● معرفی منطقه مورد بررسی
شهر خرم آباد مرکز استان لرستان است که بین ۲۰۰: ۴۸ تا ۲۳ :۴۸ طول جغرافیایی و ۲۷: ۳۳ تا ۳۳: ۳۳ عرض جغرافیایی قرار دارد (۶). فاصله شهر خرم آباد تا تهران ۴۹۰ کیلومتر و تا اهواز ۳۸۰ کیلو متر است .
شهر خرم آباد از سمت شرق و غرب با ارتفاعات بلندی احاطه شده است که دامنه آنها به سمت شهرداری شیب نسبتا" تندی می باشد ( مخملکوه و سفید کوه ) . در دره های بین این ارتفاعات دو رودخانه رباط و کرگانه جاری است که این دو رودخانه در مرکز شهر ( بین پل شهدا و پل بزرگ ) به یکدیگر ملحق شده و رودخانه خرم آباد را تشکیل می دهند . شهر خرم آباد در محل دشت خرم آباد و دامنه کوه های مخملکوه ، سفید کوه و مدبه کوه بنا شده است.
از نظر آب و هوایی خرم آباد تقریبا" دارای آب و هوای معتدل است . هوای خرم آباد در زمستان معتدل تا کمی سرد و در تابستان نسبتا" گرم است . متوسط ماهانه درجه حرارت در سردترین ماه زمستان حدود ۶ درجه سانتی گراد بالای صفر و متوسط ماهانه درجه حرارات در گرمترین ماه تابستان حدود ۳۰ درجه سانتی گراد بالای صفر است .در حالیکه حداقل مطلق درجه حرارت در زمستان تا ۱۳ درجه سانتی گراد زیر صفر و حداکثر مطلق درجه حرارت در تابستان تا ۴۷ درجه سانتی گراد بالای صفر نیز می رسد . مقدار متوسط بارندگی سالیانه در شهر خرم آباد حدود mm ۵۷۰ است و حداقل و حداکثر بارندگی سالیانه به ترتیب حدود mm۲۳۴ و mm ۷۷۰ می باشد . (۱)
شهر خرم آباد با مساحتی در حدود ۶۲۳۳ کیلومتر مربع، دارای جمعیتی بالغ بر ۴۲۶۱۳۹ نفر می باشد . مردم خرم آباد دارای سه نوع زندگی شهری ، روستایی و عشایری هستند . خرم آباد به دلیل داشتن موقعیت ویژه جغرافیایی دارای مراتع زیاد و زمینهای حاصلخیز فراوانی است که از آنها برای دامپروری ، کشاورزی و باغداری استفاده می شود .
شهر خرم آباد با توجه به پیشینه تاریخی اش و نیز داشتن ابنیه تاریخی فراوان مانند قلعه فلک الافلاک ، مناره ، سنگ نبشته و ... قابلیت پیشرفت در زمینه جذب توریست را دارا می باشد .
● اشاره ای به زمین شناسی ایران
سرزمین گهر بار ایران ، از کرانه دریای خزر تا خلیج همیشه فارس طی میلیون ها سال با قرارگرفتن بین دوابر قاره ی جنوبی (گندوانا) و شمالی (اورازیا) با صلابت و پایداری ، چهره و ساختمان زیبای زمین شناسی خود را بصورت امروزی در آورده است که خود الگویی بس متنوع به لحاظ ذخایر ارزشمندمعدنی و پدیده های طبیعی است . برای اولین بار زمین شناسان و محققین خارجی ، به مطالعه زمین های ایران پرداخته وانگیزه آنها در واقع کشف ثروتهای زمینی از قبیل نفت و دیگر منابع معدنی بوده است آنچه که بیشتر به چشم می خورد اینکه نواحی مربوط به رشته کوههای زاگرس مورد توجه بوده اندو آن بدلیل وجود منابع نفتی می باشد.
