چنین بود داستان دویست سال رزم و نبرد فکری و فرهنگی و اجتماعی ایرانیان برای آزادی.


دویست سال، در سیاهترین روزگار، در دوران شکست و نومیدی، در شبان سیاه وتار این میهن به خون نشسته، هزاران هزار انسان، شهر به شهر و کوچه به کوچه، ایستادند. نوشتند. سرودند. خواندند. رزمیدند. رقصیدند و عشق ورزیدند تا بار دیگر این سرزمین، دیار عشق باشد و دیار خرد باشد. دیار دانایی باشد و مردمی. تا این سرزمین را آزاد و آباد به فرزندان خویش بسپارند. مانیز....