نشنو از نی ، نی حصیری بی نواست
بشنو از دل ، دل حریم کبریاست
نی بسوزد خاک و خاکستر شود
دل بسوزد خانه ی دلبر شود
نشنو از نی ، نی حصیری بی نواست
بشنو از دل ، دل حریم کبریاست
نی بسوزد خاک و خاکستر شود
دل بسوزد خانه ی دلبر شود
آیینه ی دل جلوه ی محراب کنید
روشن ز فروغ اشک مهتاب کنید
هرجا که ندای حق طنین انداز است
چون شمع وجود خویشتن آب کنید
عشق یعنی پاک ماندن در فساد
آب ماندن در دمای انجماد
در حقیقت عشق یعنی سادگی
در کمال برتری افتادگی
عشق يعني مستي و ديوانگي عشق يعني با جهان بيگانگي
عشق يعني شب نخفتن تا سحر عشق يعني سجده ها با چشم تر
عشق يعني سر به دار آويختن عشق يعني اشک حسرت ريختن
عشق يعني در جهان رسوا شدن عشق يعني مست و بي پروا شدن
عشق يعني سوختن يا ساختن عشق يعني زندگي را باختن
عشق يعني انتظار و انتظار عشق يعني هرچه بيني عکس يار
عشق يعني ديده بر در دوختن عشق يعني در فراقش سوختن
عشق يعني لحظه هاي التهاب عشق يعني لحظه هاي ناب ناب
نفس می کشم نبودنت را
نیستی
هوای بوی تنت را کرده ام
می دانی
پیرهن جدایی ات بدجور به قامتم گشاد است
به همه ی زوج های خیابان های بارانی و کوچه های پاییزی حسودی می کنم ...
گرما زده می شوم ، تو را کم دارم
سرما میخورم ، تو در خونم پایین آمدی ...
تو نیستی
آسمان بی معنیست
حتی آسمان پر ستاره
و باران
مثل قطره های عذاب روی سرم می ریزد
تو نیستی
و من چتر می خواهم ...
چه مصیبتی می شود وزش باد
دلم برای موهایت هم تنگ شده...
هر چیزی که حس عاشقانه و شاعرانه می دهد در چشمانم لباس سیاه پوشیده...
خودم را به هزار راه میزنم
به هزار کوچه
به هزار در
نکند یاد آغوشت بیفتم ...
کاش می دیدم، چیست
آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست!
من در آن لحظه ،که چشم تو به من می نگرد
برگ خشکیده ایمان را
در پنجه باد
... رقص شیطانی خواهش را
در آتش سبز!
نور پنهانی بخشش را
در چشمه مهر
اهتزاز ابدیت را می بینم
بیش ازین،سوی نگاهت،نتوانم نگریست
اهتزاز ابذیت را
یارای تماشایم نیست
کاش می گفتی چیست
آنچه از چشم تو، تا عمق وجودم جاریست.
می دونی كه خیلی خسته ام ٬ می دونی دلم گرفته
می دونی دوریت عذابه ٬ می دونی گریه ام گرفته
می دونم بر نمی گردی ٬ می دونم رفتی كه رفتی
همیشه تو مهربونی ٬ واسه این قلب شكسته
مينويسمــ
خط ميزنمــ مينويسم از تواز عشقـــو باز،
خط ميزنمــــ !!
درد ميكشم، وليــ باز، مينويسمــ !!
مينويسمــ تا وقتيــ كه برگشتيـــ ،
درد هايمـــ را بيندازمــ ـجُلويتــ تا بدانيــ
وقتيــ نيستيـــ
ـچه ميكشم...
تا بمانيــ
وليـــ همه اشــ را خط ميزنمــنهـَــ
اصلــا ميسوزانمشـــــــ
تا كسيـــ نفَـــــهـــمَـــــد كه مُــنتــظــرت بودمــ و نیامدی!
وليـــــــ باز ..
. نیا باران زمین جای قشنگی نیست
. من از اهل زمینم خوب میدانم
. که گل در عقد پروانه ست
. ولی زنبور را هم دوست میدارد
...
گفتی که به احترام دل باران باش/
باران شدم وبه روی گل باریدم .
گفتی که ببوس بوی نیلوفررا/
از عشق تو گونه های اورا بوسیدم.
گفتی که ستاره شوو دلی روشن کن/
من هم چو گل ستاره هاتابیدم.
گفتی که برای باغ دل بیچک باش/
دریاسمن نگاه تو بیچیدم.
گفتی که بیاو لحظه ای مجنون باش/
مجنون شدم و ز دوریت نالیدم.
گفتی که بیاو از وفایت بگذر/
از لهجه ی بی وفاییت رنجیدم.
گفتم که بهانه ات برایم کافیست/
معنای لطیف عشق رافهمیدم.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)