوین جهانی در آستانه عصر جدید و آماده سازی مردم برای قبول آن
    Untitled 14
    یکی از رهبران برجسته و تاثیر گذار تئوصوفی آلیس بیلی43 متولد ۱۸۸۰ بود. طرح او برای برپایی نظام نوین جهانی در عصر جدید و دین واحد آن، امروزه توسط صاحبان قدرت و رسانه به کار گرفته شده و به صورت گسترده در حال اجراست. طبق طرح او برای دستیابی به جهان تک حکومتی با دینی واحد، بایستی به جهانیان تئوصوفی و فراماسونری آموزش داده شود. او در کتاب “عمومی سازی سلسله مراتب سران”44 برای نبرد اندیشه ها در آینده اینگونه برنامه ریزی می کند:
    «جنگ بزرگی در دنیای افکار با سلاح اندیشه به راه خواهد افتاد. این جنگ شامل حوزه احساسی که به خاطر تعصبات آرمانگرایانه به وجود می آید نیز خواهد بود. این تعصبات طبیعی علیه ظهور دین جهانی و نهان پیشگی خواهد جنگید. … نباید فراموش شود که تنها کارآموزان و شاگردان نهان پیشگان، هسته اصلی دین جهانی را تشکیل خواهند داد.

    بنابر این بدون شک، در حال حاضر آشنا سازی عموم مردم با ماهیت تعالیم اسرار آمیز از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. … هنگامی که آن سرور همراه پیروان و شاگردانش بیاید، ما باید برای تازه واردان، تعالیم اسرار آمیز را ترمیم کرده و معانی زود فهمی از آن ارائه کنیم.»

    آلیس بیلی – عمومی سازی سلسله مراتب سران

    به عقیده نهان پیشگان، تعالیم و مکتب اسرار آمیز که از شیطان به انسان رسیده، در دست فیلسوفان باستان بوده است اما به گونه ای از میان رفته و این وظیفه نهان پیشگان است تا سنت های باستانی را جستجو و حقایق نهان آن را کشف کنند و بوسیله آن حکمت ها، مشکلات جهان را برطرف کنند.
    آلیس بیلی معتقد بود فراماسونی محل خوبی برای تربیت نهان پیشگان ماهر آینده جهت اهداف تئوصوفی است:
    «جنبش ماسونری در حالی که می تواند از سیاست و اجتماع دور بماند و در وضعیت انفعال کنونی باقی بماند، به این نیاز خواهد رسید که می تواند و باید قدرت را بدست گیرد. آن [ماسونری[ نگهبان قانون است. آن خانه تعالیم اسرارآمیز و محل ورود [به مکتب] است. در نماد های آن آیین خدایی موجود است و راه رستگاری بصورت مصور در بطن اعمال آن محفوظ است. راه خدایی در معابد آن نشان داده شده و تحت چشم جهان بین کارها به پیش می رود. آن چیزی بیش از یک سازمان نهان پیشگی است که قابل درک باشد و آموزشگاه حرفه ای نهان پیشگان ماهر و تازه وارد خواهد بود.»

    آلیس بیلی – عمومی سازی سلسله مراتب سران

    بیلی همچنین بیان می کند که فراماسونری و نهان پیشگی، دین عصر جدید است که باید به مردم آموزش داده شود و چون هرکسی وارد انجمن های ماسونری و یا آیین های مذهبی نمی شود، باید از طریق سیستم آموزشی تعلیم آن ها را انجام داد:
    « سه محل اصلی آماده سازی مردم برای عصر جدید را می توان کلیسا، انجمن های برادری ماسونری و حوزه آموزش دانست. … سرور والا از طریق برنامه های آموزشی در جهان به دنبال عامه مردم هوشمندی می گردد که از طریق آیین ها و نمادگرایی مانند ماسونری و یا از طریق مذهب و مراسم های مذهبی مانند کلیسا قابل دسترس نیستند.»

    آلیس بیلی – عمومی سازی سلسله مراتب سران

    همانطور که پیش تر اشاره شد آلیس بیلی در سال ۱۹۱۹ با موجودی تبتی به نام “دجوال کول” ارتباط برقرار کرد و تا سال ۱۹۴۹، ۲۴ جلد کتاب نوشت. او برای انتشار آثارش و همچنین آثار بلاواتسکی و جامعه تئوصوفی، “انتشارات لوسیفر” را تاسیس کرد که بعدا به خاطر صراحت زیاد، نامش را به “تراستِ لوشیس”45 تغییر داد. تراست لوشیس به یکی از سازمان های اصلی عصر جدید بدل شد و هم اکنون نیز در حال فعالیت است. تراست لوشیس مستقیما وابسته به سازمان ملل متحد است و در آن به عنوان یک NGO، فعالیت های مختلفی از جمله انتشار آثار سازمان ملل را انجام می دهد. بدون شک سازمان ملل متحد یکی از مروجین و مجریان اصلی تئوصوفی و جنبش عصر جدید است.
    رابرت مولر یکی از شاگردان آلیس بیلی که بمدت ۴۰ سال عضو دبیرخانه سازمان ملل بوده است می گوید:
    «ما باید با آخرین شتاب ممکن به سمت جهان تک حکومتی، دین واحد جهانی تحت یک رهبر جهانی حرکت کنیم.»
    رابرت مولر همچنین برای عمل به طرح استادش در نقاط مختلف جهان و با تایید سازمان ملل مدارسی را تاسیس می کند که به گفته خود او تعالیم آن مدارس بر اساس کتاب های آلیس بیلی است.
    Untitled 15
    بد نیست نظر مبلغ اصلی رهبر جهانی نهان پیشگان (مایتریا)، بنجامین کرام را نیز درباره دین عصر جدید بدانیم:
    «دین عصر جدید تعالیم خود را از طریق سازمان هایی چون فراماسونری بیان خواهد کرد. هسته مکاتب اسرار آمیز در فراماسونری گنجانده شده است.»
    لزوم نابودی افراد ناسازگار با نظم نوین جهانی
    حال باید دید جنبش عصر جدید چه برنامه ای برای کسانی دین جدید را نپذیرند و وارد مکاتب اسرار آمیز نشوند دارد. آیا آن ها طبق شعارهای به ظاهر صلح جویانه خود مانند تشکیل انجمن برادری جهانی، با مخالفاشنان مدارا خواهند کرد ؟ مطمئنا خیر، آلیس بیلی معتقد است نابودی موانعی که در سر راه هدف قرار بگیرد، عمل بدی نیست و بسیار مطلوب نیز هست:
    « نگذارید فراموش شود که زندگی، هدف و مقصد از پیش تعیین شده آن در الویت است و زمانی که ثابت شد عاملی در راه رسیدن به هدف، ناقص عمل می کند یا با حالت مریض و لنگ لنگان پیش می رود، حذف آن عامل از نقطه نظر سران روحانی یک مصیبت نیست. مرگ مصیبیتی هراسناک نیست. در حقیقت عمل نابودگر، عملی خشن و نامطلوب نیست. مجوز این نابودگری توسط محافظان نقشه صادر شده است تا شر به خیر تبدیل شود.»

    آلیس بیلی – “آموزش در عصر جدید”46

    باربا مکارکس هوبارد47 یکی از رهبران جنبش عصر جدید در این رابطه چنین می گوید:
    « در بین طیف های مختلف مردم تنها یک چهارم بالار رفتن را انتخاب می کنند .. و یک چهارم در برابر این انتخاب مقاومت می کنند. آن ها به زندگی با تکامل مداوم علاقه ای ندارند. حال که ما در حال انتقال از سطح انسان مخلوق به سطح انسان کمک-خالق هستیم، آن یک چهارم خرابکار باید از جامعه حذف شود، خوشبختانه شما عزیزان محبوب من، مسئول این کار نخواهید بود. ما مسئول هستیم. ما مسئول اجرای پروسه گزینش خدا برای سیاره زمین هستیم. او انتخاب می کند و ما نابود می کنیم. ما سواران” اسب سفید”48 آخرالزمان، مرگ هستیم.»

    باربارا مارکس هوبارد – “همکاری در آفرینش”49

    هوبارد همچنین در کتاب “تولدت مبارک سیاره زمین”50 می نویسد:
    « پایان این دور از دوره تکامل فرا خواهد رسید. همه آنچه ما می دانیم انتخاب است و تمام کاری که باید انجام دهیم انتخاب کردن است. همه کسانی که انتخاب می کنند تا به مسیح ذاتی خود تبدیل شوند، از درون راهنمایی خواهند شد تا چگونه عمل کنند. همه کسانی که تکامل را انتخاب نکنند، خواهند مرد. در آن وقت دوره کودکستان در زمین به پایان می رسد.»

    باربارا مارکس هوبارد – تولدت مبارک سیاره زمین

    رابرت مولر طرفدار جنبش عصر جدید و فعال سازمان ملل متحد که پیش تر به او اشاره شد، می گوید:
    «من در تعجبم که چرا تا بحال کسی به فکر ساختن زمینی پیشرفته نیافتاده است، سازمانی که در رقابت با ازدیاد جمعیت، پا در کفش “زمین مادر”51 کند و هر زمان از تعداد انسان ها یا مصرف کنندگان کم شود غرق در شادمانی گردد. باید برای افراد، حوادث یا موسساتی که بتوانند از جمعیت انسان ها یا مصرف کنندگان منابع زمین بکاهند، جایزه در نظر گرفت. و نخستین جایزه را باید به سازمان ملل متحد داد که با برگزاری کنفرانس های کنترل جمعیت و برنامه های ضد افزایش جمعیت، در سال های ۱۹۵۲ تا ۲۰۰۰، از تولد ۲ بیلیون و ۲۰۰ میلیون نفر جلوگیری کرد.»

