و
درخت هم که باشی
من
دارکوبی می شوم
...
که هفتاد و سه بار
در دقیقه
تو را می بوسد......
و
درخت هم که باشی
من
دارکوبی می شوم
...
که هفتاد و سه بار
در دقیقه
تو را می بوسد......
مـــــنــــ
ســوســـو ميـــزنـــمــ
فــانـــوس ها تــمــاشـــايــمـــ ميــكــنــنــد
به خــداحافــظـی تــلـخ تـو سـوگــنـد نــشــد
کـه تـو رفــتـی و دلـم ثـانـیـه ای بـنـد نـشـد
بـا چـراغـــــی هـمه جـا گـشـتـم و گـشـتـم در شـهـر
هـیــچ کـس ! هــیـچ کـس ایـنجا به تـو مانـنـد نـشـد
خواسـتـنـد از تـو بگویـنـد شـبـی شـاعـرها
عـــاقـبـت بـا قــلــم شــرم نوشـتـنـد : نـشـد
بر تمام قبر های این شهر
بوسه بزن
شاید به یاد بیاوری
کجا مرا جا گذاشتی...
من در تنها ترین قبر این شهر خفته ام
صدای کلاغها را می شنوی؟
دارند برایم فاتحه می خوانند.....!!
من شیفته ی میزهای کوچک کافه ای هستم...
که بهانه نزدیک تر نشستن مان می شود...
و من ...
روبه روی تو ...
می توانم تمام شعر های نگفته دنیا را یک جا بگویم
!............!
برای اثبات عشق
بدنبال فلسفه نیستم
آنقدر قلبم روشن است
که بی اعجاز هم ایمان می آورم
[SIGPIC][/SIGPIC]
آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...
فراموش كن چيزي را كه نميتواني به دست اوري.............و به دست اور چيزي را كه نميتواني فراموش كني
[SIGPIC][/SIGPIC]
آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...
هنوز هم برای ترانه گفتن نگاه تو را کم دارم...
جای تو هميشه در کلام من خالی ست...
می بينمت هميشه و همه جا...
اگرچه بدون آن لبخند زيبای هميشگی ات صدايت را می شنوم!!!
اگرچه با فريادی تلخ در گوشه ای از تنهايی خود تنهايم!!!
من و خاطره هايم همچنان از تو و تصوير نگاهت سرشاريم!!!
اما زندگيم عجيب از حضور مهربان تو خالی ست ...
عزيز دل با من نماندی و با من نماندهيچ يک از شورهای شيرين زندگيم !!!
بی تو چگونه هستم و راه می روم نمی دانم ؟؟؟
اما نه! می دانم! من فقط راه می روم اما نيستم!
زنده ای بدون روح!مرده ای که راه می رود...
[SIGPIC][/SIGPIC]
آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...
خواهش می کنم
پنجره را باز بگذار و برو ...
هوای دلم
به وسعت ِ تمام ِ حرف های نگفته ،
گرفته است !
دردت را گریستم
گریه ات را مویه کردم
و تنهایی ات را
یک تنه
آغوش بودم
...
چنین بود
سرنوشت من
"!سنگی ، سزای سگی-"
سزد چنین سرنوشت
!به روزگار سگی
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)