بخش اول: دوران افول انقلابيهاي 1908 و ظهور آتاتورك
دوران حكومت انقلابيهاي ترك با پايان جنگ اول جهاني به سرآمد .
«همزمان،«محمدپنجم»(رشاد)جا نشين«عبد الحميد»در28 ژوئن 1918 در گذشت.پس از او برگترين پسر«عبد الحميد»،«محمد ششم»(وحيد الدين)بيهيچ جنجالي زمام امور را در دست گرفت.امّا وينيز،حتّي بيش از برادرش،آلت دست«كميته اتّحاد و ترقّي»بود.»(1)از سوي ديگر پايان کار«انور»،«طلعت»و«جمال پاشا»سران«كميته اتّحاد و ترقّي»نزديك ميشد.«پس از چهار سال جنگ-كه طي آن تركيه 427000 قرباني داده بود-اختلافات ميان تركان جوان روز به روز بيشتر و تلخترميشد.در روزهايي كه قحطي و بيماري،سراسر تركيه را فرا گرفته بود،انور علنا متهم گشت كه امتيازات اقتصادي را به آلمان فروخته و مرتكب سوء استفاده مالي در امور خوار وبار شده است.
البته ناگفته نماند در آن سالها طرح کاهش جمعیت مسلمانان از سوی صهیونیستها طرح ریزی شد و ایران عزیزمان در طول پنج سال با دادن 9 میلیون کشته به سبب قحطی حاصل از توطئه انگلیسها جمعیتش از 20 میلیون نفر به 11 میلیون نفر تقلیل یافت کما اینکه در ترکیه نیز "انور" که خود را شیفته نژاد ترک نشان میداد مامور اجرای مسئله قحطی از طریق کنترل غلات و خوار وبار شد و از آن طریق هزاران مسلمان ترک را به کام مرگ فرستاد!!!
اكنون،ديگر بازي به پايان رسيده بود و پاشاهاي«كميته اتّحاد و ترقّي»-كه روزگاري غرق درافتخار و مورد احترام مردم بودند-خود را براي فرار آماده ميكردند.«انور»و«طلعت»شبا نگاه دوم نوامبر 1918 در خانه آجودان«انور»محرمانه با يكديگر ملاقات كردند و از همان جا به يك ناو اژدرافكن آلماني پناهنده شدند و با آن از«قسطنطنيّه»گريختند و اين پايان كار تركان جوان بود.»(2)
البته اين 3 تن نتوانستند از قهر و خشم ارامنه در امان باشند و يك يا دو تن از آنان به دست ارمنيها به سزاي اعمال خود رسيدند.
با پايان يافتن حكمراني سران انقلابي تركان جوان و سر آمدن اولين جنگ جهاني،امپراتوري عثماني به كشوري كوچك تبديل شده و بسياري از قلمروهاي خود را به موجب پيمانهاي مختلف از دست داده بود.رشته اقتصاد مملكت از هم گسيخته و ديگر حكومت،اقتداري نداشت.در اين زمان،بيش از هر هنگام ديگر،مملكت به يك حاكم توانا نياز داشت تا بتواند اوضاع را سامان دهد و بكوشد تا دست كم باقيمانده امپراتوري سابق را حفظ كند.در اين گير و دار،فردي به نام«مصطفي كمال»،(آتا تورك)توانست با كسب پيروزيهاي فراوان در مناطق مختلف،قدرت نمايي كند و به اين ترتيب وي اگر چه بسياري از صلاحيتهاي لازم براي حكمراني را نداشت،بر سر كار آمد.
««آتا تورك»به سال 1880 در«سالونيك»،مأمن يهوديان پا به عرصه حيات گذاشت.پس ازاتمام تحصيلات مقدّماتي به حرفه سربازي رو كرد و به خدمت ارتش امپراتوري عثماني در آمد.