    رابرت مولر – “ایده ها و آرزو ها برای جهانی بهتر”52
    Untitled 16
    نظم نوین جهانی و دروغ ۲۰۱۲
    حتما همه شما نظریات مختلف درباره وقوع اتفاقی غیر مترقبه در سال ۲۰۱۲ را شندیده اید. نظریاتی که طی سال های اخیر بشدت در حال تبلیغ است و در دو دسته قرار می گیرد. دسته اول که غالب این نظریات را شکل می دهند، پیش بینی نابودی زمین بر اثر حادثه ای طبیعی بر اثر عواملی مانند: قرار گرفتن خورشید در مرکز کهکشان راه شیری، در یک خط قرار گرفتن سیارات منظومه شمسی، جابه جا شدن قطب شمال و جنوب زمین، انفجاری بزرگ در خورشید، برخورد یک شهاب سنگ یا سیاره نیبیرو به زمین و از همه معروف تر پیش بینی تقویم مایان ها از پایان یافتن تاریخ در ۲۰۱۲ است.
    جالب این است که پیش بینی شده است تمام این اتفاقات قرار است دقیقا در سال ۲۰۱۲ و حتی در روز ۱۲ دسامبر اتفاق بیافتد که بیشتر شبیه به یک لطیفه می ماند. محققانی که به درستی در این زمینه تحقیق کرده اند برای هیچ کدام از این ادعاها شاهدی نیافتده اند، حتی در فرهنگ مایان ها هیچ اشاره ای به پایان تاریخ در سال ۲۰۱۲ پیدا نشده است و تقویم آن ها تنها بر اساس محاسبه و مشاهده دوره چرخش ستارگان با مشاهده از روی زمین ساخته شده است. علاوه بر این که انجام چنین محاسباتی بسیار قبل تر از آن ها در یونان انجام شده بود، دوره چرخش ستارگان تنها یک خصوصیت بصری است و تنها برای کسی که از زمین آن را مشاهده می کند مصداق دارد و بیرون از سیاره زمین هیچ ویژگی خاصی ندارد.
    دسته دیگری از نظریات که غالبا توسط طرفداران جنبش عصر جدید تبیلغ می شود بیان می کنند که در سال ۲۰۱۲ به واسطه قرار گیری زمین در موقیت خاصی نسبت به ستارگان، انرژی خاصی از ستارگان به زمین می رسد و بگونه ای (که خودشان نیز نمی دانند چگونه) باعث جهش و افزایش ناگهانی سطح آگاهی و هوشیاری مردم جهان می شود. که البته این نظر را تنها کسانی بدون دلیل قبول می کنند که پیرو آن ها باشند. دقت کنید که این ایده با افزایش دانش مردم در آخرالزمان که در روایات ما آمده است تفاوت دارد، آن ها علت این جهش را انرژی روحانی ساتع شده از ستاره ها می دانند.
    حال چرا این دروغ ها به صورت گسترده در حال تبلیغ است؟ زیرا صاحبان قدرت و طرفداران عصر جدید عقیده دارند در سال ۲۰۱۲ به عصر برج دلو وارد می شوند و در نتیجه باید مردم را از طریق پروپاگاندای تبلیغاتی آماده اهداف خود کنند.
    مایکل پی مائو53 از طرفداران عصر جدید می گوید:
    «۲۰۱۲ آنچنانکه پیش بینی شده است، پایان دنیا نیست، بلکه آغاز عصری طلایی، عصر برج دلو است که در حدود سال ۲۰۱۲ آغاز می شود.»

    مایکل پی مائو – پیشگویی ها در نیایش های ژرمانوس54

    دکتر کریستوفر پپلر55 عقیده جنبش عصر جدید درباره سال ۲۰۱۲ را چنین توضیح می دهد:
    « آن ها معتقدند عصری که در حدود سال ۲۰۱۲ فرا خواهد رسید، عصر برج دلو خواهد بود. آن ها می گویند این عصر، عصر روشن شدن اندیشه ها و اتحاد جهانی است، جهان پس-مسیحیت.»

    کریستوفر پپلر – مکاشفات در ستاره ها56

    موسس گروه ماسونی “باشگاه رم”57 ، اروین لاسلو58 به همراه شاگرد جیدو کریشنامورتی59 (تئوصوفیت مشهور)، دیپاک چوپرا60 و میخائیل گورباچف61 کتاب “۲۰۱۲ انتقال جهان”62 را نوشته و در آن نظریات ۲۰۱۲ را ترویج کرده اند. لاسلو همچنین یک سایت63 و سازمان مشابه دیگری با نام “باشگاه بوداپست”64 تاسیس کرده است که نظریات ۲۰۱۲ و عقیده تکامل انسان در جنبش عصر جدید را تبلیغ و ترویج می کنند. از اعضای این باشگاه می توان رابرت مولر، عضو سابق دبیرخانه سازمان ملل و باربارا مارکس هوبارد را نام برد که می گوید:
    «ما در حال طرح ریزی برای ۲۰۱۲ بودیم و آن طرح هم اکنون در حال اجراست.»
    نکته جالب توجه دیگر، وضعیت جنبش های مردمی ضد نظم نوین در غرب است. از یک طرف محققان دارای اعتقادات مسیحی مانند: ولیام کوپر و فریتز اسپرینگ مایر و … هر یک بگونه ای (ترور، زندانی شدن و …) ساکت شده اند و از طرف دیگر برخی رهبران جنبش های مردمی مانند: دیوید آیک، مایکل تساریون، جوردن مکسول، دیوید ویلکاک و … آزادنه و بدون هیچ مشکلی در حال ادامه کار خود هستند و در کنار متهم کردن و بعضا افشا کردن سران جوامع مخفی، همان افکار و نظریات تئوصوفی (و جنبش عصر جدید) و اتوپیای آن (همان نظم نوین جهانی) را ترویج و تبیلغ می کنند.
    Untitled 17
    جمع بندی:
    همانطور که مشاهده کردید آموزش فراماسونری و نهان پیشگی در دستور خود برگزیدگان صاحب قدرت قرار دارد و به راحتی می توانید ترویج آن را در رسانه های گوناگون (فیلم های سینمایی، بازی و …) مشاهده کنید. جای تعجب نیست که اکثر محصولات تولید شده در رابطه با فراماسونری در قالب معمایی و رمز آلود ساخته شده اند و در پوشش افشاسازی جوامع مخفی، مخاطب را با انبوهی از نماد ها، عقاید و سنتهای شرک آمیز نهان پیشگان باستان، بمباران می کنند و به این طریق به او نهان پیشگی را آموزش می دهند. بسیاری از مردم عادی در غرب که مخالف نظم نوین جهانی هستند پیرو رهبرانی شده اند که خود در ظاهرِ مبارزه با این جریان، همان عقاید فراماسونری را به آن ها تلقین کرده و در حقیقت مردم ساده را در جبهه نظم نوین جهانی قرار داده اند. ما نیز باید بسیار مراقب باشیم که فریب این به ظاهر افشاسازی ها و نسخه های بدلی را نخورده و از جبهه حق و یاری مهدی موعود (عج) خارج نشویم.
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  10. کاربر مقابل از tina عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  11. #46
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض


