انسان یک موجود بسیار پیچیده، نامحدود و عجیب است که از بخشهای مختلف تشکیل شده است. به این کلام زیبای حضرت امام راحل توجه نمایید: « انسان یک موجود عجیبی است، در جمع طبقات موجودات و مخلوقات باریتعالی، هیچ موجودی مثل انسان نیست، اعجوبهای است که از او یک موجود الهی ملکوتی ساخته میشود و یک موجود جهنمی شیطانی هم ساخته میشود. موجودات دیگر اینطور نیستند.» (حضرت امام خمینی ره). همچنین ایشان در « شرح چهل حدیث» میفرمایند: «بدانکه انسان، اعجوبهای است دارای دو نشئه و دو عالم، نشئة ظاهرة ملکیة دنیویه که آن بدن اوست و نشئة باطنة غیبیّه ملکوتیّه که از عالم دیگر است و نفس او که از عالم غیب و ملکوت است، دارای مقامات و درجاتی است که بهطریق کلی گاهی تقسیم کردهاند آن را به هفت قسمت، و گاهی به چهار قسمت، و گاهی به سه قسمت، و گاهی به دو قسمت.»
ملا احمد نراقی- استاد شیخ مرتضی انصاری و از اکابر مجتهدین شیعه- در معراج السعاده مینویسد: « اگر خواهی خود را بشناسی، بدان که هر کس را از دو چیز آفریدهاند، یکی این بدن ظاهر که آن را تن گویند... و یکی دیگر نفس است که آن را روح و جان و عقل و دل نیز گویند. »
از یک دیدگاه کلّـی انسان از سه بخـش جسم، روان و روح تشـکیل شده است. جسـم فیـزیکی ابزار و وسیلهای است که در مدّت کوتاه زیستن در عالم فیـزیکی در اختیـار است و امانتی بیش نیست. روان، بخش واسط جسم و روح است. روح، هسـتهی مرکزی وجود انسان و جوهرهی اصلی او است و از حضـرت حقتعالی منشاء گرفته است و به سوی او نیز باز خواهد گشت. عدّهای به اشـتباه روح و روان را یـکی میدانند؛ حـتی در برخی از کتب فرهنـگ لغات نیز این اشتباه دیده میشود.
حضرت امام خمینی- آن روحالله روحی فداه- میفرمایند:.... «بدان که نفس ناطقة انسانیه، حقیقتی است که در عین وحدت و کمال بساطت، دارای نشئاتی است که عمدة آن به طریق کلی، سه نشئه است: اول، نشئه ملکیّة دنیاویّة ظاهره، که مظهر آن حواس ظاهره، و قشر ادنای آن بدن مُلکیّه است. دوم، نشئه برزخیّة متوسطه، که مظهر آن، حواس باطنه و بدن برزخی و قالب مثالی است. سوم، نشئه غیبیّة باطنیّه است که مظهر آن، قلب و شئون قلبیّه است. شاید بیان زیبای حضرت امام در تشریح کلّی انسان به سه نشئهی مذکور، اشاره به سه بخش جسم، روان و روح باشد.
عدهای از علماء، دانشمندان و متافیزیسینها نیز با یـک دید عمیقتر به انسان نگاه کرده، او را به هفـت بخـش یا هفـت کالبـد تقسیم میکنند. کالبدهای هفتگانهی انسان، در فرهنگهـا و ادیـان مختلف، با اسامی متفاوتی معرفی شده است. متافیزیسینها آن را بدین صورت معرفی میکنند: کالبد فیزیکی، کالبد اثیری، کالبد علّی، کالبـد ذهنی، کالبد روحی، کالبد آسمانی و کالبد الهی.
جناب مولانا به چهار بخش از این بخـشها اشـاره میکند، کــه اوّلین آن را جسم و چهارمین را دل معرفی مینماید:
جسم سایة سایة سایة دل است جسم کی اندر خود پایة دل است
آن بیدار شدهی دست بت میکده که یاد میکده بیقرارش کرده بود-آن که دل و قلب و ضمیر آرام، مطمئن و امیدوار خود را از ما برگرفت و به سوی جایگاه ابدی پرواز کرد- میفرمایند: «… چنانچه این لباس صوری ساتر لباسِ بدن مُلکی است، خود بدن ساتر بدن برزخی، و بدن برزخی الان موجود است ولی در ستر و حجاب بدن دنیایی است و این بدن ساتر اوست، و بدن برزخی ساتر و لباس و حجاب نفس است، و آن ساتر قلب و قلب ساتر روح است، روح ساتر سرّ است، و آن ساتر لطیفةخفّیه است.» پس حضـرت امام خمـینی(ره)، نیز کـالبدهای هفتگانهی انسـان را با نـامهای بدن مُلکی (بدن دنیایی)، بدن برزخی، نفس، قلب، روح، سرّ و لطیفة خفیّه معرفی مینمایند.
حاجملا هادی سبزواری بخشهای هفتگانه انسان را در حاشیة اسفار به این ترتیب شمرده است: نفس، قلب، عقل، روح، سرّ، خفی، اخفی. مرحوم شاهآبادی در کتاب « الانسان و الفطره » مرتبة عقل را پیش از قلب میداند. ولی صدرالمتالهین چنین شمارش کرده است: طبع، نفس، قلب، عقل، روح، سرّ، خفی. و مرتبة اخفی را نیاورده و طبع را افزوده است.
ناگفته پیدا اسـت که تفاوت در اسـامـی اهمیّتـی نـدارد، بلکـه آنچه مهمّ است، اتفاقنظر بر وجود هفت بخش یا هفت کالبد برای انسان است. همچنین قابل ذکر است که تشریح این هفت بخش از نظر پاراآناتومی و پارافیزیولوژی، یک کار فنی و تخصصی است که در این مجال نمیگنجد و در جای خود به آن خواهیم پرداخت.
Reference: Dr Motaleb Barazandeh, Metaphysics and Soul recognition, Navid publications, 1384
مآخذ: کتاب متافیزیک و شناخت روح، تآلیف مطلب برازنده، انتشارات نوید
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)