نميدانم كه دانستى دليل گريه هايمرا.
نميدانم كه حس كردى حضورت درسكوتم را.
وميدانم كه ميدانى زعاشق بودنت مستم.
وجودساده ات بوده كه من اينگونه دل بستم
نميدانم كه دانستى دليل گريه هايمرا.
نميدانم كه حس كردى حضورت درسكوتم را.
وميدانم كه ميدانى زعاشق بودنت مستم.
وجودساده ات بوده كه من اينگونه دل بستم
سالها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟
صبح تا نیمه ی شب منتظری
همه جا می نگری
گاه با ماه سخن می گویی
گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی
راستی گمشده ات کیست؟
کجاست؟
صدفی در دریا است؟
نوری از روزنه فرداهاست
یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست...؟
اگر تو بازنگردی
قناریان قفس قاریان غمگین را
كه آب خواهد داد
كه دانه خواهد داد ؟
اگر تو باز نگردی
بهار رفته در این دشت برنمی گردد
به روی شاخه گل غنچه ای نمی خندد
و آن درخت خزان دیده تور سبزش را به سر نمی بندد
اگر تو بازنگردی
كبوتران محبت را
شهاب ثاقب دستان مرگ خواهد زد
شكوفه های درختان باغ حیران را
تگرگ خواهد زد
بیا با هم بخوانیم
شكوه لحظهها را
بیا با هم ببینیم
سكوت یاسها را
بیا باهم بخندیم
وفای بیوفا را
بیا با هم بگرییم
شكست لالهها را
بیا با هم بلرزیم
شروع بادها را
بیا با هم بسازیم
تمام سازها را
بیا با هم بغریم
تمام دردها را
بیا با هم همیشه
به هم عاشق بمانیم
بیا به حرمت عشق
من و تو ، ما بمانیم
چرا كه بیتو من هم
نگاهی سرد دارم
دلی پر درد دارم
بیا باهم بمانیم
من اينك در رواق كهكشانها
در آواي حزين كاروانها
در آن رنگين كمان پير و خسته
در آن اشكي كه بر مژگان نشسته
در آن جامي كه خالي مانده از مي
در آوايي كه برميخيزد از ني
نشاني از تو مي بينم ،
سراغي از تو مي گيرم
بمان
که بودنت
به دلم می دهد امید
در روزگار نا امیدی ها
اگه قلبمو شکستي به فداي يک نگاهت
اين منم چون گل پرپر که نشستم سر راهت
تو ببين غبار غم رو که نشسته بر نگاهم
اگه من نمردم از عشق تو بدون که رو سياهم
اگه عاشقي يه درد، چه کسي آن درد رو نديده
تو بگو کدوم عاشق، رنج دوري نکشيده
اگه عاشقي گناه، ما همه غرق گناهيم
ميون اين همه آدم، يه غريب و بي پناهيم
تو ببين به جرم عشقت، پرپروازم بستند
تو نديدي من مغرور چه بي صدا شکستم
چه بگم وقتي که عاشق، زخمي تيغ هلاکه
همه بال و پر زدناش رقص مرگي روي خاک
برای همه وقت هایی که مرا به خنده واداشتی.
برای همه وقت هایی که به حرف هایم گوش دادی.
برای همه وقت هایی که به من جرات و شهامت دادی.
برای همه وقت هایی که مرا در آغوش گرفتی.
برای همه وقت هایی که با من شریک شدی.
برای همه وقت هایی که با من به گردش آمدی.
برای همه وقت هایی که خواستی در کنارم باشی.
برای همه وقت هایی که به من اعتماد کردی.
برای همه وقت هایی که مرا تحسین کردی.
برای همه وقت هایی که باعث راحتی و آسایش من بودی.
برای همه وقت هایی که گفتی “دوستت دارم”
برای همه وقت هایی که در فکر من بودی.
برای همه وقت هایی که برایم شادی آوردی.
برای همه وقت هایی که به تو احتیاج داشتم و تو با من بودی.
برای همه وقت هایی که دلتنگم بودی.
برای همه وقت هایی که به من دلداری دادی.
برای همه وقت هایی که در چشمانم نگریستی و صدای قلبم را شنیدی.
به خاطر همه ی این ها هیچ وقت فراموش نکن که :
لبخند من به تو یعنی ” عاشقانه دوستت می دارم ”
آغوش من همیشه برای تو باز است.
همیشه برای گوش دادن به حرفهایت آمادگی دارم.
همیشه پشتیبانت هستم.
من مثل کتابی گشوده برایت خواهم بود.
فقط کافی است چیزی از من بخواهی ,
بلافاصله از آن تو خواهد شد.
می خواهم اوقاتم را در کنار تو باشم.
من کاملا به تو اطمینان دارم و تو امین من هستی.
در دنیا تو از هرکسی برایم مهم تر هستی.
همیشه دوستت دارم چه به زبان بیاورم چه نیاورم.
همین الان در فکر تو هستم.
تو همیشه برای من شادی می آوری به خصوص وقتی که لبخند بر لب داری.
من همیشه برای تو اینجا هستم و دلم برای تو تنگ است.
هر وقت که احتیاج به درد دل داشتی روی من حساب کن.
من هنوز در چشمانت گم شده هستم.
تو در تمام ضربان های قلبم حضور داری.
لحظه های سخته تنها ماندنم
با تو یك دنیا قشنگی می شود
با تو حتی خوابهای تلخ من
یك بغل رویای رنگی می شود
هیچ می دانی دلم این روزها
بی تو دائم بی قراری می كند؟
عصر بغض آلود و خیس جمعه ها
در فراقت سخت زاری می كند؟
نامه های هر شبم را خوانده ای؟
نامه ای از لحظه های انتظار
از میان كوچه های تنگ دل
نامه ای از باغ سیب بی بهار
آسمان هم باز باریدن گرفت
می نوازد چنگ باران را خدا
بوی خوب خاك و عطر یاد تو
می كشد تا شهر رویایت مرا
كاش در این لحظه های تلخ درد
شانه هایت تكیه گاه گریه بود
كاش لبخند قشنگت از دلم
غصه های كهنه اش را می ربودچشمهای خیس من در یك امید
قلب من در آرزوی وصل توست
سوخت باغ هستی ام در این خزان
خوب می دانم بهاران فصل توستعاشقت خواهم ماند
بی آنکه بدانی دوستت خواهم داشت
بی آنکه بگویم درد دل خواهم گفت بی هیچ گمانی گوش خواهم داد
بی هیچ سخنی در آغوشت خواهم گریست
بی آنکه حس کنی در تو ذوب خواهم شد
بی هیچ حراراتی اینگونه شاید احساسم نمیرد
روزی که تو به دنیا آمدی
همه خندان بودن و تو گریان
طوری زندگی کن که موقع مردن
تو خندان باشی و همه گریان
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)