    سید جمال الدین اسد آبادی و فراماسونری

    مهمترين‌ نكته‌اي‌ كه‌ در شخصيت‌ سيد محل‌ بحث‌ و گفت‌وگو و منشا قضاوتها و برخوردهاي‌ گوناگوني‌ شده‌، عضويت‌ او در انجمن‌ سري‌ فراماسونري‌ است‌، به‌طوري‌ كه‌ اگر ثابت‌ شود كه‌ او فراماسون‌ بوده‌ و يا معلوم‌ شود كه‌ او عضو فراماسونري‌ نبوده‌، همه قضاوتها نسبت‌ به‌ او تفاوت‌ مي‌كند. البته‌ اين‌ دو وجه‌ كاملاً به‌ هم‌ مرتبط‌ است‌ و ما هم‌ در اين‌ مختصر مي‌خواهيم‌ به‌ همين‌ مسئله‌ بپردازيم‌.
    aa
    درباره سيد جمال‌الدين‌ اسدآبادي‌ مطالب‌ بسياري‌ گفته‌ شده‌ است‌. اما دو نكته‌ در ميان‌ همه اين‌ گفته‌ها قابل‌ توجه‌ بيشتري‌ است‌. اول‌ اينكه‌ براستي‌ نقش‌ و جايگاه‌ مرحوم‌ سيد در تاريخ‌ نوين‌ ممالك‌ اسلامي‌ جا و نقش‌ بسيار مهمي‌ است‌ و در هر بررسي‌ درباره تاريخ‌ قرن‌ اخير، بواقع‌ بايد از سيد جمال‌الدين‌ شروع‌ كرد اين‌ قولي‌ است‌ كه‌ جملگي‌ برآنند.
    دوم‌ اينكه‌ مهمترين‌ نكته‌اي‌ كه‌ در شخصيت‌ سيد محل‌ بحث‌ و گفت‌وگو و منشا قضاوتها و برخوردهاي‌ گوناگوني‌ شده‌، عضويت‌ او در انجمن‌ سري‌ فراماسونري‌ است‌، به‌طوري‌ كه‌ اگر ثابت‌ شود كه‌ او فراماسون‌ بوده‌ و يا معلوم‌ شود كه‌ او عضو فراماسونري‌ نبوده‌، همه قضاوتها نسبت‌ به‌ او تفاوت‌ مي‌كند. البته‌ اين‌ دو وجه‌ كاملاً به‌ هم‌ مرتبط‌ است‌ و ما هم‌ در اين‌ مختصر مي‌خواهيم‌ به‌ همين‌ مسئله‌ بپردازيم‌.
    همه كساني‌ كه‌ دربار ه عضويت‌ سيد جمال‌ در فراماسونري‌ سخن‌ گفته‌اند، به‌ عنوان‌ سند و مدرك‌ عاقبت‌ به‌ دو منبع‌ به‌ عنوان‌ سرچشمه‌ و ابتداي‌ اين‌ ادعا مي‌رسند:
    يكي‌ سخن‌ تقي‌زاده‌ كه‌ «نخستين‌ كسي‌ است‌ كه‌ در مجله كاوه‌ درباره عضويت‌ سيد در لژ ماسونيك‌ ذكر مختصري‌ كرده‌ است‌.» (1) تقي‌زاده‌ در مقاله «سيد جمال‌الدين‌ اسدآبادي‌ معروف‌ به‌ افغاني‌» (2) مي‌گويد: «...در مصر شني ده‌ شد كه‌ وي‌ در آنجا در محفل‌ فراماسونها داخل‌ بوده‌ و در آنجا بر ضد انگليس‌ حرف‌ زده‌ بود. در بعضي‌ جرايد غربي‌ به‌نظر مي‌رسد كه‌ او خود باني‌ و مؤسس‌ محفل‌ فراماسوني‌ بود كه‌ سيصد نفر عضو داشت‌.» ظاهراً تقي‌زاده‌ اين‌ مقاله‌ را در سال‌ 1300 شمسي‌ ـ يا در همين‌ حوالي‌ ـ در مجله كاوه‌ نوشته‌ بوده‌ است‌.
    ديگري‌ در «مجموعه اسناد و مدارك‌ چاپ‌ نشده‌ درباره سيد جمال‌الدين‌ مشهور به‌ افغاني‌» كه‌ از جانب‌ دكتر علي‌ اصغر مهدوي‌ و دانشگاه‌ تهران‌ در سال‌ 1342 منتشر شد و چند «سند» درباره عضويت‌ سيد در فراماسونري‌ نقل‌ كرده‌ است‌. سخن‌ تقي‌زاده‌ با عبارات‌ «به‌نظر مي‌رسد» و «شنيده‌ شد»، به‌ علاوه توجه‌ به‌ اصل‌ شخصيت‌ تقي‌زاده‌ و جهت‌گيريها و مأموريتهاي‌ او، ماهيت‌ و ارزش‌ سندي‌ ادعايش‌ را نشان‌ مي‌دهد. بخصوص‌ كه‌ لحن‌ تقي‌زاده‌ در اين‌ مقاله‌ بشدت‌ ضد روحانيت‌ است‌.
    و اما درباره‌ اسناد مهدوي‌ و دانشگاه‌ تهران‌، يكي‌ از همه‌ مهمتر است‌ كه‌ همان‌ تقاضاي‌ عضويت‌ خود سيد جمال‌الدين‌ است‌، بقيه‌، نوشته‌هايي‌ است‌ كه‌ چندان‌ اعتباري‌ در اثبات‌ عضويت‌ سيد جمال‌ در فراماسونري‌ نمي‌تواند داشته‌ باشد. مثلاً «مكتوب‌ عربي‌ به‌ امضاي‌ نقون‌ سكروج‌ از لوج‌ كوكب‌ الشرق خطاب‌ به‌ سيد مورخ‌ 7 ژوئن‌ 1884 با امضا: G. Langgasseg با خطاب‌ Le. chihk Afghan كه‌ به‌ نظر گردآورندگان‌ اسناد از اين‌ مكتوب‌ برمي‌آيد كه‌ سيد تقاضاي‌ عضويت‌ و ورود در لژ پاريس‌ را داشته‌ است‌ و براي‌ مذاكره‌ حضوري‌ با او اين‌ نامه‌ را نوشته‌اند» (3) كه‌ اگر هم‌ چنين‌ مقصودي‌ از اين‌ نامه‌ برآيد، نامه‌، نوشته لژ فراماسونري‌ بود و نه‌ سيد جمال‌؛ «و تقاضاي‌ عضويت‌» معلوم‌ نيست‌ كه‌ به‌ عضويت‌ هم‌ منتهي‌ شده‌ باشد.
    مورد ديگر تصوير 123، لوحه 4 در صفحه‌ 174 همان‌ كتاب‌، تصوير عبارتي‌ است‌ با مهر «جمال‌الدين‌ حسيني‌ 1277» و اصل‌ عبارت‌ اين‌ است‌ «در ليله عاشورا دهم‌ شهر محرم‌ الحرام‌ داخل‌ لج‌ گرديدم‌ و در آن‌ زمان‌ در مصر اقامت‌ داشتم‌. سنه 1293». لابد اين‌ عبارت‌ بدان‌ معني‌ است‌ كه‌ سيد جمال‌ دفتر خاطرات‌ داشته‌ است‌ ـ به‌ فارسي‌، در حالي‌ كه‌ عموماً به‌ عربي‌ مي‌نوشته‌ و وقايع‌ مهم‌ زندگيش‌ را يادداشت‌ مي‌كرده‌ است‌. «عاشورا» «دهم‌ شهر محرم‌ الحرام‌» است‌ و قاعدتاً يكي‌ از اين‌ دو عبارت‌ كافي‌ است‌. جمله «در ليله عاشورا... داخل‌ لج‌ گرديدم‌» سياق طبيعي‌ و يادداشت‌ روزانه‌ است‌، در حالي‌ كه‌ «در آن‌ زمان‌ در مصر اقامت‌ داشتم‌» عبارتي‌ است‌ براي‌ نقل‌ خاطره‌اي‌ دور. اين‌ دو جمله‌ چگونه‌ به‌ دنبال‌ هم‌ آمده‌ است‌.
    تاريخ‌ تحرير اين‌ جمله‌ 1293 است‌ و تاريخ‌ مهر 1277 كه‌ لابد معني‌ آن‌ اين‌ است‌ كه‌ سيد جمال‌ اين‌ مهر را در تاريخ‌ 1277 درست‌ كرده‌ و تا 1293 با خود داشته‌ است‌. قاعدتاً اين‌ مهر بايد در اين‌ مدت‌ طولاني‌ در جاي‌ ديگري‌ هم‌ زده‌ مي‌شد! گذشته‌ از اينكه‌ مهر زدن‌ در پاي‌ جمله‌اي‌ از دفتر خاطرات‌ سخت‌ غيرعادي‌ است‌! آيا ممكن‌ است‌ كس‌ ديگري‌ اين‌ عبارت‌ را نوشته‌ باشد! خود مجموعه اسناد اين‌ احتمال‌ را به‌ وجود مي‌آورد، آنجا كه‌ مي‌نويسد: «صورت‌ جلسه‌ خطي‌ كه‌ شباهت‌ به‌ خط‌ سيد دارد.» (صفحه 24 تحت‌ شماره 58) يعني‌ بعضي‌ اسناد فقط‌ به‌ دليل‌ شباهت‌ خط‌ آنها با خط‌ سيد سند به‌ حساب‌ آمده‌ است‌. همچنين‌ در صفحه‌ 5 مي‌نويسد: «دفتر يادداشتهاي‌ شخصي‌... به‌ خط‌ سيد جمال‌الدين‌ مگر در مواردي‌ كه‌ كاتب‌، ديگري‌ است‌ و نام‌ او ذكر مي‌شود.»
    به‌هرحال‌ مي‌ماند آن‌ تقاضانامه ورود سيد به‌ لژ فراماسونري‌، كه‌ اول‌ از همه‌ امضاي‌ آن‌ سخت‌ جلب‌ توجه‌ مي‌كند. چون‌ آنقدر كج‌ و معوج‌ است‌ كه‌ گويي‌ يك‌ آدم‌ ناشي‌ خواسته‌ امضاي‌ سيد را تقليد كند! به‌ نظر نگارنده اين‌ سطور. به‌ عنوان‌ يك‌ فرد غيرمتخصص‌ و بكلي‌ بي‌اطلاع‌ از خط‌شناسي‌، اين‌ خط‌ از آن‌ سيد نيست‌ و با خط‌ او تطبيق‌ نمي‌كند و درهرحال‌ بايد خط‌ اين‌ سند به‌ وسيله‌ كارشناسان‌ خط‌ بررسي‌ شود. اين‌ سئوال‌ را هم‌ بايد پاسخ‌ گفت‌ كه‌ تقاضاي‌ عضويت‌ سيد جمال‌ براي‌ لژي‌ در مصر، در خانه حاج‌ امين‌الضرب‌ و نوه او دكتر اصغر مهدوي‌ در تهران‌ چه‌ مي‌كند و چرا بخصوص‌ اين‌ سئوال‌ اخير را هيچ‌ كس‌ تاكنون‌ از خود و ديگران‌ نپرسيده‌؟ اين‌ ترديدها در ارزش‌ و اصالت‌ «اسناد» فراماسون‌ بودن‌ سيد، سئوالها و ترديدهاي‌ ديگري‌ را هم‌ به‌ دنبال‌ دارد كه‌ بعضي‌ از آنها را مطرح‌ مي‌كنيم‌ و مي‌كوشيم‌ شايد جوابي‌ براي‌ آنها بيابيم‌.
    تقي‌زاده‌ در تاريخ‌ 1300 ه . ش‌. براي‌ اولين‌ بار فراماسون‌ بودن‌ سيد را مطرح‌ مي‌كند. قبل‌ از آن‌ هيچ‌ سخني‌ در اين‌ باره‌ گفته‌ نشده‌ بوده‌ و بعد از آن‌ هم‌ ـ تا انتشار مجموعه اسناد ـ گهگاه‌ و بسيار خفيف‌ اشاراتي‌ به‌ اين‌ موضوع‌ مي‌شده‌ است‌. اما در سال‌ 1342 علي‌اصغر مهدوي‌ نوه‌ حاج‌ امين‌الضرب‌ با كمك‌ ايرج‌ افشار يك‌ صندوق سند را مي‌يابند و در جاي‌ معتبري‌ مثل‌ دانشگاه‌ تهران‌ آنها را ارائه‌ و منتشر مي‌كنند. از سال‌ 1347 به‌ بعد و به‌ دست‌ كساني‌ چون‌ اسماعيل‌ رائين‌ و محمود كتيرائي‌ و ولي‌الله يوسفيه‌ و امثال‌ اينها، فراماسون‌ بودن‌ سيد با سر و صدا و فحش‌ و فضاحت‌ مطرح‌ مي‌شود و بعد از پيروزي‌ انقلاب‌ اسلامي‌ هم‌ دوباره‌ در اين‌ باره‌ قلم‌فرساييهايي‌ مي‌شود.