اولین بار در سال ۱۸۵۰ ویکنل مطالبی در مورد زمین شناسی البرز مبتنی بر گزارشات مسافرتهای علمی امردهل تهیه نمود . پس از آن دانشمندان دیگری چون تیئتز در مورد آتش فشان دماوند ،شتال تهیه نقشه زمین شناسی البرز مرکزی،دومرگان،ارنی در مورد رسوبات دریایی مربوط به آشکوب با تونین در البرز ،ریو رساله دکترای خود را در مورد زمین شناسی البرز، کلاپس زمین شناسی شرق ایران و مطالعاتی انجام داده اند اما اشتوکلین با همکاری زمین شناسان ایرانی گام جدیدی در موردزمین شناسی ایران برداشت با تاسیس سازمان زمین شناسی ایران و مطالعات وسیعی بوسیله زمین شناسان ایرانی در راستای تهیه نقشه زمین شناسی ایران با مقیاس های۱/۲۵۰۰۰۰ و ۱/۱۰۰۰۰۰ واکتشافات معدنی انجام شد .
اما در سال ۱۹۵۹ اولین نقشه زمین شناسی کشور با مقیاس ۱/۲۵۰۰۰۰۰ از طرف شرکت نفت ایران منتشر شد.
خصوصیات و تکامل ساختمان زمین شناسی ایران با توجه به ارتباط آن با رشته کوههای آلپی آسیای مرکزی به منظور بررسی و شناخت بیشتر زمین شناسی ایران و با توجه به اینکه فلات ایران از نظرکوهزایی جزیی از کوهزایی آلپی است . لذا سعی شده در تطابق ساختمانی رشته کوه آلپی ،بین ایران و آسیای مرکزی مناطق ساختمانی اصلی که در این سلسله جبال یعنی ،ایران ، افغانستان ، بلوچستان ،پامیر ، قره قوروم ومناطق غربی هیمالیا شناخته شده اند به یکدیگر ربط داده شوندتا تکامل ساختمانی آنها (مخصوصا ایران ) که مورد توجه ماست مشخص گردد. در محدوده ی بالا اختلافات اساسی که در مشخصات پوسته زمین و تخت شدگی پی سنگ وجود دارد، اجازه میدهد که چهار منطقه در این سلسله جبال تشخیص دهیم . شواهد دیگر از قبیل سبک وضع ساختمانی زمین شناسی ، شدت وسن تغییر شکل پوسته ،سن و ماهیت ماگماتیسم نیز جهت تقسیم بندی های فرعی این مناطق به بخش های کوچکتر مورد استفاده قرار می گیرد.
الف) قلمرو جنوبی:
که در پرکامبرین با پوسته قاره ای و پی سنگ متبلور مشخص بوده و توسط رخساره های پلت فرمی دوران پالئوزوئیک پوشیده می شود . این قلمرو ازشرق تا غرب شامل نپ ها (napps) با سفروهای زمین شناسی متبلور در هیمالیا و همچنین کوههای چین خورده حاشیه ای نظیر :ساب تریمالایا، سیوالیک ها ، رشته نمکی و فلات پرتوا ، سلسله جبال سلیمان و زاگرس است .
ب) کمربند افیولیتی محوری:
با پوسته اقیانوسی از کردستان در امتداد رود اندگی اصلی زاگرس تا بلوچستان امتداد داشته و به طرف جنوب در عمان و سمت شمال در داخل ایران و افغانستان مرکزی شاخه شاخه می گردد. این کمربند افیولیتی محوری خود شامل:
۱) کمربند فرعی افیولیت جنوبی یا خارجی: که شامل دو بخش درونی و بیرونی در ایران و عمان است .
۲) کمربند فرعی شمالی یا داخلی : این کمربند در قسمت آناتولی مرکزی ترکیه گسترش زیادی داشته و آنرا از چین خوردگی های آلپی تحت عنوان آنکارا ملانژ توصیف شده است.
ج) قلمرو مرکزی:
که دارای مشخصات پوسته قاره ای بوده و تفسیر تکامل ساختمانی به شرح زیر است : ابتدا قطعات حاشیه گندوانا. در دوران پالئوزوئیک از خشکی شمالی آسیا ـ اروپا ، جدا و با خشکی گندوانا یکی شده است . در دوران سوم برعکس از خشکی گندوانا جدا شده و به خشکی آسیا ـ اروپا ، پیوسته و سرانجام در پایان کرتاسه این قطعات مجددا توسط قلمروهای آفریقا ـ عربی و هند گندوانا به یکدیگر ملحق گردیده اند. پی سنگ این قلمرو در پرکامبرین متبلور و تخت شده و بهم پیوسته است .
د) قلمرو شمالی:
این ناحیه بطور کاملا واضح و ناگهانی توسط سلسله کوههای هندوکش ـ ونچ ، آکباتیان از ناحیه مرکزی جدا می شود.