نخستين پيروزي نظامي خود را در«ليبي»به دست آورد و با شركت در جنگهايي در گوشه و كنارعثماني،به شهرتي فراوان دست يافت.»(3)«دائرة المعارف يهود»(جودائيكا)اعتراف ميكند كه«آتاتورك»،يهودي الاصل بوده است.اين مأخذ ميگويد:
««يك اعلاميه كه بطور مشترك از سويبسياري از يهوديان«سالونيك»منتشر شده بود اذعان داشت كه«كمال آتاتورك»داراي ريشهدو نمهاي است.»(4)
گذشته از آنكه بسياري از محققان در يهودي الاصل بودن«آتا ترك/تورک»اتفاق نظر دارند،عملكرد صهيونيستي او نيز مؤيد همين حقيقت است.وي پس از كسب موقعيّت يك منجي در تركيه،همانند بسياري از رهبران تجدّد طلب،شيوه اسلام ستيزي و تقليد از انگارههاي غرب را پيشگرفت.البته پيشتر بايد يك مانع پوشالي به نام خليفه را از سر راه خود بر ميداشت.در اين راه،اوبسيار محتاطانه گام برداشت.ابتدا با مطرح كردن انديشه«جدايي دين از سياست»،حوزه عملكرد خليفه را به امور مذهبي محدود نمود.بدين ترتيب،خليفه ديگر هرگز داراي اقتدار سياسي نبود.
در اجراي همين سياست،«چند هفته پس از الغاي سلطنت از سوي«مجلس كبير ملّي»،سرهنگ«رفعت»به«قسط طنيه»رفت و زمام امور را به دست گرفت.او كليّه اختيارات سلطان«محمدششم»(وحيد الدين)را سلب كرد و يكه و تنها در كاخ«ييلديز»باقياش گذاشت.»(5)سلطان مخلوع نيز با كمك ژنرال«هرينگتون»انگليسي از تركيه گريخت و در«سان رمو»ي ايتاليا ساكن شد.پس ازخروج رزمنا و انگليسي در روز 17 نوامبر 1922 و خلع«وحيد الدّين»پسر عمويش«عبد المجيد»-كه از فرزندان«عبد العزيز»بود-از جانب حكومت جديد به عنوان خليفه و حاكم مسلمانان منصوب شد!
پس از سلب قدرت سياسي خليفه و تبديل كردن او به يك عنصر بيفايده،تبليغات در مورد بيهوده بودن اين عنوان نيز آغاز گشت تا اينكه تنها 2 سال بعد با آماده شدن زمينه اجتماعي درسوم مارس 1924«مصطفي كمال»لايحه انحلال خلافت را به مجلس تسليم كرد و آن را غدّهاي شمرد كه از قرون وسطي باقي مانده و بايد جرّاحي شود.لايحه مزبور تقريبا بدون مذاكره به تصويب مجلس رسيد.آن گاه،بلافاصله«عبد المجيد»را به«سويس»تبعيد كردند.در آنجا نيز وي مورد بي احترامي قرار گرفت:مأموران مرزي«سويس»به دليل آنكه او داراي چند همسر بود اجازه نميدادند كه به كشور وارد شود.» بدين ترتيب«آتا ترك»در تركيه داراي اختيار مطلق گشت.
تأثير«آتا ترك»در تركيه بسيار ريشهاي و ماندگار بود.او توانست فرهنگ و دين و زبان و عقايد مردم مسلمان تركيه را از بنيان متلاشي كند و تا سالهاي مديد ريشه شوم صهيونيسم را در آنسرزمين مستقر سازد.
جا دارد با هم پروتوکول شماره 14 یهودیان در کنفرنس 1897 شهر بال سوییس را با هم مرور نماییم:
" پروتكل شماره 14: هنگامي كه حكومت شاهنشاهي ما آغاز شد،همه اديان بايد از بين بروند،جز دين ما كه همانا اعتقاد به خداي يگانه است.بي شك سرنوشت قوم ما بهعنوان قومي برگزيده،با وجود خدا گره خورد،و هم اوست كه تقدير كار جهانيانرا با سرنوشت ما پيوند داده است.از اين رو ريشه هر گونه عقيدهاي بايد از بيخ وبن كنده شود.حتي اگر اين كار به انكار وجود خدا كه ما امروزه شاهد آن هستيم،ختم شود.اين كار،نه تنها در دوره انتقال حكومت مفيد است،بلكه به سود جواناني است كه در آينده به تبليغات مذهبي دين موسي گوش فرا ميدهند.