    اين‌ تاريخها به‌ دليل‌ تقارن‌ با برخي‌ وقايع‌ تاريخي‌، بعضي‌ سرنخها را نشان‌ مي‌دهد. سال‌ 1300 يعني‌ سال‌ تحول‌ حكومت‌ قاجار به‌ پهلوي‌ و يعني‌ آوردن‌ يك‌ سلسله ضد روحاني‌ و ضد دين‌ به‌ جاي‌ قاجاريان‌ كه‌ به‌هرحال‌، تا حدودي‌ به‌ اسلام‌ و مسلماني‌، لااقل‌ تظاهر مي‌كردند. سال‌ 1342 يعني‌ سالي‌ كه‌ با 15 خرداد، ضربه اول‌ انقلاب‌ اسلامي‌ به‌ رژيم‌ شاه‌ زده‌ شد.
    سال‌ 1347 موقعي‌ است‌ كه‌ ساواك‌ و سيا با همه وجود فهميدند كه‌ ديگر جلوي‌ انقلاب‌ اسلامي‌ را بسادگي‌ نمي‌توان‌ گرفت‌ و بسياري‌ از انواع‌ كوششهاي‌ رژيم‌ شاه‌ براي‌ مبارزه همه‌جانبه‌ و قاطع‌ و وسيع‌ با امام‌ و نهضت‌ او در همين‌ ايام‌ شكل‌ گرفت‌ و تشديد شد. شرح‌ دقيق‌ اين‌ سالها را در خاطرات‌ فردوست‌ مي‌توان‌ ملاحظه‌ كرد. بعد از انقلاب‌ و پيروزي‌ هم‌ كه‌ قضيه‌ روشن‌ است‌. آيا نمي‌توان‌ نتيجه‌ گرفت‌ كه‌ فراماسون‌ نشان‌ دادن‌ سيد جمال‌الدين‌ به‌ آن‌ معني‌ است‌ كه‌ به‌ خوانندگان‌ اين‌ گونه‌ كتابها القا شود كه‌ يك‌ رهبر روحاني‌ قدرتمند و پرتلاش‌ و سياسي‌، عامل‌ بيگانه‌ و مزدور اجنبي‌ است‌ تا در ذهن‌ مردم‌، روحانيت‌ و رهبري‌ روحاني‌ مخدوش‌ شود؟
    نكته ديگر اينكه‌ تقريباً همه كساني‌ كه‌ قبل‌ از انقلاب‌ به‌ سيد جمال‌الدين‌ اسدآبادي‌ به‌ دليل‌ فراماسون‌ بودنش‌ ناسزا مي‌گفتند، خود عناصري‌ مشكوك‌ و بلكه‌ بعضي‌شان‌ قطعاً مزدور و عامل‌ بودند و همه‌شان‌ كاملاً ضد روحاني‌. درواقع‌ يك‌ نفر طرفدار اسلام‌ و روحانيت‌ نمي‌توان‌ يافت‌ كه‌ با قاطعيت‌ بگويد سيد جمال‌ فراماسون‌ بوده‌ و به‌ اين‌ دليل‌ او را محكوم‌ كند. توجه‌ به‌ اين‌ نكته ظريف‌ هم‌ خالي‌ از لطف‌ نيست‌ كه‌ وقتي‌ سيد جمال‌ را با نهايت‌ جور و خشونت‌ و اهانت‌ به‌ فرمان‌ ناصرالدين‌ شاه‌ از حضرت‌ عبدالعظيم‌ بيرون‌ كشيده‌ و به‌ خانقين‌ بردند، همه‌گونه‌ تهمت‌ به‌ او زدند ـ حتي‌ نامختون‌ بودن‌ ـ اما هرگز كلمه‌اي‌ درباره فراماسون‌ به‌ او نگفتند و اين‌ در حالي‌ بود كه‌ انتساب‌ به‌ فراموشخانه‌ و فراماسونري‌، جرم‌ و موجب‌ هتك‌ فراوان‌ بود. (4)
    همچنين‌ بسيار كسان‌ در همان‌ ايام‌ فعاليت‌ سيد جمال‌ و به‌ هنگام‌ مرگ‌ او، تاريخ‌ و تاريخچه‌ و خاطرات‌ نوشته‌اند، ولي‌ هيچ‌كدام‌ ذكري‌ از انتساب‌ او به‌ فراموشان‌ و فراموشخانه‌ نكرده‌اند، مثل‌ ميرزا علي‌ خان‌ امين‌الدوله‌ كه‌ در «خاطرات‌ سياسي‌» خود هيچ‌ اشاره‌اي‌ به‌ اين‌ مطلب‌ نمي‌كند. با اينكه‌ بشدت‌ با سيد جمال‌ و اغلب‌ روحانيون‌ مخالف‌ است‌. (5) و يا مخبرالسلطنه هدايت‌ هم‌ كه‌ درباره سيد مطلب‌ دارد و هم‌ از فراموشخانه ملكم‌ ياد مي‌كند، (6) ولي‌ درباره فراماسون‌ بودن‌ سيد سخني‌ نمي‌گويد. نكته ديگر، كوشش‌ بي‌وقفه‌ و جانانه سيد جمال‌ براي‌ ايجاد اتحاد اسلامي‌ در ميان‌ همه‌ مسلمانان‌ آسيا و آفريقاست‌. اين‌ كوشش‌ كه‌ زمينه‌ و نخ‌ تسبيح‌ همه تلاشهاي‌ سيد جمال‌الدين‌ است‌ با فراماسون‌ بودن‌ او مغايرت‌ دارد.
    حيي‌ دولت‌آبادي‌، از فراماسونهاي‌ جا افتاده‌، مي‌كوشد نشان‌ دهد كه‌ اتحاد اسلامي‌ نه‌ يك‌ اعتقاد اصولي‌ اسلامي‌، بلكه‌ يك‌ حركت‌ سياسي‌ بوده‌ است‌. او مي‌نويسد «سلطان‌ عثماني‌ به‌ خيال‌ افتاده‌ است‌ براي‌ پيشرفت‌ مقاصد سياسي‌ خود، فرق مختلف‌ اسلامي‌ را با يكديگر متحد نموده‌، به‌ اين‌ وسيله‌ مقام‌ خلافت‌ را مقتدر ساخته‌ در مقابل‌ تجاوزات‌ دول‌ مسيحي‌ به‌ قوت‌ اتحاد اسلام‌ ايستادگي‌ نمايد. سلطان‌ در پيشرفت‌ اين‌ مقصد وجود سيد را لازم‌ دانسته‌...»
    اگر كسي‌ فراماسون‌ و عامل‌ انگليس‌ باشد، غيرمنطقي‌ و غير قابل‌ باور نيست‌ كه‌ با انگليسها دشمني‌ كند، يعني‌ مي‌توان‌ باور كرد كه‌ عامل‌ و مزدور انگسلتان‌ به‌ دستور ارباب‌ تظاهر به‌ مخالفت‌ با انگلستان‌ كند. اما اينكه‌ مزدور انگلستان‌ و عضو فراماسونري‌، صداي‌ «اتحاد اسلامي‌» بلند كند، به‌ هيچ‌ روي‌ پذيرفتني‌ نيست‌ و كساني‌ كه‌ سيد جمال‌ را عضو فراماسونري‌ مي‌دانند متوجه‌ تناقض‌ اين‌ مطلب‌ با داعيه وحدت‌ اسلامي‌ او نيستند. توضيح‌ مختصري‌ اين‌ نكته‌ را روشن‌ مي‌كند.
    در قرن‌ نوزدهم‌، انگلستان‌ امپراطوري‌ بلامنازع‌ استعماري‌ در سراسر عالم‌ بود. اما مركز ثقل‌ مستعمرات‌ انگليس‌، هندوستان‌ بود كه‌ درست‌ در مركز سرزمين‌ اسلامي‌، پرجمعيت‌ترين‌ و پرمنفعت‌ترين‌ نقاط‌ عالم‌ بود. از سوي‌ ديگر انگلستان‌ در سيطره كامل‌ يهود واقع‌ شده‌ بود. در رأس‌ نظام‌ سرمايه‌داري‌ اين‌ كشور روچيلد و يهوديهايي‌ از نوع‌ او بودن‌ و در رأس‌ نظام‌ سياسي‌ اين‌ مملكت‌ هم‌ ديزرائيلي‌ و جهوداني‌ از اين‌ دست‌ قرار داشتند. سابقه دشمني‌ يهود هم‌ با اسلام‌ بر كسي‌ پوشيده‌ نيست‌.
    يهود و انگلستان‌ در اروپاي‌ قرن‌ نوزده‌ با دو مانع‌ بزرگ‌ مواجه‌ بودند: يكي‌ روسيه تزاري‌ و ديگري‌ امپراطوري‌ عثماني‌ و براي‌ اين‌ هر دو قدرت‌، نقشه‌هاي‌ مفصلي‌ تنظيم‌ كردند كه‌ آخرين‌ و مؤثرترين‌ آن‌ جنگ‌ جهاني‌ اول‌ بود كه‌ منجر به‌ انهدام‌ هر دو شد. روسيه تزاري‌ ضد يهود تبديل‌ شد به‌ اتحاد جماهير شوروي‌ سوسياليستي‌ با رهبري‌ قاطع‌ و كامل‌ يهود و با ايدئولوژي‌ ضد مذهبي‌؛ و امپراطوري‌ عثماني‌ هم‌ تكه‌تكه‌ و قطعه‌قطعه‌ گرديد، تا هم‌ بكلي‌ انديشه اسلامي‌ از بين‌ برود و هم‌ فلسطين‌ براي‌ حضور صهيونيستها در آن‌ آماده‌ شود. انگلستان‌ يهودي‌زده ابرقدرت‌ استعماري‌ قرن‌ نوزده‌ براي‌ مواجهه‌ با دنياي‌ اسلام‌ يك‌ طرح‌ و برنامه دقيق‌ و حساب‌شده‌ تنظيم‌ و طراحي‌ كرده‌ بود. در چنين‌ طرح‌ و برنامه‌اي‌ براي‌ كشورهاي‌ اسلامي‌ مهلكترين‌ و خطرناكترين‌ مسئله‌، تفرقه‌ و چند دستگي‌؛ و بزرگترين‌ مانع‌ انجام‌ مقاصد يهود و انگليس‌، بيداري‌ اسلامي‌ و حركت‌ اعتقادي‌ ـ سياسي‌ وحدت‌ اسلامي‌ بود.
    نحوه عمل‌ انگلستان‌ در خود هندوستان‌ شايان‌ توجه‌ فوق العاده‌ است‌. هندوستان‌ در قرون‌ 11 تا 13 هجري‌ ـ معادل‌ شانزده‌ و هفده‌ ميلادي‌ ـ تحت‌ سيطره حكومت‌ مسلمانان‌ مغولي‌ و يك كشور اسلامي‌ كامل‌ بود با فرهنگ‌ و تمدني‌ غني‌ و سرشار از عمق‌ و معنويت‌. انگلستان‌ ساليان‌ دراز و با تمهيدات‌ فراوان‌ و بيش‌ از همه‌ با ايجاد تفرقه‌ و برادركشي‌ عاقبت‌ خود را به‌ درون‌ سرزمين‌ اسلامي‌ هند كشاند و با كوشش‌ و تلاش‌ فوق العاده‌، علاوه‌ بر استثمار وحشيانه‌ و غير قابل‌ تصور كه‌ همه خون‌ اين‌ سرزمين‌ اسلامي‌ را مكيد، با همه توان‌ زمينه‌هاي‌ تضعيف‌ و بلكه‌ نابودي‌ اسلام‌ را در اين‌ مملكت‌ فراهم‌ آورد تا جايي‌ كه‌ وقتي‌ به‌ ضرورت‌ اوضاع‌ و احوال‌ بين‌المللي‌ قرار شد، كم‌كم‌ مستعمره‌ها ـ و منجمله‌ هند ـ مستقل‌ شوند، آن‌ را به‌ هندوها تحويل‌ داد و از هند مسلمان‌، يك‌ سرزمين‌ بت‌پرست‌ فقير و عقب‌افتاده‌ و يك‌ مشت‌ مسلمان‌ بيچاره‌ و ذليل‌ باقي‌ گذاشت‌. اين‌، وضع‌ و حال‌ انگليس‌ در تمامي‌ قرن‌ نوزده‌ ميلادي‌ بود. رابطه سيد جمال‌الدين‌ با اين‌ ابرقدرت‌ استعماري‌ چگونه‌ بود؟
    «سيد، انگلستان‌ را نه‌تنها قدرتي‌ استعماري‌ بلكه‌ دشمن‌ صلبي‌ مسلمانان‌ مي‌دانست‌ و معتقد بود كه‌ هدف‌ انگلستان‌ نابودي‌ اسلام‌ است‌، چنانكه‌ يك‌ بار نوشت‌ كه‌ انگلستان‌ از آن‌ رو دشمن‌ مسلمانان‌ است‌ كه‌ اينان‌ از دين‌ اسلام‌ پيروي‌ مي‌كنند… سيد جمال‌الدين‌ دشمن‌ انگليس‌ بود و تا مي‌توانست‌ به‌ انگليس‌ بد و بيراه‌ مي‌گفت‌: چون‌ انگليس‌ را خوب‌ مي‌شناخت‌ و از دست‌ آنها در افغانستان‌ و هند و مصر و ايران‌ و پاريس‌ سختيها كشيده ‌ بود…» (7)