● خلاصه ای از زمین شناسی ایران از دیدگاه تکتونیک صفحه ای
سرزمین ایران بخشی از کمربند چین خورده آلپ ـ هیمالیا محسوب می شود که بین دو قاره اورازیا (Eurasia) در شمال و گندوانا (Gondwana) در جنوب قرار گرفته است . این دو ابر قاره قبلا یکی بوده و تحت عنوان مگاژا(meyagea) یا پانگه آ ازآن نام برده شده است .
برخی از زمین شناسان تشکیل زمین های ایران را در رابطه با ژئوسنکیتال تتیس دانسته اند که در دوران مزورزوئیک دو پلیت بزرگ قاره ای قدیمی گندوانا واورازیا را ازهم جدا میکرده است .
قبل ازتئوری تکتونیک صفحه ای در دهه ی ۱۹۶۰ میلادی با توجه به اینکه موقعیت ایران وخاورمیانه در رابطه با پلیت تکتونیک مشخص نبود . زمین شناسان با اینکه ایران را سرزمینی از اورازیا و گندوانا فرض می نمودند . دکتر منوچهر تکین اولین پژوهشگری است که موقعیت تکونیکی ایران را در رابطه با زمین ساخت خاورمیانه در ارتباط با پلیت تکتونیک بیان نمود. بطور خلاصه نتیجه مطالعات پلیت تکتونیک محققان نشان می دهد که وسعت اقیانوس تتیس بیش از هزاران کیلومتر بوده و بین دو قاره افریقا ـ عربستان (از گندوانا) در جنوب وآسیا (از قاره اورازیا) در شمال واقع بوده است .حرکت قاره جنوبی به طرف شمال موجب کاهش وسعت تتیس و نهایتا" با ایجادیک زون بخیه منجر به بسته شدن آن گردیده است . مطالعات انجام شده نشان می دهدکه درکرانه بالایی پلیت آفریقا ـ عربستان به زون فرو رانش(لبه جنوبی اورازیا) رسیده است .
بطوریکه رشته کوههای زاگرس متعلق به بخش شمالی پلیت آفریقا ـ عربستان (بخش جنوبی دریای تتیس) وکوههای البرز و ایران مرکزی مربوط به پلیت اورازیا است .
● زمین شناسی ایران و خاورمیانه از دیدگاه پلیت تکتونیک
به عقیده وگنر قاره های زمین از یک ابر قاره بزرگ به نام پانگه آ مشتق شده اند و اقیانوس تتیس به شکل یک اقیانوس فرضی در حد فاصل دو ابر قاره ی گندوانا و اورازیا واقع بوده است . درمورد زمان شکل گیری تتیس نظریه های مختلفی بیان شده است . با توجه به تکامل و تکوین تتیس و عنوان پالئوتتیس برای تتیس پالئوزوئیک در جنوب آسیای مرکزی (در موضع فعلی پامیرو هندوکش) مرکزی فرض شده است. همزمان با بسته شدن پالئوتتیس در پالئوزوئیک درشمال ، تتیس مزوزوئیک یا نئوتتیس در جنوب آن شکل گرفته است . شروع بسته شدن مزوتتیس همزمان با تشکیل اقیانوس هند و اطلس در اثر گسترش کف اقیانوس بوده و به زمان مزوزوئیک مربوط است. مکانیزم بسته شدن تتیس ناشی از فرورانش پوسته اقیانوسی تتیس به زیر قاره ی اورازیا است .
آقای منوچهر تکین برای اولین بارایران را در قالب تکتونیک صفحه ای و حرکت قاره ها مورد تجزیه وتحلیل قرار داد .وی با استفاده ازنظریه تکتونیک صفحه ای ، اقیانوس تتیس را با عرضی معادل هزاران کیلومتر در نظر گرفت و در موضع فعلی خاور میانه ، ایران مرکزی را بصورت یک کوچک قاره در نظر گرفت که در درون اقیانوس تتیس قرار داشته است. طبق این مدل اوسن تتیس را به پالئوزوئیک و یا مزوزوئیک نسبت می دهد که بعداز بسته شدن دریای تتیس به بقایایی از پوسته اقیانوسی آن بصورت یک مجموعه در هم افیولیتی به شکل باریکه ای، ایران مرکزی را محصور کرده است.
