شرق: سقوط مرگبار زنی جوان از طبقه نهم یک ساختمان راز رابطه پنهانی او را با مدیرعامل شرکت محل کارش فاش کرد. به گزارش خبرنگار ما، شامگاه پنجشنبه هفته گذشته ماموران پلیس از سقوط مرگبار زنی از طبقه نهم یک مجتمع صد واحدی در جنوب تهران مطلع شدند و وقتی به آنجا رفتند، در برابر پیکر خونآلود زن 27ساله به نام سمیه قرار گرفتند و به پرسوجو از شوهر او پرداختند. این مرد که از حادثه رخداده، شوکه شده بود، به کارآگاهان گفت: «امشب من با یکی از دوستانم قرار ملاقات داشتم اما کاری برایم پیش آمد و زودتر به خانه آمدم هرچه زنگ زدم سمیه در را باز نکرد، ولی من مطمئن بودم او در منزل است. نگران شدم و به پدرزنم تلفن زدم تا او خودش را برساند، در همین حال که در انتظار بودم یکدفعه متوجه شدم سمیه از تراس به پایین پرت شد.»در حالی که علت سقوط مرگبار معلوم نبود، ساعت شش صبح روز جمعه ساکنان آپارتمانی که در طبقه زیرین خانه سمیه قرار داشتند، در تماس با پلیس مورد مشکوکی را گزارش دادند و ماموران را به آنجا کشاندند. مرد صاحبخانه به ماموران گفت صبح زود وقتی از خواب بیدار شدم، دیدم مرد غریبهای از پشت کولرمان که در بالکن است، بیرون آمد و بعد از شکستن قفل در خانه فرار کرد.»از آنجا که احتمال داشت حضور مرد غریبه با سقوط سمیه در ارتباط باشد، ماموران به چهرهنگاری از فرد ناشناس پرداختند و همسر متوفی بلافاصله او را شناسایی کرد و گفت این مرد مدیرعامل شرکتی است که سمیه به عنوان حسابدار در آنجا کار میکرد. کارآگاهان پس از به دستآوردن این سرنخ به تحقیق برای یافتن مدیرعامل فراری پرداختند و او را در منطقه کن دستگیر کردند. متهم وقتی تحت بازجویی قرار گرفت، با اعتراف به داشتن رابطه پنهانی با سمیه راز سقوط این زن را فاش کرد. او گفت: «سمیه حدود یک سال بود که در شرکت من کار میکرد. او همیشه میگفت با شوهرش اختلاف دارد و میخواهد طلاق بگیرد. من هم از همسرم جدا شدهام و قرار بود به زودی با سمیه ازدواج کنم. رابطه پنهانی ما مدتی ادامه داشت تا اینکه سمیه شب حادثه گفت در خانه تنهاست، من هم برای تعمیر رایانه او به منزلش رفتم اما شوهر سمیه یکدفعه از راه رسید ما خیلی ترسیده بودیم و قرار شد از تراس فرار کنیم برای همین با پارچه طنابی درست کردیم و اول من از طبقه نهم به تراس طبقه هشتم رفتم و آنجا مخفی شدم اما سمیه وقتی میخواست پایین بیاید، ناگهان سقوط کرد.»این متهم که مردی سابقهدار است، درباره علت زندانی شدنش در نوجوانی نیز گفت: «من آن موقع عاشق پیکان بودم، اما برای خرید ماشین پول نداشتم به همین خاطر با کمک یکی از دوستانم نقشه کشیدم تا از خانه خالهام سرقت کنم و با پول آن پیکان بخرم اما موقع سرقت مادربزرگم خانه خالهام بود. او ما را دید و دوستم برای اینکه لو نرویم، او را کشت بعد از آن به خاطر معاونت در قتل و سرقت به هشت سال زندان محکوم شدم و سه سال در کانون اصلاح و تربیت بودم بعد هم عفو و آزاد شدم.»متهم ادامه داد: «من از طریق کانون به شهرداری معرفی شدم و مدتی را در آنجا کار میکردم و همانجا با همسرم که چهار سال از من بزرگتر بود، آشنا شدم و ازدواج کردم و حالا یک پسر ششساله دارم.»بنا بر این گزارش متهم اکنون در بازداشت به سر میبرد و تحقیقات در این رابطه ادامه دارد.