    از سوي‌ ديگر گمان‌ نمي‌رود كسي‌ بين‌ تشكيلات‌ فراماسونري‌ و انگلستان‌ و يهود، جدايي‌ و انفصال‌ قائل‌ باشد. اينها همه‌ يك‌ واحدند، گيريم‌ با جلوه‌ها و برخوردهاي‌ متفاوت‌. فراماسونري‌ از ابتدا كه‌ در انگلستان‌ ايجاد شد، هميشه‌ در جهت‌ منافع‌ يهود و انگلستان‌ در سراسر جهان‌ عمل‌ كرده‌ است‌ و با اين‌ وصف‌ به‌ هيچ‌ روي‌ نمي‌توان‌ قبول‌ كرد كه‌ شخصي‌ عامل‌ و مزدور فراماسونري‌ باشد، ولي‌ از بيخ‌ و بن‌ با حيات‌ و هستي‌ انگلستان‌ و فراماسونري‌ و يهود در تباين‌ و تضاد باشد. در واقع‌ تنها همين‌ كوشش‌ براي‌ وحدت‌ اسلامي‌ و بيداري‌ اسلامي‌؛ براي‌ سيد جمال‌الدين‌ اسدآبادي‌ كافي‌ است‌ كه‌ او را از هرگونه‌ اتهام‌ فراماسون‌ بودن‌ و انگليسي‌ بودن‌ مبرا سازد و با اين‌ وصف‌ به‌ هيچ‌وجه‌ نمي‌توان‌ قبول‌ كرد كه‌ انگليس‌ و فراماسونري‌ به‌ يك‌ عامل‌ خود بگويد: تو بلوا راه‌ بينداز و سر و صدا درست‌ كن‌ و اين‌ كارها را با عنوان‌ «اتحاد اسلامي‌» بكن‌. بخصوص‌ كه‌ در آن‌ روزگار هيچ‌ حركت‌ اسلامي‌ در مصر يا كشورهاي‌ اسلامي‌ ديگر نبوده‌ كه‌ خيال‌ كنيم‌ اين‌ تدبير براي‌ پيشگيري‌ يا كنترل‌ بوده‌ است‌. مهمترين‌ چيزي‌ كه‌ از سيد جمال‌ براي‌ دستگاه‌ فراماسونري‌ و استعمار انگليس‌ موجب‌ خطر بوده‌ همين‌ اتحاد اسلامي‌ بوده‌ و به‌ نظر مي‌رسد كه‌ تمام‌ كوشش‌ آنها براي‌ خدشه‌دار كردن‌ سيد جمال‌ و حرف‌ و حركتش‌، براي‌ رسيدن‌ به‌ اين‌ نكته‌ بوده‌ كه‌ مردم‌ باور كنند، اتحاد اسلامي‌ نه‌ شدني‌ است‌ و نه‌ فايده‌اي‌ دارد و اصلاً كسي‌ در اين‌ باره‌ كاري‌ هم‌ نكرده‌ است‌.
    يحيي‌ دولت‌آبادي‌، از فراماسونهاي‌ جا افتاده‌، مي‌كوشد نشان‌ دهد كه‌ اتحاد اسلامي‌ نه‌ يك‌ اعتقاد اصولي‌ اسلامي‌، بلكه‌ يك‌ حركت‌ سياسي‌ بوده‌ است‌. او مي‌نويسد «سلطان‌ عثماني‌ به‌ خيال‌ افتاده‌ است‌ براي‌ پيشرفت‌ مقاصد سياسي‌ خود، فرق مختلف‌ اسلامي‌ را با يكديگر متحد نموده‌، به‌ اين‌ وسيله‌ مقام‌ خلافت‌ را مقتدر ساخته‌ در مقابل‌ تجاوزات‌ دول‌ مسيحي‌ به‌ قوت‌ اتحاد اسلام‌ ايستادگي‌ نمايد. سلطان‌ در پيشرفت‌ اين‌ مقصد وجود سيد را لازم‌ دانسته‌...» (8) در حالي‌ كه‌ سالها قبل‌ از اينكه‌ سلطان‌ عثماني‌ به‌ اين‌ خيال‌ بيفتد، سيد جمال‌ براي‌ تحقق‌ آن‌ كوشيده‌ بود.
    حسين‌ دانش‌ اصفهاني‌، كه‌ از نوشته‌اش‌ غربزدگي‌ و انديشه‌ها و باورهاي‌ فراماسونري‌ مي‌بارد مي‌نويسد: «سيد، يك‌ امر حتمي‌الوقوع‌ را (تخريب‌ سلطنت‌ مستبد ناصرالدين‌ شاه‌ و تجدد و آزادي‌) در ايران‌ كرد و راه‌ را براي‌ ملت‌ ايران‌ كوتاه‌تر نمود، والا سياست‌ اتحاد دول‌ اسلام‌ كه‌ سيد آن‌ را سي‌ سال‌ پيش‌ از اين‌ وجهه عزيمت‌ خود قرار داده‌ بود، امروز ديگر باطل‌ و منسوخ‌ است‌ و هيچ‌يك‌ از ملل‌ شرق اكنون‌ اميدوار عود چنين‌ سياستي‌ نيست‌ و همه‌ مي‌دانند كه‌ امتداد و دوام‌ هستي‌ هر ملتي‌ اكنون‌ بسته‌ به‌ ثبات‌ و دوام‌ نيروي‌ زندگي‌ آن‌ است‌ در طرق تمدن‌ و تكامل‌ با نگاه‌ داشتن‌ زبان‌ و آداب‌ و عوايد پسنديده خود. ره‌ چنان‌ رو كه‌ رهروان‌ رفتند.» (9)
    اسماعيل‌ رائين‌ كه‌ دشمني‌ او با سيد جمال‌ و نيز مخالفتش‌ با روحانيت‌ مشهود است‌ مي‌نويسد:
    «سيد جمال‌الدين‌ ادعا مي‌كرده‌ كه‌ منظورش‌ از تشكيل‌ لژ انجمن‌ وطني‌ مصر 1 ـ ايجاد اتحاد و روح‌ صميميت‌ مابين‌ ملل‌ و قبايل‌ اسلامي‌. 2 ـ كم‌ كردن‌ نفوذ علماء سودجو كه‌ به‌ واسطه‌ اعمال‌ نامشروع‌ خود اسباب‌ ذلت‌ مسلمين‌ را در دنيا فراهم‌ كرده‌اند؛ بوده‌ است‌. بنا به‌ ادعاي‌ نويسنده كتاب‌ مردان‌ نامي‌ شرق «اعضاء آن‌ مجلس‌ هم‌قسم‌ شدند كه‌ دامنه كار خود را بگيرند و به‌ نتيجه‌ قطعي‌ كه‌ همانا عملي‌ نمودن‌ نقشه‌ سيد بود، برسند تا شايد بدين‌ وسيله‌ سياست‌ دول‌ اجنبي‌ را در مصر زمين‌ زده‌، مسلمين‌ شرق را از ذلت‌ و خواري‌ نجات‌ دهند» (10) و بعد براي‌ اينكه‌ هرگونه‌ انديشه اتحاد اسلامي‌ را غيرعملي‌ نشان‌ دهد، (رائين‌) در چند صفحه‌ بعد مي‌گويد: «ميرزا محمد قمي‌ رئيس‌ جامع‌التقريب‌ مذاهب‌ اسلامي‌ كه‌ به‌ سالها مقيم‌ قاهره‌ بود و جمعيت‌ دارالتقريب‌ مذاهب‌ اسلامي‌ را در آن‌ شهر تشكيل‌ داده‌ و همان‌ راه‌ سيد جمال‌الدين‌ يعني‌ نزديك‌ كردن‌ شيعه‌ و سني‌ را تعقيب‌ مي‌كند...» (11)
    ـ مهديقلي‌ هدايت‌ مي‌نويسد: «سيد جمال‌... تلاش‌ بي‌اندازه‌ مي‌كرده‌ است‌ به‌ مقامي‌ برسد... بالفرض‌ در مصر انقلاب‌ مي‌شد مصر به‌ روز بدتري‌ مي‌افتاد. ظاهراً سيد از اتحاد اسلام‌ سخن‌ مي‌گفت‌. نادر با همه قدرتي‌ كه‌ داشت‌ اتحاد اسلام‌ را عنوان‌ نموده‌ و به‌ جايي‌ نرسيده‌، اتحاد و اتفاق دو كلمه بدبختند... عنوان‌ اتحاد اسلام‌ هم‌ براي‌ خدمتي‌ بود به‌ عبدالحميد دشمن‌ ناصرالدين‌ شاه‌.» (12)
    ـ مخبرالسلطنه هدايت‌ مي‌نويسد: «اتحاد اسلام‌ كه‌ مرام‌ سيد بود، معني‌ ندارد.» (13)
    ـ خان‌ ملك‌ ساساني‌ فكر اتحاد اسلامي‌ را كار انگلستان‌ مي‌داند! «در سال‌ 1302 مستر بلنت‌ (سياستمدار معروف‌ انگليسي‌ وزير هندوستان‌) پس‌ از مراجعت‌ از هندوستان‌ به‌ خيال‌ اتحاد اسلام‌ افتاده‌ سيد را از پاريس‌ به‌ لندن‌ دعوت‌ كرد. مشاراليه‌ سه‌ ماه‌ در خانه بلنت‌ مهمان‌ بود.» (14)
    ـ ولي‌الله يوسفيه‌ هم‌ عين‌ همين‌ حرف‌ را تكرار مي‌كند: «اين‌ سياستمداران‌ معروف‌ عبارت‌ بودند از: سر دراماندولف‌، سالزبوري‌ و... نتيجه مذاكرات‌ سه‌ ماه‌ جمال‌الدين‌ با سه‌ سياستمدار معروف‌ انگلستان‌ بر اين‌ امر منتهي‌ گرديد كه‌ جمال‌الدين‌ «اتحاد اسلامي‌» را در ميان‌ ملل‌ اسلامي‌ به‌ وجود آورد.» (15)
    اين‌ آقايان‌ تاريخ‌نويس‌ و تحليلگر از خودشان‌ نمي‌پرسند كه‌ آخر انگليس‌ براي‌ چه‌ به‌ فكر اتحاد اسلامي‌ مي‌افتد؟ و گويي‌ يادشان‌ مي‌رود كه‌ كوشش‌ سيد جمال‌ براي‌ اتحاد اسلام‌ سالها قبل‌ از اين‌ بوده‌ و تلاش‌ انگليس‌ براي‌ انحراف‌ اين‌ نهضت‌ و بدنامي‌ سيد بوده‌ است‌.
    ولي‌الله يوسفيه‌ از قماش‌ نويسندگاني‌ است‌ كه‌ با روحانيون‌ بشدت‌ مخالفت‌ مي‌كند و به‌ نظر مي‌رسد كه‌ اصلاً كتاب‌ سازمان‌ جهاني‌ فراماسونري‌ را نوشته‌ تا بتواند هرچه‌ مي‌خواهد راجع‌ به‌ سيد جمال‌الدين‌ بگويد، مثل‌ اينكه‌: عليرغم‌ نظر اكثر نويسندگان‌ كه‌ سيد جمال‌الدين‌ را خداپرست‌ مي‌دانند، طبق‌ سندي‌ كه‌ وجود دارد، او قبل‌ از ورود به‌ لژهاي‌ سازمان‌ فراماسونري‌ نيز اعتقاد به‌ خدا را نداشته‌ است‌ و حتي‌ كسي‌ نماز خواندن‌ اين‌ منادي‌ «اتحاد اسلامي‌ را نديده‌ است‌.» (16) بعد هم‌ سيد جمال‌ و ناصر و اتحاد اسلامي‌ اتحاد عربي‌ را همسان‌ و مرتبط‌ و از كارهاي‌ فراماسونري‌ مي‌داند: «جمال‌ عبدالناصر، رئيس‌ جمهور فقيد مصر، كه‌ تاريخ‌ آن‌ كشور را به‌ ميل‌ و اراده خود تغيير داد و براي‌ ملت‌ مصر تاريخ‌آفرين‌ شد، بدون‌ توجه‌ به‌ سوابق‌ سازمان‌ فراماسونري‌ و موقعيت‌ سياسي‌ آن‌ مي‌خواست‌ «وحدت‌ اعراق ب‌» را با نفوذ و گسترش‌ لژها عملي‌ گرداند، همانطوري‌ كه‌ جمال‌الدين‌ اسدآبادي‌ مي‌خواست‌ به‌ توسط‌ لژها اتحاد اسلامي‌ را در ميان‌ جوامع‌ اسلامي‌ به‌ وجود آورد.» (17)