اشمیت و سوفل و داوود زاده در مدل پیشنهادی خود تصور نموده اند که ایران مرکزی و البرز در طول پالئوزوئیک، در بخش شمالی خشکی گندوانا قرار داشته و در اوایل تریاس ، همزمان با فازکوهزایی کیمیرین آغازی یا هرسینین پایانی درنتیجه بسته بودن پالئوتتیس به خشکی اوازیا ملحق شده اند . در اوایل مزوزوئیک ، در اثر پدیده ی ریفتینگ (Rifting) بخشی از ایران مرکزی چسبیده به باریکه ای از حاشیه جنوبی اورازیا ، بصورت یک میکروپلیت در درون اقیانوس مزوتتیس رها شده است.
شواهد ومدارک زمین شناسی نشان میدهد که ایران در طول دوران پالئوزوئیک بخشی از شمال پلتفرم قاره ای اپی بایکالین را که خود قسمتی از خشکی گندوانا بوده را شامل می شده است .
احتمالا در اواخر پالئوزوئیک و یا در عهد تریاس در امتداد راندگی اصلی زاگرس یک شکاف یا ریف درپلاتفرم اپی بایکالین عربستان ـ ایران صورت گرفته که دلالت بر شناوری کناره به قطعاتی از خشکی عربستان ـ ایران می نماید .
بررسی تشکیلات مربوط به تراف جدید اقیانوس بین ایران و عربستان ، چنانچه تشکیل دریای تتیس جدید ، سریعا بعد از عمل شکاف بر داشتن رخ داده باشد حاکی از این است که بسته شدن دریای تتیس قدیمی در شمال همزمان با بازشدن و به دنبال آن گسترش تتیس جدید در جنوب بوده و نشانه شناوری و حرکت پلیت ایران به سمت شمال می باشد . شاید شکستگی های بعدی پلیت ایران به طور موقت ایران مرکزی و شرق ایران را در اواخر مزوزوئیک به صورت کوچک قاره ای که توسط تراف های باریک اقیانوسی احاطه میگردیده اندجداساخته است .
رانده شدن خشکی آفریقا ـ عربستان بطرف شمال احتمالا" سبب باریک شدگی دریای تتیس جدید و بعدا" لبه های خشکی عربستان و ایران در امتداد منطقه خود شده زاگرس در اواخر کرتاسه شده است . فشردگی پلیت ایران مجددا" ادامه داشته و در اثر این فشردگی شاخه های باقی مانده از نئوتیس در شمال و شرق ایران بسته شده است . این امر سبب شده که مجددا خشکی ایران مرکزی و کوچک قاره شرق ایران خشکی واحدی را به وجود آورده و در اثر حرکات کوهزایی آلپی در زمان پالئوسن موجب چین خوردگی های ایران مرکزی و شمال ایران گردند . این جریانات را می توان نتایج فعل و انفعالاتی دانست که توده های خشکی آفریقا ـ هند و اروپا ـ آسیا را در بر می گرفته است .
● تقسیم بندی زمین شناسی ایران از نظر اشتوکلین (۱۹۶۸)
۱) دشت خوزستان :
این دشت از نظر ساختار زمین شناسی دنباله سکوی عربی محسوب می شود .
این دشت اغلب به وسیله رسوبات آبرفتی پوشیده شده است . بطوری که سازنده های زمین شناسی قدیمی آن دیده نمی شوند . بررسیها نشان می دهد که سازنده های پالئوزوئیک و سنوزوئیک در آن وجود دارد . دشت خوزستان از نظر ساختاری ساده و تنها چین خوردگی های ملایم با روند شمالی ـ جنوبی که از محور چین خوردگی کلی سکوی عربی تبعیت می کنند در آن مشاهده می شود . حدود این دشت تا مرز چین خوردگی زاگرس و یا محور تاقدیس اهواز مشخص است .
از نظر افتخار نژاد این بخش جزئی از چین خوردگی زاگرس قلمداد می شود .
