فرمانروايان اكدي پس از شروكين نيز ، هر يك مدعي حمله به جنوب ايران و تصرف شهرهاي آن بودند. سومين فرمانرواي اكد ، من - ايشتو - سو ( Man-ishtu-su ) در نبشته أي مي گويد كه سپاهيان وي انشان (در فارس ) شري خوم / هوم ( Sherihum ) ( مكان نامعلوم به احتمال در محدوده فارس ) و سي و دو شهر را كه بر كناره درياي پارس بوده اند ،به تصرف خود در آوردند. حكمران شوش ( Ensi ) در اين زمان به نام اشپوم ( Eshpum ) خود را بنده من - ايشتو - سو خوانده است . فرمانرواي ديگر اكد ، نرام سين ( Naram-Sin ) نيز بر جنوب ايران تاخته تا شورش همگاني ملوخ ( Meluthha ) =ارت ( شهداد كرمان ) ، ورهشي و همه سرزمين انشان را سركوب نموده است . نخستين گل نبشته زبان ايلامي به خط ميخي مرسوم ، پيمان نامه أي ميان وي و فرمانروايي نامعلوم از ايلام - شايد هيت ( Hita ) يازدهمين فرمانرواي سلسله اوان - مي باشد . آخرين فرمانرواي سلسله اوان پوزور- اين شوشينك ( Puzur-In-Susinak ) و يا تعبير شادروان هينتز ، كوتيك - اين شوشينك ( Kutik-In-Shushinak ) است كه از وي سه نبشته به اكدي همراه با متن ايلامي متقدم ، به دست آمده است وي در دو متن اكدي خود را " نيرومند " ( Diannum ) و پادشاه اوان ( LUGAL/Shar Awanki ) ناميده و در سومين متن ،خود را نايب السلطنه GIR.NITA= Shakkanakkom خوانده و نيز خود را فاتح هفتاد جاي از جمله كيمش ( Kimash ) ( ميان جبل حرمين و زاب كوچك ) و سيمشكي ( Simashki ) ( جاي نامعلوم ) ، شهر يا سرزميني كه در آن قرن بعد خاستگاه سلسله جديد فرمانروايان ايلامي بوده ، شمرده است .

پس از سرنگوني اكديان به دست گوتيان و تا برقراري سلسله سيمشكيان در ايلام ، در نبشته هاي بين النهريني تنها دو مورد از ايلام ياد شده است : گودا ( Gudea ) فرمانرواي لگش ( به احتمال حدود 2124 -2143 ق.م.) يك بار براي آراستن پرستشگاه شهر لگش به آن شهر رفته بودند ياد كرده است .

با به قدرت رسيدن سلسله سوم اور در بين النهرين ( 2004 - 2112 ق.م. ) بار ديگر دشت خوزستان را زير نفوذ و چيرگي پادشاهان اين سلسله مي يابيم . از زماني شولگي ( Shulgi ) ، دومين پادشاه سلسله سوم اور ( 2047 - 2094 ق.م. ) ، فرمانروايان شوش از سوي پادشاهان اين سلسله تعيين مي شده اند و همچنين ، مسافران بسيار ميان شهر لگش در بين النهرين و شهرهاي شوش ، ادمون ( Adamdun ) ( جاي نامعلوم ) ، سبوم ( Sabum ) ( جاي نامعلوم )، ورهشي ( جاي نامعلوم ) ، هوهنوري ( Huhnuri ) = هنر ( Hunar ) زمان داريوش بزرگ ، به احتمال زياد در نزديكيهاي باشت امروزي ، سيمشكي ( جاي نامعلوم ) ، انشان ( بيضاي فارس ) و سرزمين سو ( KUR.SU ) ( جاي در همين زمان ،پادشاهان اور با دادن دختراني از خانواده خود به همسري حكمرانان شوش ، آنان را همپيمانان خود نگاه مي داشتند . شولگي در سال هيجدهم پادشاهي خود يكي از دخترانش را به زني فرمانرواي انشان داد . شو- سين (Shu - Sin ) ( 2029 - 2037 ق.م. ) و ايبي - سين ( Ibbi - Sin ) نيز دختران خود را به همسري فرمانروايان زبشلي ( Zabashli ) ( جاي نامعلوم ) و انشان دادند.

با مهاجرت هجوم گونه آموريان به بين النهرين و پديد آمدن سستي و ناتواني در سلسله اور سوم ، ايلاميان براي رهايي از چيرگي بين النهرين ، سر به شورش برداشتند . از اين رو ، ايبي سين وادارشد كه در سالهاي نهم و چهارده هم سلطنت خويش به هوهنوري ( منطقه فهليان ) و ادمدون و اوان بتازد . سرانجام در سال 2004 ق.م. سپاهي از ايلاميان و مردم سو- به فرماندهي فرمانرواي انشان كه داماد - ايبي سين بوده - اور را به تصرف در آوردند و آخرين فرمانرواي اور سوم را با خود به انشان بردند .