    کاری از گروه تحقیقات جنبش مصاف
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  12. کاربر مقابل از tina عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  13. #47
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض


    سینمای یهود

    (1)يهوديان هنر عكاسي تصوير متحرك‏(2)(سينما)را اختراع نكرده‏اند؛در زمينه پيشرفت‏ مكانيكي يا تكنيكي سينما نيز قدم مؤثّري برنداشته‏اند.آنها در پرورش هنرمندان بزرگ،اعمّ از نويسنده يا بازيگر،كه مواد مصالح اصلي پرده سينما را فراهم مي‏كنند نقشي نداشته‏اند.عكاسي‏ حركت،همچون ساير چيزهاي سودمند دنيا،منشأ غير يهودي دارد.امّا بنابر تقدير عجيب و منحصر بفردي كه يهوديان را بزرگترين رندان جهان ساخته است،منافع حاصله از سينما نصيب‏ مبتكران و پايه گذاران آن نشده بلكه قسمت غاصبان واستثمارگران گشته است.
    وقتي در همه ساعات روز و شب ميليونها نفر از مردم در برابر در ورودي سالنهاي سينما ازدحام مي‏كنند و بي‏اغراق در تمامي نقاط مسكوني كشور صفهاي بي‏انتهايي از انسانها به اين‏ منظور تشكيل مي‏شود،ارزش دارد بدانيم چه كساني آنها را به سينما مي‏كشانند،وقتي آنها خاموش و بيحركت در سالنهاي تاريك نشسته‏اند چه كساني بر ذهنشان تأثير مي‏نهند،و در حقيقت چه كساني انبوه عظيم نيرو و انديشه بشري را كه توسّط القائات سينما شكل گرفته و هدايت مي‏شود،در اختيار گرفته و كنترل مي‏كنند.
    چه كسي بر قلّه اين كوه سلطه ايستاده است؟پاسخ اين است:صنعت سينماي ايالات متّحده‏ و تمام دنيا منحصرا تحت سلطه مالي و معنوي يهودياني است كه افكار عمومي را كنترل مي‏كنند.
    جنبه اخلاقي و معنوي تأثيرات سينما اكنون يك مسأله جهاني است.هر آنكه وجدان‏ اخلاقي بيداري دارد،از آنچه در حال انجام است و آنچه بايد انجام شود بخوبي آگاه است.سينما پديده‏اي است كه ذوق و سليقه را از بين مي‏برد و اصول اخلاقي را تضعيف مي‏كند و نبايد آن را به‏ خود واگذاشت.امّا وجه تبليغي سينما خود را با اين صراحت به مردم نشان نمي‏دهد.اشتياق‏ جريانهاي مختلف براي برخوردار شدن از حمايت سينما حاكي از آن است كه سينما به مثابه يك‏ نهاد تبليغي عظيم شناخته شده است.شواهد فراواني وجود دارد دالّ بر اينكه مسئولان مالي و تبليغي يهود اين جنبه سينما را از نظر دور نداشته‏اند.تبليغات سينمايي به صورت فعلي را مي‏توان چنين توصيف كرد:
    اين تبليغات در خصوص يهود سكوت مي‏كند،يهوديان بجز در موقعيتها و شرايطي‏ فوق العاده مطلوب و دلپذير بر پرده سينما ظاهر نمي‏شوند.همچنين تبليغات سينمايي يهود مذاهب ديگر را مورد تهاجم قرار مي‏دهند.يك خاخام يهودي جز در بهترين و آبرومندانه‏ترين‏ كسوتها بر پرده تصوير نمي‏شود.او با همه شكوه و وقار مقام و منزلت خويش و تا آنجا كه ممكن‏ است به شكلي جذاّب و مؤثّر نمايش داده مي‏شود.روحانيون مسيحي،چنانكه هر سينمارو حرفه‏اي بسهولت به ياد مي‏آورد،به اشكال مختلف،از مضحك گرفته تا بزهكار،بد جلوه داده‏ مي‏شوند.اين شيوه برخورد مشخصا يهودي است.همچون بسياري از القائات پنهان و ناشناخته در زندگي ما كه منشأ يهودي دارند،هدف از اين كار اين است كه هر انديشه آميخته به احترام و مؤدبّانه‏اي درباره روحانيت حتّي المقدور نقض و خنثي گردد.
    روحانيت كاتوليك بسرعت عليه تضييع منزلت روحاني خويش واكنش نشان دادند و در نتيجه خشم شديد آنان،يهود عقب نشست.اكنون هرگز نمي‏بينيد كه يك كشيش كاتوليك بر پرده‏ سينما تحقير شود.ولي روحاني پروتستان همچنان به صورت شخصي قد بلند،مبتلا به زكام، رياكار و متظاهر كه در كاريكاتورهاي ضدّ مسيحي ترسيم مي‏گردد بر پرده ظاهر مي‏شود.او اعمال‏ خود را با توسّل به اصول ليبراليستي توجيه مي‏كند،و اين گونه،در حقيقت با يك تير دو نشان‏ هدف قرار مي‏گيرد:
    يكي اينكه نماينده مسيحيت در انظار تماشاچيان تحقير مي‏شود؛ديگر اينكه‏ انديشه‏هاي خطرناك مورد نظر يهود موذيانه به تماشاچي القا مي‏گردد.
    يك يهودي ممكن نيست‏ به عنوان صاحب يك مغازه قنادي بر پرده سينما به نمايش در آيد،هر چند عموم صاحبان‏ مغازه‏هاي قنادي امریکا يهودي هستند؛ولي يك روحاني مسيحي به هر شكلي كه تصورّش را بكنيد،از دزد گاو صندوق گرفته تا فردي كه كارش گمراه ساختن ديگران است،بر پرده ظاهر مي‏شود و هيچ‏ كس هم اعتراض نمي‏كند.
    به اين جملات از پروتكلها توجّه كنيد:
    ما جوانان غير يهود را با آموزش اصول و فرضياتي كه از نظر ما كذب محض است‏ ولي خود آنها را القا كرده‏ايم گيج و گمراه ساخته و روحيه آنان را تضعيف كرده‏ايم.(3)
    ما از مدتها قبل به اين امر توجّه داشته‏ايم كه روحانيت غير يهود را بي‏اعتبار نماييم.(4)
    به همين دليل است كه ما بايد شالوده ايمان را ويران كنيم،اصل خدا و روح‏ را از ذهن غير يهود بزداييم و محاسبات رياضي و اميال مادي را جايگزين اين‏ معاني نماييم.(5)
    در اين زمينه مي‏توان يكي از دو ديدگاه زير را برگزيد:يكي اينكه كاريكاتور ساختن از نمايندگان مذهب صرفا بيانگر يك ذهنيت دنيوي است‏[و هدف از آن تمسخر و تحقير مسيحيت‏ نيست‏]؛ديگر اينكه اين كار بخشي از مبارزه‏اي قديمي براي براندازي‏[مسيحيت‏]است.
    ديدگاه‏ نخست طبعا در ميان غير مطلعين رواج دارد و اگر هدف رسيدن به آرامش فكري است،اين ديدگاه‏ بر نظر دوم رجحان دارد.امّا تعداد شواهدي كه ديدگاه دوم را تأييد مي‏كنند آن قدر زياد است كه‏ نمي‏توان آن را مردود شمرد.
    سينما چه آگاهانه و چه صرفا از روي بي‏توجهّي به صورت سالن تمريني براي ارائه‏ صحنه‏هاي ضد اجتماعي در آمده است.هيچ شورش يا انقلابي،مگر به صورت برنامه ريزي وتمرين شده،وجود ندارد،انقلابها خود بخود واقع نمي‏شوند بلكه حركتهايي هستند كه بدقت توسّط اقليتها برنامه ريزي
    انقلابهايي كه عناصر خرابكار موفّق به ايجاد آنها شده‏اند همواره آزادي و تمدّن را عقب رانده‏اند.

    يك انقلاب موفّق بايد قبلا تمرين شده باشد و اين كار را در تصاوير متحرك بهتر از هر جاي ديگر مي‏توان انجام داد.اين نوع«آموزش بصري»(6)را حتّي بيسوادترين و بي‏فرهنگترين اشخاص مي‏توانند بفهمند.در حقيقت،روشنفكر و با فرهنگ بودن در اين گونه امور آشكارا زيان بخش‏ است.مردم عادي سر خود را تكان مي‏دهند،ابروهايشان را در هم مي‏كشند و دستهاي خود را در هم گره مي‏كنند و مي‏گويند:«اصلا نمي‏توانيم بفهميم».
    البته كه نمي‏توانند بفهمند،ولي اگربيسوادي و بي‏فرهنگي را درك مي‏كردند،اين مسأله را نيز بوضوح مي‏فهميدند.