۲) منطقه چین خورده زاگرس:
این منطقه کوههای زاگرس را در بر می گیرد در جنوب غرب ایران واقع است به سمت شرق خود محدود می شود . ساختار زمین شناسی ساده و ملایم شامل مجموعه ای از رشته تاقدیس های به هم فشرده می باشد رسوباتش به طور متناوب از آهک ودولویت همراه با مارن ومارن آهکی تشکیل شده اند .این بخش گنبد های نمکی و در جنوب زاگرس رشته ارتفاعات تپه ماهوری به سن آلپی که ذخایربزرگ نفتی رادربرمی گیرد تاقسمتی ازمنطقه ساحلی خلیج فارس گسترش می یابد . فعالیت آتشفشانی در منطقه چین خورده زاگرس وجود نداردوفقط در گنبدها آثاری از سنگهای نفوذی ازقبیل دیابازمشاهده می شودکه سنی درحدود اواخر پرکامبرین دارند.ازنظرفعالیتهای دگرگونی نیزبه جزقطعاتی ازسنگهای دگرگونی که درگنبدهای نمکی دیده شده است بیرونزدگی دیگری وجودندارد.
۳) منطقه رورانده زاگرس:
در این منطقه سنگهای مزوزوئیک بطرف جنوب غربی رانده شده اند . چون منطقه رورانده زاگرس مرتفعترین قسمت زاگرس است ، به همین جهت آنرا زاگرس مرتفع نیزمی نامند . زاگرس مرتفع ازنظر فعالیت های ماگمایی ودگرگونی یا زاگرس چین خورده تفاوت چندانی ندارد.مرزشمالی وشرقی زاگرس رورانده کاملا مشخص وبه گسل های راست گرد زاگرس ومیناب محدود می شود. حدود ۳۰گنبد نمکی دراین منطقه دیده شده است که ازنظر جنس سنگها به گنبدهای زاگرس چین خورده تشابه دارند .
۴) زون سنندج ـ سیرجان:
این منطقه که به عقیده برخی زمین شناسان بخشی اززاگرس به شمار می روددرشمال شرقی روراندگی اصلی زاگرس قرار دارد.زون سنندج ـ سیرجان ازنظرساختاری به ایران مرکزی شباهت دارد . فعالیت های ماگمایی بصورت توده های گرانیتی نفوذی دراواخر دوران مزوزوئیک واوایل سنوزوئیک درهر دومنطقه (ایران مرکزی و سنندج ـ سیرجان )وجود دارد . ولی دگرگونی حرارتی وحرکتی دوران مزوزوئیک تااندازه ای مربوط به ویژگیهای این منطقه است .
این منطقه ازنظر فعالیتهای دگرگونی بسیار فعال است.بطور خلاصه دگرگونیهای این منطقه بصورت زیر خلاصه می شوند .
۱) دگرگونی کاتانگایی
۲) دگرگونی کالدونین
۳) دگرگونی سیمرین پیشین
۴) دگرگونی لارامیدی
۵) منطقه البرز:
رشته کوههای البرز در بخشهای شرقی و مرکزی تاقدیسهای شکنجی ساده ای رادرحاشیه شمالی ایران مرکزی بوجود آورده اند . حاشیه جنوبی کوههای البرز درخور نه تنهاازنظر ساختار زمین شناسی بلکه از نظر چینه شناسی نیزبه ایران مرکزی شباهت دارد درحالی که حاشیه شمالی آن بادامنه جنوبی اش ازنظر زمین شناسی وچینه شناسی اختلاف زیادی دارد. بطورکلی رشته کوههای البرزدردامنه جنوبی روراندگی پرشیبی به سمت جنوب ودر دامنه شمالی به روراندگی پرشیبی به سمت شمال دارد که نتیجه عمل زمین ساخت به شمار می رود . رشته کوههای البرز خود بخشی از قسمت شمالی کوهزایی آلپ – هیمالیا در آسیای غربی به شمار می رود که ازشمال به بلوک فرورفته خزرواز جنوب به فلات ایران مرکزی محدود می شوند . عرض رشته کوههای البرز در منطقه ومحل مطالعه km۱۲۰است.
درکل می توان گفت کوههای البرز درنتیجه برخود پلیت ایران باتوران تشکیل شده اند.
۶) کپه داغ :
نسبت به سایر نقاط ایران دارای ویژگیها ساختاری متفاوتی است و در شمال شرق ایران واقع شده است. بین این قسمت والبرز تفاوتهای بسیار زیادی وجود دارد. بالا آمدگی قدیمی جنوب دریاچه طرز مربوط به پرکامبرین باعث جداشدگی کپه داغ از البرز شده است . ازنظر حوضه رسوبی کپه داغ وضعیت تقریبا مشابهی با زاگرس دارد . کپه داغ بصورت یک ناودیس رسوبی در تریاس بالایی بوجود آمده است . در پالئوسن بعلت پسروی دریا عمده منطقه از آب خارج شده است . کپه داغ در ایرن بیانگر شمالی ترین آثار کوهزایی آلپی است که از شمال آغاز ودر فلات توران در آسیای مرکزی خاتمه می یابد .