ديني كه احكامي ثابت و پيشرفته دارد و تمام افراد جهان را به اطاعت ما وا ميدارد.البته در تبليغاتمان روي مباني تربيتي و جنبههاي اسرارآميز و اعجازانگيزاين دين،تأكيد فراوان ميورزيم و در موقع لزوم،مقالاتي منتشر ميكنيم و مياننحوه حكومت رباني خود و حكومتهاي گذشته،مقايسههايي به عمل ميآوريم و اشتباهات حكومتهاي غير يهودي را به گونهاي بسيار روشن،بازگو ميكنيم و نيز حركات ددمنشانه عدهاي حكام ماجراجو كه انسانها را شكنجه و انسانيت را لگدمال كردهاند،يادآور ميشويم و نفرت آدميان را بر ميانگيزيم.به نحوي كه مردم آسايش دوران بردگي را بر آسايش دوران پس از بردگي ترجيحدهند.تحولات بي فايده حكومتهاي غير يهودي كه با وساطت ما انجام ميگيرد،اعتبار حكومتهايشان را تنزل ميدهد و مردم از اوضاع نابسامان حكومتها آنچنان خسته ميشوند كه راضي ميگردند هر نوع خفت و ذلتي را در دوران حكومت ما تحمل كنند و هرگز جرأت رهايي از زير سلطه ما و تحمل رنجهايي چون رنجهاي گذشته،به خود راه ندهند." (6)
گر چه بررسي عملكرد پر دامنه مصطفی کمال پاشا پژوهشي جداگانه ميطلبد،امّا ذكر سر فصلهاي عملكردش در زمينههاي مختلف،سودمند است.وي درباره تغيير و به اصطلاح احياي الفباي تركي گفته است:«براي بيان آهنگ زبان زيباي تركي،اينك الفباي جديدي را بكار ميگيريم.خصوصيات و زيبائيهاي زبان خوش آهنگ ما با اين الفبا روشنتر خواهد گشت.»(7)
بررسي موسيقيايي اين زبان،بحثي جدا ميطلبد ولي هدف اصلي او نفي زبان مقابل آن يعني عربي بوده است.او درباره زبان عربي گفته است:«ما خود را از بند علامات نامفهوم و معمّايي رها ميسازيم.ما مصمّم به درك زبان خويش هستيم و آن را با حروف نو،آسانتر و بهتر خواهيم شناخت.»(8)البته تنها او به زبان عربي حمله نكرده است،امثال وي در ممالك اسلامي همچون ايران،بسيار بودهاند كه كوشيدهاند تا اين زبان ديني را ريشه كن سازند.«محمد علي فروغي»و«جبار باغچهبان»با آن تعابير زشتش درباره زبان عربي-نمونههايي از همين افرادند.
شدت تجدّد گرايي و ويرانگراي فرهنگي«آتا ترك»چنان بود كه مقدسات ديني نيز از دستبرد آن مصون نماندند تا آنجا كه«قرآن به زبان تركي ترجمه شد ،دعا وحتی اذان به تركي معمول گشت.»(9)همچنين او«تاريخ هجري را به ميلادي تغيير داد و به بهانه پيشبرد امور اداري مملكت و هماهنگي با دول اروپايي،روزهاي يكشنبه را به جاي جمعه تعطيل كرد.»(10)امامزادهها و مكانهاي مقدّس مذهبي نيز از حمله او در امان نماندند.
وي خود،گفته است:«براي يك جامعه زنده ننگ است كه از مردگان حل دشواريهاي خويش را بخواهد.»(11) که از این حیث شباهتی عجیب بین تفکرات وی و همچنین وهابیت که ان نیز ساخته و پرداخته صهیونیزم است مشاهده می شود.