    البتّه تا آنجا كه به نمايش بزهكاري مربوط مي‏شود اصلاح طلبان نيز صميمانه با اين نظرموافقند.پليس به نمايش دقيق و تفصيلي شيوه به قتل رساندن يك فرد پليس بر پرده سينما معترض است.تجّار به آموزش دزدي از گاو صندوق كه هر روز در فيلمهاي سينمايي به نمايش‏ در مي‏آيد اعتراض دارند.اخلاقيون با نمايش هنر اغواگري و به گمراهي كشاندن كه رفته رفته به‏ مايه اصلي هر فيلمي با هر موضوعي تبديل مي‏شود مخالفند،علّت اعتراض و مخالفت آنان اين‏ است كه اين گونه فيلمها را نوعي آموزش پليدي و شرارت مي‏دانند كه ثمرات تلخي براي جامعه به‏ بار مي‏آورد.اين نوع«آموزش تصويري»همچنان ادامه دارد.هر آنچه با طغيان و بروز خشونت‏ مرتبط است توسّط اين تصاوير متحرك به ذهن ميليونها نفر القا مي‏شود،البتّه اين امر ممكن‏ است تصادف محض باشد،امّا تصادفي بودن آن از«واقعيت»و تأثير گذاري‏اش چيزي نمي‏كاهد.
    مسايل ديگري در حوزه سينما وجود دارد كه شايان ذكر است.يكي استفاده فزاينده از مؤلّفان غير يهودي براي توليد تبليغات يهودي است.بسياري از آثار نويسندگان مشهور غير يهودي‏ به وسيله توليد كنندگان يهودي بر پرده رفته‏اند.اين آثار از نظر تبليغي مؤثرّترند زيرا از پشتوانه‏ نامهاي مشهور در عالم ادبيات برخوردار هستند.اينكه اين مسأله تا چه اندازه به تمايل‏ نويسندگان به وارد شدن در حوزه تبليغات طرفدار يهود مربوط مي‏شود و تا چه حد به اكراه آنان از ردّ پيشنهادهاي محبّت آميز اشخاص صاحب نفوذ و ثروتمند سينما كه مبالغ هنگفتي به آنان‏ پرداخت كرده و حتّي حاضرند بيشتر پرداخت كنند باز مي‏گردد،موضوع ديگري است.(7)
    با وجود گرايش افراطي موجود نسبت به سينما كه اينچنين در كشور شيوع يافته است تهيه‏ و عرضه فيلمهاي خوب متناسب با انبوه تقاضاهاي مصنوعي،كاذب و تحريك شده تقريبا غير ممكن به نظر مي‏رسد.
    اشتهاي بعضي از مردم،خواهان دو فيلم در روز يا بيشتر است.زنهاي‏ سبك سر و سطحي چند فيلم در بعد از ظهر و تعداد بيشتري هم در طول شب مي‏بينند.با وجود تمامي مغزها و مهارتهايي كه در كشور مشغول انجام اين وظيفه‏اند،توليد يك درام يا كمدي‏ «با كيفيت»در هر ساعت امكانپذير نيست.اينجاست كه كنترل كنندگان يهودي از حدّ خود تجاوز كرده‏اند.آنها ميزان تقاضا را به حدي بالا برده‏اند كه جز با استفاده از توليداتي كه بناگزير اصل‏ تقاضا را از ميان خواهد برد قادر به بر آوردنش نيستند.هيچ چيز ارزش اجتماعي حرفه سينما را به اندازه اشتهايي افراطي و مبالغه آميز براي توليدات سينمايي تهديد نمي‏كند و اين اشتها،تحريك و تشويق مي‏شود تا وقتي به جنون مبدّل گردد.
    کاری از گروه تحقیقات جنبش مصاف
    نویسنده : شمس الدین رحمانی
    (1)-توضيح ويراستار:البتّه اين نظريات پيرامون نفوذ يهود در ايالات متّحده پيش از ظهور اعجاب انگيز تلويزيون و راديو منتشر شد.اگر چه نفوذ عظيم يهود در اين زمينه طيّ اين صفحات ذكر نشده است،بايد اضافه كرد كه كنترل‏ يهود بر راديو و تلويزيون،از مرحله توليد تا اجرا،به اندازه ساير زمينه‏هاي فعاليت يهود در آمريكا مؤثّر بوده است.
    راديو-تلويزيون،به عنوان نيرويي مؤثر در برنامه جهاني مورد بحث اين مجموعه مقالات،اكنون مكان نخست را دارا مي‏باشد.
    (Pictule Photography- (2
    (3)-پروتكل نهم.
    (4)-پروتكل هفدهم.
    (5)-پروتكل چهارم
    (Education-(6))
    (7)-توضيح ويراستار:اين نكته با استفاده‏اي كه از سينما براي برانگيختن جنگ 1939 و تشديد خصومتها و ترويج‏ دروغهاي كينه توزانه ناشي از آن جنگ به عمل آمد به حدّ كافي تأييد شده است.
    ال
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  14. #48
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض فراماسونری جدید در چه پوششی می‌آید؟

