کردم بهانه پیش تو این اشک و آه را
گم کرده ام حساب و کتاب گناه را

خواهی اگر به دیده قهرت نظر کنی
حتی دریغ می کنی از من نگاه را

باور نمی کنم که فراموش کرده ای
اصلا ندیده ای ز نخست اشتباه را

سیم و زر است، دیده گریان و روی زرد
ما نذر کرده ایم گدایی ِ شاه را

شمس الشموس هستی و مبهوت کرده ای
با یک نظر، ستاره و خورشید و ماه را

نامت علیست، گرچه ز جدت غریب تر
تنهایی تو راه ندادست چاه را

جز گوشه های صحن تو آقا کجا روم؟
از من مگیر لذت این جان پناه را

مولا بیا دوباره ز لطفت نجات ده
با یک اشاره عاشق گم کرده راه را

مستم خودت به جای زیارت قبول کن
این چند بیت شعر من ِ رو سیاه را