وي در مورد تغيير پوشش مردم گفته است:«از هر نظر كه بنگريد،بايد خودمان را با تمدّن غرب انطباق دهيم و طرز فكر و زندگي ما سراپا بايد رنگ تمدّن امروز را به خود بگيرد.ما بايد مانند انسانهاي قرن بيستم،از كفش،شلوار،پيراهن،كراوات و بر بالاي همه اينها از كلاه لبهدار استفاده كنيم.من بدون پرده پوشي ميخواهم بگويم كه نام اين كلاه جديد«شاپو»است.»(12)البته كلاه شاپو چندان نيز جديد نبود،چرا كه بسياري از خاخامهاي يهودي در استفاده از آن سابقهداربودند.ولي اهمّيّت اين كلاه خاخامي براي«آتا ترك»آنقدر زياد بود كه«مجلس«كبير ملّي»در 25 نوامبر 1925 به بحث درباره كلاه جديد پرداخت.در اين جلسه،لايحه كلاه لبهدار به تصويب مجلس رسيد.»(13)همچنين«در 1934 قانون ديگري به تصويب مجلس رسيد كه پوشيدن هر نوع لباس روحاني را بيرون از مكانهاي مذهبي ممنوع كرد.»(14)
«آتا ترك»در مورد زنان نيز برنامههايي داشت كه بايد آنها را به مرور زمان اجرا ميكرد.بخشياز سخنراني او در اوت 1925 چنين است:«در طي مسافرتم به اينجا نه تنها در روستاها و قصبهها،بلكه حتي در شهرها زنان را ديدم كه چشمان و روي خود را ميپوشانند.هموطنان!اين حال نشانهاي از خود پرستي ما مردان است.زنان ما چون مردان مايند...كافي است كه حس غرور ملّي را به آنها تلقين كنيم و در دلهايشان،ايده آلهاي عالي پديد آوريم.آن گاه بگذار كه زنان ما چهره خويش را به جهان بنمايند و همه جهان را زير نظر آرند باكي نيست.»(15)
عملكرد«آتا ترك»فرآيند حركتي است كه دست كم يك قرن قبل،سلاطين عثماني،ناآگاهانه و با احتياط آغاز كرده بودند.در اين حركت،از فرهنگ،عقيده،دين و حتي ملّيّت-كه به نام آن دين و دنياي خود را فروختند-خبري نبود.مردم تركيه با از دست دادن دستاوردهاي بزرگ تمدن اسلامي،داراي نظامي،دين ستيز شدند كه اكنون فاسدترين كشور مسلمان نشين را پديد آورده و با بحرانهاي بزرگ،به ويژه«بحران هويّت»مواجه است؛بحراني كه حل آن تنها با احياي هويت فرهنگي و ديني ممكن است و اين مهم،با حضور و نفوذ صهيونيستها كاري بس مشكل است. مردم مسلمان و شریف ترکیه سالهاست که زخم های صهیونیستها و یهودیان مخفی و دونمه ها را بر تن دارند لذا روی کار آمدن حزب اسلامگرای عدالت و توسعه را می بایست شروع یک انقلاب اسلامی علیه فاکتورهای یهود درکشورشان دانست.
پینوشت:
(1)-شاو(پيشين)،ص 551.
(2)-باربر(پيشين)،ص 233.
(3)-انصاري(پيشين)،ص 26.
(4) 151Opcit Judaica.P
(5)-باربر(پيشين)،ص 265.
(6) پروتوکول دانشوران صهیون/ترجمه بهرام محسن پور/ صفحه 100
(7)-همان،ص 270.
(8)-ايگدمير،اولوغ:«آتا ترك»،دكتر حميد نطقي،مؤسسه فرهنگي،منطقهاي تهران،1348،صص 160 و 161.
(9)-همان.
(10)-همان،صص 157 و 158.
(11)-همان،ص 157.
(12)-همان،ص 154.
(13)-همان.
(14)-همان،ص 155.
(15)-همان،ص 151.