    امروز برخی از افراد آگاهانه یا ناآگاهانه ادبیات فراماسونری را باز تولید می‌کنند و از یک سو از ملیت ایرانی سخن می‌گویند و از سویی دیگر می‌خواهند انسان را جای خداوند بنشانند. مبادا روزی از خواب غفلت بیدار شویم که دیگر به خواب ابدی رفته باشیم! سرشت فراماسونری به دلیل مدیریت آن از سوی ابلیس، میل به استکبار و تمامیت‌خواهی دارد.
    یکم) امام خود را بشناسیم
    «أصْبَغ‌بن‌نُباته»‌ می‌گوید: امیرمؤمنان‌ علی علیه‌السلام، به ‌ما امر فرمود که ‌از کوفه‌ به ‌مدائن ‌برویم‌‌. روز یکشنبه به‌راه‌افتادیم‌‌. در میان‌ راه‌، از میان‌ما «عمْرو بن‌حریث‌» و «أشعث‌بن‌قَیْس» ‌و «جَریر بن‌عبدالله ‌بَجَلی» ‌با پنج ‌نفر دیگر جدا شدند و راه خود را به سوی‌حیره ‌کج کردند و به ‌ما گفتند‌: چون ‌روز جمعه ‌فرا رسد ما در ‌مدائن ‌به ‌علی(ع)‌ می‌رسیم ‌و قبل‌از آنکه ‌مردم ‌برای ‌نماز جمعه‌ مجتمع‌ گردند می‌آییم‌ تا نماز را با علی ‌بخوانیم‌‌.
    آنها به دیاری رسیدند که به آن‌ «خَوْرنق» و «سَدیر» می‌گفتند‌. آن‌ هشت ‌نفر در خورنق یا سدیر در وقت ‌ظهر ‌نشستند و به خوردن ناهار مشغول شدند. یک‌ضب (سوسمار) از جلوی‌ آنها گذشت‌‌. آن ‌را صید کردند‌. عَمرو بن‌حریث، دست‌ سوسمار را باز کرد و (با لحنی تمسخر‌آمیز) به‌همراهان‌خود گفت‌: با این‌ سوسمار بیعت‌کنید. این امیرالمؤمنین شماست‌‌. آن‌ هشت ‌نفر با آن ‌سوسمار بیعت‌ کردند و سپس‌ آن ‌را رها کردند و خودشان ‌از آنجا به ‌مدائن‌کوچ‌ کردند و گفتند علی‌ابن‌ ابیطالب‌ چنین ‌می‌پندارد که ‌از علم ‌غیب ‌اطلاع‌ دارد‌. ما اینک ‌او را از امارت ‌مؤمنان، خلع‌کردیم ‌و به‌ جای ‌او با سوسماری ‌بیعت‌ کردیم‌‌.
    آنان روز جمعه ‌به‌ مدائن ‌رسیدند و در هنگامی‌که ‌أمیرالمؤمنین ‌علیه‌السلام ‌بر بالای‌ منبر ‌خطبه‌ می‌خواند، وارد‌ مسجد شدند. حضرت فرمود‌: رسول‌خدا صلی‌الله‌ علیه ‌و آله ‌و سلم، ‌برای ‌من ‌احادیث ‌بسیاری ‌را به راز گفته ‌است ‌که ‌در هر حدیثی‌ از آن‌ احادیث، ‌دری ‌است ‌که ‌از آن ‌یک ‌در، هزار در دیگر گشوده ‌می‌شود‌. خداوند تعالی ‌در کتاب‌ عزیز خود می‌گوید‌: «یَوْمَ نَدْعُو کُل أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ. . . »؛ قیامت‌ روزی ‌است ‌که ‌ما در آن‌، هر دسته‌ و جمعیتی ‌از مردم ‌را با امام ‌خودشان‌ می‌خوانیم‌»‌ (اسرا: 71) و من‌ به ‌خدا قسم‌ می‌خورم ‌که ‌در روز قیامت، ‌هشت ‌نفر از این ‌امت، ‌محشور می‌شوند که ‌امام ‌آنها، ضب (سوسمار) است‌‌ و اگر بخواهم ‌نام ‌آنها را ببرم‌، می‌برم‌‌.
    در این‌ حال، ‌رنگ ‌از چهره‌هایشان‌ پرید و بند بند آنها لرزیدن‌گرفت‌ و عمر و بن‌حریث از شدت ترس ‌و دهشت، ‌‌‌مانند شاخه سعف (برگ‌ درخت ‌خرما) تکان ‌می‌خورد. (امام شناسی. ج 14. صص 115-114؛ مناقب. طبع‌سنگی‌ج‌، ص 421- ‌؛ بحار‌الانوار. ج‌. ص‌؛ و...)
    دوم) آن خضر و این ظلمات
    حضرت آیت‌الله مصباح یزدی(حفظه الله تعالی)، از آن فرزانگان روشن ضمیری است که هر که مراحل سیاست را با او بپیماید، می‌تواند امیدوار باشد که خویشتن را از خطر گمراهی برهاند. خداوند متعال به سبب «تقوای زیاد»، «علم بسیار» و «صفای زایدالوصف»، به این بزرگوار توفیق داده است که آنچه دیگران در آینه می‌بینند او در خشت خام و آنچه را دیگران در آینده می‌بینند او امروز می‌بیند.
    حقیر تاکنون توفیق نداشته‌ام محضر ایشان را از نزدیک درک کنم، اما به سبب نوع اشتغالات فکری و شغلی به بصیرت و دوراندیشی ایشان یقین پیدا کرده‌ام. هر کس اندک مطالعه‌ای از تاریخ انقلاب اسلامی داشته باشد، می‌داند که آن بزرگوار سال‌ها پیش از آشکار شدن نفاق گروهک سازمان منافقین خلق، انحراف ایشان را دریافت. به همین روی در برابر برخی از دوستان ساده لوح و مصلحت‌اندیش مقاومت کرد و حاضر نشد از این سازمان که مکتبش اسلام امریکایی و امامش هوای نفسانی بود، حمایت کند.
    آیت‌الله مصباح یزدی، در آغاز راهی که سازمان منافقین انقلاب و مدعیان اصلاحات برای براندازی نظام در پیش گرفته بودند، ماهیت اومانیستی آنها را گوشزد کرد و در سلسله درس‌هایی که در نماز جمعه تهران ارائه می‌داد، مرزهای فکری جمهوری اسلامی مبتنی بر اسلام ناب محمدی(ص) را تبیین کرد. سال‌ها پس از این سلسله درس‌ها بود که محمدرضا خاتمی دبیر کل حزب مشارکت، در پاسخ به نامه دوم حبیب‌الله عسگراولادی پرده از ماهیت سکولار اصلاح‌طلبان برداشت و به صراحت اعتقاد این حزب به «تفکیک نهادهای دینی از نهادهای سیاسی» را اعلام کرد. اصلاح‌طلبان اما به جای پذیرش همگامی با حضرت آیت‌الله کوشیدند آن بزرگوار را منکوب کنند.
    شبپره گره وصل آفتاب نخواهد
    رونق بازار آفتاب نکاهد
    راهی که براندازان مدعی اصلاحات پیمودند، بدیهی بود که به فتنه 88 می‌انجامید و این بداهت را حضرت آیت‌الله مصباح یزدی دریافته بود. مدعیان دیروز، امروز آنقدر از خط امام(ره) دور افتاده‌اند که محبت و ولایت لیبرالیسم را با سرسپردگی تمام پذیرفته‌اند. اکنون دیگر آنها پیوند سببی و نسبی خود را هم با حضرت امام(ره) گسسته‌اند.
    سوم) مبادا غفلت کنیم
    بیانات اخیر آیت‌الله مصباح یزدی در جمع مسئولان شورای عالی زنان از آن هشدارهایی بود که اگر کسی امروز آن را درنیابد چه بسا سریع‌تر از منافقین خلق و منافقین انقلاب، گرفتار ضلالت و گمراهی شود، زیرا سرعت حوادث پی در پی، آنقدر زیاد است که قدرت اتکا به تأملات شخصی کم شده است و ‌به ویژه اگر کسانی که به دلیل اشتغالات سنگین اجرایی، در متن قضایا قرار دارند، نمی‌توانند فرصت کافی برای تأویل رویدادها داشته باشند.
    ایشان هشدار داده‌اند: «اگر به لایه‌های عمیق آن توجه نکنیم، چه بسا در درازمدت دین را از بین ببریم، چرا که نگاه سطحی به اسلام مانند درختی است که ریشه‌ای ندارد. . . . در بین مسئولان نیز کسانی که واقعاً ولایت‌فقیه را شناخته و بدان اعتقاد دارند، کم هستند و حتی عده‌ای معتقدند اینکه یک روحانی آن هم به حکم دین در رأس مسائل کشور قرار بگیرد، امری اشتباه است. . . امروزه در دوران جامعه ما تشکیلاتی فراماسونری در حال شکل گرفتن است و همان‌طور که در دوران مشروطه، فراماسونری با شعار قرآن و اسلام پیش آمد، امروز نیز فراماسونری با شعارهای انقلاب و اسلام جلوه می‌کند و تحت پوشش آن حرف خود را بیان می‌کند، یعنی قالب را حفظ و محتوا را عوض می‌کند...»
    و بعد تصریح کرده‌اند: «اگر تنبلی کنیم زمانی از خواب غفلت بیدار می‌شویم که تیرگی فتنه همه جا را فراگرفته است و می‌بینیم همان کسانی فتنه را آغاز کرده‌اند که خود پرورش داده‌ایم. این عزل و نصب‌ها از کجا در می‌آید؟ این حرف‌های ملی‌گرایانه و مکتب ایرانی، آن هم در زمانی که نهضت اسلامی در جهان اسلام در حال شکل‌گیری است، برای چیست؟ ملی‌گرایی و دم زدن از مکتب ایرانی با چه انگیزه‌ای می‌تواند صورت بگیرد؟... خطری که من احساس می‌کنم شدیدترین خطری است که تا کنون اسلام را تهدید کرده است و آن هم از سوی نفوذی‌هایی است که در بین خودی‌ها در حال رشد هستند.‌»
    چهارم) صورتک اومانیسم
    فراماسونری، صورتی اومانیستی و بشرمدارانه و سیرتی شیطانی دارد. بشر را به جای خدا، دائر مدار هستی می‌انگارد و با اغواگری، آرزوی دور و دراز جاودانگی سلطنت بشر بر جهان را ترویج می‌دهد؛ «فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشیْطَانُ قَالَ یَا آدَمُ هَلْ أَدُلکَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْکٍ لا یَبْلَى»؛ پس شیطان او را وسوسه کرد، گفت: اى آدم! آیا تو را به درخت جاودان و سلطنتى که کهنه نمی‌شود، راهنمایى کنم؟! (طه: ‌120)
    بگذارید تنها به مصداقی گذرا اشاره کنیم و بازگویی تاریخ فراماسونری را به مجالی دیگر بسپاریم؛ فراماسونری در عهد ماقبل انقلاب اسلامی، از زبان رئیس دفتر فرح پهلوی، با منحط‌ترین ادبیات صوفیانه، حقیقت مشترک ادیان و معنویت منهای تولی و تبری را از پشت صورتک «خرد جاویدان» سخن می‌گفت. اما، این حقیقت دینی حتی به زندگی خصوصی حسین نصر هم نمی‌توانست صورتی متعالی بدهد.
    البته ارائه توضیحاتی در مورد اینکه مشخصاً یک فرد عضو تشکیلات فراماسونری هست یا نه، یا نفوذ فراماسونرها در حلقه اطرافیان وی چقدر است، وظیفه نهادهای مسئول است که با ارائه مستندات باید در این خصوص اعلام نظر کنند. اما اینکه می‌بینیم، ادبیات ماسونی خود را ظاهر می‌کند، طبیعی است که باید نگران باشیم.
    پنجم) نو ماسون و دولت نو ماسون‌ها
    نتیجه کار فراماسونری این است که بیعت و سرسپردگی ائمه جائر را به جای ولایت حق تکلیف می‌کند. در اینکه فراماسونری در جست‌وجوی نفوذ در انقلاب اسلامی است، تردیدی نیست. در این هم تردیدی نیست که نفوذ فراماسونری در دولت‌های گذشته موجب گردید، دولتمردان جمهوری اسلامی به جای رعایت قاعده تولی و تبری، گفت‌وگو و تعامل با استکبار جهانی را در پیش گرفتند؛ به جای تقوا، پاکدامنی، حمیت، غیرت و. . . سمحه و سهله را ترویج می‌کردند؛ به جای حمایت از مظلومان و مستضعفان جهان، شعارهای عوامانه و ساده‌لوحانه از فلسطین‌ها فلسطینی‌تر نشویم، ایران برای همه ایرانیان، نه غزه نه لبنان؛ جانم فدای ایران و. . . را سر دادند.
    امروز برخی از افراد آگاهانه یا ناآگاهانه ادبیات فراماسونری را باز تولید می‌کنند و از یک سو از ملیت ایرانی سخن می‌گویند و از سویی دیگر می‌خواهند انسان را جای خداوند بنشانند. مبادا روزی از خواب غفلت بیدار شویم که دیگر به خواب ابدی رفته باشیم! سرشت فراماسونری به دلیل مدیریت آن از سوی ابلیس، میل به استکبار و تمامیت‌خواهی دارد. از این روی نوفراماسونرها می‌کوشند از شبکه‌سازی و تصدی امور به سمت تصاحب همه قدرت و تأسیس دولت نوفراماسونری در ایران بالا بکشند. نوفراماسونری امروز تا سطح قبضه بخشی از دستگاه‌های تبلیغاتی و اجرایی خود را بر کشیده است.
    راه عبور از خوان غفلت و پای نهادن به وادی ایمن، دشوار نیست. تنها عزمی راسخ می‌خواهد تا دامن از حب و بغض‌های متعصبانه فراهم چینیم. بدیهی است که شوق خدمت و ضرورت‌های تصدی امور اجرایی، کار شبانه روزی را می‌طلبد و کار شبانه روزی فرصت تأمل دقیق حوادث و جریانات پرشتاب امروزی و تأویل درست رویدادها را از دولتمردان می‌گیرد. در این شرایط بدیهی است که نمی‌توان انتظار داشت، متولیان امور اجرایی بتوانند از فتنه‌ای که حضرت آیت‌الله مصباح یزدی در پیش روی دولت دیده است، عبور کنند. مگر آنکه طی این مرحله با همرهی خضر کنند.

    برگرفته از سایت:ماسونیک
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  15. #49
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    بزرگ ترین ابلیسک دنیا ترک خورد!!!!!!!!!

    به نقل از سایت یاهو و سایر خبرگزاری های خارجی ، بر اثر زلزله 6 ریشتری در آمریکا ، بزرگترین ابلیسک جهان درواشنگتن ترک خورد! این بنا در واقع خسارت دیده است . ابتدا گفتند آن کج نشده است .
    اما بازرسی هلی کوپتر از بالا چیز های دیگری را نشان داد : ستوهان ها شکسته !!
    در حال حاضر ابلیسک به طور نامحدود تعطیل شده است.
    رئیس سازمان نشنال پارک می گوید: " خسارت در بالاترین نقطه ساختاری ابلیسک پیدا شده است"

    تصاویری از ترک خوردگی های نقاط مختلف این ابلیسک در واشنگتن

    13146095281

    13146095282


    13146095283


    13146095284
    13146095285


    نکته:
    ابلیسک یکی از نماد های مهم و حائز اهمیت برای فراماسونرها و شیطان پرست ها است
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  16. #50
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    ابلیسک چیست و درتهران چه می کند ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    ابلیسک نمادی است از آلت تناسلی شیطان به معنای دخول شیطان

    در کالبد انسان یا تسلیم روح خود به شیطان

    تقدس این نماد شیطانی در نزد فراماسونها و فرقه های شیطان پرستی تا حدی است که آن را می پرستند.



    kk7uue5id2dh3trg8



    نماد ابلیسک به حدی در نزد اسلام منفور و نحس شناخته می شود که در مراسم حج

    ابراهیمی و هنگام رمی جمرات، از این نماد به عنوان شیطان استفاده شده و سالها

    به آن سنگ زده می شده است. اما در سالیان اخیر، وهابیون صعودی که ارتباطهای

    عجیبی با فراماسونری جهانی دارند، به دستور لرد فاستر(معمار اعظم ماسون که خود حدود 200ابلیسک را در سراسر جهان ساخته)

    دورتادور این نماد را در مراسم حج دیوار

    کشیده اند تا به نماد شیطان سنگ پرتاب نشود؛ این در حالی است که جرأت تخریب آن را نداشته و تنها آن را بین دیوارها محصور کردند.



    41w8cwkd6vy785n5aof8






    بارزترین نماد ابلیسک در تهران ساختمان مؤسسه قرض‌الحسنه قوامین در میدان آرژانتین است.

    این ساختمان ، که توجه همگان را به خود جلب می‌کند، علاوه بر ارائه نمای یک ابلیسک عظیم

    در یکی از پرترددترین مناطق تهران، و مشرف بر مصلای بزرگ تهران، با رنگ قرمز نیز تزیین شده.

    این رنگ در مناسک شیطان‌پرستان کاربرد دارد. ساختمان قوامین در حوالی نیمه دهه 1370 به

    یک نهاد امنیتی تعلق داشت و «صندوق قرض‌الحسنه امین» نامیده می‌شد که از مؤسسات مقتدر مالی کشور بود.


    4r1v0zaoy11bwa9a3d0c

    ((((البته باید اضافه کنم حرف و حدیث زیاده وبعضی افراد هرچیزی رو که میبینن ربط میدن به این موضوع وشاید هم اصلا قصد و غرضی هم در کار نباشه..ولی چه میشه میگفت؟؟؟؟؟
    توی فیلم ها سریال ها توی خیابون یا هرجا که میری ممکنه یه نشونه مشابه نمادهای شیطان پرستی باشه بی دلیل نمیشه گفت اینها رو به هم ربط داد....))))
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


صفحه 5 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/