۷) شرق ایران وکوههای مکران:
قسمت عمده سیستان و بلوچستان را در بر می گیرد . کوههای مکران با این که از نظر کوه شناسی دنباله کوههای زاگرس هستند ولی در امتداد بالا آمدگی عمان ، مرز کاملا"مشخصی با آن می سازد . می توان کوههای محکران شرق سیستان و بلوچستان را دنباله بلوچستان ـ هند دانست . در این حوضه رسوبی سازند قدیمتر از کرتاسه ، بجز در مجاورت بلوک لوت مشاهده شده است . فعالیتهای آتش فشان جوان در منطقه شرق ایران ومکران وجود دارد . شدت آتش فشان تفتان هنوز فعال است و گاز گوگردی از آن خارج می شود . کوههای مکران را به تنهایی می توان از نظر زمین شناسی یک منطقه ساختاری در نظر گرفته که از جنوب فرو رفتگی جازموریان تا سواحل دریای عمان گسترش دارد . در دوران سنوزوئیک در مکران بیش از ۱۰۰۰۰ متر رسوبات تشکیل شده که در هیچ کجای ایران چنین پدیده ای وجود ندارد .
۸) بلوک لوت :
تا چند سال پیش ناشناخته بود و تصور می شد با مواد آتش فشانی دوران سنوزوئیک یا رسوبات قاره ای جوان پوشیده شده بود . بلوک لوت در شمال بوسیله کوههای شتری به دو قسمت کاملا" مشخص تفکیک شده است .
در بلوک اصلی لوت تنها رسوبات آتش فشانی ائوسن تقریبا چین نخورده باقی مانده است . می توان گفت که بلوک لوت بصورت توده ای کشیده و مقاوم باروند شمالی ـ جنوبی است که عمدتا زمین های آن از سنگهای آتش فشانی نظیر آندزیت و دایست متعلق به دوره ی ترشیری و رسوبات خشکی نئوژن ـ کواترنر تشکیل شده است . پایداری و مقاومت بلوک لوت را ناشی از تخت شدگی و مقاومت سنگهای زیربنایی آن در اثر چین خوردگی و دگرگونی شدید اواخر تریاس یا زود تر می دانند . بلوک لوت از نظر زمین شناسی اقتصادی حائز اهمیت است . می توان سرب روی و رگه ای کوچک مس از آن یافت .
۹) زون زاگرس
بطور کلی ، سرزمینی از ایران که در غرب راندگی اصلی زاگرس قرار دارد ، زون زاگرس نام دارد که در سمت مشرق برگسل میناب (زندان)محدود می شود ولی در غرب ویژگیهای این زون در کشورهای عربی بویژه عراق و عربستان و سواحل جنوبی خلیج فارس نیز دیده می شود ، در محدوده ی ایران دو دریا بنام دریای ایران و در جنوب بنام دریای زاگرس گسترش داشته است . در دریای زاگرس دولومیت ته نشین می شد و در طول سواحل شمالی خلیج فارس رسوبات تبخیری اهمیت دارد .
زون زاگرس شامل سه واحد جداگانه است :
۱) دشت خوزستان :
شامل دشت وسیعی از بین النهرین است که از نظر ساختمان زمین شناسی ، جزئی از پلاتفرم عربی است . این دشت بوسیله رسوبات آبرفتی کاملا" پوشیده شده است و تشکیلات زمین شناسی قدیمی آن از نظر دور مانده است ولی اطلاعاتی که از حفاریهای متوالی چاههای نفتی و بررسی های ژئو فیزیکی بدست آمده است مبنی بر آن است که تشکیلات دوران اول تا ترشیری در آن وجود دارد .تشخیص حد و گسترش خوزستان با منطقه زاگرس چین خورده ، از نظر تغییرات رخساره کاملا" مشخص نیست زیرا رسوبات کولابی نئوژن که ضمانت آن بطرف مغرب بیشتر می شود ، هر دو قسمت را با وضعیت مشابه پوشانیده است.