بخش دوم: جايگاه صهيونيسم و فراماسونري در تركيه نوين
در حال حاضر جامعه«تركيه»چنان غرق اميال شوم و ضدّ ارزشي فراماسونهاي وابسته به«اسرائيل»شده است كه عدّهاي نجات از آن را بسيار بعيد ميدانند،زيرا اين آفت،سابقهاي طولاني در آن سرزمين يافته است.تاريخ دقيق حضور فراماسونها«به سال 1783 ميرسد،سالي كه«جان ارباتش»اوّلين محفل فراماسونري را در منطقه«غلطه»در شهر«استانبول»تأسيس نمود.
اعضاي اين محفل به زبان فرانسوي گفتگو ميكردند.در سال 1773 جمعيّت ديگري از فراماسونها در شهر«ازمير»تأسيس شد.امّا اوّلين جمعيّت فراماسونري كه در سراسر تركيه دامن گسترد وبسيار نيز دوام آورد،محفلي بود كه توسّط«حليم پاشا»ي مصري تأسيس شد.اين محفل در سال 1816 بنا نهاده شد و تا سال 1909 تداوم يافت.اين محفل توانست شعبههاي خود را در سراسر امپراتوري بگستراند و 65 محفل در كشور ايجاد كند.»(1)
در باب رابطه محافل فراماسونري با خارج از امپراتوري،اين اعتراف از«رفيق بيگ»يكي ازشخصيّتهاي«اتّحاد و ترقّي»شنيدني است كه ميگويد:«به راستي،ما از فراماسونري ايتاليا پشتيباني زيادي دريافت ميكرديم.دو محفل ماسونري ايتاليايي به نامهاي«لابرت»و«مكدونيا ريزورتا»خدمات زيادي به ما ارائه نمودند و پناهنگاهي در اختيارمان گذاردند تا بتوانيم در آنجا به عنوان ماسونر جلساتي داشته باشيم.»(2)در مورد خدمات دستگاه فراماسونري ايتاليايي،اين مطلب شايان ذكر است كه«حركت محافل فراماسونري[در امپراتوري عثماني]تحت عنوان محفل«شرق اعظم»(3)ايتاليا صورت ميگرفت كه فعّالانه در«جنبش تورانيّه»نيز فعّاليّت ميكرد.ادامه همين فعّاليّتها به پيروزي و موفّقيت«مصطفي كمال»منجر گرديد.»(4)
اين محفل ايتاليايي شناسنامههايي براي فراماسونهاي ترك فراهم كرده بود.«وابستگي آنها به شناسنامههاي ايتاليايي سبب ميشد كه قانونا تحت حمايت معاهدههاي بين المللي قرار گيرند و بتوانند از تسهيلاتي در برگزاري جلسات و انجام ساير فعّاليّتها بهرهمند شوند».(5)اين مصنونيّت، فراماسونها را از خطر دستگيري يا محاكمه بر كنار ميداشت.
«در حال حاضر نيز بیش از100 محفل در اين كشور وجود دارد و تخمين زده ميشود كه هم اكنون
ماسونرهاي ترك به 8 هزار نفر بالغ شوند.»(6)
البته نبايد از ارتباط ديرين اين محافل با كشورهاي خارجي از جمله اسرائيل،غافل ماند.
«يوجي قاطرچي اوغلو»كه پيشتر در وزارت بهداشت و صدا و سيماي تركيه مشغول به كار بوده،ميگويد:«ماسونرهاي تركيه از نظر فرمانبري با اسرائيل ارتباط دارند.»وي- كه 20 سال در دستگاه فراماسونري تركيه بوده و به درجه 14 رسيده است-ميافزايد:«بعضي از فراماسونرهاي ترك،همزمان،عضو محافل ماسونري«اسرائيل»نيز هستند.»او معتقد است كه«ژاك قمحي»،رهبريهوديان تركيه- كه به«روچيلد استانبول»معروف است و در سال 1993 از يك ترور به سلامترهيد- رئيس محفل فراماسونري«نور»در«تل آويو»است.»(7)بر اساس آخرين اطلاعات،وي درانتخابات اخير به عنوان اوّلين يهودي در تاريخ تركيه البته یهودی آشکار و از«حزب راه راست»به مجلس راه يافته است!!!
