این داغ دلم

من داغدار هستم ، اما دشت نمی داند
خونین اشکم هستم ، اما شبنم نمی داند
این گل های رنگارنگ و شاداب
این درخشان درخشان آفتاب
نمی دانند که :
خنده بر لبانم خشکیده است
و هوای دلم تاریک تاریک

از جگرم خون می چکد ، خون
افسر ده ام
دیوانه ام
آزرده جان
قانل هر چه شادان

مردم از من می گریزند
من هم از آنها
چون:
افسرده حال
افسرده کند انجمنی را

کسی خبر دارد از این داغ دلم؟

پاییز 87
گلی امیر اصلانی