كور نيستم كه نبينم
رنگ چهره و چشمان بی نورت را
موهایی ژولیده
لبانی پریده رنگ
که بزور ماتیکی قرمز ، ریملی تیره
و رنگ مویی بنام مش ،
به سر و صورت خود زیبایی
می بخشی...
کور نیستم که نبینم
عشوه های دروغین
دل رباییهای فریبنده
آهنگ صدای مصنوعیت که
رنگ شهوت به آن
می پاشی...
در کنار کوچه ها و خیابان ها
به چراغ چشمک زن مردانی بی شرم
پاسخ :
" آری " می دهی و با پای خویش ،
تن بی گناهت را به سکه ای
می فروشی...
این همه
برای قرصی نان است و پاره ای استخوان
در آبی بی ادویه و بی نمک ،
که جلوی فرزندت بگذاری تا جانی گیرد طفلک
و تو آبرو
پاس داری...
چرا که تو، نه تنها تو
هزاران هزار همانند تو
یارای شنیدن ضجه های دلبندت را نیست ،
کور نیستم که نبینم...
خرداد87
گلی امیر اصلانی
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)