وي درباره پيوستگي سرنوشت«تركيه»و«اسرائيل»مي گويد:«يهود ميهن ملّي خود را بدوناعلان قبلي و 25 سال پيش از تشكيل«اسرائيل»به سال 1947 در تركيه بر پا كرده بود.»(8)اين پيوند ديرينه ميان يهوديان«تركيه»و«اسرائيل»ر ا ميتوان به گونهاي مخصوص مشاهده كرد.
«يهودياني كه از«تركيه»به«اسرائيل»مهاجر ت كردند نشان يادبودي در يكي از جنگلهاي«تل آويو»
و«حيفا»نصب نمودند كه به زبانهاي تركي و عبري بر روي آن نوشته شده بود:«جنگل آتا ترك»»!(9)
براي تثبيت اين مناسبات تاريخي،دولت تركيه با همكاري يهوديان اين كشور- كه در حال حاضر بالغ بر 26000 نفر هستند-در سال 1992،پانصدمين سالگرد حضور يهوديان در تركيه را جشن گرفت.«اين رخداد،همزمان با فراهم آمدن زمينه مناسب پس از جنگ خليج فارس بود وحتّي باعث ايجاد رابطه رسميتر با«اسرائيل»در سطح تبادل سفير گشت.»(10)در اين جشن،«حييم هرتزوگ»رئيس جمهور و«ديويد لوي»وزير خارجه وقت رژيم اشغالگر،نيز شركت كردند.ميزبانان آنان در اين مراسم،«تورگوت اوزال»رئيس جمهور تركيه و«سليمان دميرل»از فراماسونرهاي ديرينه تركيه- با رتبه 33 يعني آخرين رتبه در محافل فراماسونري-بودند.
در همين سال،براي تثبيت و ارتقاء موقعيّت يهوديان«تركيه»تدبير خاصّي انديشيده شد:«ازآنجا كه سال 1992 مقارن با پانصدمين سالگرد كوچ يهوديان به تركيه است،سازماني به نام«وقف پانصد ساله»از طرف يهوديان«تركيه»تشكيل گرديده و برخي از سرشناسترين چهرههاي سياسي و هنري و اقتصادي جهان عضو آن ميباشند.هدف اين وقف،برگزاري برنامههاي مختلف در سطح جهان براي شناساندن تركيه و قدرداني از مهمان نوازي و یهود دوستی مردم و دولت اين سرزمين است تا الگویی برای دیگر کشورها باشد»(11)
در حال حاضر روابط«تركيه»و«اسرائيل»به حدّي رسيده است كه«اتباع اسرائيل هنگام ورود به تركيه»از ارائه ويزا معاف هستند.»(12)
به هر حال«تركيه»به عنوان يكي از كشورهاي مهم در«دكترين حاشيهاي اسرائيل»از اهمّيّت بسيار زيادي برخوردار است و اگر اين مناسبات عميقتر و گستردهتر نيز شود جاي تعجّب نيست،چرا كه اكثر سران تركيه جديد به«اسرائيل»وابستهاند و در بسياري از تصميم گيريهاي خود ميكوشند كه رفتار و سياستهاي خود را با آن رژيم هماهنگ سازند.آنان مصمّماند كه هر مانعي برسر اين هماهنگي را از سر راه بردارند.راهي كه اكنون بعضي از احزاب و تشكّلهاي اسلامي«تركيه» پيش گرفتهاند،آن گاه به مقصد ميانجامد كه به پيوند حياتي«تركيه»و«اسرائيل»عنا يت ورزند و در صدد قطع ريشه آن برآيند.تنها در اين صورت است كه ميتوان به آينده پر اميد اسلام در«تركيه»دل بست.
شایان ذکر است تحرکات پان ترکیستی اخیر در میان هموطنان شریف آذربایجانی مان همزمان با تحرکات پان ایرانیستها را باید در این راستا تفسیر کرد ، فتنه ای که برای تجزیه میهن عزیزمان ایران طراحی شده است و در این میان احساسات نا درست ناسیونالیستی و نژادپرستانه اقوام ، این آتش را شعله ور می سازد.