۲) زاگرس چین خورده یا زاگرس خارجی :
در جنوب غربی ایران واقع است و پهنای آن در حدود km ۲۵۰-۱۵۰ است و احتمالا در برخی نواحی به زیر زاگرس رو رانده کشیده شده است . روند عمومی این منطقه شمال غربی ـ جنوب شرقی است و در آن رسوبات پالئوزوئیک ، مزوروئیک و ترشیری به طور همشیب روی هم قرار دارند . این رسوبات پوشش های حاشیه ی قاره ای مشرق پلاتفرم عربستان را تشکیل می داده اند که در پلیوسن تغییر شکل یافته و چین خورده اند .
مراحل تکاملی زاگرس چین خورده سه مرحله اند :
الف) مرحله اولیه یا مرحله پلاتفرمی :
از اینفرا کامبرین تا تریاس میانی طول کشیده و طی آن رسوباتی مشابه ایران مرکزی و البرز بر جای گذاشته است . رسوبات نمکدار اینفراکامبرین در مشرق و جنوب زاگرس شبیه رسوباتی است که در مشرق عربستان ته نشین شده است . در این مدت بخش هایی از آب خارج بوده است . زیرا رسوبات سیلورین تا پرمین در برخی از نقاط حتی در حفاریهای نفتی یافت نشده است . در اوایل پرمین زاگرس بوسیله رسوبات تبخیری قاره ای پوشیده شده که بعدا رسوبات آهکی مربوط به دریای کم عمق همراه با شیل و رخساره های کولابی تا تریاس میانی در آن گذاشته شده است .
ب) مرحله بزرگ ناودیس تریاس ـ میوسن :
در اواخر تریاس ، این قسمت از سایر مناطق ایران جدا شد و بصورت حوضه فرو رفته ای که دائما" در حال نشست بوده است در آورد و در آن رسوبات مزوزئیک تا نئوژن با ضخامت بیش از ۱۰۰۰۰ متر روی هم انباشته شد جنس این رسوبات اصولا" کربناته و در آن مارن ، ماسه سنگ وشیل نیز کم و بیش دیده می شود . وجود رسوبات تبخیری و برخی از نبودهای چینه شناسی کوتاه مدت ، نشانه ای از حرکات قائم (خشکی زایی) در این حوضه رسوبی است . چنانچه گفته شد تمام این رسوبات به طور همشیب بر روی رسوبات پالئوزوئیک قرار دارد و تنها طی آخرین فازکوهزایی آلپی (میو ـ پلیوسن) چین خوردگی پیدا کرده و از آب خارج شده و محیطی دریاچه ای ، رودخانه ای پدید آمد که در آن رسوبات تبخیری ناشی از فرسایش ارتفاعات مجاور به حالت دگر شیب در آن ته نشین شد (کنگومرای بختیاری) هیچ نوع فعالیت ماگماتیسم و دگرگونی طی فاز آلپی در این حوضه مشاهده نمی شود .
ج) مرحله جدید یا پس از کوهزایی:
همزمان یا ته نشین کنگلومرای بختیاری ، طی میو ـ پلیوسن ، زاگرس و به عبارتی ، تمام فلات ایران فاز کوهزایی پاسادنین را پشت سر نهاد و به این ترتیب کنگلومرای بختیاری و معادل آن ، یعنی هزار دره درالبرز جنوبی ، چین خوردگی پیدا کرد . چنین به نظر می رسد که با پیدایش سلسله جبال زاگرس ـ عمان در اواخر کرتاسه ، منطقه زاگرس چین خورده و بخشی از پلاتفرم عربستان بصورت گودال حاشیه ای در آمد که خود طی میوسن به صورت شیاری تبخیری تکامل پیدا کرد .
سواحل ایرانی خلیج فارس و جزایر آن را باید جزئی از زاگرس چین خورده محسوب داریم . اگر چه حفاریهایی تا کنون در سواحل شمالی خلیج فارس و برخی از جزایر انجام شده ، فقط تا بخشی از تریاس عبور کرده است ولی بر اساس داده های زمین شناسی منطقه ای ، دید کاملتری از سری های پالئوزوئیک بدست آمده است . بالا آمدگی های دیاپیری رسوبات تبخیری انیفراکامبرین ، رخساره هایی را در معرض بیرون زدگی قرار داده است .
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)