اینان را باید نوکران بی جیره و مواجب اسرائیل دانست که نا دانسته برنامه های صهیونیستها را به پیش می برند.
شک نکنید همان هایی که برای هم وطنان غیور ساکن در شمال لطیفه سازی می کنند همانهایی هستند که هموطنان دلیر و هوشیار آذربایجانی را با تعبیراتی که خودشان لایق آن هستند خطاب می کنند.
اگر چنین توهین هایی برای برادران آذری سنگین است ، چگونه است که برای نمونه در استان آذربایجان غربی همین توهین ها از سوی عده ای نا آگاه به هموطنان شریف کرد نسبت داده می شود ، مگر نه این است که هرچه را برای خود می پسندیم باید برای دیگران هم بپسندیم ؟
آیا هنگامی که خوزستان مورد تهاجم بعثی ها قرار گرفت شیرمردان آذری لشگر 31 عاشورا و فرماندهانی همچون مهدی و حمید باکری نشستند و گفتند هنوز تا ورود عراقی ها تا آذربایجان وقت زیاد است؟
یا اینکه سر از پا نشناخته و دلاورانه خون پاکشان را فدای این میهن عزیز کردند.
بی شک چه آننکه دم از برتری نژاد آریایی می زنند و دیگرانی که داعیه پانترکیسم و پان عربیسم دارند ، هرسه را باید گمراهانی دانست که سنگ بنای حکومت جهانی یهود را بر بسترحماقت خویش بنا می نهند.
آیا زیستن در کشوری که اقوام و زبانها و لهجه های گوناگون در آن همچون بوستان و گلستانی است که گلهای زیبا و متنوع در آن روییده اند را نباید غنیمت شمرد؟
آیا سزاوار است با کمال بی ذوقی و ذهنی مملو از نفرت و حماقت این زیبایی ها را به جدایی و تفرقه بدل نمود؟
آنچه معیار برتری است فقط و فقط تقواست:
يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ (13)
ترجمه : "هان اى مردم ما شما را از يك مرد و يك زن آفريديم و شما را در نژادهای بزرگ و كوچك قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد نه اينكه به يكديگر فخر كنيد و فخر و كرامت نزد خدا تنها به تقوى است و گرامىترين شما با تقوىترين شما است كه خدا داناى با خبر است"
و آنچه معیار اتحاد است حبل الله المتین است:
وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ(14)
ترجمه: و همگى به وسيله حبل خدا خويشتن را حفظ كنيد و متفرق نشويد و نعمت خدا بر خويشتن را بياد آريد، بياد آريد كه با يكديگر دشمن بوديد و او بين دلهايتان الفت برقرار كرد و در نتيجه نعمت او برادر شديد. و در حالى كه بر لبه پرتگاه آتش بوديد، او شما را از آن پرتگاه نجات داد. خداى تعالى اين چنين آيات خود را برايتان بيان مىكند تا شايد راه پيدا كنيد
مقاله فوق از کتاب پژوهه صهیونیت اثر استاد علیرضا سلطانشاهی است که با اندکی تغییر و تکمیل توسط استاد رائفی پور خدمتتان تقدیم گشت.
پینوشت:
(1)-زهر الدّين:«يهود في تركيا»(پيشين)،ص 44.
(2)-همان،ص 46.
(Orient-(3))
(4)-همان،ص 45.
(5)-همان.
(6)-همان،صص 47 و 48.
(7)-همان،ص 48
(8)-همان،ص 48.
(9)-همان.
(10)- Mango,Andrew"Turkey,the challenge of new Role"Thewashington Papers/p.117/1994
(11)-پروند-سبحاني(پيشين)،صص 92 و 93.
(12)-روزنامه جمهوري اسلامي،آذر ماه 71.
(13) حجرات آیه 13
(14) آل عمران آیه 103
کاری از گروه تحقیقات جنبش مصاف
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)